- ۱۴۰۳/۲/۱۵ - ۱۸:۳۴
- توسط محسن شاطرزاده
* عملیات ویژه "وعده صادق" ؛ الهام بخش جنبشهای دانشجویی آمریکا و غرب*
محسن شاطرزاده
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
جنبش دانشجویی ضد صهیونیستی در آمریکا و اروپا ، سومین شکست ترمیم ناپذیر رژیم اشغالگر بعد از "طوفان الاقصی " و "عملیات ویژه وعده صادق" بود. صهیونیزم بین الملل دهها سال است که با ایجاد انحصار و سلطه بر سه ابزار "ثروت" ؛ "رسانه" و "علم" با دیکتاتوری تمام و دروغگویی و زورگویی و جنایت و خباثت بی اندازه ؛ تلاش بر تحمیل خود بر کانونهای قدرت و جوامع انسانی مختلف داشته است بلکه بتواند انتقام کینه ها و تحقیرهای مسیحیان در خلال قرنهای گذشته را بگیرد . رسانه های صهیونیستی سالها تلاش کرده اند که با مظلوم نمایی و ترویج دروغهای بیشمار و ایجاد رعب و وحشت و تصویر سازی دروغین از قدرت غیر قابل رقابت رژیم پوشالی اسرائیل ؛ تابویی را بسازند که کسی را جرات مقابله و مخالفت با این رژیم جنایتکار نباشد و هر صدای مخالفی را به بهانه واهی یهود ستیزی خفه کرده و انسانهای آزاده را به اسارت خود بگیرند در حالی که دلهای آنها مملو از نفرت و کینه نسبت به یهودیان صهیونیست است و در این شرایط خفقان آور جهانی عملیات "وعده صادق" باطل السحر این نقشه شیطانی شده و تابوی اسرائیل شکست ناپذیر را شکست ؛ موجب تشجیع و الهام بخش انسانهای آزادهشده وعزت و کرامت خفته آنها را احیا کرد و جوشش و خروش دانشجویان آمریکایی و کشورهای غربی حاصل این مدعاست.
نفرت از یهودیان صهیونیست خصوصا در اروپا ریشه دار و عمیق است و هراس صهیونیستها و سردمداران غربی از جنبش ضد صهیونیستی دانشجویان به علت نگرانی از سرایت آن به توده مردم و شعلهور شدن اعتقادات تاریخی یهودستیزانه مردم اروپا و شورش گسترده مردمی بر علیه یهودیان می باشد.
* تاریخ یهود ستیزی در اروپا :
یهود ستیزی در اروپا با دوران پیدایش مسیحیت شروع میشود. یهودیستیزی از قرن دوم میلادی در تاریخ، به شکل تحقیر دینی و قومی در آیین مسیحی تکامل یافت. یهودیستیزی اولیه در مسیحیت بر کندذهنی و بردگی یهودیان، تکذیب رسالت مسیح و قتل او توسط یهودیان و نهایتاً طرد آنان بنا شده است. یهودیستیزی در قرن ۴ و ۵ کیفیت نوینی یافت. در این دوره تخریب کنیسهها، حملات دائمی به یهودیان، تصویب قوانینی مبنی بر جلوگیری از ازدواج میان یهودیان و مسیحیان و محروم کردن یهودیان از شرکت در مراجع رسمی و دولتی رایج شد. خصومت ضدیهودی در قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی در اروپای مرکزی به تخریب بسیاری از مراکز مسکونی و عبادی یهودیان منجر شد. اختلافات عقیدتی، ریشهٔ خصومت ضدیهودی و عدم پذیرش اجتماعی آنها در تاریخ هزارسالهٔ قرون وسطی در اروپا را تشکیل میدهد و بدنبال آن محروم کردن آنان از مشاغل کلیدی دولتی، مصادره زمینهای آنها توسط زمینداران بزرگ وابسته به کلیسا، ممنوعیت فعالیت آنها در حرفههای صنعتی توسط اصناف، غارت اموال و دارایی آنها، سوق دادنشان به خرید و فروش کالا و نزول خواری، امری رایج در این سالها بود و یهودیان به عنوان سمبل معصیت در افکار عمومی تودههای محروم که خود قربانی سودجویی زمینداران و تجار بزرگ بودند، معرفی شدند و کینه و نفرت علیه «یهودی ذاتاً گناهکار» شدت گرفت. نارضایتی مردم اروپا از رفتار یهودیان باعث اخراج اجباری یهودیان از چندین کشور از جمله انگلستان(۱۲۹۰ میلادی)، فرانسه (قرن۱۴)، آلمان (دهه۱۳۵۰ میلادی)، پرتغال(۱۴۹۶ میلادی)، پروونس(۱۵۱۲ میلادی)، و کشورهای پاپی(۱۵۶۹ میلادی)، شد. در اسپانیا در سال ۱۴۹۲ جمعیت بزرگ و قدیمی یهودی آن کشور اخراج شدند. با تأسیس مراکز تجاری (اواسط قرن ۱۶) موجودیت اقتصادی یهودیان نیز از آنها سلب شد و روند به فقر کشانیدن و پراکنده کردن آنان، ابعاد بیسابقهای یافت. همزمان با خشونتهای اقتصادی، منزوی کردن فرهنگی و سیاسی پیروان دین یهود، از طریق وادار کردن آنها به زندگی در محلات ویژه گتو و تحمیل نصب علامت یهودانه بر لباسهایشان، به اجرا درآمد.
لوتر از رهبران پروتستان ؛ در نوشتهای به نام «از یهودیان و دروغهایشان» از لعن و نفرینهای دینی فراتر رفته و تعقیب و خونریزی «یهودیان ملعون و مطرود» را به مقامات بالا توصیه کرد. لوتر با صراحت به آتش کشانیدن کنیسهها، ویران کردن خانههای یهودیان، طرد کردن آنها از خیابانها و شهرها و وادار کردنشان به کارهای دشوار بدنی بدون دستمزد را تشویق و ترغیب میکند. یهودیستیزی در سال ۱۹۳۳ توسط آدولف هیتلر از بایکوت مغازهداران یهودی آغاز شد. در سال ۱۹۳۵ به دنبال تصویب «قوانین نورنبرگ»، تفاوت خونی میان آلمانها و یهودیها تصریح شد و یهودیان در قانون بهعنوان شهروندان درجه دوم اعلام شدند. بر مبنای این قوانین ازدواج یهودیان با شهروندان غیر یهودی ممنوع اعلام شد و عدم اجازه کار پزشکان و وکلای یهودی، ممنوعیت ورود کودکان یهودی به مدارس آلمانی و الزام به نصب علامت J روی کارت شناسایی اعلام شد با تصویب قانون «جدا کردن یهودیان از زندگی اقتصادی آلمان» یهودیان به بیخانمانی مطلق سوق داده شدند. به پیروی از این قانون کلیسای پروتستان نیز کارمندان و کشیشهایی که نسل قبلیشان به یهودیت منتسب میشدند، از خدمت در کلیسا اخراج شدند. کار اجباری، و نصب ستارهٔ زرد روی لباس یهودیان، به تحقیرآنها ابعاد بیسابقهای بخشید که به بیرون راندن اجباری یهودیان از آلمان به شرق اروپا انجامید.
* ریشه یهود ستیزی در اروپا :
برای فهم آنچه در دوران هیتلر رخ داد، باید ادبیات یهودیستیزی را خواند. یک مورد از اینها ؛ ادبیات مارتین لوتر بنیانگذار آیین مسیحیت پروتستان است. لوتر در سالهای پایانی عمر خود، نوشتههای ضدیهودی تندی تحت عنوان رسالۀ «از یهودیان و دروغهایشان» دارد که آن را در ژانویۀ ۱۵۴۳ میلادی نوشت. لوتر در این رساله بارها یهودیان را شیطانصفت میخواند و آنها را متهم میکند به اینکه چاهها را مسموم میکنند و بچهها را میدزدند و مثله میکنند. او انبوهی از بدترین نسبتهای اخلاقی را به قوم یهود میدهد. در ابتدای این متن چنین میخوانیم: «آنها [= یهودیان] چنان نفرت مسمومی علیه غیریهودیان از نوجوانی از والدین و خاخامهای خود نوشیدهاند و همچنان بیوقفه مینوشند که این نفرت وارد خون و گوشت و استخوانشان میشود؛ تماماً به طبیعت و حیات آنها بدل میشود. همانگونه که آنها نمیتوانند خون و گوشت و استخوانشان را عوض کنند، این غرور و حسد را هم نمیتوانند تغییر دهند. همینگونه میمانند و تباه میشوند، اگر خداوند معجزۀ والا و خاصی نکند.» یا در فراز دیگری از متن میخوانیم: «آری، آنها ما را در سرزمینمان به اسارت گرفتهاند. از ما سخت بیگاری میکشند تا پول و طلا به دست آورند و هنگام کار کردن ما کنار اجاق نشستهاند، تنآسایی میکنند... میخورند، مینوشند و زندگی ملایمی دارند؛ آن هم از دسترنج ما. ما و داراییمان را با رباخوای لعنشدۀ خود گرو گرفتهاند و افزون بر آن به سخره میگیرندمان... بنابراین آنها اربابند و ما بندهایم.» او خطاب به مردم مسیحی شدیدترین واکنش و مجازات را نسبت به یهودیان توصیه میکند: کنیسههایشان سوزانده شود؛ خانههایشان ویران شود و مانند کولیان به آنها فقط اجازه داده شود در اصطبلها و آغلها ساکن شوند؛ کتابهای دعا و تلمود از آنها گرفته شود، زیرا این کتابها تنها درس کافری میدهند؛ با وضع مجازات اعدام تدریس خاخامها ممنوع شود؛ تاجرانشان دیگر اجازۀ رفت و آمد آزادانه نداشته باشند؛ کار مالی و ربوی آنها ممنوع شود و همۀ طلاها و جواهراتشان مصادره و نگهداری شود.
* مظلومنمایی اسرائیل:
صهیونیستها مدعیاند که همواره در معرض احساسات و رفتارهای یهودستیزانه قرار داشتهاند؛ آنها اصرار دارند که یهودستیزی یک گرایش متعصبانه، فاقد بنیاد و دلیل منطقی است . یکی از راهبردهای کلان جنبش صهیونیستی از بدو تشکیل، طراحی برنامهها و تاکتیکهای متعدد برای ترسیم تصویر یک قربانی از قوم یهود بوده است. به عبارت دیگر صهیونیستها، حداقل در عصر حاضر تلاش کردهاند تا با مظلومنمایی، خود را به عنوان قومیتی جلوه دهند که همواره مورد ظلم واقع شده و تظاهر کنند در جوامعی که در آن حضور داشتهاند، مورد اذیت و آزار دائمی قرار گرفته، حقوق انسانیشان تضییع شده و هرگز هیچ دخالتی در تعیین سرنوشت خود نداشتهاند. ایشان با استفاده از این تاکتیک میکوشند اقدامات انحصارطلبانه و نژادپرستانه خود را توجیه کنند که حتی به قیمت از بین رفتن حقوق تمام دیگر اقوام و گروههای غیریهودی ساکن در یک کشور، باید منافع ایشان تأمین گردد. یکی از تاکتیکهای برجسته صهیونیسم برای مظلومنمایی، مطرح کردن پدیده «یهودستیزی» است. واقعیت آن است که آنچه به عنوان یهودستیزی مطرح میشود نه تنها یک پدیده ضدفرهنگی و نژادپرستانه نیست، بلکه واکنشی طبیعی به نژادپرستی و انحصارطلبی سیریناپذیر یهودیان صهیونیست است و رهبران و چهرههای برجسته صهیونیسم حتی با مصادره به مطلوب کردن این واکنش طبیعی نیز سعی بر آن داشتهاند که منافع خود را بیش از پیش توسعه دهند ولی سوال آن است که چرا معاندت با یهودیان بارها و بارها در کشورهای مختلف، مناطق گوناگون و فرهنگهای متفاوت رقم خورده است؟ بیشتر مردم فوراً میپذیرند که احساسات منفی غیریهودیان نسبت به یهودیان صهیونیستها، ریشه در رفتار خود آنان دارد .
موضوعی که کارشناسان و نویسندگان این حوزه آن را تحت عنوان «مسئله یهود» توصیف میکنند. «مسئله یهود» نمیتواند مترادف با یهود ستیزی باشد بلکه یهودیان به واسطه تعصبات غلط، عقاید انحرافی و فقدان حسن نیت و غرور و نژادپرستی و برتری جویی ؛ هیچگاه نتوانستهاند با غیر یهودیان روابط مسالمت آمیز داشته باشند . غرور ، گستاخی ،گردنکشی ، انحصار طلبی و نژادپرستی و برتری جویی در یهودیان صهیونیست واعتقاد به اینکه یهودیان قوم برگزیده خداوند هستند و سایر مردم همچون بهائم و حیوانات باید در خدمت یهودیان باشند آنها را از تعاملات انسانی با سایر مردم و پیروان سایر ادیان باز میدارد و موجب جنایاتی میشود که نمونه آن را امروز در غزه شاهد هستیم و موجب نفرت همگانی میشود. برخی از بانفوذترین چهرههای یهودی به وجود یک رابطه میان رفتار یهودیان و احساسات یهودستیزانه، اعتراف کردهاند.
مایر کارل روتشیلد در سال ۱۸۷۵ چنین مینویسد: «در رابطه با احساسات یهودستیزانه، خود یهودیان مقصر هستند و معاندت کنونی باید به گردنکشی، غرور و گستاخی بی حد و حصر ایشان نسبت داده شود.»
هنری کسینجر وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی آمریکا(۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷)، ناخرسند از تلاش دائمی جامعه یهودی برای همگام کردن سیاست خارجی آمریکا با منافع گروهی خاص این جامعه میگوید: «اگر در یک خانواده یهودی متولد نمیشدم، قطعاً یک یهودستیز بودم. مردمی که برای مدت دو هزار سال تحت تعقیب و پیگرد قرار داشتهاند، قطعاً کار اشتباهی انجام دادهاند.» .
یهودستیزی یک «بیماری» رازآلود نیست بلکه آنچه که غالباً تحت عنوان یهودستیزی معرفی میشود، نگرش طبیعی و قابل درک مردم نسبت به اقلیتی است که به شدت بر خاص بودن خود اصرار دارد و درصدد جذب حداکثر قدرت ممکن برای تحقق اهداف خاص خود است و هرگز خیر و نفع جمعی در یک جامعه انسانی، برای این گروه معنا ندارد.
* آوارگی همیشگی قوم یهود:
رفتارهای نژادپرستانه و ضد انسانی و خباثت و طینت شیطانی و عدم تعامل یهودیان با دیگر انسانها موجب طرد آنها از جوامع انسانی و آوارگی تاریخی آنها بوده است . هر چند که با تشکیل دولت جعلی اسرائیل ؛ این قوم چند صباحی اسکان موقت یافتند ولی قطعا با نابودی اسرائیل غاصب، آوارگی مجدد سرنوشت محتوم آنها خواهد بود و این وعده قطعی الهی است و حتما تحقق خواهد یافت.
محسن شاطرزاده
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳