پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۴

دکتر محسن شاطرزاده

مدیرعامل شرکت فن آوران انرژی پاک مجری اولین نیروگاه 100 مگاواتی بادی در شهرستان خواف استان خراسان


عضو هیات علمی ؛ استادیار

English Version

گفتارها و نوشتارها


مجموعه سخنرانی ها و مصاحبه ها و پیامها و مقالات دکتر محسن شاطرزاده سفیرسابق جمهوری اسلامی ایران در برازیلیا
شهریور 1387 الی شهریور 1390

فهرست:

1. سخنرانی در کوریچیبا 1387

2. سخنرانی روز ملی 1387

3. سخنرانی نوروز 1388

4. سخنرانی کنفرانس گفتگوی ادیان 1388

5. سخنرانی روز ارتش 1388

6. سخنرانی سالگرد مقاومت لبنان 1388

7. سخنرانی مراسم ارتحال امام 1388

8. سخنرانی روز قدس مجلس برزیل 1388

9. سخنرانی روز قدس مسجد سان پائولو 1388

10. سخنرانی روزملی برازیلیا 1388

11. سخنرانی روز ملی سان پائولو 1388

12. سخنرانی سالگرد مقاومت لبنان 1389

13. سخنرانی سالگرد رحلت امام 1389

14. پیام رحلت آیت الله فضل الله 1389

15. سخنرانی روز قدس 1389

16. سخنرانی روز ملی برازیلیا 1389

17. سخنرانی روز ملی سان پائولو 1389

18. سخنرانی نوروز 1390

19. پیام سالگرد مقاومت لبنان 1390

20. سخنرانی سالگرد رحلت امام 1390

21. سخنرانی کنفرانس اخلاق 1390

22. سخنرانی روز قدس برازیلیا 1390

23. سخنرانی روز قدس سان پائولو 1390

24. پیام سالگرد امام موسی صدر 1390

25. سخنرانی دانشگاههای برازیلیا و یو دی اف و پارانا و میناس جرایس و سان پائولو

26. سخنرانی موسسه وارگاس 1390

27. سخنرانی در جمع سفرای گروه آسیا و اقیانوسیه ( سفارت تایلند – سفارت فیلییپین – سفارت نپال)


28. مقالات

28-1: برزیل و تبیین جایگاهی در نظم نوین جهانی

28-2: ايران و برزيل و ظرفیتهاي اقتصادي جنوب

28-3: همکاری های جنوب - جنوب ، ظرفیت ها و ضرورت ها

28-4: برزیل مورد احترام ملتها

28-5: "بیانیه تهران" ، ورود رسمی قدرتهای نوظهور در عرصه تصمیم سازی در روابط بین المللی

28-6: برزیل و تبیین جایگاهی در نظم نوین جهانی

28-7: سیاست مستقل : نلسون مورون نماینده پارلمان برزیل

28-8: پاسخ به مقاله: مبارزه برای یک ایران جدید

28-9: ایران: نفت زیاد و اورانیوم کم : هارولدو لیما رییس آژانس ملی نفت برزیل


29. مصاحبه ها

29-1: گفتگو با رئیس خبرگزاری برزیل

29-2: مصاحبه جمعی با وبلاگ نویسان برزیلی

29-3: مصاحبه با خبرگزاری فارس : ایران و برزیل با تقویت روابط همه جانبه خود ، انحصار موجود در عرصه های اقتصادی و تکنولوژی را از بین می برند.

29-4: مصاحبه با خبرنگاران رسانه های گروهی برزیل

29-5: کنفرانس مطبوعاتی سفیر جمهوری اسلامی ایران در خصوص بیانیه تهران و جنایت اسرائیل در حمله به کشتی کمک رسانی به غزه

29-6: مصاحبه با رسانه های ایالت میناس جرایس

29-7: مصاحبه با خبرگزاری برزیل در مورد لیبی و قذافی

29-8: مصاحبه با شبکه تلویزیونی شمس سان پائولو

29-9: مصاحبه با روزنامه کهئیو برازیلینس

29-10: مصاحبه با روزنامه والور اکونومیک : ایران تهدید کرد که اگر مشکلات اعتباری ادامه یابد، بدنبال تامین کنندگان دیگر خواهد رفت.

29-11: مصاحبه با روزنامه کوریتیبا: مابه انرژی هسته ای نیاز داریم . همه میدانند که ما از این انژی برای مقاصد نظامی استفاده نخواهیم کرد .

29-12: مصاحبه با روزنامه گازتا دو پووو

دانلود
  • ۱۴۰۳/۸/۲۳ - ۰۱:۱۶
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

محسن شاطرزاده:
* جنگ در منطقه، افق ایران ، باتوجه به سیاست های دوره جدید ترامپ     

محسن شاطرزاده
۲۲ آذر ۱۴۰۳  

۱- تفاوت ترامپ دور دوم با ترامپ دور اول :

* دور اول:
- نداشتن هیچگونه تجربه کار اجرایی
- محدودیت در انتخاب وزرا و انتخاب از جریان سنتی و محافظه کار حزب جمهوریخواه : تیلرسون(وزیر خارجه) و جیمز متیس(وزیر دفاع)
- برکناری تعدادی از وزرا پس از ۲ سال به دنبال اختلافات و بروز مشکلات متعدد.
- انتخاب افراد نزدیکتر به خودش در سال سوم : جان‌بولتون(مشاور امنیت ملی) و پمپئو (وزیر خارجه) و زوایه دار شدن آنها با ترامپ.
- عدم تسلط بر حزب جمهوری‌خواه و مجلس نمایندگان.

*دور دوم :
- داشتن تجربه یک دوره ۴ ساله ریاست جمهوری و اعتماد به نفس بیشتروحل شدن برخی مشکلات
- داشتن اکثریت در سنا و مجلس نمایندگان و دادگاه عالی و تسلط بر حزب جمهوری‌خواه (قدرت مطلقه) .
- نداشتن محدودیت در انتخاب تیم اجرایی و وزرا و انتخاب افراد بله قربانگو و همراه با ترامپ و ضعیف تر از سطح فدرال .
- حاکمیت راست‌های افراطی مذهبی و سیاسی .
- نگاه اسلام ستیزانه و ضد ایرانی تیم اجرایی ترامپ و یکه تازی کلیسای اوانجلیک :

* مارکوبیو ، وزیر خارجه جنگ طلب و دارای دیدگاه خصمانه با ایران و چین و کوبا .

*الیز استفانیک ۴۰ ساله ، سفیر آمریکا در سازمان ملل و طرفدار دوآتشه اسرائیل و صهیونیست‌ها و بازجوی روسای دانشگاه‌های هاروارد و پنسیلوانیا و ماساچوست در مجلس نمایندگان و دشمن ایران و فلسطین .

* پاتل ، رئیس سیا با دیدگاه شدیدا ضد ایرانی که معتقد است ایران حامی اول تروریسم است .

*سوزان وایلز ، رئیس دفتر ترامپ و اوانجلیست ضد اسلام .

* مایک پالتز ، مشاور امنیت ملی و کهنه سرباز و افسر بازنشسته گارد ملی .

* توماس هومن ، سزار مرزی برای انجام بزرگترین عملیات اخراج .

۲- دو زاویه نگاه به ترامپ :
۲-۱ : زاویه نگاه مذهبی و ایدئولوژیک و وابستگی به کلیسای انجیلی و مسیحیان صهیونیست .
۲-۲ : زاویه نگاه اقتصادی و تجاری .

۲- مسیحیت صهیونیستی یا کلیسای اوانجلیست:

- نص گرا و بنیاد گرای افراطی(فاندامنتالیست) .
- معتقد به ظهور حضرت مسیح (ع) پس از بازگشت یهودیان به سرزمین موعود .
- معتقد به مرحله آخرالزمان و بازگشت مسیح پس از پایتخت شدن بیت المقدس توسط اسرائیل و بازسازی معبد سلیمان .
- نص گرا و تقدیر گرا : آنچه پیش می‌رود صرفا اراده الهی است .
- معتقد به ریاست جمهوری ترامپ برای تحقق پیشگویی‌های خود .
- جنگ غزه را جنگی دینی و فراتر از جنگ بین اسرائیل و حماس می‌دانند .

* سناتور لیندسی گراهام ، فرزند کشیش بزرگ اوانجلیست : ما در جنگی دینی قرار داریم ، من طرفدار اسرائیل هستم ، به دفاع از خود برخیزید و سرزمینتان را پاک کنید.

۳- ترامپ و ایران :
- اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران در دور جدید .
- افزایش تحریم‌ها و کاهش فروش نفت و کاهش درامدهای ایران با فشار بر چین (خریدار اصلی نفت و منبع اصلی درآمدهای نفتی ایران) .
- چهار سال طلایی برای تمام کردن کار ایران .
- اگر در این چهار سال نتوانند کار ایران را تمام کنند ، ایران از دست می‌رود و نظم جهانی جدیدی شکل می‌گیرد .
- مرگ قطعی برجام و عدم امکان احیای برجام : صحبت‌های مقامات ایرانی در مورد احیا برجام و صحبت‌های کودکانه برای تبریک به ترامپ وهن کشور است و علامت ضعف و سستی کشور و جری‌تر شدن ترامپ است .
- بازسازی و تشکیل مجدد گروه اقدام ایران
متشکل از چهره های حقیقی و حقوقی ضد ایرانی و ارتقای فعالیتهای ضد ایرانی
(Iran Action Group)

* نیاز جدی ایران به تشکیل گروه اقدام برای هماهنگی و مقابله با سیاست‌های خصمانه آمریکا و ترامپ و تدوین Action Plan .
- احتمال فعال کردن مکانیزم ماشه : باید با ایجاد انسجام داخلی ، فکری برای خنثی کردن مکانیزم ماشه تا سال آینده کرد.

* تحلیل شورای آتلانتیک : دولت جدید ترامپ ، احتمالا در موقعیتی نخواهد بود که برای یک سیاست فشرده ضد ایران ، شبکه متحدانش را بطور کامل دوباره احیا کند بخصوص وقتی این سیاست یک هدف مشخص برای رسیدن به توافقی همه جانبه با ایران دنبال نکند.


۴- ترامپ و فلسطین:

* اقدامات ترامپ در دور اول :
الف -اقدامات جدی برای نابودی فلسطین .
ب - به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسراییل .
ج - انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس .
د - بستن دفتر سازمان آزادی‌بخش فلسطین در واشینگتن .
و- اجازه به اسرائیل برای الحاق جولان به سرزمین‌های اشغالی .
ز - نهایی کردن پیمان ابراهیم .
ح- ترور حاج قاسم سلیمانی .
ط - تقویت ایده تبدیل اسرائیل به قدرت بزرگ منطقه و دروازه ورود تجاری آمریکا .

*  پیش بینی اقدامات ترامپ در دور دوم :
- اجرای سیاست‌های شدیدا حامی اسراییل .
-  اقدامات جدی برای نابودی و دفن فلسطین : ترامپ دو راه بیشتر ندارد یا نابودی فلسطین یا توقف جنگ .
-احیای پیمان آبراهام .
- استفاده از فرصت طلایی دوماهه تا ۱۰ ژانویه برای ضربات کاری به ایران و لبنان و فلسطین .

* دیوید فریدمن در کتاب "دولت یهودی واحد ، آخرین امید و بهترین راه حل برای درگیری اسرائیلی- فلسطینی" مطرح میکند:
- الحاق کرانه باختری و نوار غزه به اسرائیل و خفه کردن صدای فلسطینی ها .
- از بین بردن راهکار دو دولتی .
- تمرکز بر برپایی دولت واحد اشغالگراز نهر تا بحر
- از بین بردن دولت لیبرال سکولار و دموکرات یهودی و بر باد دادن رویای ۷۶ ساله‌ صهیونیست‌ها: در نتیجه نابودی اسراییل

* البته باید گفت :
- سرنوشت جنگ در دست مردم فلسطین و منطقه است و ترامپ با اقدامات افراطی خود رؤیای صهیونیزم را بر باد می‌دهد.
- آمریکا در خاورمیانه جنگ تمام عیار نمی‌خواهد ولی صلح تمام عیار هم نمی خواهد بلکه یک جنگ کنترل شده و یک صلح کنترل شده .
-  ترامپ نه می‌تواند و نه می‌خواهدجنگ را تمام کند.
- نتانیاهو بر سر دوراهی قرار دارد : یا باید با شرکای راست افراطی‌اش در دولت اسرائیل درافتد یا با یک ترامپ غیرقابل پیش بینی مواجه شود که تحت فشار ممکن است شاهد رفتار دیگری از او باشد و او را همراهی نکند

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۸/۲۱ - ۰۰:۳۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


* تبلور اراده ملی در ساخت پایتخت جدید برزیل در مدت ۳ سال و نیم توسط ژوسلین کوبیچک رییس جمهور آن کشور - ۱۹۵۹ *

محسن شاطرزاده
سفیر اسبق ایران در برزیل

ایده ساخت پایتخت جدید برزیل در منطقه ای در مرکز این کشور در سال ۱۸۹۱ در قانون اساسی گنجانده شد و در سالهای ۱۹۳۴ و ۱۹۴۶ بر آن تاکید شد اما ساخت آن تا سال ۱۹۵۶ تحقق نیافت . پایتخت برزیل تا آن سالها شهر ریودوژانیرو بوده و بحثها و مخالفت‌های زیادی مانع ساخت پایتخت جدید و انتقال آن از ریودوژانیرو به برازیلیا شده بود اما در سال ۱۹۵۶ پس از انتخاب آقای ژوسلین کوبیچک به ریاست جمهوری برزیل ، پس از ۶۰ سال قابلیت تحقق یافت.

دکتر ژوسلین کوبیچک، اورولوژیستی که حالا قبای ریاست جمهوری بر تن کرده بود ، در مدت کمتر از ۴ سال جسارتی به خرج داد که کمتر کسی در آن دوران می‌توانست آن را تصور کند و هم اکنون سال‌ها است که به افتخار و یادبود این رییس جمهور جسور و قاطع ، موزه‌ای در مرکز شهر برازیلیا بنا شده که نام این رییس‌جمهور را زنده نگه داشته است.

و اما شروع ماجرا به ماه‌های پیش از مبارزات انتخاباتی برای کسب کرسی ریاست جمهوری برزیل در سال ۱۹۵۵ برمی‌گردد. در آن زمان خبرنگاری از ژوسلین کوبیچک که در آن زمان فرماندار ایالت «میناس جرایس» برزیل بود می‌پرسد: «شما پیش‌تر گفته بودید چنانچه به ریاست‌جمهوری برسید، پایتخت را از ریودوژانیرو به شهر دیگری منتقل می‌کنید، آیا همچنان بر گفته خود پافشاری می‌کنید؟» که وی پاسخ می‌دهد «اگر رییس‌جمهور شوم، چنین کاری را به انجام خواهم رساند.» این گفته وی در همان ایام با انتقاد و بعضا تمسخر برخی از افراد کنگره برزیل مواجه می‌شود. این در حالی بود که طرح اولیه انتقال پایتخت برزیل در سال ۱۸۷۹ ارائه شده بود. با این‌حال کسی به استقبال از چنین طرحی نمی‌رفت.

کوبیچک سرانجام در انتخابات سال ۱۹۵۶ به عنوان نماینده حزب سوسیال دموکرات برزیل به ریاست‌جمهوری برزیل برگزیده می‌شود و طرح انتقال پایتخت را نیز در ۱۸ آوریل ۱۹۵۶ به تصویب کنگره آن کشور رسانده و به صورت قانون درمی‌آورد.

دشت وسیعی و غیر مسکونی در قلب برزیل برای احداث پایتخت جدید انتخاب می‌شود و نام آن را برازیلیا می‌گذارد . در طبقه دوم موزه مخصوص او ، عکسی از ژوسلین کوبیچک به نمایش درآمده که وی بر روی علفزاری ایستاده که ۴ سال بعد پایتخت جدید کشور می‌شود. دشت وسیعی که تا کیلومترها، نشانی از سکنه در آن نیست. آن زمان تنها یک خانواده چادرنشین در حومه شهر برازیلیا ساکن بود؛ اما ژوسلین کوبیچک کاخ ریاست جمهوری خود در شهر بزرگ و مدرن ریودوژانیرو را ترک گفته و در کمتر از دو هفته خانه و دفتر کار کانکسی خود را در دشت بدون سکنه برازیلیا بنا می‌کند و از اکتبر ۱۹۵۶ برنامه ساخت جاده‌ها و ساختمان‌های شهر را آغاز کرده و مدیریت و راهبری و فرماندهی کار احداث پایتخت را شخصا برعهده می‌گیرد.

در ابتدا ۲۶ شرکت، متقاضی طراحی و ساخت شهر می‌شوند که در نهایت شخصی به نام «لوسیا کاستا»، رییس یک شرکت مهندسی برنده مناقصه می‌شود. سپس معمار جوان برزیلی به نام «اسکار نیمار» به عنوان معمار اصلی شهر برنده و انتخاب می‌شود. مهندس معماری که هنوز در قید حیات است و لقب معمار اصلی شهر برازیلیا را با خود دارد و آوازه جهانی یافته است. وی ساخت احجام ناودیسی و تاقدیسی اطراف کنگره و ساختمان ریاست‌جمهوری برزیل را بر عهده می‌گیرد و هم اکنون پس از نزدیک به ۶۵ سال هیچ تغییری در شهر مجاز نیست و اگر قرار باشد تغییری در شهر داده شود با نظر؛ مستقیم «اسکار نیمار» آن کار صورت می‌پذیرد طوری که دور برگردان‌های جدید پایتخت که در سال‌های اخیر ساخته شده پس از تایید وی به اجرا درآمده است.

کار احداث پایتخت جدید برزیل ابتدا با ۲۵۰۰ نیروی کار آغاز می‌شود که در سال سوم به ۶۵‌هزار نفر می‌رسد. برق از فاصله ۴۵۰ کیلومتری از سد ایالت شمالی به نام «میناس ژرایس» و آب نیز از فاصله ۳۵۰ کیلومتری از ایالت جنوب برازیلیا به نام «گویانیا» تامین می‌شود. بیش از ۲۵۰ ماشین سبک و سنگین بدون وقفه و بطور شبانه روزی به کار احداث پایتخت می‌پردازند . از سوی دیگر بودجه‌ای که برای ساخت پایتخت جدید در کنگره تصویب شد مبلغ یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار بود معادل ۳/۲درصد تولید ناخالص داخلی برزیل در آن زمان بود. در آن ایام ریل آهن عبوری آن منطقه، تنها دسترسی شهر به امکانات حمل و نقل به شمار می‌آمد که بخش اعظم پشتیبانی بر دوش آن قرار داشت. البته در آن روزها به سبب همواری منطقه ، فرودگاهی نیز برای هواپیماهای کوچک ساخته می‌شود.

سرانجام در کمتر از چهار سال (۴۱ ماه) از شروع پروژه و در روز ۲۱ آوریل ۱۹۶۰ جشن افتتاحیه پایتخت در شور و هیجان خاصی برگزار می‌شود. نخستین بنا‌هایی که در آن زمان افتتاح می‌شود، کلیسای محله ۳۰۸ و بعد کاخ ریاست جمهوری آلوورادا ( Alvorada ) است. نکته قابل توجه نیز آن است که وی میان سازندگان، مسابقه اتمام پروژه به راه انداخت و به آنان اعلام کرد، نخستین سفارتخانه را شخصا افتتاح می‌کند و سفارت ایران اولین سفارتخانه در برازیلیا بود که توسط ژوسلین کوبیچک گشایش یافت.

وی در حاشیه پایتخت دو رودخانه مصنوعی اما زیبا تعبیه می‌کند که به شکل بال‌های گشوده یک پرنده می‌ماند. برخی افراد مطرح می‌کنند که طراحی شهر توسط یک آلمانی صورت گرفته ولی مقامات برزیلی آنها را شایعات می‌دانند و می‌گویند اصلا صحیح نیست؛ ایده اولیه و طرای شهر نیز توسط برزیلی‌ها انجام شده است. گفته می‌شود در حالی که ژوسلین کوبیچک در نظر داشت سمت و سوی شهر را برای مسوولان تشریح کند، دو دست خود را به طرفین باز کرد که این حرکت، شکل صلیب یا دو بال هواپیما را در ذهن طراح تداعی می‌کند و همان تصویر، ایده نخستین پایتخت را رقم می‌زند. امروز طراحی خیابان‌ها و ساختمان‌های دولتی و معماری شهری برازیلیا به عنوان یک نمونه مدرن معماری به ثبت جهانی رسیده و در کلاسهای دانشگاهی تدریس می‌شود . در حال حاضر موقعیت شهر برازیلیا در مرکز برزیل ، نقش مهمی در ارتباطات مناطق شمال و جنوب و توسعه مناطق محروم شمال برزیل دارد. جمعیت برازیلیا بیش از ۴ میلیون نفر و درآمد سرانه آن بیش از ۲۳ هزاردلار است که جزو شهرهای مرفه و مدرن منطقه آمریکای لاتین محسوب می‌شود.

یک‌سال پس از افتتاح شهر برازیلیا و انتقال پایتخت از ریودوژانیرو به برازیلیا، دوره ریاست‌جمهوری ژوسلین کوبیچک به اتمام ‌رسید؛ اگرچه پس از آن سه سال نیز سناتور ایالت گویانیا شد.

متاسفانه ژوسلین کوبیچک بانی انتقال پایتخت در سال ۱۹۶۴ از سوی حکومت دیکتاتوری - نظامی «ژانیو کوادروز» و پس از آن «ارنستو گایز» تحت تعقیب قرار داده می‌شود؛ طوری که قهرمان ملی برزیل به مدت ۳ سال مجبور به گریز به خارج کشور می‌شود. وی سرانجام تنها چند ماه پس از بازگشت به کشورش در ۲۲ آگوست ۱۹۷۶ در سن ۷۳ سالگی در سانحه رانندگی در مسیر ریودوژانیرو به برازیلیا جان خود را از دست می‌دهد.

زندگی ژوسلین کوبیچک

ژوسلین کوبیچک جی اولیویرا در ۱۲ سپتامبر ۱۹۰۲ در خانواده‌ای فقیر در ایالت میناس گرایس برزیل به دنیا آمد. پدر وی که یک فروشنده دوره‌گرد بود در سال ۱۹۰۵ در سن ۳۳ سالگی درگذشت و مادرش جولیا کوبیچک که زنی چک تبار و کولی بود (۱۸۷۳–۱۹۷۳) او را بزرگ کرد. ژوسلین کوبیچک همیشه به عنوان یک دانش‌آموز باهوش شناخته می‌شد. ژوسلین کوبیچک در سال ۱۹۴۰ در سن ۳۸ سالگی شهردار بلوهوریزنته مرکز ایالت میناس جرایس برزیل شد و بناهای زیادی را با کمک معمار جوان و شهیربرزیلی، اسکار نیمار بنا کرد.

کوبیچک در سال ۱۹۴۵ برای کنگرهٔ ملی برزیل انتخاب شد و در همان سال به عنوان فرماندار میناس جرایس انتخاب شد. کوبیچک در سال ۱۹۵۶ با شعار ۵۰ سال پیشرفت در ۵ سال به عنوان بیست و یکمین رییس جمهور برزیل انتخاب شد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۷/۲۵ - ۲۱:۲۶
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


* حل ناترازی برق با استفاده از ظرفیت بسیج مردمی در کمتر از یک سال*

یکی از معضلات کشور و دولت ، موضوع ناترازی برق است که بنا بر آمار رسمی بیش از ۱۸ هزار مگاوات کسری و ناترازی در تامین و تولید برق وجود دارد.

دولت می تواند با برنامه ریزی مناسب و استفاده از ظرفیت عظیم بسیج مستضعفان به سرعت و در کمتر از یک سال نسبت به احداث حداقل ۱۵ هزار مگاوات در قالب ۱۵۰۰ نیروگاه خورشیدی ۱۰ مگاواتی در کشور نسبت به رفع این ناترازی اقدام کند. ذیلا بصورت اجمالی رئوس این طرح ارائه می‌شود:

۱- انتخاب ۱۵۰۰ مکان و نقطه در سراسر کشور برای احداث نیروگاه خورشیدی ،

۲- اختصاص ۳۰ تا ۶۰ نقطه در هر استان و محول کردن مسئولیت احداث ۳۰ تا ۶۰ نیروگاه ۱۰ مگاواتی خورشیدی به بسیج مستضعفان آن استان ،

۳- عقد قرارداد وزارت نیرو با بسیج مستضعفان به منظور هماهنگی و مدیریت پروژه ۱۵ هزارمگاواتی در سراسر کشور ،

۴- تاسیس شرکتهای مردمی ۱۰ الی ۱۵ نفره به منظور اجرای هر کدام از نیروگاههای ۱۰ مگاواتی ،

۵- عقد قرارداد خرید تضمینی برق تولیدی بین هرکدام از شرکتهای تولید برق ۱۰ مگاواتی با وزارت نیرو با مساعدت و مدیریت بسیج ،

۶- پیش خرید ۲ سال برق تولیدی هرکدام از واحدهای ۱۰ مگاواتی توسط وزارت نیرو و تحویل پنل خورشیدی به ازای آن به هرکدام از شرکتها ،

۷- مساعدت بسیج استانها با همکاری استانداریها در اختصاص زمین به هر کدام از شرکتها جهت احداث نیروگاه خورشیدی ۱۰ مگاواتی ،

۸- احداث نیروگاه خورشیدی ۱۰ مگاواتی در مدت زمانی ۴ تا ۶ ماه ،

۹- بهره برداری از نیروگاه خورشیدی ۱۰ مگاواتی و اتصال آن به شبکه سراسری و فروش برق تولیدی به وزارت نیرو در کمتر از یک سال .

چند نکته :

۱- احداث یک نیروگاه خورشیدی ۱۰ مگاواتی حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیارد تومان سرمایه نیاز دارد ،

۲- درآمد سالیانه یک نیروگاه خورشید حدود ۸۰ الی ۱۱۰ میلیارد تومان خواد بود،

۳- وزارت نیرو می‌تواند طی قراردادهایی با شرکتهای تولید کننده پنل ساز داخلی (۱۰ شرکت) تمام ظرفیت تولیدی آنها را خریداری کرده و مابقی نیاز را از شرکتهای چینی بزرگ از طریق فاینانس چینی تامین کند . لازم به ذکر است که هم اکنون اکثر شرکتهای تولید کننده پنل خورشیدی آمریکایی و اروپایی توسط چینی ها خریداری شده و در چین ظرفیت تولید مازاد بر نیاز آن کشور وجود دارد که باعث کاهش شدید قیمت پنل شده است ،

۴- بسیج مستضعفان نقش مدیریت و سازماندهی ۱۵۰۰ شرکت مردمی تولیدی ۱۰ مگاواتی را بر عهده خواهد داشت ،

۵- هر نیروگاه ۱۰ مگاواتی خورشیدی حدود ۱۰ الی ۱۵ شغل ایجاد می‌کند و در مجموع در این پروژه امکان ایجاد ۱۵ هزار تا ۲۳ هزار شغل وجود خواهد داشت .

* روشهای تامین مالی پروژه :

۱- اجرای ۱۵ هزارمگاوات نیروگاه خورشیدی نیاز به تامین مالی حدود ۵ الی ۶ میلیارد دلار معادل ۲۵۰ الی ۳۰۰ همت دارد ،

۲- بیش از ۸۰ درصد این هزینه باید بابت پنل پرداخت شود که با درنظر گرفتن خرید پنل از تولیدکنندگان داخلی ، مابقی آن در حدود ۳ الی ۴ میلیارد دلار در صورت خرید متمرکز از چین در قالب فاینانس توسط وزارت نیرو قابل تامین خواهد بود ،

۳- در صورتیکه امکان تامین فاینانس خارجی وجود نداشته باشد این مبلغ در قالب یک پروژه ملی که توسط بخش خصوصی و مردم اجرا می‌شود از صندوق توسعه ملی قابل تامین خواهد بود ،

۴- تشکیل صندوق سرمایه گذاری با سود ثابت ۳۰ تا ۳۵ درصد و فراخوان مردمی برای سرمایه گذاری در صندوق . لازم به یادآوری است که اخیرا در فراخوان شرکت ایران خودرو برای پیش فروش تعداد محدودی خودروی داخلی ، بیش از ۳۰۰ هزار میلیارد تومان ( بیش از ۶ میلیارد دلار) آنهم در مدت زمان محدود چند روزه به حساب ایران خودرو واریز شد و در بانکها مسدود شد . این اتفاق مهم حاکی از وجود حجم عظیم نقدینگی در دست مردم است که اگر یک پروژه با سود بالا و ریسک کم به آنها پیشنهاد شود تمایل به سرمایه گذاری در آن پروژه زیاد می‌شود . نمونه دیگر آن پذیره نویسی در نیروگاه خورشیدی قزوین است که چند ماه پیش برگزار شد و ظرف چند روز کل مبلغ مورد نیاز توسط مردم تامین شد.

۵- تشکیل یک شرکت پروژه برای کل ۱۵ هزار‌مگاوات وتامین منابع مالی ارزی و ریالی و ارائه تسهیلات ریالی و وام پنج تا ۱۰ ساله به هرکدام از شرکتهای ۱۰ مگاواتی.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۷/۲ - ۲۱:۴۹
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

* پیشنهادی برای نقد و بررسی
۳۱ شهریور ۱۴۰۳

ابتدا میلاد موفورالسرور پیامبر نور و رحمت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و رییس مکتب جعفری حضرت صادق آل محمد را تبریک و تهنیت عرض میکنم.

مروری بر حوادث و شرایط امروز ایران و جهان نسان میدهد کشورمان در شرایط بسیار حساس و در یک پیچ تاریخی مهم و خطرناک قرار گرفته و همه شیاطین عالم نقابها را به کنار زده و بی‌محابا در مقابل جبهه حق صف‌آرایی کرده‌اند و عبور از این شرایط و نشان دادن توانمندی و کارآمدی نظام اسلامی ، نیازمند دولتی قدرتمند و فرماندهی مقتدر و مسلط و البته الهی است.

بررسی روند کشورهای توسعه یافته در جهان نشان میدهد که توسعه با یک مدیریت کلان مقتدر و با مرکزیت واحد و قاطع امکان پذیر است . نمایش دموکراسی و توسعه سیاسی در کشورهای در حال توسعه نه تنها منجر به توسعه نمیشود بلکه مخرب روند توسعه و پیشرفت آن کشورها بوده و باعث ناکارآمدی و هرج و مرج بیشتر میشود.

تجربه توسعه در بسیاری از کشورها مانند کره جنوبی ؛ شیلی ؛ اندونزی ؛ برزیل ؛ چین ؛ روسیه ؛ فرانسه (ژنرال شارل دوگل) و حتی آمریکا (ژنرال آیزنهاور) در دوران حاکمیت نظامیان گویای این مطلب است .

من مخالف هر گونه دیکتاتوری و استبداد هستم ولی در شرایط اضطرار و اعمال حکم ثانویه قرارداریم و برای پیشرفت و توسعه کشورمان نیازمند آن هستیم تا در یک بازه زمانی حداقل ۱۰ ساله یک دولت متمرکز و مقتدر و با مدیریت جهادی ، حتی با حضور مدیرانی از نیروهای مسلح تحت امر مستقیم ولایت فقیه داشته باشیم تا فرصت اتمام زیر ساختها و پروژه های کلان کشور را داشته و منابع مالی کشور را بهینه مصرف کرده و جلوی سوءاستفاده ها و فسادها را بگیریم تا هم سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم به نظام را افزایش داده و هم کارآمدی نظام اسلامی را در عمل به اثبات برسانیم و امکان تحول و پیشرفت را در کشور فراهم کنیم و خیلی هم نگران دموکراسی و حرف و حدیث خناسان و بدخواهان نباشیم . قطعا حرف و حدیث زیاد خواهد بود و حتی ممکن است نظام را متهم به دیکتاتوری کنند ولی هیچ باکی نباید داشت دیکتاتوری صالحان بسیار بهتر از ناکارآمدی دولتهای غیر همسو با انقلاب و بلبشو و بهم ریختگی و ازبین رفتن شیرازه و قوام مملکت اسلامی و ایجاد تردید در کارآمدی نظام اسلامی است . زمان و فرصت اندک است و باید کاری اساسی کرد هر چند که سخت باشد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۶/۲ - ۰۲:۱۱
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

دولت پزشکیان : گذار از دولت اسلامی به دولت سکولار

محسن شاطرزاده
۳۱ مرداد ۱۴۰۳

روی کار آمدن آقای پزشکیان به عنوان رییس‌جمهور اسلامی ایران آنهم پس از دولت شهید رییسی و رای آوردن بی سابقه کابینه پیشنهادی ایشان در مجلس ، پدیده‌ای قابل تامل و بررسی است . این موضوع از جهات مختلفی قابل بررسی است ولی در این یادداشت فقط به یک بعد از ابعاد آن اشاره می‌شود و آنهم پوست اندازی جامعه اسلامی و گذار از دولت اسلامی به دولت سکولار می‌باشد:

۱- نگاهی به هرم جمعیتی ایران در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که اکثریت رای دهندگان با جوانان و متولدین پس از انقلاب است (با حذف ۲۵ میلیون نفر زیر ۱۸ سال که واجد شرایط رای دادن نیستند):
- از ۱۸ ساله تا ۴۰ ساله : ۳۶ میلیون نفر(۵۶٪)
- از ۴۰ ساله ۶۰ ساله : ۲۱ میلیون نفر(۳۲٪)
- بالای ۶۰ ساله : ۸ میلیون نفر (۱۲٪)
بنابراین هرگونه تحلیل رفتار رای دهندگان باید با عنایت به هرم جمعیتی کشور باشد.

۲- اگر فرض را بر این بگذاریم که در وفاداری نسل اول و دوم انقلاب به نظام اسلامی هیچ خللی بوجود نیامده باشد و آنها مشارکت بالای ۷۰ درصد در انتخابات داشته باشند به این نتیجه خواهیم رسید که بیشترین غائبین در انتخابات از نسل سوم و چهارم هستند که همه آنها متولدین پس از انقلاب هستند اما رابطه کمتری با انقلاب و ارزشهای انقلابی و اسلامی دارند.

۳- واقعیت این است که ذائقه نسل جوان تغییر یافته است . معیارها و حساسیتهای دینی و انقلابی در آنها کم‌رنگ شده است . تفکر مجازی و وابستگی آنها به فضای مجازی و دوری از واقعیتهای اجتماعی در آنها پر رنگ شده است . از نظام ستم پیشه شاهنشاهی هیچ نمی‌دانند . با تاریخ ایران بیگانه هستند. جریانات سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب نزد آنها رنگ باخته است . نسبت به فتنه و سران فتنه خنثی هستند . شیفته و عاشق غرب هستند و دنبال راهی هستند تا عازم دیار غرب شوند . دنبال زندگی لوکس و تفریحات گسترده هستند . دین و دینداری را مزاحم خود می‌دانند . بسیاری از آنها دنبال اباحه گری هستند و حکومت دینی را مزاحم آزادی خود می‌دانند .

۴- در این فضای آشفته اجتماعی ، پزشکیان ظهور پیدا میکند . آشفتگی رییس جمهور محصول آشفتگی و بهم ریختگی جامعه است. پزشکیان اصلا فتنه را قبول ندارد که بخواهد فتنه را معیار انتخاب بداند . پزشکیان سران فتنه را باغی نمیداند بلکه آنها را مرشد خود دانسته و از آنها بیشتر از رهبری تبعیت دارد . پزشکیان معیارهای اسلامی را برای جامعه اسلامی قبول ندارد تا بخواهد دینداری را در جامعه صیانت کند . اعتقاد او به آزادی ، موجب گسترش اباحه گری در جامعه خواهد بود . شعار وفاق او پتک محکمی بر معیارهای انقلاب خواهد بود . در گزینش مدیران کمترین توجه او به معیار دینداری و انقلابی‌گری است . به راحتی با فتنه گران پالوده می‌خورد و باکی از عیان شدن روابطش با آنها ندارد . تبعیتش از رهبری در چارچوب معیارهای خودش است و اگر روزی تحملش تمام شود بر علیه رهبری هم خواهد خروشید کما اینکه در صحن علنی مجلس آنچنان بی‌سابقه از رهبری خرج کرد .

۵- پنج سال دیگر به هنگام انتخابات درصد رای دهندگان نسل جدید افزایش یافته و به بالای ۶۰ درصد خواهد رسید . دولت پزشکیان زمینه های دولت سکولار را فراهم کرده و شرایط برای روی کار آمدن دولت سکولار بی‌نقاب فراهم خواهد شد . حتی شورای نگهبان هم ممکن است در تنگنا قرار گیرد و قاعده احراز صلاحیتها را تغییر دهد . اگر از امروز به فکر چاره نباشیم آنروز خیلی دیر است . جامعه اموی پس از ۵۵ سال از حکومت نبوی به جنگ فرزند رسول خدا رفت که علت اصلی آن نداشتن بصیرت خواص بود ، به هوش باشیم آن فاجعه در جامعه اسلامی در زمان کمتر از ۵۰ سال تکرار نشود.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۴/۳۰ - ۲۲:۰۸
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*مروری بر حل مسئله نا ترازی ها در برنامه هفتم*

محسن شاطرزاده

* برنامه هفتم : برنامه مسئله محور : توجه دولت به تاکیدات رهبری درخصوص مسئله‌محور بودن برنامه

*  فصول و بخش های برنامه

لایحه برنامه هفتم توسعه  در قالب ۲۲ فصل و هفت بخش تنظیم شده و نگاه اصلی آن به مشکل کسری بودجه و حل ناترازی های کشور است که مستلزم اصلاح ساختار بودجه است .

* ناترازی های مهم :

۱- ناترازی های بخش پولی و بانکی کشور که مستلزم اصلاح نظام بانکی و افزایش اختیارات بانک مرکزی است،

۲-  ناترازی که در حوزه صندوق های بازنشستگی در قالب یک پدیده مخاطره‌آمیز وجود دارد و هرچه زودتر باید آن را تدبیر کرد؛

۳- ناترازی که در حوزه تامین انرژی در کشور وجود دارد  و با توجه به افزایش مصرف سالانه این ناترازی‌ها در حال تشدید شدن است.

* کسری یا ناترازی بودجه یک ناترازی مهم و همیشگی در بودجه ایران

یک متغیر مهم که میزان انضباط بودجه را نشان می‌دهد، تراز یا کسری عملیاتی بودجه است. اما منظور از این نوع کسری چیست؟ تراز عملیاتی تفاوت درآمدهای جاری دولت (عمدتاً مالیات و تعرفه) و هزینه‌های جاری (شامل حقوق و دستمزد کارکنان دولت و سایر هزینه‌های جاری دستگاه‌ها) است. علت اهمیت این تراز این است که در نظر گرفتن درآمدهای ناپایداری مثل درآمد نفتی که امکان پیش‌بینی دقیق ندارند، برای تأمین هزینه‌های جاری که بدون تردید به صورت مستمر طی سال باید انجام شوند، ریسک بالایی برای عدم تحقق به همراه دارد.

* مخارج پنهان ( فرابودجه)

اقتصاد ایران دچار ناترازی‌های متعددی است که ناترازی بودجه تازه یکی از آن‌هاست. برای نمونه:

- ناترازی انباشته نظام بانکی در کنار کسری بودجه از جمله عوامل اصلی رشد پایه پولی و تورم است.

- بودجه ناتراز دولت نهایتاً به نظام بانکی و بانک مرکزی منتقل خواهد شد و در نتیجه توان حل سایر ناترازی‌ها را به راحتی نخواهد داشت. 

- بودجه یارانه‌ها که به تبصره ۱۴ بودجه معروف است، در سرجمع بودجه عمومی حساب نمی‌شود و عملاً این بودجه هم ناترازی مختص به خودش را دارد و این کسری منابع برای تأمین یارانه‌ها (که ممکن است مخارجشان کم‌برآوردی هم داشته باشد) به کسری بودجه عمومی اضافه می‌شود.

- دولت باید بدهی‌های گذشته به نظام بانکی و تأمین اجتماعی را که به ناترازی‌های زیاد در آن‌ها دامن زده بپردازد( ۳۰۰ هزار میلیارد تومان در سال ۱۴۰۲)

- ارقام فرابودجه‌ای در سرجمع بودجه لحاظ نمی‌شوند؛ مثلاً در بودجه ۱۴۰۲، ورای سقف نفتی بودجه، ۳ میلیارد یورو برای ستاد کل نیروهای مسلح و ۱.۵ میلیارد یورو برای تعدادی طرح‌های حمایتی در نظر گرفته شده بود تا با نرخ ETS تسعیر شوند.

* ناترازی همیشگی بودجه :
اولاً بخشی از منابع آن‌ها محقق نمی‌شود،
 ثانیاً بخشی از منابع آن‌ها ناپایدار است و جبران هزینه‌های جاری را نمی‌کند و
نهایتاً بخش‌های بزرگی از هزینه‌ها هم در این سند منعکس نمی‌شود.

* ناترازی بانکها :
- در بانکهای دولتی  ساختار حاکمیت شرکتی مهم‌ترین علت ناترازی است ،
-بخش عمده مطالبات بانک‌ها بدهی دولت و دستگاه‌های دولتی است که نقدشوندگی ندارد.
- در بانک خصوصی نیز بخش قابل توجه تسهیلات به شرکت‌های مرتبط خودشان پرداخت می‌شود که این امر ناترازی را تشدید  میکند.
- ضعف نظارت بانک مرکزی : بانک مرکزی قدرت و استقلال لازم برای برخورد با بانک‌های ناتراز نداشته است و انباشت ضعف نظارت بانکی موجب ناترازی شده است.
ندری درباره دیگر عوامل مهم ناترازی بانک‌ها اظهار داشت: بخشی از ناترازی بانک‌ها مربوط به خود بانک‌هاست، برای نمونه می‌توان به حاکمیت شرکت‌های دولتی، دسترسی بانک‌ها به منابع بانک مرکزی، نداشتن زیرساخت مناسب برای اعلام ورشکستگی بانک‌ها، سرکوب نرخ بهره اشاره کرد .

وی تصریح کرد: یکی از راهکارهای اصلاح ناترازی اصلاح ساختار بودجه و کسری بودجه است و بهترین راه تامین کسری بودجه از طریق نظام بازار و انتشار اوراق است.

* راهکار :
- بازنگری هزینه‌ها ی دولت؛
- اصلاح نظام مالیاتی به نفع افراد کم درآمد؛
- حذف حاکمیت شرکت‌های دولتی ؛
- حذف دسترسی آسان بانک‌ها به منابع بانک مرکزی؛
- ایجاد زیرساخت مناسب برای اعلام ورشکستگی بانک‌ها،
- عدم سرکوب نرخ بهره .
- اصلاح ساختار بودجه و کسری بودجه ؛
- مقررات‌زدایی و جایگزینی رقابت با انحصار.
* بهترین راه تامین کسری بودجه از طریق نظام بازار و انتشار اوراق است.

* دلایل ناترازی گاز:
 دلیل اول؛ عدم سرمایه‌گذاری در صنایع گاز است. ایران به ۸۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در صنایع گاز و ۲۰ میلیارد دلار در صنایع نفت و پتروشیمی نیاز دارد. در حالی که ایران ۲.۵ برابر آمریکا ذخایر گازی  دارد، ولی یک‌چهارم این کشور تولید دارد.

دلیل دوم ناترازی، مصرف بیش از حد گاز در تمامی بخش‌های کشور است.

و دلیل سوم اینکه بهینه‌سازی مصرف نیز انجام نگرفته است.
ناترازی گاز تا سال 1420 به بیش از 500 میلیون متر مکعب می‌رسد.

 * ناترازی بنزین :

- ‌زیان 100 میلیارد دلاری کشور از خودروهای پرمصرف و ناترازی بنزین ؛
- ناترازی بنزین در ایران در سال 1402 به رقم 10 میلیون لیتر در روز رسیده است که سالانه خسارتی 3 میلیارد دلاری به کشور وارد می‌کند؛ معادل درآمد فروش یک ماه نفت ایران ؛
- در حالی که در سال 99 حدود 3 میلیارد دلار بنزین صادر شده است. در واقع افت 6 میلیارد دلاری درآمد ارزی بنزین؛
- با تداوم روند فعلی مصرف، ایران در 10 سال آینده نیازمند سالانه 25 میلیارد دلار واردات بنزین خواهد بود؛ معادل نیمی از ظرفیت صادرات نفت خود.

* رویکردهای غیر قیمتی کاهش ناترازی بنزین:

۱- کنترل قاچاق ؛
۲- توسعه ظرفیت صنعت سی ان جی برای کم کردن واردات بنزین و تنوع بخشی به سبد سوخت ؛
۳- پیشنهاد تخصیص یارانه سوخت به افراد و
۴- کاهش تعرفه واردات خودرو برقی .

* ناترازی برق:

در پیک تابستان امسال، مصرف برق به ۷۳ هزار و ۵۰۰ مگاوات رسید ، در حالی که عملاً تولید حداکثر نیروگاه‌های کشور حدود ۶۱ هزار و ۵۰۰ مگاوات بود، بنابراین در حدود ۱۲ هزار مگاوات ناترازی برق رخ داد سالانه  به این میزان ۵ درصد اضافه میشود.

- منشاء اصلی ناترازی برق در کشور ناترازی های مالی در این صنعت می باشد.
- محدودیت تأمین گاز برای نیروگاه‌ها و محدودیتهای خاص تأمین سوخت مایع ؛
- مضافا چالش خریدهای شرکتهای توزیع برق از بازار عمده فروشی ؛
- وضعیت بدهکاری شرکتهای توزیع و
- مطالبات نیروگاه ها از دیگر مشکلات صنعت برق است.

* راهکارهای رفع ناترازی برق:

- اصلاح فرآیندهای ساز و کار مالی صنعت برق،
- اصلاح جریان نقدینگی در صنعت برق ؛
- اصلاح نرخ ترانزیت توزیع و انتقال،
- توسعه نیروگاههای تجدید پذیر خصوصا نیروگاههای خورشیدی و بادی.

** پیشنهاد اجرای طرح ضربتی ایجاد ۱۰ هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی در ۳۲ استان کشور با استفاده از ظرفیت مردمی بسیج در مدت یک سال

* ناترازی صندوقها :
- : در حال حاضر منابع صندوق بازنشستگی کشوری تنها ۴ درصد پرداخت حقوق بازنشستگان را پوشش می‌دهد و ۹۶ درصد مابقی را دولت می‌پردازد.
- عامل اصلی مشکلات صندوق‌ها، وجود شرکت‌های اقماری زیان‌ده، سوء مدیریت و برداشت‌های مختلف از صندوق‌هاست. هر جا کسری شدید بودجه پدید آمده به ناچار از صندوق‌ها برداشت شده است ولی نکته کلیدی اینجاست که بعد از گذشت سال‌ها به جای آنکه اصل و سود باهم بازگردانده شود همان اصل پولی که سال‌ها قبل برداشت شده به صندوق واریز می‌شود و همین مساله یکی از علل اصلی ورشکستگی صندوق‌ها به شمار می‌رود.
-  در دولت دوازدهم ؛ بدهی دولت به صندوق‌های بازنشستگی از ۶۸ هزار میلیارد تومان به ۴۴۸ هزار میلیارد تومان افزایش یافته وابستگی صندوق‌های بازنشستگی به دولت از ۱۲ به ۱۸ درصد رشد کرد.

* مهم‌ترین دلایل بحران نظام بیمه اجتماعی کشور:
- ابر چالش پایداری منابع مالی صندوق‌ها؛
- قوانین غیر‌متکی بر محاسبات بیمه‌ای؛
- تحمیل بیمه‌های یارانه‌ای (بدون تأمین منابع آن)؛
-  عدم استقرار نظام چندلایه بیمه‌ای؛
- عدم تناسب بین امید به زندگی و سن بازنشستگی در کشور؛
- روند فزاینده نسبت سالمندی در کشور؛
- تنوع بی‌قواره در قوانین و مقررات بیمه‌ای و خدمات آنها؛
- وجود تبعیض‌های درون یک صندوق و بین صندوق‌های بازنشستگی؛
- سیاستگذاری نادرست در تشویق به اشتغال در مشاغل سخت و زیان‌آور؛
- مخدوش شدن چند جانبه‌گرایی در نظام بازنشستگی؛
 - ضعف در نهاد سیاست‌گذار در حوزه تأمین اجتماعی و مدیریت صندوق‌ها و سرمایه‌گذاری آنها و مداخلات سیاسی در انتصابات و حکمرانی آنها؛
- نوسانات اقتصادی و پیامدهای زیان‌بار آن بر حوزه بیمه‌ای؛
- و عدم توان دولت در ایفای تعهدات و تأدیه بدهی‌ها به صندوق‌های بازنشستگی.

* مهمترین اصلاحات پیشنهادی:
مهمترین اصلاحات در دو قالب «اصلاحات ساختاری» و «اصلاحات پارامتریک» اعم از :
- تقویت نهاد سیاست‌گذار،
- تقویت یا ایجاد نهاد تخصصی و تنظیم‌گر بیمه‌ای با رویکرد تقویت تنظیم‌گری و چندجانبه‌گرایی،
- اصلاح ساختار و قوانین و مقررات صندوق‌های بازنشستگی مبتنی‌بر استقرار نظام چندلایه بیمه‌ای
- و همچنین اصلاح ساختار بودجه با رویکرد ایفای تعهدات و تأدیه بدهی دولت به صندوق بازنشستگی؛
- افزایش سن بازنشستگی متناسب با سن امید به زندگی به‌صورت تدریجی،
- اصلاح نحوه محاسبه حقوق بازنشستگی به‌صورت تدریجی،
-تغییر نرخ مشارکت سهم دولت، بیمه‌پرداز و کارفرما در سطوح بالاتر حقوقی با رویکرد افزایش مشارکت فرد مبتنی‌بر استقرار نظام چندلایه بیمه‌ای (بیمه پایه-مازاد-مکمل)،
- تغییر قوانین در جهت دشوار کردن بازنشستگی‌های پیش از موعد،
- پوشش بیمه افراد فاقد پوشش بیمه پایه اجتماعی با مشارکت فرد و از طریق آزمون وسع،
- حذف معافیت‌های بیمه‌ای بلا وجه از طریق آزمون وسع،
- و ایجاد زمینه‌های قانونی لازم جهت پوشش بیمه کارفرمایان و شاغلین مشاغل پلتفرم.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۴/۲۹ - ۱۹:۵۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*اولویت و ضرورت تدوین برنامه اقدام یک ساله برای بند غروب برجام*

محسن شاطرزاده
۲۹ تیر ۱۴۰۳

در «برجام» ۲دسته تاریخ و زمان‌بندی پیش‌بینی شده ، بخشی از این زمان‌بندی مربوط به نحوه اجرایی شدن توافق و لغو تحریم ها بود که سپری شده است و بخشی دیگر مربوط رفع تحریم های زماندار و کاهش نظارت های باقی مانده طی ۲۵ سال است که به این زمانبدی «بندهای غروب برجام» گفته می شود.

این بند(غروب برجام) بازه زمانی رفع محدودیت‌های هسته‌ای ایران را مشخص می‌کند که شامل افزایش «سانتریفیوژهای غنی‌سازی اورانیوم» بعد از ۱۰ سال و افزایش حجم اورانیوم کمترغنی شده بعد از ۱۵ سال است.

سررسید بند سوم غروب برجام در اکتبر ۲۰۲۵(مهر ۱۴۰۴) مربوط به همکاری‌ها و فناوری هسته‌ای ایران است و اگر در این فاصله مکانیزم ماشه و بندهای ۱۱ و ۱۲ قطعنامه ۲۲۳۱ فعال نشوند، محدودیت‌های هسته‌ای علیه ایران برداشته می‌شود.

 با فرا رسیدن اکتبر سال ۲۰۲۵ ایران از تمام بندهای فصل هفتم سازمان ملل خارج می‌شود، لذا چند کشور غربی قطعا سعی خواهند کرد از فرصت باقی‌مانده تا پایان عمر قطعنامه ۲۲۳۱ حداکثر استفاده را برده و در این راستا از کارکردهای مکانیسم ماشه غافل نشوند.

طبق بندهای غروب توافق برجام، در یک دوره ده ساله پرونده هسته‌ای ایران به حالت عادی در می‌آید.

سومین بند غروب در سال ۲۰۲۵ قرار است اجرایی شود که مطابق با آن کل پرونده هسته‌ای ایران به حالت عادی در می‌آید و عمر قطعنامه ۲۲۳۱ به اتمام می‌رسد.

بعد از پایان ۱۰ سال، هر تحریم هسته‌ای باید به شورای امنیت برود، مصوبه بگیرد و هر پنج کشور عضو شورای امنیت از جمله چین و روسیه با آن موافقت کنند. از آن جایی که دعوای جدی بین آمریکا و روسیه وجود دارد، معلوم نیست تحریم جدیدی علیه کشور وضع شود یا خیر ولی تحریم‌های آمریکا هست، بوده و حتی ممکن است در آینده تشدید شود.

آمریکا و سه کشور اروپایی به شدت در تلاش برای فعال کردن مکانیزم ماشه تا قبل از اکتبر ۲۰۲۵ هستند و از آنجا که آمریکا از برجام خارج شده و رسما نمی‌تواند اقدام کند این ماموریت به انگلستان داده شده است تا نسبت به فعال نمودن مکانیزم ماشه اقدام نماید .

لذا ضرورت دارد اولویت برنامه سیاست خارجی ایران در دولت جدید به نحوه عبور از تاریخ بند سوم غروب برجام در اکتبر ۲۰۲۵ و تلاش برای جلوگیری از فعال شدن مکانیزم ماشه باشد و بر این اساس پیشنهادات زیر به دولت جدید تقدیم میشود :

۱- هر چه سریعتر برنامه اقدام (Action Plan) یک ساله تا اکتبر ۲۰۲۵ (مهر ۱۴۰۴) تهیه شده و همه تدابیر لازم و اقدامات ضروری برای مانع شدن از فعال شدن مکانیزم ماشه پیش بینی شود.

۲- به منظور حفظ منافع ملی و تمرکز بر پرونده مهم برجام و پرهیز از حواشی ، هیچگونه تغییری در مدیریت پرونده برجام و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی تا مهر ۱۴۰۴ ایجاد نشود.

۳- هماهنگی مقتدرانه ای بین میدان و دیپلماسی به منظور حمایت و پشتیبانی یکدیگر صورت پذیرد تا دستگاه دیپلماسی با دست پر به مذاکره با طرف غربی بپردازد.

۴- دستگاه دیپلماسی طراحی زنجیره ای از مذاکرات هدفمند با طرف غربی به منظور مشغول کردن و خلع سلاح آنها را بنماید.

۵- میدان با قدرت هرچه تمامتر وارد شده و برگهای برنده و از موضع قدرت خصوصا بر علیه منافع انگلستان در منطقه تهیه نموده و دست دیپلماسی را در مذاکرات مقتدرانه پر کند تا ان شاءالله با عنایات الهی کشور از این پیچ تاریخی هم به سلامتی عبور کند و شکستی دیگر بر دشمن غدار تحمیل شود.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۴/۱۷ - ۱۱:۱۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

* ضرورت بازنگری در روش انتخابات ریاست جمهوری : الکترال کالج پیشنهادی برای جلوگیری از تاثیرات قومیتی در انتخابات


نتایج نهایی انتخابات ریاست جمهوری از منظر عوامل مختلفی قابل بررسی و تحلیل است . یکی از این عوامل نگاه قومیتی و توجه به گسل های اجتماعی از جمله قومیت‌ها و اهل سنت در کشور است . نتایج انتخابات نشان می‌دهد که اختلاف آراء دو کاندیدای ریاست جمهوری فقط در چهار استان ترک نشین بیشتر از اختلاف آراء ۲۶ استان دیگر است و به عبارتی اگر در استان‌های ترک نشین و ایضا کردنشین و عرب نشین و بلوچ نشین رای قومیتی وجود نداشت و روند انجام رای گیری همانند سایر استان‌ها بود ، احتمال اینکه پیروز انتخابات تغییر می‌کرد زیاد بود . معنی دیگر این امر این است که تنها چهار استان ترک نشین قادر به تعیین رئیس جمهور برای کشور بزرگ ایران هستند و این یک نقص در قانون انتخابات کشور است . در کشوری مثل ایران که تنوع قومیتی وجود دارد و ترک و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن و لر در کنار مردم فارس سالها بطور مسالمت آمیز زندگی می‌کنند نباید به هنگام انتخابات مهمی چون انتخابات ریاست جمهوری زمینه بروز گسل‌های قومیتی وجود داشته باشد و ضرورت دارد قانون انتخابات در این زمینه اصلاح و بازنگری شود .

یکی از روش‌های تجربه شده برای جلوگیری از غلبه رای‌های قومیتی و ایالتی بر آراء کل کشور دو مرحله کردن انتخابات و استفاده از روش "الکترال کالج" است تا سقف رای هر استان محدود شده و بر سهم سایر استان‌هاو به تبع آن بر رای نهایی انتخاب رئیس جمهور تاثیر نگذارد . در این روش تعداد آراء الکترال کالج محدود به درصد جمعیت آن استان از جمعیت کل کشور است و اگر کاندیدایی در یک استان اکثریت داشته باشد کل رای الکترال کالج آن استان به نام آن کاندیدا خواهد شد و در مرحله دوم این نسبت آراء الکترال کالج است که تعیین کننده خواهد بود و کاندیدایی که بیشترین رای الکترال کالج را داشته باشد به عنوان پیروز نهایی معرفی خواهد شد.

محسن شاطرزاده
۱۷ تیر ۱۴۰۳

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۳/۱۸ - ۱۷:۱۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*رییس جمهور تراز انقلاب اسلامی*

محسن شاطرزاده
۱۵ خرداد ۱۴۰۳

این روزها دیدگاههای متعددی در فضای مجازی در خصوص ویژگیهای رییس جمهور مطلوب منتشر می‌شود و بسیاری از آنها بر سابقه اجرایی تکیه کرده و به نقد کاندیدای ریاست جمهوری می‌پردازند ؛ سوال این است که رییس جمهور تراز انقلاب اسلامی چه کسی است و ویژگیهای شاخص او چیست؟

واقعیت این است که:

۱- رییس جمهور سمبل جمهوریت نظام است و مهمترین شاخصه او مردمی بودن و اخلاص و صداقت و ایمان اوست .

۲- رییس جمهور باید در متن مردم باشد ؛ با مردم با کرامت برخورد کند ؛ زندگی او همتراز غالب مردم باشد ؛ با صداقت و اخلاص کامل و تواضع و فروتنی با مردم تعامل داشته باشد و نگاه تشریفاتی و ابزاری به مردم نداشته باشد؛

۳- در تصمیم گیریهای کلان و سخت جانب منافع مردم را بگیرد ؛

۴- به ارزشهای انقلاب اسلامی وفادار باشد و از بده بستانهای رایج سیاست‌بازان به دور باشد ؛

۵- در سیاست خارجی با عزت و اقتدار عمل کرده و دشمنان انقلاب را مایوس و دوستان انقلاب را امیدوار کند ؛

۶- مجاهد پرتلاش و خستگی ناپذیر باشد و تمام ظرفیتهای داخلی را در کشور به کار گرفته و وزرای دولت را با تمام وجود و تلاشی مضاعف برای خدمت به مردم بکار گیرد ؛

۷- از حاشیه‌سازی با سایر قوا اجتناب کرده و تبلور وحدت ملی باشد ؛

۸- مبادی و تبلور اخلاق اسلامی و منشاء امید بوده و ذوب در ولایت باشد و از هرگونه شائبه حاکمیت دوگانه پرهیز کند .

۹- خود را وقف حل مشکلات زندگی مردم ‌کند و آنرا مساوی از دست برداشتن از آرمان‌های بزرگ این ملت و همراهی با نظم ظالمانۀ حاکم بر عالَم نداند.

۱۰- با نظم ظالمانۀ جهانی بجنگد و در عین حال، دغدغۀ حل مشکلات مردم را در همین میدان مبارزه داشته باشد.

۱۱- نه حل مشکلات مردم را قربانی آرمان‌های بزرگ بکند و نه به‌بهانۀ حل مشکلات مردم، دست از آرمان‌های بزرگ بردارد.

۱۲- گفتمان ساختن ایران و ایجاد یک امت اسلامی را در مسیر آرمان عصر ظهور دنبال کند.

۱۳- باید قدرت اسلام را پذیرفته باشد و مرعوب دشمنان اسلام نباشد. او باید ظرفیت ملّت ایران و جبهۀ مقاومت را در ایجاد تحولات بزرگ در جهان، قبول داشته باشد.

۱۴- باید بتواند قدرتِ کنونیِ ایجادشده به‌وسیلۀ اسلام و ملّت ایران و جبهۀ مقاومت را نقد کند و به ارزش پول ملّی تبدیل کند.

۱۵- پاکدست بوده و حتی یک لکه خاکستری در زندگی سیاسی خود نداشته باشد.

۱۶- نه فرزندی در خارج از کشور داشته، نه آقازاده‌ای که مشکوک به استفاده از رانت باشد، و نه هیچ پرونده یا شائبه و مورد مشکوک مالی و غیرمالی فساد داشته باشد.

۱۷- ساده‌زیست بوده و از زندگی لاکچری دور باشند. دارای منزلی ساده در محله‌ای متوسط باشند و از هرگونه زندگی لاکچری بپرهیزد.

۱۸- مبارزه بی‌امان با اژدهای هفت‌سر فساد جزو سیاستهای محوری دولت او باشد حتی اگر آبروی خود را در خطر بیند.

۱۹- منش انقلابی داشته و نماد شعارهای انقلاب بوده و مورد هراس دشمنان باشد و نزدیکترین فرد به رهبری انقلاب باشد.

۲۰- تعامل با جناح‌های مختلف داشته و بین خودش و دیگران دیوار نکشد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۲/۱۵ - ۱۸:۴۱
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


* کلمبیا از متحد اصلی غیرناتو آمریکا تا قطع روابط با رژیم صهیونیستی اسرائیل*

محسن شاطرزاده
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

 با انتخاب آقای گوستاوو پترو در سال ۲۰۲۲ به عنوان رییس جمهور کلمبیا ؛ آخرین سنگر آمریکایی در آمریکای جنوبی فرو ریخت. تا سال ۲۰۲۲ تمامی کشورهای آمریکای لاتین خصوصا برزیل و ونزوئلا و شیلی و بولیوی و کوبا و نیکاراگوا و آرژانتین که در خلال سالهای پیشین در جبهه آمریکا بوده و آمریکای لاتین را تبدیل به حیاط خلوت آمریکا و رژیم صهیونیستی  کرده بودند با انتخاب شجاعانه مردم آزاده کشورهای لاتین تبدیل به حکومتهای چپگرا شده و فقط کشور کلمبیا همسو با سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی باقی مانده بود تا جایی که کلمبیا به عنوان متحد اصلی غیرناتو آمریکا نامیده شد ؛ ولی با انتخاب آقای گوستاوو پترو در سال ۲۰۲۲ این آخرین دژ آمریکایی و شریک نزدیک اسرائیل غاصب  هم فروریخت و آمریکای جنوبی بطور کامل در اختیار احزاب چپ‌گرا و مخالفین آمریکا و اسراییل قرار گرفت و به تعبیری آمریکا بطور کامل از آمریکای جنوبی اخراج شد. انتخاب گوستاوو پترو که در میان ناباوری جریانهای وابسته به آمریکا روی داد یک زلزله سیاسی در آمریکای لاتین بود و موجب شکست سیاستهای مخرب آمریکا در منطقه لاتین خصوصا در مقابله با کشورهای انقلابی ونزوئلا و کوبا و نیکاراگوا بود . این روزها شاهد اتفاقی کم نظیر هستیم و کلمبیا که سالها متحد نزدیک رژیم جنایتکار صهیونیستی بود در یک چرخش شجاعانه سیاسی و در حمایت از مردم مظلوم فلسطین در غزه ؛ تمامی روابط دیپلماتیک خود را با اسراییل قطع کرده و شکست سیاسی دیگری برای رژیم صهیونیستی رقم خورد.

* گذری بر کلمبیا :

جمهوری کلمبیا کشوری در شمال‌غربی آمریکای جنوبی است. این کشور بیست و ششمین کشور دنیا و چهارمین کشور آمریکای جنوبی (پس از برزیل، آرژانتین و پرو) با دو برابر مساحت فرانسه است.

این کشور همچنین سومین کشور پرجمعیت در منطقه آمریکای لاتین پس از برزیل و مکزیک است. کلمبیا یکی از پرجمعیت ترین کشور‌های اسپانیایی است. این کشور از نظر صنعتی نیز یکی از بزرگترین کشور‌های صنعتی آمریکای جنوبی محسوب‌می‌شود.

کلمبیا همچنین یکی از کشور‌های دارای گسترده ترین تنوع قومی در آمریکای جنوبی است. این تنوع قومی مدیون مهاجرت‌هایی است که در سال‌های قرن بیستم به این کشور شده و افزایش جمعیت این کشور را در پی آورده است.

درگیری‌ها با نیرو‌های شبه نظامی گروه فارک (نیرو‌های مسلح انقلابی کلمبیا)، قاچاق مواد مخدر و فساد در شهر‌های کوچک و برخی از شهر‌های بزرگ این کشور، از عمده چالش‌های دولت کلمبیا محسوب می‌شوند.

درگیری‌های داخلی در کلمبیا در خلال سال‌های ۱۹۶۴ الی ۱۹۶۶ و در زمان تاسیس نیرو‌های مسلح انقلابی کلمبیا وارتش آزادیبخش کلمبیا وآغاز جنگ‌های چریکی این دو گروه با دولت‌ کلمبیا رقم خوردند.

کلمبیا در شرق با ونزوئلا (۲۳۴۱ کیلومتر)، در جنوب با برزیل (۱۷۹۰ کیلومتر)، پرو (۱۴۹۴ کیلومتر)، اکوادور (۷۱۸ کیلومتر) و از غرب با پاناما (۳۳۹ کیلومتر) مرز مشترک دارد. در شمال از طریق دریای کارائیب با اقیانوس اطلس و از غرب با اقیانوس آرام هم‌مرز است.
 مساحت کلمبیا ، ۱ میلیون و ۱۴۱ هزار کیلومتر مربع و جمعیت آن ۵۱٬۰۵۰٬۰۰۰ نفر است.این کشور بعد از برزیل دارای بیشترین جمعیت در بین کشورهای آمریکای جنوبی است. حکومت کلمبیا از نوع جمهوری فدرال است و پایتخت این کشور شهر بوگوتا است.
 کلمبیا از لحاظ توسعهٔ خطوط هوایی خود اولین کشور در آمریکای جنوبی و دومین در سطح جهان است.

* دین، اقتصاد و حکومت کلمبیا :

دین مردم کلمبیا ۸۷ درصد کاتولیک، حدود ۹ درصد پروتستان، ۳ درصد دیگر باورها و ۱ درصد هم به آیین بومی این سرزمین باور دارند و کمتر از ۱ درصد دیگر هم جمعیت مسلمان و معتقد به مورمن را تشکیل می دهند.

اقتصاد کلمبیا موقعیت خود را مرهون فراوانی مواد اولیه، جمعیت بالای با سواد و واحد پولی با ارزش است. اقتصاد این کشور بعد از یک دهه رشد اقتصادی مناسب در ۱۹۹۸ به سوی سراشیبی جهت گرفت و در سال ۱۹۹۹ دچار رکود اقتصادی شد، از جمله عوامل بوجود آمدن این مشکلات اقتصادی کمی تقاضای داخلی و خارجی، وضعیت بودجهٔ دولت و درگیری‌ های شدید داخلی بود.

* گوستاوو پترو رییس جمهور چپگرای کلمبیا :
 
گوستاوو پترو در ۱۹ آوریل ۱۹۶۰ در منطقه‌ای به نام مرداب طلا در بخش کوردوبا در شمال کلمبیا به دنیا آمد. او یک سیاستمدار، اقتصاددان و مبارز معروفی است که از جوانی به چریکهای شورشی «جنبش ۱۹ آوریل» پیوست. این جنبش یک جناح مبارز بود که در درگیری‌های مسلحانه داخلی در سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۰ شرکت کرد و پس از آن طی یک فرایند صلح، منحل شد. پترو سپس به حزب اتحاد دموکراتیک که از «جنبش ۱۹ آوریل» نشأت گرفته بود، پیوست و در سال ۱۹۹۱ به دومین قدرت سیاسی مهم در مجلس مؤسسان تبدیل شد. وی همان سال در انتخابات مجلس نمایندگان به عنوان عضو مجلس انتخاب شد.


 پترو از دانشگاه کلمبیا اکسترنادو، در رشته مدیریت دولتی، محیط زیست و توسعه جمعیت فارغ‌التحصیل شد.

 دهه ۱۹۹۰ پترو به عنوان یکی از اعضای حزب آلترناتیو دمکراتیک پس از انتخابات قانونگذاری ۲۰۰۶ با دارا بودن دومین رای بزرگ در کشور به عنوان سناتور خدمت کرد.

 در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۱، او در انتخابات محلی شهر بوگوتا به عنوان شهردار بوگوتا انتخاب شد، سمتی که در اول ژانویه ۲۰۱۲ به عهده گرفت و تا سال ۲۰۱۵ ادامه داشت.

وی رقیب‌انتخاباتی ایوان دوکه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۷ ژوئن ۲۰۱۸ بود که با اختلاف ۱۲ درصد بازنده انتخابات شد. پترو از منتقدان فعال علیه حزب راست محافظه‌کار بود. او به اصلاحات ارضی و اقتصاد بر اساس سوختهای جایگزین معتقد است.

پترو در دور دوم انتخابات ۱۹ ژوئن ۲۰۲۲ در رقابتی شانه به شانه با رودولفو هرناندز موفق به کسب ۵۰٫۴۹ درصد آٰرا شد و به ریاست‌جهوری کلمبیا دست یافت.
پیروزی یک نامزد چپ گرا برای کلمبیا که پیش از این اغلب در اختیار راستگرایان بوده است  می‌تواند دوره جدیدی را در حیات سیاسی کلمبیا رقم بزند.

معاون او فرانسیا مارکز، فعال پیشین محیط‌زیست و مادری مجرد است که به عنوان اولین زن سیاه‌پوست آفریقایی‌تبار، معاون رئیس‌جمهور می‌باشد.
 
کارشناسان معتقدند این امر می‌تواند تحولاتی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند. گوستاوو پترو وعده داده که نظام اقتصادی کلمبیا را به کلی متحول کند و دست به گسترش برنامه‌های اجتماعی، توقف کاوش نفت و تغییر تمرکز کشور به سوی صنعت و کشاورزی داخلی بزند. او می‌گوید کاهش نابرابری در صدر برنامه‌هایش قرار دارند.

کلمبیا یکی از متحدان آمریکا در منطقه محسوب می‌شود؛ با این وجود، پترو قول داده است که در روابط تجاری میان دو کشور تغییراتی ایجاد خواهد کرد و همکاری دو کشور در مبارزه با مواد مخدر را به کلی تغییر خواهد داد.

* متحد اصلی غیر ناتو و درگیری با ونزوئلا :

جو بایدن»، رئیس جمهور آمریکا، به طور رسمی دولت کلمبیا را متحد اصلی غیر ناتو برای واشنگتن معرفی کرد.

رئیس‌جمهور اسبق کلمبیا، خوان مانوئل سانتوس، روز جمعه ۲۵ مه ۲۰۱۸ اعلام کرد، کلمبیا به سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) پیوسته‌است و یک شریک جهانی ناتو خواهد شد و کلمبیا تنها کشور آمریکای لاتین هست که از چنین امکانی برخوردار می‌شود.

گوستاوو پترو رئیس‌جمهوری جدید کلمبیا در جریان سخنرانی در مجمع اقتصاد نوین در اسپانیا ، ایالات متحده را متهم کرد که قصد دارد درگیری ناتو و روسیه را بین کلمبیا و و نزوئلا تکرار کند.

وی‌اینچنین‌استدلال‌کردکه دونالدترامپ رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، حمله به خاک ونزوئلا به دلیل اتحاد نظامی این کشور با روسیه را ترویج می‌کرد، در حالی که به دنبال سوق دادن کشور کلمبیا به سمت ناتو بود.

پترو بر رابطه برادرانه بوگوتا- کاراکاس تاکید و ابراز تاسف کرد: چند سال پیش می‌توانستیم وضعیتی مانند شرایط کنونی اروپا داشته باشیم، اما بسته شدن مرزها و وضعیت دوقطبی شدید بین دو دولت باقی ماند. وی خاطرنشان کرد از زمانی که او به قدرت رسیده است، این وضعیت دوقطبی برطرف و مرزها باز شده‌اند اما ونزوئلا با تحریم مواجه است.

از زمان پایان عصر دوقطبی، آمریکا با معرفی خود به عنوان مالک جهان، از ناتو برای گسترش سلطه خود در سراسر کره زمین از جمله آمریکای لاتین استفاده کرده است. ناتو از طریق متحدان اصلی خارج از ناتو از جمله کلمبیا در منطقه آمریکای لاتین نفوذ دارد. اتحادی که همکاری‌ها و توافق‌نامه‌های میان آن‌ها، بیش از همه به سود ایالات متحده است؛ کشوری که وسواس زیادی برای مقابله با نفوذ چین و روسیه در آمریکای لاتین به عنوان حیاط خلوت خود دارد.

 رئیس‌جمهوری کلمبیا استانداردهای دوگانه و متناقض در گفتمان غرب در قبال جنگ اوکراین را زیر سوال برد و با انتقاد از اینکه اروپا، ناتو را سپر خود قرار داده است، تاکید کرد: اروپا از طریق ناتو به کشورهای دیگر حمله کرده است.

 گوستاوو پترو رئیس‌جمهوری کلمبیا در گفت‌وگو با روزنامه ال پائیس اسپانیا تصریح کرد: گفتمانی که به مخالفت با تهاجم‌های برخی کشورها علیه کشورهای دیگر می‌پردازد، برای ما صریح به نظر نمی‌رسد، چرا که همان‌هایی که این حمله‌ها را رد می‌کنند، خود به کشورهای دیگر حمله‌ کرده‌اند.

گوستاووپترو ؛ تهاجم‌هایی که آمریکای لاتین متحمل شده است را یادآور شد و همچنین به حمله بریتانیا به جزایر مالویناس آرژانتین و حمله آمریکا به سانتو دومینگو، جزیره گرانادا و پاناما اشاره کرد.

پترو گفت: اروپا، ناتو را سپر خود قرار داده اما از طریق ناتو به (کشورها) حمله کرده است.

* قطع روابط با اسرائیل :

گوستاو پترو ؛ رئیس جمهوری کلمبیا نخست وزیر کنونی اسرائیل را به دلیل کشتار غیرنظامیان در غزه «نسل‌کش» توصیف کرد. پترو، منتقد سرسخت جنگ اسرائيل علیه حماس، طی سخنانی در جریان مراسم روز جهانی کارگر ضمن اشاره ضمنی به  نخست وزیر اسرائيل گفت: روابط دیپلماتیک با دولت اسرائیل به دلیل داشتن رئیسی نسل‌کش قطع خواهد شد.

وزارت امور خارجه کلمبیا در بیانیه‌ای اعلام کرد: این تصمیم منحصراً به منظور قطع روابط دیپلماتیک است و هرگز علیه مردم اسرائیل یا علیه جوامع یهودی نیست.

این یادداشت بر تعهد کلمبیا به احترام به زندگی، ترویج صلح و راه‌حل دو کشوری در مساله فلسطین  تاکید کرد که این گسست «گامی ضروری برای رد خشونت و ابراز حمایت از راه‌حل مسالمت‌آمیز و عادلانه» است و درخواست‌های این کشور برای صلح و راه‌حل قطعی برای مناقشه فلسطین و اسرائیل شنیده نشده است. در مقابل، تنها چیزی که این کشور و گوستاوو پترو رئیس‌جمهوری دریافت کرده‌اند، توهین، اتهام‌های تحریف‌شده مبنی بر یهودستیزی و اقدامات غیردوستانه از سوی اسرائیل و نمایندگان آن بوده است.

بر اساس این بیانیه رسمی، «کلمبیا نمی‌تواند با حفظ روابط دیپلماتیک با دولتی (رژیمی) که این گونه رفتار می‌کند و با چنین اتهام‌های جدی در مورد ارتکاب نسل‌کشی، جنایت‌های جنگی و نقض قوانین بین‌المللی بشردوستانه مواجه است، شریک جرم باشد یا سکوت کند».

بر اساس این یادداشت، وزارت امور خارجه کلمبیا، سفارت اسرائیل در بوگوتا را از دامنه اقدامات پیشنهادی توسط گوستاوو پترو رئیس‌جمهوری این کشور مطلع خواهد کرد. مقام‌های دیپلماتیک کلمبیا در سرزمین‌های اشغالی به کلمبیا باز خواهند گشت، اما اتباع کلمبیایی، همچنان از بخش کنسولی سفارت در تل‌آویو کمک و خدمات لازم را دریافت خواهند کرد.

قطع روابط اعلام شده توسط دولت فعلی کلمبیا، نخستین دولت چپگرا در تاریخ این کشور، نشان‌دهنده چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در سیاست‌های دولت‌های قبلی است که کلمبیا را به عنوان متحد اصلی اسرائیل در منطقه معرفی کرده بودند.

جنبش حماس با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: «ما موضع گوستاوو پترو، رئیس‌جمهور کلمبیا در رابطه با قطع روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی را ارج نهاده و از آن استقبال می‌کنیم و این امر به‌منزله تحقق یک پیروزی برای فداکاری‌های مردم ما و آرمان عادلانه آنها است.»

عزت الرشق، عضو دفتر سیاسی جنبش حماس در واکنش به قطع رابطه دیپلماتیک کلمبیا با رژیم صهیونیستی و اعتراضات گسترده افکار عمومی جهانی در حمایت از غزه تصریح کرد که تمامی این رخدادها متغیرهایی می‌باشند که بیانگر این هستند که زوال و پایان رژیم صهیونیستی اجتناب‌ناپذیر است.

محسن شاطرزاده
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳





ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۲/۱۵ - ۱۸:۳۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

* عملیات ویژه "وعده صادق" ؛ الهام بخش جنبشهای دانشجویی آمریکا و غرب*

محسن شاطرزاده
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنبش دانشجویی ضد صهیونیستی در آمریکا و اروپا ، سومین شکست ترمیم ناپذیر رژیم اشغالگر بعد از "طوفان الاقصی " و "عملیات ویژه وعده صادق" بود. صهیونیزم بین الملل دهها سال است که با ایجاد انحصار و سلطه بر سه ابزار "ثروت" ؛ "رسانه" و "علم" با دیکتاتوری تمام و دروغگویی و زورگویی و جنایت و خباثت بی اندازه ؛ تلاش بر تحمیل خود بر کانونهای قدرت و جوامع انسانی مختلف داشته است بلکه بتواند انتقام کینه ها و تحقیرهای مسیحیان در خلال قرنهای گذشته را بگیرد . رسانه های صهیونیستی سالها تلاش کرده اند که با مظلوم نمایی و ترویج دروغهای بی‌شمار و ایجاد رعب و وحشت و تصویر سازی دروغین از قدرت غیر قابل رقابت رژیم پوشالی اسرائیل ؛ تابویی را بسازند که کسی را جرات مقابله و مخالفت با این رژیم جنایتکار نباشد و هر صدای مخالفی را به بهانه واهی یهود ستیزی خفه کرده و انسانهای آزاده را به اسارت خود بگیرند در حالی که دلهای آنها مملو از نفرت و کینه نسبت به یهودیان صهیونیست است و در این شرایط خفقان آور جهانی عملیات "وعده صادق" باطل السحر این نقشه شیطانی شده و تابوی اسرائیل شکست ناپذیر را شکست ؛ موجب تشجیع و الهام بخش انسانهای آزاده‌شده وعزت و کرامت خفته آنها را احیا کرد و جوشش و خروش دانشجویان آمریکایی و کشورهای غربی حاصل این مدعاست.

نفرت از یهودیان صهیونیست خصوصا در اروپا ریشه دار و عمیق است و هراس صهیونیستها و سردمداران غربی از جنبش ضد صهیونیستی دانشجویان به علت نگرانی از سرایت آن به توده مردم و شعله‌ور شدن اعتقادات تاریخی یهود‌ستیزانه مردم اروپا و شورش گسترده مردمی بر علیه یهودیان می باشد.

* تاریخ یهود ستیزی در اروپا :

 یهود ستیزی در اروپا با دوران پیدایش مسیحیت شروع می‌شود. یهودی‌ستیزی از قرن دوم میلادی در تاریخ، به شکل تحقیر دینی و قومی در آیین مسیحی تکامل یافت.

یهودی‌ستیزی اولیه در مسیحیت بر کندذهنی و بردگی یهودیان، تکذیب رسالت مسیح و قتل او توسط یهودیان و نهایتاً طرد آنان بنا شده است. یهودی‌ستیزی در قرن ۴ و ۵ کیفیت نوینی یافت. در این دوره تخریب کنیسه‌ها، حملات دائمی به یهودیان، تصویب قوانینی مبنی بر جلوگیری از ازدواج میان یهودیان و مسیحیان و محروم کردن یهودیان از شرکت در مراجع رسمی و دولتی رایج شد. خصومت ضدیهودی در قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی در اروپای مرکزی به تخریب بسیاری از مراکز مسکونی و عبادی یهودیان منجر شد.

 اختلافات عقیدتی، ریشهٔ خصومت ضدیهودی و عدم پذیرش اجتماعی آن‌ها در تاریخ هزارسالهٔ قرون وسطی در اروپا را تشکیل می‌دهد و بدنبال آن محروم کردن آنان از مشاغل کلیدی دولتی، مصادره زمین‌های آن‌ها توسط زمین‌داران بزرگ وابسته به کلیسا، ممنوعیت فعالیت آن‌ها در حرفه‌های صنعتی توسط اصناف،  غارت اموال و دارایی آنها، سوق دادنشان به خرید و فروش کالا و نزول خواری، امری رایج در این سالها بود و یهودیان به عنوان سمبل معصیت در افکار عمومی توده‌های محروم که خود قربانی سودجویی زمینداران و تجار بزرگ بودند، معرفی شدند و کینه و نفرت علیه «یهودی ذاتاً گناهکار» شدت گرفت.

  نارضایتی مردم اروپا از رفتار یهودیان باعث اخراج اجباری یهودیان از چندین کشور از جمله انگلستان(۱۲۹۰ میلادی)، فرانسه (قرن۱۴)، آلمان (دهه۱۳۵۰ میلادی)، پرتغال(۱۴۹۶ میلادی)، پروونس(۱۵۱۲ میلادی)، و کشورهای پاپی(۱۵۶۹ میلادی)، شد. در اسپانیا در سال ۱۴۹۲ جمعیت بزرگ و قدیمی یهودی آن کشور اخراج شدند.

با تأسیس مراکز تجاری (اواسط قرن ۱۶) موجودیت اقتصادی یهودیان نیز از آن‌ها سلب شد و روند به فقر کشانیدن و پراکنده کردن آنان، ابعاد بی‌سابقه‌ای یافت. هم‌زمان با خشونتهای اقتصادی، منزوی کردن فرهنگی و سیاسی پیروان دین یهود، از طریق وادار کردن آن‌ها به زندگی در محلات ویژه گتو و تحمیل نصب علامت یهودانه بر لباسهایشان، به اجرا درآمد.

لوتر از رهبران پروتستان ؛ در نوشته‌ای به نام «از یهودیان و دروغهایشان» از لعن و نفرینهای دینی فراتر رفته و تعقیب و خون‌ریزی «یهودیان ملعون و مطرود» را به مقامات بالا توصیه کرد. لوتر با صراحت به آتش کشانیدن کنیسه‌ها، ویران کردن خانه‌های یهودیان، طرد کردن آن‌ها از خیابانها و شهرها و وادار کردنشان به کارهای دشوار بدنی بدون دستمزد را تشویق و ترغیب می‌کند.

یهودی‌ستیزی در سال ۱۹۳۳ توسط آدولف هیتلر از بایکوت مغازه‌داران یهودی آغاز شد. در سال ۱۹۳۵ به دنبال تصویب «قوانین نورنبرگ»،  تفاوت خونی میان آلمان‌ها و یهودی‌ها تصریح شد و یهودیان در قانون به‌عنوان شهروندان درجه دوم اعلام شدند. بر مبنای این قوانین ازدواج یهودیان با شهروندان غیر یهودی ممنوع اعلام شد و عدم اجازه کار پزشکان و وکلای یهودی، ممنوعیت ورود کودکان یهودی به مدارس آلمانی و الزام به  نصب علامت J روی کارت شناسایی اعلام شد.

 با تصویب قانون «جدا کردن یهودیان از زندگی اقتصادی آلمان» یهودیان به بی‌خانمانی مطلق سوق داده شدند. به پیروی از این قانون کلیسای پروتستان نیز کارمندان و کشیش‌هایی که نسل قبلی‌شان به یهودیت منتسب می‌شدند، از خدمت در کلیسا اخراج شدند. کار اجباری، و نصب ستارهٔ زرد روی لباس یهودیان، به تحقیرآن‌ها ابعاد بی‌سابقه‌ای بخشید که به بیرون راندن اجباری یهودیان از آلمان به شرق اروپا انجامید.

* ریشه یهود ستیزی در اروپا :

برای فهم آنچه در دوران هیتلر رخ داد، باید ادبیات یهودی‌ستیزی را خواند.  یک مورد از اینها ؛ ادبیات مارتین لوتر بنیانگذار آیین مسیحیت پروتستان است. لوتر در سال‌های پایانی عمر خود، نوشته‌های ضدیهودی تندی تحت عنوان رسالۀ «از یهودیان و دروغ‌هایشان» دارد که آن را در ژانویۀ ۱۵۴۳ میلادی نوشت. لوتر در این رساله بارها یهودیان را شیطان‌صفت می‌خواند و آنها را متهم می‌کند به اینکه چاه‌ها را مسموم می‌کنند و بچه‌ها را می‌دزدند و مثله می‌کنند. او انبوهی از بدترین نسبت‌های اخلاقی را به قوم یهود می‌دهد. در ابتدای این متن چنین می‌خوانیم: 

«آن‌ها [= یهودیان] چنان نفرت مسمومی علیه غیریهودیان از نوجوانی از والدین و خاخام‌های خود نوشیده‌اند و همچنان بی‌وقفه می‌نوشند که این نفرت وارد خون و گوشت و استخوانشان می‌شود؛ تماماً به طبیعت و حیات آنها بدل می‌شود. همان‌گونه که آنها نمی‌توانند خون و گوشت و استخوانشان را عوض کنند، این غرور و حسد را هم نمی‎توانند تغییر دهند. همین‌گونه می‌مانند و تباه می‌شوند، اگر خداوند معجزۀ والا و خاصی نکند.»

یا در فراز دیگری از متن می‌خوانیم:

«آری، آنها ما را در سرزمینمان به اسارت گرفته‌اند. از ما سخت بیگاری می‌کشند تا پول و طلا به دست آورند و هنگام کار کردن ما کنار اجاق نشسته‌اند، تن‌آسایی می‌کنند... می‌خورند، می‌نوشند و زندگی ملایمی دارند؛ آن هم از دسترنج ما. ما و دارایی‌مان را با رباخوای لعن‌شدۀ خود گرو گرفته‌اند و افزون بر آن به سخره می‌گیرندمان... بنابراین آنها اربابند و ما بنده‌ایم.»

او خطاب به مردم مسیحی شدیدترین واکنش و مجازات را نسبت به یهودیان توصیه می‌کند: کنیسه‌هایشان سوزانده شود؛ خانه‌هایشان ویران شود و مانند کولیان به آنها فقط اجازه داده شود در اصطبل‌ها و آغل‌ها ساکن شوند؛ کتاب‌های دعا و تلمود از آنها گرفته شود، زیرا این کتاب‌ها تنها درس کافری می‌دهند؛ با وضع مجازات اعدام تدریس خاخام‌ها ممنوع شود؛ تاجرانشان دیگر اجازۀ رفت و آمد آزادانه نداشته باشند؛ کار مالی و ربوی آنها ممنوع شود و همۀ طلاها و جواهراتشان مصادره و نگهداری شود.

* مظلوم‌نمایی اسرائیل:

صهیونیست‌ها مدعی‌اند که همواره در معرض احساسات و رفتارهای یهودستیزانه قرار داشته‌اند؛ آنها اصرار دارند که یهودستیزی یک گرایش متعصبانه، فاقد بنیاد و دلیل منطقی است .

یکی از راهبردهای کلان جنبش صهیونیستی از بدو تشکیل، طراحی برنامه‌ها و تاکتیک‌های متعدد برای ترسیم تصویر یک قربانی از قوم یهود بوده است. به عبارت دیگر صهیونیست‌ها، حداقل در عصر حاضر تلاش کرده‌اند تا با مظلوم‌نمایی، خود را به عنوان قومیتی جلوه دهند که همواره مورد ظلم واقع شده و تظاهر کنند در جوامعی که در آن حضور داشته‌اند، مورد اذیت و آزار دائمی قرار گرفته، حقوق انسانی‌شان تضییع شده و هرگز هیچ دخالتی در تعیین سرنوشت خود نداشته‌اند. ایشان با استفاده از این تاکتیک می‌کوشند اقدامات انحصارطلبانه و نژادپرستانه خود را توجیه کنند که حتی به قیمت از بین رفتن حقوق تمام دیگر اقوام و گروه‌های غیریهودی ساکن در یک کشور، باید منافع ایشان تأمین گردد.

یکی از تاکتیک‌های برجسته صهیونیسم برای مظلوم‌نمایی، مطرح کردن پدیده «یهودستیزی» است. واقعیت آن است که آنچه به عنوان یهودستیزی مطرح می‌شود نه تنها یک پدیده ضدفرهنگی و نژادپرستانه نیست، بلکه واکنشی طبیعی به نژادپرستی و انحصارطلبی سیری‌ناپذیر یهودیان صهیونیست است و رهبران و چهره‌های برجسته صهیونیسم حتی با مصادره به مطلوب کردن این واکنش طبیعی نیز سعی بر آن داشته‌اند که منافع خود را بیش از پیش توسعه دهند ولی سوال آن است که چرا معاندت با یهودیان بارها و بارها در کشورهای مختلف، مناطق گوناگون و فرهنگ‌های متفاوت رقم خورده است؟

بیشتر مردم فوراً می‌پذیرند که احساسات منفی غیریهودیان نسبت به یهودیان صهیونیست‌ها، ریشه در رفتار خود آنان دارد . موضوعی که کارشناسان و نویسندگان این حوزه آن را تحت عنوان «مسئله یهود» توصیف می‌کنند.  «مسئله یهود»  نمی‌تواند مترادف با یهود ستیزی باشد بلکه یهودیان به واسطه تعصبات غلط، عقاید انحرافی  و فقدان حسن نیت و غرور و نژادپرستی و برتری جویی ؛  هیچگاه نتوانسته‌اند با غیر یهودیان روابط مسالمت آمیز داشته باشند . 

غرور ، گستاخی ،گردنکشی ، انحصار طلبی و نژاد‌پرستی و برتری جویی در یهودیان صهیونیست واعتقاد به اینکه یهودیان قوم برگزیده خداوند هستند و سایر مردم همچون بهائم و حیوانات باید در خدمت یهودیان باشند آنها را از تعاملات انسانی با سایر مردم و پیروان سایر ادیان باز می‌دارد و موجب جنایاتی میشود که نمونه آن را امروز در غزه شاهد هستیم و موجب نفرت همگانی می‌شود.

 برخی از بانفوذترین چهره‌های یهودی به وجود یک رابطه میان رفتار یهودیان و احساسات یهودستیزانه، اعتراف کرده‌اند. مایر کارل روتشیلد  در سال ۱۸۷۵ چنین می‌نویسد: «در رابطه با احساسات یهودستیزانه، خود یهودیان مقصر هستند و معاندت کنونی باید به گردنکشی، غرور و گستاخی بی حد و حصر ایشان نسبت داده شود.»

 هنری کسینجر وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی آمریکا(۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷)، ناخرسند از تلاش دائمی جامعه یهودی برای همگام کردن سیاست خارجی آمریکا با منافع گروهی خاص این جامعه می‌گوید: «اگر در یک خانواده یهودی متولد نمی‌شدم، قطعاً یک یهودستیز بودم. مردمی که برای مدت دو هزار سال تحت تعقیب و پیگرد قرار داشته‌اند، قطعاً کار اشتباهی انجام داده‌اند.» .

یهودستیزی یک «بیماری» رازآلود نیست بلکه آنچه که غالباً تحت عنوان یهودستیزی معرفی می‌شود، نگرش طبیعی و قابل درک مردم نسبت به اقلیتی است که به شدت بر خاص بودن خود اصرار دارد و درصدد جذب حداکثر قدرت ممکن برای تحقق اهداف خاص خود است و هرگز خیر و نفع جمعی در یک جامعه انسانی، برای این گروه معنا ندارد.

* آوارگی همیشگی قوم یهود:

رفتارهای نژادپرستانه و ضد انسانی و خباثت و طینت شیطانی و عدم تعامل یهودیان با دیگر انسانها موجب طرد آنها از جوامع انسانی و آوارگی تاریخی آنها بوده است . هر چند که با تشکیل دولت جعلی اسرائیل ؛ این قوم چند صباحی اسکان موقت یافتند ولی قطعا با نابودی اسرائیل غاصب، آوارگی مجدد سرنوشت محتوم آنها خواهد بود و این وعده قطعی الهی است و حتما تحقق خواهد یافت.

محسن شاطرزاده
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۳/۲/۶ - ۲۲:۰۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*یوم الله ۲۶ فروردین : عملیات ویژه وعده صادق*

محسن شاطرزاده
۲۸ فروردین ۱۴۰۳

حوادث اخیر خاورمیانه و عملیات ویژه ایران علیه رژیم صهیونیستی ؛ بسیار مهم ؛ استراتژیک و سرنوشت ساز می‌باشد . حادثه عظیمی در یوم الله ۲۶ فروردین اتفاق افتاد که نقطه عطفی در تاریخ خاورمیانه خواهد بود و تاریخ خاورمیانه را به قبل و بعد از این واقعه تقسیم خواهد کرد .

نظم جدید جهانی بعد از این واقعه بزرگ شروع خواهد شد و ایران در قامت یک قدرت بزرگ تاثیر گذار و تعیین کننده در نظم جهانی حاضر خواهد شد . جهان شاهد تحولاتی شگرف خواهد بود و قدرتهای تاثیر گذار در امنیت بین الملل تغییر خواهند کرد.

قدرت از غرب به شرق جهانی منتقل شده و سه کشور چین و روسیه و ایران به مانند یک مثلث متساوی الاضلاع مدیریت قدرت جدید جهانی را بر عهده خواهند گرفت.

افول آمریکا و اروپا و جهان غرب قطعی و تردید ناپذیر است و ظهور قوی و قدرتمندانه کشورهای نوظهور خصوصا ایران پدیده جدی در نظم جدید جهانی خواهد بود .

واقعیت این است که این حادثه را نباید صرفا به جنگ ایران با اسراییل خلاصه کرد بلکه این یک جنگ تمدنی است که میان تمدن غربی و تمدن اسلامی - شیعی- ایرانی اتفاق افتاده است و علت نگرانی کشورهای بزرگ غربی و حمایت همه جانبه آنها از رژیم نامشروع اسراییل همین نکته است.

غرب حیثت ؛ هویت و ماهیت وجودی خودش را در خطر دیده است که اینچنین نگران است و به حمایت همه جانبه از رژیم صهیونیستی اسرائیل و نسل کشی فلسطینیان ادامه میدهد و گرنه اگر رژیم غاصب اسراییل حمایت بی قید و شرط آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی را نداشت حتی نیم ساعت هم قدرت تحمل و پایداری در مقابل ایران نداشت .

در این عملیات جمهوری اسلامی ایران با حداقل توانمندی نظامی خودش و با ارزانترین و ساده ترین پهپادهای خودش عملیات را انجام داد و به هیچ وجه قصد آسیب رساندن به مردم و مناطق غیر نظامی و زیر ساختهای رژیم صهیونیستی را نداشت و صرفا به تنبیه اسرائیل و رساندن پیام قاطع به رژیم اسرائیل و حامیان او اکتفا کرد اما در طرف مقابل اسراییل و آمریکا و فرانسه و انگلیس و اردن و عربستان و دیگر کشورهای ائتلاف غربی با تمام توان نظامی و پدافندی خود و پرواز بیش از صد هواپیمای نظامی و لابه های متعدد پدافندی پیشرفته به میدان آمدند اما بازهم شکست خوردند و موشکهای ایرانی به اهداف تعیین شده برخورد کردند و پایگاههای نظامی بسیار با اهمیت نواتیم و رامون و جولان به شدت آسیب دیده و منهدم شدند و صفحه جدیدی از تاریخ برای خاورمیانه رقم خورد.

همینکه برای اولین بار در تاریخ جهان به یک کشور هسته‌ای و با حامیان قدرتمند هسته‌ای حمله شد یک واقعه بزرگ در جهان است و منشاء تحولات زیادی در آینده خواهد شد.

واقعیت این است که آنچه اتفاق افتاده جنگ اراده ها‌ست نه جنگ نظامی و جمهوری اسلامی ایران در این جنگ اراده ها با قدرتمندی و با عنایات و الطاف الهی پیروز شده و قدرت ایران بر نظام لیبرال دموکرات غرب تحمیل شد .

خوب است مقایسه‌ای بین امروز و ۲۰ سال پیش بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر داشته باشیم . بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر آمریکا به افغانستان و عراق و چند کشور دیگر حمله و آنها را اشغال کرد و بیش از ۳۵ پایگاه نظامی در اطراف ایران ایجاد کرد ولی امروز با فضاحت از افغانستان فرار کرده و از عراق اخراج شده و پروژه آمریکایی داعش شکست خورده و همه اینها با اراده ایران بوده است ولی در مقابل ایران نفوذ منطقه‌ ای خود را تا مدیترانه گسترش داده و محور مقاومت به مرکزیت ایران در لبنان و عراق و فلسطین و یمن و سوریه و دیگر کشورهای خاورمیانه تعیین کننده شده است .

واقعیت این است که اراده ایران مبنی بر اخراج کامل آمریکا از همه منطقه خارمیانه است و امروز این اراده در حال تحقق است و آمریکا از حضور در عراق و سوریه و افغانستان به دریای مدیترانه و اقیانوس هند عقب نشینی کرده است . اخراج آمریکا از منطقه به منزله فروپاشی و نابودی رژیم نامشروع اسرائیل است و به همین دلیل این روزها شاهد تصویب دهها میلیارد کمک نظامی آ مریکا به اسراییل و اوکراین و تایوان هستیم .

این آشفتگی و سراسیمگی آمریکا و بلوک غرب نشان از یک واقعه مهم دارد که در حال وقوع است و ایران نقطه تعیین کننده این حوادث در آینده خواهد بود.

باید توجه داشت که همانطور که امام راحل در پیروزی خرمشهر فرمودند که خرمشهر را خدا آزاد کرد ؛ این پیروزی عظیم در عملیات ویژه "وعده صادق" هم مرهون عنایات و لطف بیکران الهی بوده است . دست تقدیر خداوند موجب عزت و عظمت و پیروزی انقلاب اسلامی و ذلت و خواری و شکست رژیم صهیونیستی بوده و خواهد بود .
و ماالنصر الا من عندالله

محسن شاطرزاده
۲۸ فروردین ۱۴۰۳

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۱۲/۱۷ - ۱۶:۲۵
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*نگاهی به نتایج انتخابات تهران از منظر هرم جمعیتی*

محسن شاطرزاده
۱۳ اسفند ۱۴۰۲

نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران و برخی از شهرهای بزرگ کشور تحلیلهای متعددی را به دنبال داشته که در فضای مجازی منتشر شده اما کمتر تحلیلی از منظر جامعه شناختی و با تکیه به جمعیت غالب رای دهنده با توجه به هرم جمعیتی ایران ارائه شده است.

بر اساس آخرین آمار جمعیتی کشور در سال ۱۴۰۲ ترکیب جمعیتی و هرم جمعیت ایران به شرح زیر است :

- زیر ۱۸ ساله : ۲۵ میلیون نفر
- از ۱۸ ساله تا ۴۰ ساله : ۳۶ میلیون نفر
- از ۴۰ ساله تا ۶۰ ساله : ۲۳ میلیون نفر
- بالای ۶۰ سال : ۵ میلیون نفر

از جمعیت زیر ۱۸ سال که قانونا به سن رای گیری نرسیده و نمیتوانستند در فرآیند رای گیری شرکت کنند و جمعیت کهن سال که بگذریم آنچه جلب توجه میکند و در انتخابات تعیین کننده بوده‌است جمعیت ۳۶ میلیونی ۱۸ ساله ها تا ۴۰ ساله‌ها است که بیش از ۴۱ درصد جمعیت کشور و حدود ۶۰ درصد واجدین رای دادن را تشکیل داده و نقش اساسی را در نتایج انتخابات داشته‌اند یعنی متولدین دهه هفتاد و هشتاد یا نسل Z که معیارهایشان کاملا متفاوت با نسل قبل است .

تفاوت اساسی بین جوان امروز (خصوصا دهه هشتاد به بعد) با جوانان دیروز از نظر فکر و اندیشه وجود دارد. ذائقه جوان امروزی تغییر کرده و ادبیات جوانان امروزی کاملا متفاوت با ادبیات جوانان نسل قبل است . جوان امروزی تربیت شده فضای مجازی ، بدون دغدغه معیشتی ، معترض و سرکش ، مومن و معتقد به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ، غیر دلبسته به جمهوری اسلامی ، بدون اعتماد به رسانه های رسمی دولتی و بدون اعتماد به مسئولین کشور است. در صورتیکه نسل قبل غیر از این بود.

«نسل زد» پدیده‌ای جهانی است و بر بستر تحولات و پیشرفت‌های فناورانۀ جهان تعریف شده است. اساس تفاوت ما و آنها این است که فناوری‌های مجازی «وارد زندگی ما شد»، در حالی که آنها «وارد دنیای فناوری» شدند. به زبانی دیگر، «فجازی» در دنیای ما به دنیا آمد، در حالی که آنها در «فجازی» به دنیا آمدند. گوشی هوشمند «وارد زندگی ما شد»، اما آنها از ابتدا در گوشی هوشمند متولد شدند.

آنها (نسل Z) بالاترین حد «عزت‌نفس» را دارند. آن‌ها کمتر از همۀ انسان‌های پیشینشان «خواهش و التماس کرده‌اند» و یا اصلاً کتک نخورده‌اند یا به ندرت تنبیه بدنی شده‌اند. آنها کمتر از گذشتگانشان تحقیر شده‌اند. در سن خردسالی در «اجتماع خانواده» به «عضوی کامل با حق رأی» تبدیل شده‌اند و بیشترین ابزارهای ابراز وجود را نیز داشته‌اند. به همین دلیل، جامعه‌پذیری آن‌ها بسیار زودتر از نسل‌های پیشین رخ داده و شخصیت اجتماعیِ آن‌ها زودتر و مستقل‌تر از پیشینیان شکل گرفته. داشتن ابزارهای ارتباطی گسترده به آنها اجازه داده در برابر اقتدارگراییِ خانوادگی مقاومت کنند .

آنها «حریم خصوصیِ» بسیار بزرگی دارند. این نسل بزرگ‌ترین حریم خصوصی را در تاریخ همۀ نسل‌های ایرانی داشته است. حریم خصوصی بنیاد استقلال شخصیتی است.

این نسل از آنجا که درون شبکه‌های اجتماعی به دنیا آمده‌اند، توان ارتباط‌گیری بالایی دارند؛ با سرعت گروه‌سازی می‌کنند و همبستگی در آنها روان‌تر و مکانیکی‌تر صورت می‌گیرد. آنها بالاترین میزان ارتباطات، و در نتیجه بالاترین مهارت‌های ارتباطی را دارند.

همۀ اینها باعث می‌شود توجه آن‌ها زودتر به جامعه معطوف شود، زیرا داشته‌های فردی‌شان زودتر تأمین شده است . این وضعیت وقتی با سطح بسیار بالای استقلال‌ و تمرکز بر وجوه روحی و شخصیتی همراه می‌شود، باعث می‌شود نسل Z خیلی زود سیاسی شوند. یک عامل بسیار مهم‌تر هم این است که این نسل کم‌ترین سلطه‌پذیری را دارد. آنها خیلی زود با هر نوع اقتداری درگیر می‌شود و بسیار کمتر تمایل به اطاعت دارند. فرمانبری برای آنها امری بدیهی نیست .

به طور کلی جوان امروزی را در دو دسته می‌توان تقسیم بندی کرد :

الف : جوان مومن و متدین و معتقد به جمهوری اسلامی ولی معترض و سرکش ؛ بدون اعتماد به رسانه ها و مسئولین دولتی ؛ سرخورده از تبعیض ؛ عدم قبول دستور و تحکم و حرف آمرانه می‌باشد.

ب : جوان پیرو جریان وندالیسم : وندالیسم عارضه امروز دنیای مدرنیته است . جوان وندالیستی بدون دغدغه معیشتی ؛ اهل گیم و اینستاگرام ؛ بدون قید و بند مذهبی ؛ معتقد به آزادی بی حصر و حد و رابطه با جنس مخالف ؛ داشتن بغض نسبت به دین و روحانیت و اسلام و دنبال هیجان و اهل آشوب و تخریب اموال عمومی  هستند.

اثرات حضور اجتماعی دسته اول جوانان را در انتخابات اخیر ملاحظه کردیم و اثرات حضور اجتماعی دسته دوم یا وندالیستها را در حوادث خسارت بار سال گذشته شاهد بودیم.

نتیجه ادبیات "چنارها" باعث قیام و شورش "پاجوشها" شد که ویژگی های خود را در عرصه اجتماعی نشان دهند و طغیان کنند و از هرگونه دستور و تحکم آمرانه و اقتدار و پدرخواندگی سرپیچی کنند . مشکل "چنارها" این بود که نتوانستند با این نسل ارتباط برقرار کنند و خلا این ارتباط را "پاجوشهایی" مانند رائفی پور تا حدودی پرکردند چون با فنون ارتباط با نسل Z آشنا تر بودند.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۱۰/۲۱ - ۲۲:۱۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*زنجیره ارزش تولید و تجارت در بریکس*

محسن شاطرزاده
۲۰ دی ۱۴۰۲


* بریکس فرصتی برای تغییر حکمرانی جهانی و آلترناتیوی برای نظام لیبرال دموکراسی غربی

* بریکس تبلور اراده جهان جنوب : نیمی از جهان
((۴۶)۴۲ درصد جمعیت ، ۴۶ درصد نیروی کار ، (۳۲)۳۰ درصد مساحت و بیش از (۳۷)۲۶ درصد اقتصاد جهانی و ۴۷۰۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی)

* کشورهای جنوب : موتور محرکه اقتصاد جهانی
- انرژی ، نیروی کار و مواد اولیه ارزان
- نیروی انسانی تحصیلکره و با دانش و تخصص بالا
- فقدان و ضرورت ایجاد چرخه کامل تولید و افزایش ارزش افزوده و تکمیل زنجیره تولید و زنجیره ارزش از مواد اولیه تا محصول نهایی و توسعه دانش و تکنولوژی در میان کشورهای جنوب

* مثال :برند های جهانی : استثمار نوین
        @ تولید در جنوب -  در آمد هنگفت در شمال
        @ مالک یک سوم تولید ناخالص جهانی
        @ ارزش تولیدات صد برند برتر مستقر در کشورهای شمال بیشتر از تولید ناخالص داخلی در ۶۵ کشورجنوب
        @ درآمد کشورهای جنوب از تولید برندهای جهانی کمتر از ۲۰ درصد صاحبان برند




* بریکس تبلور اتحاد اقتصادهای مکمل نه رقیب

* تقسیم نقش نانوشته بریکس اولیه :
- چین : کارخانه اقتصاد و تولید جهانی
- برزیل : فروشگاه مواد غذایی جهان (گزارش فائو تا سال ۲۰۲۵ به میزان۴۵ درصد واردات مواد غذایی کشورهای جهان از برزیل است)
- هند : ارائه دهنده خدمات اقتصاد جهانی
- روسیه : پمپ بنزین جهانی

* پیشنهاد جدید روسیه: تشکیل بورس غلات بریکس و ضرورت استقبال ایران

* ضرورت بررسی مزیتهای نسبی و رقابتی ایران در بریکس و نحوه هم افزایی :

۱- مزیت انرژی(۸۰ درصد بریکس وارد کننده انرژی هستند)
۲- مزیت در دانشهای نوین (نانو ، بایو ، سلولهای بنیادی ، داروهای نوترکیب، تجهیزات پزشکی )
۳- مزیت صادرات خدمات فنی و مهندسی (کثرت نیروی انسانی تحصیلکرده و متخصص)
۴- مزیت جغرافیا و ژئوپولیتیک (کریدورها و تنگه ها)

* فرصت تجارت ۱۶ هزار میلیارد دلاری جهان جنوب

* فرصت ۶ هزار میلیارد دلاری تجارت حلال

* فرصت ۵ تا ۷ هزار میلیارد دلاری سرمایه گذاری چین در طرح یک کمربند یک راه

* پیشنهادات برای استفاده حداکثری ایران :
              =========================
۱- تهیه دکترین میان مدت و بلند مدت کار با بریکس

۲-تشکیل دبیرخانه مستقل و مقتدر و تعیین نقطه تماس با بریکس (فوکال پوینت) زیر نظر رییس جمهور یا مستقیما زیر نظر وزیر خارجه

۳- انتصاب مدیری توانمند و تام‌الاختیار برای مسئولیت دبیرخانه بریکس

۴- عضویت دربانک بریکس به عنوان سهامدار

۵- تامین حداکثری نیاز کشورهای بریکس به ‌انرژی

۶- مشارکت فعال در نهاد سازی های بریکس جوان و حضور فعال در نشستها و شوراها و مجامع مختلف بریکس و به دست گرفتن ابتکار عمل  با ارائه نظرات مبتکرانه و پیشنهادات قوی

۷- استفاده حداکثری از ظرفیت کشورهای بریکس خصوصا برزیل برای سهم بیشتر از تجارت حلال

۸- تشکیل نهادی مانند یونیدو و استفاده از منابع مالی بریکس برای اجرای پروژه های کشورهای جنوب خصوصا در آفریقا

۹- مشارکت فعال در بانک توسعه نوین بریکس و طرحهای توسعه ای بانک توسعه نوین در آفریقا

۱۰- تلاش برای استقرار برخی از دفاتر نهادهای بانکی ، علمی و تکنولوژیکی ، نانو تکنولوژی ، استاندارد ، بایوتکنولوژی ، واکسن سازی ، تجاری و جوانان بریکس در ایران

۱۱- تشکیل کنسرسیوم شرکتهای بزرگ کشورهای بریکس برای اجرای پروژه های بزرگ جهانی :
          @ کنسرسیوم انرژی( نفت و نیروگاه)
         @ کنسرسیوم پتروشیمی و پالایشگاه
         @ کنسرسیوم هواو فضا(هواپیما و ماهواره)
         @ کنسرسیوم زیر ساخت و ابنیه (راه و بندر و راه‌آهن و فرودگاه و پل و تونل و ساختمان)
        @ کنسرسیوم دیجیتال و فناوری و هوش مصنوعی و دیتا

۱۲- هدف گزاری سهم ایران از تجارت جنوب و تجارت حلال و طرح یک کمربند یک راه (۵ درصد تجارت حلال و یک درصد تجارت کشورهای جنوب و یک درصد از سرمایه گذاری چین در طرح کمربند)

۱۳- تلاش جدی و هدفمند برای حضور در مناصب مدیریتی بریکس و بانک بریکس و مجامع و شوراها




* بسترهای ایجاد شده توسط بریکس :

۱- برگزاری ۲۵۰ جلسه منظم سالانه درسطوح مختلف
۲- ایجاد بسترهای مستقل مالی
۳- توسعه طرحهای زیر ساختی در کشورهای عضو
۴- تشکیل شوراها و مجامع متعدد
۵- ایجاد مراکز نوآوری و توسعه
۶- همکاریهای فناورانه و تعاملات دانشگاهی
۷- تامین مالی پروژه های کشورهای عضو توسط بانک توسعه نوین

* فرصتهای پیش روی بریکس :

۱- افزایش نفوذ جهانی
۲- توسعه سرمایه گذاری و تجارت
۳- ارتباط موثر با نهادهای بین المللی
۴- اتحاد اعضای بریکس برای دلار زدایی
۵- حضور چین به عنوان یک ابر قدرت

* چالشهای بریکس:

۱- عدم توازن اقتصادی - توسعه‌ای
۲- عدم موفقیت در نهادینه سازی گروه
۳- فقدان برنامه و قدرت کافی در عرصه حکمرانی جهانی
۴- تضاد منافع اعضا
۵- سنگ اندازی آمریکا و کشورهای غربی

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۱۰/۱۷ - ۲۳:۴۱
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*قیمت گذاری جدید خودرو : تامین منافع مردم یا تحمیل اراده مافیای حاکم بر خودروسازی؟*

محسن شاطرزاده
۱۶ دی ۱۴۰۲

امروز وزارت صمت ، فرمول جدید قیمت گذاری خودروهای ساخت داخل را اعلام کرد :

"براساس طرحی که به تصویب و امضای وزارت صمت، خودروسازان و قطعه‌سازان رسیده است، قرار است تا پایان سال هر خودروساز (ایران‌خودرو و سایپا) 60 هزار دستگاه خودرو با قیمت 5 درصد زیر حاشیه بازار به فروش برسانند تا شاید روند صعودی قیمت‌ها در بازار کاهش یابد و زیان خودروسازان و قطعه‌سازان هم کاهش پیدا کند"

قطعا در صورت اجرایی شدن این تصمیم ، قیمت خودرو در بازار نه تنها کاهش نخواهد یافت بلکه با هرج و مرج بازار خودرو مواجه خواهیم شد و با توجه به کمبود عرضه نسبت به تقاضا در نهایت قیمت خودروهای داخلی افزایش هم خواهد یافت .

در شرایطی که بازار مصرف به صورت انحصاری در اختیار دو خودرو ساز داخلی است و رانت بی سابقه تعرفه گمرکی ۷۵ تا ۹۵ درصدی بر واردات خودرو و نیز هزینه کارگر ارزان و انرژی ارزان و مواد اولیه و قطعات ارزانتر از بازار جهانی همه به کمک خودروساز داخلی آمده است اما عملا قیمت خودروسازهای داخلی در همین شرایط گرانتر از خودروهای وارداتی خودشان (بدون احتساب تعرفه گمرکی و مالیات ارزش افزوده) می باشد .

قیمت حاشیه بازار در شرایطی که عرضه و تقاضا متعادل نیست و تعرفه گمرکی گزاف بر خودرو های وارداتی اعمال میشود به هیچ وجه نمی‌تواند شاخص مناسبی برای قیمت واقعی خودرو در یک بازار واقعی رقابتی باشد.

در صورتیکه وزارت صمت واقعا تمایل به ایجاد بازار رقابتی و تامین منافع مردم را دارد و دولت هم چشم به در آمد گزاف تعرفه های گمرکی واردات خودرو ندارد ضروری است ابتدا تعرفه های گمرکی خودروهای وارداتی حذف شوند و عرضه و تقاضا متعادل شود ، سپس در شرایط رقابتی قیمت حاشیه بازار خودروهای داخلی مشخص شود.

اصولا مشکل اصلی صنعت خودرو سازی کشور در این است که صنعتی آفت زده است و برای نجات این صنعت باید قبل از هر چیز این آفتها را از بین برد . پنج آفت زیر نمونه‌ای از آفات است :

۱- صنعت خودرو تبدیل به حیاط خلوت احزاب و جریانهای سیاسی لیبرال و غربزده و خصوصا محل جولان حزب کارگزاران و حزب مشارکت شده است . به هنگام انتخابات بیشترین کمکهای انتخاباتی جریان لیبرال از خودرو سازها (و نیز بانکهای خصوصی و فولاد سازها) تامین میشود . در دولتهای غربزده مثل دولت اعتدال و دولت سازندگی ؛ بده بستان دولت و خودرو ساز در حد اعلاست ، خودرو سازها قلک دولت هستند و دولت تامین کننده مالی خودرو ساز است و بزرگترین ابر بدهکاران بانکی همین شرکتهای خودرو ساز هستند و در دولتهای مردمی مانند دولت سیزدهم ، خودرو سازها در کانون مقابله با دولت قرار میگیرند.

۲- تعارض منافع و حاکمیت مافیای ثروت در صنعت خودروسازی بیداد میکند . شرکتی مانند کروز که قطعه ساز است و مستقیما از کروز آمریکا پول و سرمایه آورده و کماکان متصل به سرمایه های آمریکایی است در جایگاه قطعه ساز و با خرید سهام خودروسازها در مدیریت و هیات مدیره خودرو سازها حضور پیدا میکند و تلاش مضاعف برای افزایش قیمت خودرو و فشار بر مردم دارد و با انحصار ایجاد شده در زنجیره تامین ، بیش از ۱۲۰۰ قطعه ساز مردمی را به ورطه نابودی کشانده است یا گروه عظام که با زد و بند به عنوان قطعه ساز قرارداد تامین قطعات می‌بندد ولی همه قطعات خودرو را بصورت قاچاق از چین وارد میکند و کمر قطعه ساز ایرانی را شکسته است از عوامل مهم مشکلات امروزی صنعت خودرو هستند.

۳- عدم تصویب سند توسعه صنعتی کشور : بیش از ۲۵ سال است که سند توسعه صنعتی کشور نوشته میشود ولی با آمدن هر دولت جدید دچار تغییرات میشود و در نتیجه تا به امروز هیچ سندی در توسعه صنعتی برای کشور تصویب نشده است . مدل کشورها برای توسعه صنعتی یا بر اساس زنجیره تامین (Supply Chaine) است یا بر اساس زنجیره ارزش (Value Chaine) است . در سندهای اولیه توسعه صنعتی مدل پذیرفته شده برای کشور ، مدل زنجیره تامین بود ولی با روی کار آمدن دولتهای لیبرال مدل زنجیره ارزش و اتصال به اقتصاد جهانی اجرا میشد و در نتیجه اعوجاج سیاستی در صنعت خودرو همانند دیگر صنایع به وفور به چشم میخورد.

۴- زد و بند و فساد حاکم بر روابط خودرو ساز‌ها و نمایندگان مجلس باعث شده که نمایندگان‌مجلس با توصیه و سفارش و رانت هم نفوذ در شرکتهای خودرو ساز و زیرمجموعه های آنها داشته باشند و افراد زیادی از وابستگان خود را برای اشتغال و‌مدیریت در خودرو سازها معرفی کنند و هم خودرو سازها سیطره باند مافیایی خود را بر مجلس و ممانعت از تصمیمهای مردمی‌ زیاد کنند . هم اکنون ۴۰ تا ۵۰ درصد نیروی انسانی خودرو سازها مازاد هستند که حاصل همین سفارشها و زد و بندهاست ( در نتیجه هزینه تمام شده خودرو زیاد میشود).

۵- عدم اصلاح نظام تعرفه ای و رانت گسترده برای خودرو ساز داخلی : نظام حمایت تعرفه‌ای بنا بود فقط برای ۱۰ سال اجرا شود تا خودرو سازهای داخلی روی پای خود بایستند ولی الان بیش از ۴۰ سال که با فشار مافیای حاکم بر خودرو سازها‌ این نظام تعرفه‌ای تعییر نکرده و با تعرفه‌های تا ۱۲۰ در صد امکان هرگونه رقابت را از بین برده و خودرو ساز داخلی را یکه تاز صنعت خودرو کرده است در صورتیکه با کاهش تعرفه های واردات خودرو هم مردم از خودروی ارزانتری بهره‌مند خواهند شد و هم رقابت جدی بین خودروسازان داخلی با خودروسازان خارجی صورت میگیرد که خودرو ساز داخلی را مجبور به اصلاح ساختارهای تولید و افزایش کیفیت و کاهش قیمت خواهد کرد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۱۰/۱۷ - ۰۹:۱۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*پیشنهادی برای حل مسئله ارز خودروهای وارداتی با استفاده از ارزهای خانگی:*

محسن شاطرزاده
۶ دی ماه ۱۴۰۲

با توجه به کمبود عرضه خودرو در مقابل تقاضای بازار داخلی و ضرورت واردات خودروی خارجی و تصویب قانون واردات خودرو و اصرار مجلس شورای اسلامی بر اجرای قانون واردات خودرو و تعلل دولت به بهانه عدم امکان تامین ارز ، پیشنهاد زیر برای حل مسئله ارزی واردات خودرو با استفاده از میلیاردها دلار ارزهای خانگی ارائه میشود :

۱- فروش خودروهای وارداتی شرکتهای واردکننده با قیمت دلاری

۲- واریز دلار غیر بانکی (ارزهای خانگی) توسط خریدار به حسابهای اعلامی شرکتهای وارد کننده خودرو در بانکهای مورد نظر بانک مرکزی

۳- صدور گواهی بانکی به شرکت وارد کننده خودرو مبنی بر پرداخت وجه توسط خریدار

۴- تبدیل ارز به ریال با قیمت مورد نظر بانک مرکزی و واریز ریال به حساب شرکتهای وارد کننده

۵- خرید ارز واردات خودرو توسط شرکتهای وارد کننده خودرو از بازار دوم مرکز مبادلات ارز و طلا و واریز ریال معادل آن به حساب مرکز مبادلات ارز و طلا

۶- تحویل خودرو به خریدار توسط شرکتهای وارد کننده.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۹/۲۴ - ۰۷:۴۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

* پیشنهادی برای نقد و بررسی:

محسن شاطرزاده
۲۲ آذر ۱۴۰۲

* طرح پیشنهادی برای توزیع عادلانه بنزین یارانه‌ای همزمان با آزاد سازی قیمت بنزین با استفاده از ظرفیت بازار بورس*

با توجه به حضور بیش از ۵۰ میلیون نفر در سامانه سجام و دارای کد بورسی (به تبع سهام عدالت و واریز سود سهام عدالت به حساب آنها) و نیز وجود زیر ساخت و پلتفرم پرداخت یارانه به بیش از ۸۰ میلیون نفر از جمعیت کشور (بالغ بر ۹۰ درصدجمعیت ایران) ، طرح زیر پیشنهاد میشود تا پس از نقد و بررسی و تکمیل آن جهت درج در برنامه بودجه ۱۴۰۳ به مجلس و دولت پیشنهاد شود:

۱- اختصاص ۱۵ لیتر بنزین با قیمت یارانه‌ای در هر ماه (۱۸۰ لیتر در سال) به هر کد ملی

۲- تخصیص اعتبار خرید بنزین مجموع اعضای هر خانواده با قیمت یارانه‌ای به سرپرست خانوار

۳- ایجاد اعتبار در سامانه سجام برای هر نفر سرپرست خانوار به ازای ۱۵ لیتر در ماه برای جمع اعضای خانوار

۴- تعیین قیمت بنزین در بازار بورس بر اساس مکانیزم بازار و عرضه و تقاضا

۵- خرید بنزین توسط سرپرست خانوار تا سقف اعتبار ماهیانه به قیمت یارانه‌ای

۶- فروش بنزین مازاد بر مصرف توسط خانواده های کم مصرف یا بدون مصرف بنزین در بازار بورس به قیمت روز بازار بورس

۷- خرید بنزین توسط خانواده های پرمصرف (مازاد بر اعتبار یارانه‌ای در هر ماه) از بازار بورس و به قیمت روز بازار بورس

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۹/۱۹ - ۰۸:۵۱
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*آینده جهان را آمریکای لاتین رقم خواهدزد*

«محسن شاطرزاده»، دیپلمات و سفیر سابق ایران در برزیل در یادداشتی اختصاصی برای رجانیوز و به بهانه سفر اخیر رئیس جمهور کوبا به ایران نوشت: آمریکای لاتین قاره آینده است و حضور ایران در آمریکای لاتین در راستای منافع کشورمان است و از اهمیت ویژه‌ای برخوردار خواهدبود.

کشورهای این منطقه به‌سبب ذخایر انرژی و آب و معادن و منابع طبیعی و جمعیت بی‌نظیری که در اختیار دارند، در آینده معادلات جهانی، نقشی مهم ایفا خواهند کرد.

زمانی منطقه آمریکای لاتین به عنوان حیاط خلوت ایالات متحده تلقی می‌شد و عملا نیز تمام منابع و ظرفیت‌های موجود در آن منطقه منحصرا تحت سلطه آمریکا بود. اما اکنون به استثنای آرژانتین، تمامی دولت‌های آمریکای لاتین در اختیار کامل دولت‌های چپ‌گرا و نیروهایی است که در مقابل ایالات متحده قرار دارند و به تعبیری ضدآمریکایی ‌هستند.

دولت‌های سوسیالیستی مستقر در آمریکای لاتین به‌سبب اشتراکات ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی‌‌ای که با جمهوری اسلامی ایران دارند، فرصت و ظرفیت‌های بسیار زیادی را در حوزه اقتصادی برای صادرات کالا و خدمات فنی مهندسی در اختیار ما قرار خواهندداد. به‌طور خاص در دهه ۸۰ ارزش پروژه‌ها و تفاهم نامه های جمهوری اسلامی ایران در ونزوئلا به ۲۰ میلیارد دلار می‌رسید. هم اکنون و در دولت سیزدهم، حجم همکاری‌های اقتصادی جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا نزدیک به ۸ میلیارددلار است. این سوای از اجرایی‌شدن ده‌ها پروژه‌ای است که در دهه ۸۰، ایران در کوبا به سرانجام رسانده‌است. در همین سفر اخیر رئیس جمهور کوبا به ایران نیز همکاری‌های مهمی شکل گرفت که در تعمیق روابط و توسعه مناسبات اقتصادی دو کشور اثرگذار خواهدبود.

همچنین در راستای توسعه همکاری‌های اقتصادی، جمهوری اسلامی ایران اقدام به تاسیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای در ونزوئلا نمود که به زودی در کوبا نیز چنین فروشگاه‌هایی تاسیس خواهد شد. این تصمیم علاوه‌بر تامین کالاهای اساسی برخی از کشورهای منطقه، صادرات کالاهای داخلی را نیز میسر کرده‌است. تاسیس فروشگاه مگاصیص در ونزوئلا و درخواست کوبا و چند کشور دیگر برای انجام این اقدام مشابه در کشورشان، از مواردی است که می‌تواند نشان‌دهنده توسعه مناسبات اقتصادی ما با کشورهای آمریکای لاتین باشد.

مضاف بر این، ایران نیز حجم عمده کالاهای اساسی مورد نیاز خود نظیر گوشت، مرغ، خوراک دام، سویا، ذرت ، شکر و روغن خوراکی را از برزیل وارد می‌کند. اتخاذ راهبرد تعمیق و گسترش روابط با کشورهای آمریکای لاتین همچون برزیل، در شرایط تحریمی کمک بسیاری به ما کرد و برخی از مشکلات اینچنینی را نیز مرتفع نمود.

از طرفی همکاری در زمینه‌های معدنی، نفتی، علمی و تکنولوژیک نیز دایره‌ی دیگری از مناسبات ایران با کشورهای آمریکای لاتین را دربرمی‌گیرد. یکی از پروژه‌هایی که می‌توان به آن اشاره کرد، همکاری مشترک ایران و کوبا در زمینه تولید واکسن کرونا است. تنها واکسن کرونای قابل تزریق به کودکان همین واکسن تولید مشترک اران و کوبا بود؛ امری که تا پیش از آن در هیچ نمونه مشابهی ممکن نبود.

بعلاوه اینکه چون کوبایی‌ها در زمینه بایوتکنولوژی پیشرفت خوبی داشته‌اند و متقابلا ما نیز در این حوزه گام‌های مهمی برداشته‌ایم، همکاری‌های نزدیک در این زمینه به رشد و توسعه هر دو کشور در حوزه بایوتکنولوژی منتهی خواهدشد. ما در این زمینه یک برنامه همکاری‌ با کوبا داشتیم که در دولت سابق پیگیری نشد. اما در دولت سیزدهم اقداماتی در جهت پیگیری دوباره آن صورت گرفت و به آن اهمیت ویژه داده‌ شد.

در حوزه سیاسی-اجتماعی نیز جمهوری اسلامی ایران با آمریکای لاتین تشابه گفتمانی زیادی دارد. آمریکاستیزی و مقابله با ظلم و ستم امپریالیسم غربی، مبارزه با فقر و محرومیت، اعتراض به عدم رعایت حقوق برابر در سازمان ملل و نهایتا ستایش آرمان فلسطین و تقبیح اشغال‌گری رژِیم صهیونیستی، از مواردی است که اشتراکات اجتماعی و سیاسی ما با آمریکای لاتین را دربرمی‌گیرد. این‌ها مسائلی است که باعث تسهیل در برقراری روابط و نهایتا تعمیق آن می‌شود؛ چیزی که علاوه بر آمریکای لاتین، در مواجهه با کشورهای آفریقایی نیز اهمیت یافته و سرعت و سهولت تفاهم و تعامل را نیز بالا می‌برد.

یکی از مواردی که این مسئله در آن به وضوح تحقق یافت، بریکس است. دربرابر نظام غربی لیبرال دموکراتی که در جهان امروز حاکم است، بریکس به‌عنوان آلترناتیو و جایگزینی برای حکمرانی جدید کشورهای جنوب، علیه نظم بین‌المللی حاکمِ کشورهای شمال برخاست. یکی از پایگاه‌های مهم بریکس ، کشور برزیل است که در آمریکای لاتین واقع شده‌است. حضور جمهوری اسلامی ایران در این گروه، منجر به تقویت بریکس در حرکت به سوی نظم جدید جهانی شد. البته که حضور در بریکس در راستای منافع ملی کشورمان نیز بوده‌است.

درنهایت باید اذعان داشت که افزایش و تعمیق مناسبات ایران با هریک از کشورهای آمریکای لاتین از هرجهت برای ایران مهم بوده و منافع سرشاری را نیز تامین خواهدکرد. مضاف‌ بر این در تمامی صحنه‌ها و مجامع بین‌المللی، ایران رای اکثر کشورهای پیشرو در آمریکا لاتین را همراه خود داشته‌است؛ آن‌ها در این مناسبات سیاسی و در برابر تمام آنچه که غرب علیه ما روا می‌دارد، همواره به یاری ما شتافته‌اند. این دقیقا همان چیزی است که منافع ملی ما را تامین کرده و متقابلا هردوطرف را هم، ازجهت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منتفع خواهد کرد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۹/۱۱ - ۰۰:۳۵
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*راهبرد پیشنهادی برای آزادی فلسطین*

محسن شاطرزاده
۱۰ آذر ۱۴۰۲

مبنای این راهبرد ؛ اندیشه و کلمات مقام معظم رهبری است . سه کلید‌واژه در سخنان ایشان وجود دارد که مناسب است این سه کلید واژه در راهبرد پیشنهادی مد نظر قرار گیرد :

۱- شکست ترمیم ناپذیر اسراییل
۲- آمریکا زدایی در منطقه و جهان
۳- اجرای دموکراسی و مراجعه به همه پرسی برای انتخاب نوع حکومت در فلسطین

من تصور میکنم که عملیات طوفان الاقصی به عنوان قدرت سخت مقاومت موفقیت و پیروزی خودش را نشان داده و در مرحله بعد و پسا الاقصی باید علاوه بر شکست نظامی و شکست اطلاعاتی اسراییل ؛ روی راهبرد قدرت نرم مقاومت تمرکز شود و به جهانیان نشان داده شود که اسراییل شکست ترمیم ناپذیر داشته و آمریکا به عنوان عامل این جنایات باید از منطقه اخراج شود و در این مرحله به آماده سازی گسترده اذهان مردم در جهان اسلام و در سطح جهانی اقدام شود و به تعبیری باید "جهاد تبیین" در سطح وسیع و جهانی در دستور کار محور مقاومت قرار گیرد و لذا موضوعات زیر پیشنهاد میشود:

۱- اثبات شکست رسانه ای اسراییل با بسیج کردن حداکثری رسانه های مردمی و فضای مجازی در سطح جهانی .

۲- اثبات شکست حقوقی اسراییل با استفاده از ظرفیت حقوقدانان قوی و مستقل در سطح جهانی و بین المللی و طرح شکایات متعدد از اسراییل در مجامع حقوقی بین المللی.

۳- اثبات شکست اسراییل در افکار عمومی جهان با شعله ورتر کردن موج مردمی ضد اسراییلی و دائمی و گسترده تر شدن تظاهرات مردمی در جهان خصوصا در آمریکا و اروپا و کانادا و استرالیا و ایجاد شبکه های مردمی و دانشجویی و ضد استکباری در فضای مجازی و دنیای حقیقی.

۴- تقویت نظریه دموکراسی و برگزاری همه‌پرسی در سطح منطقه و جهان برای به محاق بردن طرح دو دولت و نیز حذف طرح خیانت بار آبراهام و عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسراییل.

و علاوه بر اینها موارد زیر به عنوان الزامات آمریکا از منطقه پیشنهاد میشود:

آنچه مسلم است آمریکا هرگز بنا ندارد از منطقه خارج شود مگر اینکه به مرحله استیصال رسیده و مجموعه هزینه و ریسک حضور آمریکا در منطقه آنچنان افزایش یابد که همانند افغانستان با فضاحت مجبور به فرار و ترک منطقه شود . برای رسیدن آمریکا به این مرحله از استیصال باید یک مجموعه از اقدامات صورت پذیرد :

۱- فشارمداوم ؛ همه جانبه ؛ هماهنگ و سخت نظامی و غیر متقارن به نیروهای آمریکایی توسط نیروهای مقاومت و ایجاد اشتغال ذهنی مداوم در ذهن نظامیان آمریکایی و سردمداران آنها و سلب آسایش روحی و روانی از اشغالگران و عاصی کردن آنها.

۲- محکومیت و فشار همه جانبه و تهاجم نرم و رسانه‌ای بر علیه آمریکا و شوراندن افکار عمومی بر علیه آمریکا و ترویج فضای نفرت عمومی بر علیه آمریکا.

۳- فشار همه جانبه حقوقی و پیگیری محکومیت آمریکا در همه مجامع بین المللی از طریق طرح دعواهای حقوقی با بکار گیری وکلای شجاع و مستقل بین‌المللی.

۴- تلاش بر مطالبه جهانی کشورهای مستقل مبنی بر خروج آمریکا از منطقه با طرح دائمی موضوع در اجلاسهای غیر متعهدها ؛ اجلاسهای متعدد منطقه ای ؛ اجلاسهای پیمان های بریکس ؛ شانگهای ؛ اکو ؛  آلبا و مرکوسور  ؛ اجلاسهای حقوق بشری و مجمع عمومی سازمان ملل.

۵ - تشویق دیگر کشورهای منطقه به تصویب قانون اخراج نظامیان آمریکا همانند قانون مجلس عراق .

۶- گسترش مطالبات مردمی کشورهای منطقه مبنی بر اخراج آمریکا از منطقه و استفاده از شبکه های اجتماعی برای ساماندهی و گسترش مطالبات مردمی در کف میدان و بر علیه آمریکا.

۷- گسترش فرهنگ مقاومت و ضد آمریکایی در سراسر جهان خصوصا در آمریکای لاتین و آفریقا و خاورمیانه با استفاده وسیع از ابزار رسانه و ظرفیتهای وسیع عضای مجازی و شبکه های اجتماعی.

۸- تهییج و تشویق فضای روشنفکری کشورهای منطقه به مخالفت با حضور آمریکا و مطالبه اخراج آمریکا از منطقه از طریق تشکیل همایشهای مختلف در کشورهای منطقه ؛ تشکیل سازمانهای مردم نهاد ؛ توسعه کانالها و شبکه های اجتماعی ؛ چاپ و نشر کتاب و رمان و نشریه ورمانهای روشنفکران و بها دادن به همه روشنفکران آزادیخواه و صاحبان اندیشه با هر دین و مرام و مسلک سیاسی و فکری و تلاش در جهت وحدت و اتحاد آنها.

۹ - گسترش ادبیات و هنر و شعر مقاومت و نشر وسیع کتابها و رمانهای مرتبط با مقاومت و توسعه روحیه شجاعت و حماسه در میان مردم منطقه از طریق برگزاری همایشهای ادبی و مسابقات شعر ؛ هنر و کاریکاتور و حتی برگزاری مسابقات ورزشی با موضوع جام اخراج آمریکا و ترغیب هرچه بیشتر جوانان به حضور در مبارزه بر علیه اشغالگران آمریکایی.

۱۰- توسعه و گسترش سازمانهای مردم نهاد خصوصا در میان جوانان و روشنفکران کشورهای منطقه با محوریت اخراج آمریکا از منطقه و ایجاد اندیشکده های مختلف در کشورهای منطقه و دیگر کشورهای مستقل در جهان با موضوع تحقیق روی روشهای اخراج آمریکا از منطقه.

۱۱ - توسعه تشکلها و اتحادیه های بین المللی دانشگاهی و دانشجویی با محوریت اخرا ج آمریکا از منطقه و تشکیل شبکه جهانی اساتید و دانشجویان و ارتباطات مرتب علمی و پژوهشی و سیاسی بین آنها با موضوع نحوه اخراج آمریکا از منطقه.

۱۲- تلاش بر جذب کشورهای منطقه که در اردوگاه آمریکایی قرار گرفته‌اند همانند ترکیه و عربستان و اردن و مصر و استفاده از ظرفیتهای مردمی این کشورها در مقابله همه جانبه با حضور آمریکا در منطقه و ایجاد فشار افکار عمومی بر دولتهای خودشان در جهت تغییر جهت گیریهای سیاسی دولتها بر علیه آمریکا.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۸/۱۶ - ۲۱:۵۸
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


تبلور هوشمندی و هنرمندی همراه با اقتدار در سخنان سید مقاومت

محسن شاطرزاده
۱۲ آبان ۱۴۰۲

بدنبال سکوت سید حسن نصرالله در خلال سه هفته پس از شروع عملیات طوفان الاقصی توسط رزمندگان حماس ؛ هفته گذشته اعلام شد که روز جمعه ۱۲ آبان در ساعت ۱۵ شاهد سخنان سید مقاومت خواهیم بود. روش و منش سید حسن نصرالله در طول این ایام نشان دهنده هوش سرشار و هنرمندی بی‌نظیر رهبر مقاومت بود که همراه با سخنان مقتدرانه و حماسی و شور آفرین برگ زرین دیگری بر تاریخ مقاومت افزود. ذیلا اشاره ای به چند نکته از رفتار و سخنان این مرد خدا می رود :

۱- اعلام زمان سخنرانی رهبر مقاومت از یک هفته قبل ؛ ابتکار بی‌نظیری بود که دوست و دشمن را مشتاقانه در انتظار شنیدن سخنانش نگاهداشته و نفسهای دشمن را در سینه هایش حبس کرده بود به گونه‌ای که بیش از چهار میلیارد نفر در سراسر جهان اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان و حتی ساکنان سرزمینهای اشغالی و رهبران جنایتکار آنها و صدها رسانه ‌بین‌المللی از پیر و جوان و زن و مرد و حتی نوجوانان و کودکان به انتظار لحظه شروع سخنان سید در پای تلویزیونها میخکوب شده بودند . این اوج هنرمندی سید مقاومت بود که به تنهایی رسانه شد و صدای مظلومان غزه را در سخنرانی غرای خود به سراسر جهان مخابره کرد ، در حالی که دشمن کافر به کمک امپراتوری رسانه‌ای خودش سعی در بایکوت خبرهای غزه و نسل کشی فلسطینیان داشت و عملا اراده رهبر مقاومت بر رسانه های دشمن تحمیل شد و همه آنها بدون استثنا مجبور به پخش مستقیم سخنان مهم سید حسن نصرالله و ارائه تحلیلهای متعدد از این سخنرانی شدند.

۲- سخنان رهبر مقاومت لبنان در اوج اقتدار و اعتماد به نفس موجب تحقیر بی‌سابقه رژیم اشغالگر و رهبران جنایتکار آن شد . سید حسن آمریکا را مخاطب اصلی خودش را قرار داد و حزب الله را حریف آمریکا معرفی کرد . اسراییل را آنچنان تحقیر کرد که حماس را برای مقابله و هم نوردی با اسراییل کافی دانست . نقش حزب‌الله را در این عملیات بی‌سابقه صرفا بازی کردن با رژیم اشغالگر و سرگرم کردن اسراییل و کاهش فشار روی حماس و غزه اعلام کرد و اعلام کرد هرگاه صهیونیستها بخواهند تکان بخورند و چشم چپ به لبنان نگاه کنند آنها را با یک پس گردنی به جای خود می‌نشاند . این همه تحقیر اسراییل در طول تاریخ اشغالگران جنایتکار بی‌سابقه است و هیمنه و ابهت دشمن را به زیر پا کشیده و تسلط خود را بر دشمن غدار به رخ جهانیان کشید . اسراییل در جلوی چشم جهانیان به خواری و ذلت کشیده شد و این مدال افتخار دیگری بر گردن سید مقاومت انداخته است.

۳- نصرالله به زیبایی هیمنه و اقتدار پوشالی آمریکا را در جلوی چشمان میلیاردها انسان به ستوه آمده از ظلمهای آمریکا به چالش کشید . چندین بار تکرار کرد که از آمریکا و ناوهای آنها نمی‌ترسد و حتی اعلام کرد برای انهدام ناوهای آمریکایی تدارک خوبی دیده است و در صورت کوچکترین تحرک ناوهای آمریکایی بر علیه لبنان ، همه آنها‌را نابود خواهد کرد. آمریکا در تاریخ سلطه گری خود هرگز با چنین صحنه ای مواجه نبوده که قدرت و اقتدارش در جلوی چشمان بیدار جهانیان به چالش کشیده شده و خوار و خفیف گردد . مهمترین ابزار آمریکای جنایتکار در طول دهها سال سلطه بر کشورهای مظلوم در سراسر جهان ، همین هیاهوها و تبلیغات پوشالی و ایجاد ترس و واهمه از قدرت پوشالی خودش بوده تا بتواند به سلطه گری ادامه دهد و امروز با فریادهای این سید بزرگوار بر سر آمریکای جنایتکار دیگر ترس و واهمه از این قدرت خیالی و تصنعی فرو ریخته و عنصر شجاعت و ایستادگی در میان ملتها تقویت شده و عزم آنهت برای به زیر کشیدن سلطه آمریکا جزم خواهد شد . برای آمریکا بسیار سخت است که در جلوی چشم خود شاهد نابودی هیمنه قدرتش باشد .

۴- سید مقاومت به زیبایی از محور مقاومت سخن گفت . از مقاومت عراق و یمن تجلیل کرد . از پیروزی حتمی مقاومت فلسطین در غزه سخن گفت . از اقتدار مقاومت لبنان و اشراف کامل بر تحرکات رژیم صهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی خبر داد . ارادت کامل خودش را به امام و رهبری نشان داد و به همه جهانیان با افتخار اعلام کرد که شاگرد و مطیع و مرید امام خامنه ای است و همانگونه که در جنگ ۳۳ روزه نوید پیروزی را از امام خامنه‌ای دریافت کرده بود این بار هم نوید پیروزی قطعی مقاومت فلسطین در غزه را به تبعیت از امام خامنه ای اعلام کرد . با صداقت و اخلاص خاص خودش ثابت کرد که رابطه او با امام خامنه‌ای رابطه مرید و مراد است واین سخن او وزن و تراز بین الملل جمهوری اسلامی ایران را (در میان مللی که تحت تاثیر تبلیغات رسانه های صهیو‌نیستی و جبهه استکبار تصویری مبهم از جمهوری اسلامی ایران داشتند) بالا برد و ابهامات و پرده های تردید را به کنار زد و چهره زیبای انقلاب اسلامی و رهبری مقاومت را به جهانیان نشان داد .

قطعا در این سخنرانی ، جایگاه ج.ا.ایران به عنوان ابرقدرتی جهانی و یکی از پایه های نظم جدید جهانی تثبیت شد.

و در آخر باید به این آیه شریفه تمسک جوییم که :
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی‌الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم‌الوارثین.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۷/۹ - ۱۳:۱۳
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

* ظرفیتها و بسترهای بریکس*

دکتر محسن شاطرزاده
عضو هیات اندیشه ورز وزیر امور خارجه و
سفبر اسبق ایران در برزیل

شهریور ۱۴۰۲

۱- برگزاری نشستها وجلسات منظم سالانه در سطوح مختلف با حضور روسای جمهور کشورها ، وزرای خارجه ، دارایی ، کشاورزی ، بهداشت و درمان ، ورزش ، امنیت اطلاعات ، هوافضا ، علم و نوآوری ، امور مالیاتی ، استاندارد ، مقامات قضایی و روسای دادگاههای عالی ، روسای مجالس پارلمانی ، نمایندگان شهرداریها و دانشگاهها ، جلسات روسای ادارات آمار و مقابله با انحصار و جلسات روسای کمیسیونهای مرکزی انتخابات

۲- ایجاد بسترهای مالی مستقل مشابه صندوق بین‌المللی پول شامل :
         ۲-۱ : بانک توسعه نوین NDB
         ۲-۲: صندوق ذخیره ارزی بریکس موسوم به ترتیبات ذخیر احتیاطی بریکس
    ۲-۳: بریکس پی ‌: بستر پرداخت دیجیتال بریکس

۳- توسعه طرحهای زیر ساختی در کشورهای عضو در حوزه‌ انرژیهای پاک ، زیرساختهای حمل و نقل ، زیرساختهای اجتماعی و توسعه شهری ، حفاظت از محیط زیست ، زیر ساختهای دیجیتال ، کمکهای اضطراری مثل مهار کوید ۱۹ و ...

۴- تشکیل شوراهای مختلف :
         ۴-۱: شورای اندیشکده های بریکس
         ۴-۲: شورای تجاری بریکس

۵- تشکیل مجامع متعدد :
        ۵-۱ : مجمع تجاری بریکس
        ۵-۲ : مجمع دانشمندان جوان بریکس
        ۵-۳ : مجمع بریکس در زمینه مشارکت در انقلاب صنعتی جدید
       ۵-۴ : مجمع مجالس بریکس
       ۵-۵ :مجمع مدنی بریکس
       ۵-۶ :مجمع اتحادیه های کارگری بریکس
       ۵-۷ : مجمع آکادمیک بریکس
       ۵-۸ : مجمع بریکس در زمینه کلان داده ها برای توسعه پایدار و .........
      ۵-۹ : کنفرانس بین المللی رقابت بریکس

۶- ایجاد مراکز نو آوری ، تحقیق و توسعه و صنعتی:
           ۶-۱ : مرکز نوآوری بریکس در زمینه مشارکت در انقلاب صنعتی جدید
         ۶-۲ : مرکز شایستگی‌های صنعتی بریکس
         ۶-۳ :مرکز تحقیق و توسعه واکسن بریکس

۷- همکاریهای فناورانه و تعاملات دانشگاهی :
      ۷-۱ : کمیته مشترک همکاریهای فضایی بریکس
      ۷-۲ : منظومه ماهواره‌ای سنجش از دور بریکس
      ۷-۲ : شناسایی بهترین طرحهای علمی ، فناورانه و نوآورانه بریکس در قالب ابتکار جایزه نوآوران جوان بریکس
      ۷-۳ : ایجاد کارگروههای تخصصی در زمینه صنعت ، کشاورزی ، مواد نوین و فناوری نانو و ......
      ۷-۴ : توسعه تعاملات دانشگاهی از طریق تاسیس لیگ دانشگاههای بریکس و شبکه دانشگاهی بریکس

۸ - پروژه‌های مصوب بانک توسعه نوین بریکس (۹۶ پروژه با بودجه ۳۳ میلیارد دلار) :
          ۸-۱ : تعداد شهرهای منتفع از طرحهای توسعه شهری بانک توسعه نوین : ۴۴ شهر
       ۸-۲ : افزایش ظرفیت حجم آب شرب :
۲۵۸ هزار مترمکعب در روز
      ۸-۳ : احداث واحد های مسکونی : هفتاد هزار
      ۸-۴ : احداث شبکه ریلی : ۲۹۰ کیلومتر
      ۸-۵ : بازسازی یا احداث جاده : ۱۶۶۵۰ کیلومتر
      ۸-۶: احداث پل : ۸۸۰ مورد
      ۸-۷ : کاهش دی اکسید کربن : ۲۱ میلیون تن
      ۸-۸ :احداث مدارس : ۵۸ مدرسه
      ۸-۹ : احداث کانال و تونل آب : ۱۳۰۰ کیلومتر
      ۸-۱۰ : افزایش ظرفیت تصفیه فاضلاب :
۵۳۵ هزار متر مکعب در روز
       ۸-۱۱ : احداث نیروگاه تجدید پذیر: ۲۸۰۰ مگاوات

* بریکس پلاس : ۲۶ کشور جدید متقاضی عضویت در بریکس از جمله:
            - ایران
            - عربستان
            - آرژانتین
           - امارات عربی
           - الجزایر
           - مصر
          - بحرین
          - اندونزی
          -اتیوپی
          - ونزوئلا
          - دوکشورآفریقایی

فرصتهای ایران در بریکس :
       ۱- افزایش نفوذ منطقه ای و جهانی
       ۲- گسترش روابط بین‌المللی
       ۳- بهبود شرایط اقتصادی
       ۴- توسعه زیر ساختها
       ۵- توسعه همکاریهای انرژی
       ۶- توسعه دالانهای حمل و نقل بین المللی
       ۷- توسعه همکاریهای نوآورانه و فناورانه
       ۸- حضور در یک بلوک مهم و آینده‌دار

* پیشنهادات :
۱-تشکیل دبیرخانه مستقل و مقتدر و تعیین نقطه تماس با بریکس (فوکال پوینت) زیر نظر رییس جمهور یا مستقیما زیر نظر وزیر خارجه

۲- انتصاب مدیری توانمند و تام‌الاختیار برای دبیرخانه بریکس

۳- حضور فعال در نشستها و شوراها و مجامع مختلف بریکس و ابتکار عمل را بدست گرفتن با ارائه نظرات مبتکرانه و پیشنهادات قوی

۵- عضویت دربانک بریکس به عنوان سهامدار

۶- تلاش برای استقرار یکی از دفاتر علمی و تکنولوژیکی ، نانو تکنولوژی ، استاندارد ، بایوتکنولوژی ، واکسن سازی ، تجاری و جوانان

۷- حضور جدی اندیشکده های ایران خصوصا هیات اندیشه ورز وزارت خارجه در شورای اندیشکده ها

۸- تلاش جدی و هدفمند برای حضور در مناصب مدیریتی بریکس و بانک بریکس و مجامع و شوراها

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۷/۹ - ۱۲:۴۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

"اقصاد دریا و دیپلماسی دریا محور"

محسن شاطرزاده
سفیر اسبق ایران در برزیل و
عضو هیات اندیشه ورز وزارت امور خارجه
شهریور ۱۴۰۲

چکیده مقاله :

بازگشت به اقیانوس‌ها و آبهای بین الملل به عنوان یک قدرت دریایی تاریخی و پیشینه طولانی مدت ایران در این زمینه، از ضرورتهای برنامه پیشرفت ملی در دهه‌های پیش روی کشورمان است. از جمله الزامات این سیاست ملی، ورود تخصصی دستگاه سیاست خارجی کشورمان در این زمینه و تعریف دیپلماسی جامع دریا محور است . باز خوانی و بازتعریف ظرفیت‌های موجود و بازآرایی آنها در کنارظرفیتهای جدید مقدمه ورود در این عرصه است .

با عنایت به ضرورت حضور مقتدرانه کشورمان درآبهای بین المللی و باتوجه به تشکیل دوگروه ایندو‌پاسیفیک به رهبری آمریکا و چین با کشورهای خاور دور، پیشنهاد تشکیل " پیمان ایندوپاسیفیک اسلامی" و با حضور کشورهای اندونزی، مالزی، بنگلادش، پاکستان، عمان، یمن ، مصر، جمهوری اسلامی ایران و احتمالا هند و کشورهای اسلامی شرق آفریقا مطرح میشود . این کشورها با مجموع تولید ناخالص داخلی بیش از ۱۵ هزار میلیارد دلار بر حسب قدرت خرید(PPP)، پس از پیمان بریکس، چهارمین قدرت اقتصادی جهان را تشکیل خواهند داد که محور اصلی همکاری آنها می تواند اقتصادی و امنیتی باشد. این پیمان میتواند در کنار گروه بریکس و گروه D8 برای کشورمان تولید قدرت و اقتدار کرده و در راستای تقویت قدرت منطقه‌ای ایران در غرب آسیا عمل کند .

توسعه منطقه مکران و بندر بین المللی چابهار که مورد تاکید همیشگی مقام معظم رهبری می‌باشد با اجرای این طرح سرعت گرفته و چابهار می‌تواند به قطب تجاری کشور و منطقه خلیج فارس و دریای عمان و رقیبی برای بنادر امارات، قطر و عمان تبدیل شود واز منظر امنیتی ، با توجه به اهمیت اقیانوس هند برای تجارت جهانی ، موضوع امنیت آبهای اقیانوس هند و جلوگیری از حضور کشورها و قدرتهای بیگانه خصوصا آمریکا، امکان انعقاد پیمان دسته جمعی امنیت کشورهای شمال اقیانوس هند می‌تواند مناسب ارزیابی شود.

همچنین امکان توسعه مناطق آزاد در جنوب کشور و ایجاد شبکه مناطق آزاد بین کشورهای عضو "پیمان ایندوپاسیفیک اسلامی" و توسعه کمی و کیفی تجارت بین کشورهای عضو و ایجاد تحول اقتصادی میان کشورهای عضو پیمان وجود خواهد داشت و با حذف تعرفه های تجاری نسبت به امضای قرارداد "تجارت آزاد" بین کشورهای عضو و رشد تصاعدی تبادل کالا و افزایش تجارت بین کشورهای عضو اقدام نمود.

از منظر انرژی؛ تمامی کشورهای پیشنهادی عضو "پیمان ایندو پاسیفیک اسلامی" به استثنای ایران ؛ مصرف کننده و وارد کننده نفت و گاز هستند لذا جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها کشور دارنده منابع عظیم نفت و گاز در این گروه می‌تواند نقش تامین کننده اصلی نفت و گاز سایر کشورهای عضو پبمان ایندو پاسیفیک اسلامی را  بر عهده گیرد.

نکته مهم و حائز اهمیت دیگر ، موقعیت منحصر‌به‌ فرد ژئوپولیتک سواحل کشورمان در منطقه مکران می‌باشد که مطابق با پیمان جنوبگان (حق کشورهای بدون حائل سرزمینی با قطب جنوب) ، امکان حضور کشورمان در قطب جنوب و تسلط بر سرزمینی به مساحت حدودا ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع و بهره‌مندی از منابع عظیم انرژی و  معادن نهفته در قطب جنوب فراهم میشود و این امر علاوه بر تولید قدرت در فضای بین المللی و ارتقاء جایگاه سیاسی کشورمان در جهان، قطعا تحول شگرفی در اقتصاد کشور ایجاد خواهد کرد.

اهیت کریدور های بین المللی و نقش آنها در رشد تجارت جهانی ازیک طرف و قرار گرفتن ایران در مسیر دو کریدور مهم شمال - جنوب و شرق – غرب، کشورمان را در کانون توجهات بین المللی قرار داده است . طرح مهم، راهبردی و استراتژیک اتصال دریای عمان و خلیج فارس به دریای خزر از طریق یک آبراه کشتی رو "ایران رود" که در سالهای 1373 تا 1376 مطالعات اولیه آن انجام شده وکماکان منتظر عزم ملی برای اجراست به عنوان تاریخی ترین طرح ملی در کشورمطرح است. اجرای این طرح که ظرفیت انتقال سالیانه 300 میلیون تن بار بین شرق آسیا و اروپا را دارد می تواند منشاء تحولی عظیم در تاریخ تجارت جهانی شده و کریدورهای مهمی مانند کانال سوئز را حذف کرده و ایران را به مهمترین شاهراه تجارت جهانی تبدیل کند.

همه اینها ضرورت توجه به "اقتصاد دریا و طراحی دیپلماسی اقتصادی دریامحور" را به عنوان یک اولویت در دستگاه سیاست خارجی کشورمان نشان میدهد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۳/۱۷ - ۰۸:۱۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

** الزامات اخراج نظامیان آمریکا از غرب آسیا

محسن شاطرزاده
اردیبهشت ۱۴۰۲

آثار و تبعات جنگ جهانی دوم از جمله ایجاد رژیم نامشروع و اشغالگر صهیونیستی موجب حضور همه جانبه آمریکا در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا شد. دو دلیل اصلی این حضور وسیع آمریکا در منطقه حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی و کنترل و امنیت انرژی مورد نیاز غرب و آمریکا بود و بدین منظور ضرورت داشت که شاه ایران به نمایندگی از آمریکا ماموریت ژاندارمی منطقه را بر عهده گرفته تا منافع آمریکا بهتر تامین گردد.

با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه و اخراج بی‌سابقه تمام عوامل آمریکایی و اسراییلی از ایران ؛ ضربه سنگینی به آمریکا وارد آمد که با تاسیس پایگاههای ارتش آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران سعی در جبران ضربه ایجاد شده داشت.

با استناد به آمار پایگاه اطلاعاتی Statista به نقل از واشنگتن پست، مصادف با روز ترور سردار قریب به ۷۰ هزار نظامی ارتش آمریکا در اطراف ایران مستقر بودند. آمار نظامیان آمریکا در ۱۱ کشور واقع در غرب آسیا به تفکیک ذیل آمده است: 

- افغانستان:۱۴۰۰۰ نفر ؛
- عراق:۶۰۰۰ ؛
-  نفر کویت:۱۳۰۰۰ نفر؛
-  بحرین:۷۰۰۰ نفر ؛
- قطر:۱۳۰۰۰ نفر ؛
- امارت:۵۰۰۰ نفر ؛
- اردن:۳۰۰۰ نفر ؛
-  عربستان سعودی:۳۰۰۰ نفر ؛
-  سوریه:۸۰۰ نفر  ؛
- عمان: ۶۰۶ نظامی؛
-  ترکیه:‌ نامعلوم.

  بیش از ده سال حضور آمریکا در افغانستان و ارسال دهها میلیارد دلار سلاح به این کشور ؛ تجهیز پایگاه «موفق السلطی» در شهر «ازرق» اردن به منظور "انتقال نیرو و امکانات هوایی" از پایگاه «العدیده» قطر به عنوان بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه و به بهانه "کاهش تهدیدات حملات موشکی در منطقه خلیج فارس از جانب نیروهای تحت حمایت ایران" و پشتیبانی از سعودی در جریان حمله به  یمن در عربستان و ارسال نیرو و تجهیزات به پایگاههای آمریکایی مستقر در کشورهای کویت، اردن و عراق و عربستان از جمله اقدامات برای حضور همه جانبه آمریکا در غرب آسیا در خلال این سالها بوده است.

آن چه مسلم است آمریکا متوجه بزرگترین اشتباه راهبردی خود شده است. نظامی‌گری آمریکا طی ۲۰ سال گذشته در غرب آسیا غیر از هزینه ۸ تریلیون دلاری روی دست شهروندان آمریکایی، آورده دیگری برای واشنگتن نداشت. ژنرال «آستین» وزیر دفاع آمریکا فاش کرد که اگر آمریکا در افغانستان می‌ماند، متحمل تلفات بیشتری می‌شد.

از طرفی ؛ در جریان لشکرکشی آمریکا به غرب آسیا دو اتفاق رخ داد: از یک سو، ایران به عنوان قدرت منطقه‌ای تثبیت شد؛ از سوی دیگر، چین با فراغ بال خود را به بالاترین سطح اقتصادی و تکنولوژیکی جهان رساند که موجب تغییر راهبرد آمریکا در منطقه گردید.

رییس جمهور آمریکا روز ۱۹ ژوئن ۲۰۲۱ (۲۹ خرداد ۱۴۰۰) همزمان با فرآیند خروج از افغانستان، دستور خروج تجهیزات و نظامیان خود از عربستان را به بهانه حملات موشکی - پهپادی نیروهای یمن به عمق خاک سعودی و حفظ جان نظامیان خود صادر کرد.

در نتیجه این تغییر راهبرد سردمداران آمریکایی ؛ تعداد نظامیان آمریکایی حاضر در خاورمیانه کاهشی در حدود ۴۵ هزار نفر تا سپتامبر ۲۰۲۱ داشته و این روند ادامه خواهد داشت.  آمار نظامیان آمریکا در خاورمیانه با استناد به گزارش «الجزیره» قطر در سپتامبر ۲۰۲۱ به ۲۵ هزار نفر رسیده که به تفکیک عبارت است از: 

- عراق:۲۵۰۰ نفر؛
-کویت: ۲۱۶۹ نفر؛
- بحرین: ۳۷۳۱ نفر؛
- قطر: ۱۱۰۰۰ نفر ؛
- امارت: ۱۹۵ نفر؛
- اردن: ۲۵۴ نفر؛
- عربستان سعودی: ۳۸۱ نفر؛
- سوریه: ۶۰۰  نفر(طبق برخی آمارها ۹۰۰ نفر) ؛
- عمان: ۲۳ نظامی؛
- ترکیه: ۱۶۸۵ نفر ؛
-مصر: ۲۶۹ نفر.

هر چند که خروج نظامیان آمریکایی میتواند مقطعی بوده و یا به تعبیر «ژنرال مکنزی» فرمانده نظامیان آمریکایی در منطقه ؛ که از بقای نظامیان گفته بود گواهی بر تصنعی بودن خروج نظامیان آمریکایی بوده و نشان از حضور بلند مدت نظامی آمریکا در عراق و قصد نداشتن آمریکا برای خروج از عراق داشته باشد ولی قطعا نمی‌توان اظهارات مکنزی را سرخود و موضع شخصی او تلقی کرده بلکه حکایت از عمق طرحها و نقشه آمریکا برای باقی ماندن در منطقه دارد که عزم و اهتمام جدی همه کشورهای منطقه را برای اخراج نظامیان آمریکا می‌طلبد .

اخراج نظامیان آمریکایی؛ ماموریت بزرگ پارلمان جدید عراق در زمینه بیرون راندن نظامیان آمریکایی از عراق می‌تواند تلقی شود. «وعد القدو» نماینده پارلمان عراق از وجود تحرکات پارلمانی در زمینه اخراج نظامیان آمریکایی از عراق خبر داد. وی افزود: گروه‌های سیاسی ماموریت بزرگی دارند و باید در زمینه خروج نظامیان آمریکایی از عراق همدل باشند. یکی از شروط هیئت هماهنگی ؛ اخراج نیروهای خارجی و در راس آنها نظامیان آمریکایی است. این پرونده با قدرت در پارلمان عراق مطرح خواهد شد.

 در تاریخ دی‌ ماه  ۱۳۹۸ پارلمان عراق در پی اقدام جنایتکارانه دولت ترامپ در ترور سردار سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی، فرمانده شهید نیروی قدس و شهید ابومهدی المهندس، نایب‌رئیس وقت سازمان حشدالشعبی عراق، طرح اخراج نظامیان آمریکایی از خاک این کشور را تصویب کرد اما با این حال، دولت بایدن که مدعی رد و نفی میراث ترامپ است، همچنان بر نقض این مصوبه و باقی ماندن در خاک عراق اصرار می‌ورزد.  به‌ رغم اظهارات مقامات آمریکایی و عراقی درباره محدود شدن مأموریت نظامیان بیگانه به آموزش و اقدامات مستشاری به نیروهای عراقی، گرو‌ه‌های مقاومت عراق با اشاره به ورود گسترده کاروان‌های لجستیکی آمریکایی به خاک این کشور و مشارکت نیروهای آمریکایی در عملیات‌های نظامی عراق، تأکید دارند این اقدامات نمی‌تواند بیانگر محدود شدن مأموریت نظامیان آمریکایی باشد. از منظر دیگر اما ستاد مشترک ارتش تروریست آمریکا فارغ از نظر کاخ سفید، زیر فشارهای روزافزون محور مقاومت، پارلمان عراق و افکار عمومی چاره‌ای جز فرار قریب‌الوقوع از عراق، همانند افغانستان ندارد.  آنها در داخل و خارج زیر فشار شدید هستند تا هر چه سریع‌تر از بین‌النهرین فرار کنند یا دست‌کم نیروهای رزمی سنتکام را با نیروهای مستشاری پنتاگون و ناتو تعویض کنند تا اینچنین هدف حملات گروه‌های مبارز عراقی قرار نگیرند. 

به اذعان مقامات آمریکایی ؛ استراتژی ایران اخراج آمریکا از منطقه است و آمریکا قدرت بازدارندگی‌‌اش را از دست داده‌است.

قدرت بازدارندگی، عمق نفوذ راهبردی و تاب‌آوری ایران در برابر کارزار فشار حداکثری باعث شده تا بار دیگر آمریکایی‌ها به ضعف و شکست سیاست‌های خود در برابر ایران اعتراف کنند.

واقعیت آن است که :

 ۱ - ضعف مدیریتی و سیاسی آمریکا، شکست پروژه‌های بین‌المللی، اختلافات داخلی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی این کشور،

 ۲ - تاب‌آوری و پایداری ایران در برابر فشار حداکثری آمریکا و کارزار تحریم‌های شکننده،

 ۳ - موفقیت جمهوری اسلامی ایران در دیپلماسی منطقه‌ای و نقش راهبری آن در جبهه مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، یمن،

 ۴ - تعامل ایران با سایر کشورها به‌ویژه اتحاد راهبردی با کشورهای چین و روسیه...

 باعث شده تا سیاست‌های آمریکا در مواجهه با ایران به شکست منتهی شود.
ضعف و شکنندگی آمریکا در حوزه‌های داخلی و خارجی و بحران‌هایی که‌گریبانگیر آن‌هاست به‌ویژه استیصال آنان در برابر بازدارندگی جمهوری اسلامی به‌قدری مسلم و انکارناپذیر شده که خود مقامات، رسانه‌ها و اندیشکده‌های آمریکایی صریحاً به آن اعتراف می‌کنند.
«میچ مک‌کانل»، رهبر جمهوری‌خواهان مجلس سنا
با بیان اینکه راهبرد ایران بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه است گفت که بعد از خروج آمریکا از افغانستان، ایران تلاش در راستای تحقق این هدف را مضاعف خواهد کرد. مک‌کانل گفت: «راهبرد ایران این است که با استفاده از خشونت ایالات‌متحده را از خاورمیانه بیرون براند. جای تعجب ندارد که آنها بعد از عقب‌نشینی تحقیرآمیز دولت از افغانستان و ناتوانی در پاسخ دادن به نظامیان آمریکا استفاده از این راهبرد را مضاعف خواهند کرد.»

«کنث فرانک مک‌کنزی» رئیس ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم به سنتکام نیز مدعی شد: «ایران تهدید اصلی پیش روی سنتکام در خاورمیانه و کانون تمرکز ما است. آمریکا و ایران همچنان در وضعیت بازدارندگی مداوم هستند و تهران تلاش می‌کند آمریکا را مجبور به اقدام کند.»

* الزامات اخراج آمریکا از منطقه :

آنچه مسلم است آمریکا هرگز بنا ندارد از منطقه خارج شود مگر اینکه به مرحله استیصال رسیده و مجموعه هزینه و ریسک حضور آمریکا در منطقه آنچنان افزایش یابد که همانند افغانستان با فضاحت مجبور به فرار و ترک منطقه شود . برای رسیدن آمریکا به این مرحله از استیصال باید یک مجموعه از اقدامات صورت پذیرد :

۱- فشارمداوم ؛ همه جانبه ؛ هماهنگ و سخت نظامی و غیر متقارن به نیروهای آمریکایی توسط نیروهای مقاومت و ایجاد اشتغال ذهنی مداوم در ذهن نظامیان آمریکایی و سردمداران آنها و سلب آستیش روحی و روانی از اشغالگران و عاصی کردن آنها.

۲- محکومیت و فشار همه جانبه و تهاجم نرم و رسانه‌ای بر علیه آمریکا و شوراندن افکار عمومی بر علیه آمریکا و ترویج فضای نفرت عمومی بر علیه آمریکا.

۳- فشار همه جانبه حقوقی و پیگیری محکومیت آمریکا در همه مجامع بین المللی از طریق طرح دعواهای حقوقی با بکار گیری وکلای شجاع و مستقل بین‌المللی.

۴- تلاش بر مطالبه جهانی کشورهای مستقل مبنی بر خروج آمریکا از منطقه با طرح دائمی موضوع در اجلاسهای غیر متعهدها ؛ اجلاسهای متعدد منطقه ای ؛ اجلاسهای پیمان های بریکس ؛ شانگهای ؛ اکو ؛  آلبا و مرکوسور  ؛ اجلاسهای حقوق بشری و مجمع عمومی سازمان ملل.

۵ - تشویق دیگر کشورهای منطقه به تصویب قانون اخراج نظامیان آمریکا همانند قانون مجلس عراق خصوصا کشور سوریه.

۶- گسترش مطالبات مردمی کشورهای منطقه مبنی بر اخراج آمریکا از منطقه و استفاده از شبکه های اجتماعی برای ساماندهی و گسترش مطالبات مردمی در کف میدان و بر علیه آمریکا.

۷- گسترش فرهنگ مقاومت و ضد آمریکایی در سراسر جهان خصوصا در آمریکای لاتین و آفریقا و خاورمیانه با استفاده وسیع از ابزار رسانه و ظرفیتهای وسیع عضای مجازی و شبکه های اجتماعی.

۸- تهییج و تشویق فضای روشنفکری کشورهای منطقه به مخالفت با حضور آمریکا و مطالبه اخراج آمریکا از منطقه از طریق تشکیل همایشهای مختلف در کشورهای منطقه ؛ تشکیل سازمانهای مردم نهاد ؛ توسعه کانالها و شبکه های اجتماعی ؛ چاپ و نشر کتاب و رمان و نشریه ورمانهای روشنفکران و بها دادن به همه روشنفکران آزادیخواه و صاحبان اندیشه با هر دین و مرام و مسلک سیاسی و فکری و تلاش در جهت وحدت و اتحاد آنها.

۹ - گسترش ادبیات و هنر و شعر مقاومت و نشر وسیع کتابها و رمانهای مرتبط با مقاومت و توسعه روحیه شجاعت و حماسه در میان مردم منطقه از طریق برگزاری همایشهای ادبی و مسابقات شعر ؛ هنر و کاریکاتور و حتی برگزاری مسابقات ورزشی با موضوع جام اخراج آمریکا و ترغیب هرچه بیشتر جوانان به حضور در مبارزه بر علیه اشغالگران آمریکایی.

۱۰- توسعه و گسترش سازمانهای مردم نهاد خصوصا در میان جوانان و روشنفکران کشورهای منطقه با محوریت اخراج آمریکا از منطقه و ایجاد اندیشکده های مختلف در کشورهای منطقه و دیگر کشورهای مستقل در جهان با موضوع تحقیق روی روشهای اخراج آمریکا از منطقه.

۱۱ - توسعه تشکلها و اتحادیه های بین المللی دانشگاهی و دانشجویی با محوریت اخرا ج آمریکا از منطقه و تشکیل شبکه جهانی اساتید و دانشجویان و ارتباطات مرتب علمی و پژوهشی و سیاسی بین آنها با موضوع نحوه اخراج آمریکا از منطقه.

۱۲- تلاش بر جذب کشورهای منطقه که در اردوگاه آمریکایی قرار گرفته‌اند همانند ترکیه و عربستان و اردن و مصر و استفاده از ظرفیتهای مردمی این کشورها در مقابله همه جانبه با حضور آمریکا در منطقه و ایجاد فشار افکار عمومی بر دولتهای خودشان در جهت تغییر جهت گیریهای سیاسی دولتها بر علیه آمریکا.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۲/۳/۱۷ - ۰۸:۰۳
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

مروری بر سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با سفرا و مدیران وزارت امور خارجه


* اهمیت تربیت نیروی دیپلمات انقلابی و مومن به ارزشهای انقلاب اسلامی در دستگاه سیاست خارجی*

محسن شاطرزاده
سوم خرداد ۱۴۰۲

دیدار سفرا و مدیران وزارت امور خارجه پس از چند سال وقفه (به علت شیوع کرونا) در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ فرصت مغتنمی بود که دست اندر کاران دستگاه سیاست خارجی یک بار دیگر با نظام فکری رهبری انقلاب در خصوص اهمیت و باید ها و نبایدهای سیاست خارجی از نزدیک آشنا شوند.

بیان سخنان مهم مقام معظم رهبری در خصوص ضابطه های شش‌گانه سیاست خارجی موفق و رمز گشایی از سه کلید واژه "عزت ؛ حکمت ؛ مصلحت"  و ضرورت پرهیز از "دیپلماسی التماسی" اتمام حجت و چراغ راهی بود بر همه دست اندر کاران سیاست خارجی در کشور.

شاید بتوان گفت بیانات راهبردی رهبری اشاره به آسیب‌شناسی دستگاه سیاست خارجی دارد که بعد از گذشت چهل و چهار سال از انقلاب اسلامی هنوز نتوانسته در تراز انقلاب اسلامی عمل کرده و انتظارات رهبری انقلاب را فراهم کند و این امر اقتضا می‌کند که یک تحول اساسی و خانه تکانی در دستگاه سیاست خارجی صورت پذیرفته و در روشها و اعمال طریقها در وزارت امور خارجه بازنگری شود.

مروری بر ضوابط شش گانه که توسط رهبری برای  سیاست خارجی موفق در کشور بیان شد نشان از آن دارد که دستگاه سیاست خارجی علیرغم تلاشهای همه مدیران دلسوز وزارت امور خارجه نتوانسته آنطور که باید و شاید موفق عمل کند و لازم است بازنگری اساسی در این وزارتخانه صورت پذیرد:

* ضوابط شش گانه :

۱- توانایی تبیین اقناع کننده منطق رویکردهای کشور در مسایل مختلف

۲- حضور اثر گذار و جهت بخش در پدیده ها ؛ حوادث و جریان های مختلف سیاسی و اقتصادی جهان

۳- رفع یا کاهش تصمیم ها و سیاستهای تهدید آمیز علیه ایران

۴- تضعیف کانونهای خطر آفرین برای کشور

۵- تقویت دولتها و مجموعه های متحد و همراه با ایران

۶- قدرت تشخیص لایه های پنهان در تصمیمات و اقدامات منطقه ای و جهانی

بدیهی است پیاده سازی این ضابطه ها در سیاست خارجی کشور مستلزم در اختیار داشتن نیروی انسانی و دیپلماتهای تربیت شده در تراز انقلاب اسلامی با مشخصات زیر است :

- دیپلمات با هوش
- دیپلمات متدین و و معتقد به مبانی و ارزشهای دینی
- دیپلمات انقلابی و معتقد به رهبری و انقلاب اسلامی
- دیپلمات شجاع و غیور و جسور
- دیملمات با تفکر راهبردی و استراتژیک
- دیپلمات متخصص و آشنا به امور بین الملل
- دیپلمات مسلط به زبان خارجی
- دیپلمات جنگنده با نظام سلطه جهانی
- دیپلمات دلسوز مستضعفین جهان و حامیان انقلاب اسلامی و مبارز با بیگانه پرستی و غربزدگی و
- دیپلمات معتقد به توسعه ارزشهای انقلاب اسلامی

و در یک کلام در گام دوم انقلاب اسلامی باید وزارت امور خارجه اهتمام به تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص و دیپلماتهای جوان و در تراز انقلاب انقلاب اسلامی بنماید تا بتوان شاهد تحول در سیاست خارجی کشور بود.

هر چند هم اکنون بخش قابل توجهی از دیپلماتها و نیروهای وزارت امور خارجه را دلسوزان و معتقدین به انقلاب اسلامی و متدینین تشکیل می‌هند ولی خروجی این وزارتخانه نتوانسته است رضایت کامل رهبری کشور را جلب نماید تا جایی که به صراحت و تلخی از "دیپلماسی التماسی" که خدشه دار کننده "عزت" ملی بوده است نام می‌برند . قطعا منظور مقام معظم رهبری از "دیپلماسی التماسی" اشاره به یک شخص و یا یک وزیر و یا یک دولت مشخص نبوده است بلکه ایشان به یک جریان فکری غربزده در دستگاه سیاست خارجی اشاره داستند که حاصل تلاش آن جریان فکری ؛ "برجام بی فرجام" و تسلیم در مقابل قدرتهای سلطه گر بود و به تعبیر رهبری "خسارت محض" بود و هزینه سنگینی را بر کشور تحمیل نمود.

نیروی انسانی دستگاه سیاست خارجی در چهل سال گذشته مجموعه ای از نیروهای ارزشی ؛ نیروهای سفارشی ؛ نیروهای جناحهای سیاسی؛ نیروهای تربیت شده دانشکده وزارت امور خارجه و نیروهای متفرقه و وارداتی بود که در مجموع این وزارتخانه را دچار آفات متعددی نموده و اثربخشی این دستگاه را کم کرده اند . آفاتی مانند:

- محافظه کاری
- عافیت طلبی
- ترجیح منافع شخصی و منافع جناحی بر منافع ملی
- رواج زد و بند و بده بستان
- غربزدگی و بیگانه پرستی
- ناباوری به ارزشهای انقلاب اسلامی
- استحاله و هضم در فرهنگ غربی
- عدم باور به سیاستهای رهبری نظام
- و بعضا پناهندگی و در خدمت نظام سلطه قرار گرفتن.

و این آفات تا آنجا بروز و ظهور یافت که در انتخابات سال ۱۳۸۸ اکثریت دیپلماتها و بدنه وزارت امور خارجه به جریان فتنه پیوسته و به سران فتنه رای دادند .

امروز با این تحلیل و سخنان رهبری ، دیگر هیچگونه توجیهی قابل قبول نبوده و حجت بر دستگاه سیاست خارجی تمام شده است تا هر چه زودتر به تحول اساسی اندیشیده و با اقداماتی عاجل نسبت به بازسازی وزارت امورخارجه همگام با گام دوم انقلاب اسلامی
و در تراز انقلاب اسلامی بکوشد و در این راستا پیشنهاداتی تقدیم می‌شود:

۱- به کار گماردن مدیران و سفرای انقلابی و متعهد و معتقد به رهبری و انقلاب اسلامی.

۲- به حاشیه سپردن مدیران غربزده و دارای حاشیه و غیر انقلابی.

۳- میدان دادن به نیروهای جوان و باهوش و شجاع و جسور و متعهد و  باسواد انقلابی.

۴- انتخاب و تربیت دیپلماتهای جوان و انقلابی و متدین با در نظر گرفتن صلاحیتهای فردی و تخصصی و بدور از هرگونه رانت و زد و بند و جناح گرایی و واسطه گری.

۵- جذب نیروهای کارآمد و متخصص و انقلابی از سایر دستگاهها خصوصا در حوزه های اقتصادی و فرهنگی با معیارهای دقیق و بدور از هرگونه رابطه و زد و بند.

۶- بازنگری جدی در معیارهای اعزام کارشناسان سیاسی و اقتصادی به نمایندگی ها.

۷- خانه تکانی و ایجاد تحول در نمایند‌گیهای کشور.

۸- تمرکز مدیریت روابط خارجی در وزارت امور خارجه.

۹- تغییر نام وزارت امور خارجه و تشکیل "وزارت روابط خارجی" و پر رنگ شدن دیپلماسی اقتصادی.

۱۰ - نظارت دقیق و همه جانبه به منظور جلوگیری از بروز آفات گذشته.
 


  

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۷/۲۹ - ۱۶:۰۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


نشست گروهی از متخصصین با رییس قوه قضاییه : ۲۸ مهر ۱۴۰۱

«شاطرزاده» نیز در این جلسه ریشه بسیاری از مشکلات کنونی کشور را در تبعیض دانست و با بیان اینکه مردم فقر و مشکلات اقتصادی را تحمل می‌کنند اما تبعیض را برنمی‌تابند، گفت: متاسفانه هیچکدام از دولت‌ها در زمینه مبارزه با تبعیض نتوانسته‌اند توفیق چندانی به دست بیاورند.

وی در ادامه به برخی از مصادیق تبعیض در کشور اشاره کرد و گفت: «عدم تمکین به قانون از سوی برخی مقامات عالی و مسئولان و نمایندگان مجلس»، «فراقانونی عمل کردن برخی روسای جمهور»، «اِعمال قانون برای فقرا و ضعفا و عدم اِعمال قانون برای اغنیاء»، «ویژه‌خواری، رانت‌خواری، امتیازها و سهمیه‌های خاص» ، «دوگانگی در برخوردهای قانونی مثل گشت ارشاد برای جوانان عادی و عدم گشت ارشاد برای ثروتمندان و هنرمندان» و همچنین «صدور حداقل حکم قضایی برای اغنیاء و حداکثر حکم قضایی برای فقرا» از جمله مصادیق تبعیض در کشور ما طی سالیان و دوره‌های گذشته محسوب می‌شود.

شاطرزاده همچنین خواستار آن شد که رئیس دستگاه قضا در جلسه روسای قوای سه‌گانه، موضوعات مربوط به «مبارزه همه جانبه با تبعیض»، «حذف امتیازهای ویژه، رانت‌ها و سهمیه‌ها» و «اِعمال حاکمیت مطلق قانون برای همه اعم از فقرا و اغنیاء» را پیگیری کند.

https://dadiran.ir/news/99625/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%81%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%B4-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%87%DB%8C%D9%85

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۷/۲۲ - ۱۸:۱۹
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


محسن شاطرزاده

فلسفه اضطباع در حج(برهنه کردن شانه راست به هنگام احرام حج)

از ابن عباس گزارش شده كه پيامبر(ص) و اصحاب او پس از احرام بستن براي عمره از جِعرانه، طواف را در حالت اضطباع (برهنه کردن شانه راست به هنگام احرام حج )به جا آورد.  همراه اضطباع از سنتِ «رَمَل» نيز ياد شده كه عبارت است از راه رفتن با شتاب، همراه نزديك بودنِ گام‌ها به يكديگر يا حركت دادن كتف‌ها هنگام راه رفتن با حالت ‌مبارزان در عرصه نبرد.

 از روايات برمي‌آيد كه حكمت تشريع رَمَل و اضطباع هنگام مناسك حج، قدرت‌نمايي مسلمانان در برابر مشركان قريش و نشان دادن چابكي و دليري و ترساندن مشرکین بوده است.

پس از فتح مکه مسلمانان به دستور پیامبر اکرم (ص) به هنگام طواف حج به قدرت نمایی در مقابل مشرکان پرداختند. مشرکان در کوههای اطراف کعبه مستقر شده و از دور به تماشای طواف مسلمین می‌نشستند . به دستور پیامبر اسلام ؛ مسلمین با برهنه کردن شانه راست خود و طواف محکم و منسجم و با درخشش شانه های برهنه در زیر اشعه آفتاب سوزان مکه ؛ قدرت خود را به کفار و مشرکین قریش نشان می‌دادند و همین امر موجب عقب نشینی مشرکین از مکه شد.

انقلاب اسلامی امروز از همه طرف در شرایط هجمه فرهنگی کفار و مشرکین قرار گرفته است . وضعیت تاسف بار حجاب در جامعه ؛ وضعیت نگران کننده دینداری و رفتار بی‌قید و بند دختران و پسران جوان ما در جامعه و در دانشگاهها ؛ وضعیت خسارت بار هنرمندان و روشنفکران جامعه همه و همه نشان از صف آرایی و هجمه حدید کفار و مشرکین در برابر انقلاب اسلامی دارد و این ظهور و بروز مشرکین در جامعه ایران اسلامی در حالی است که لشکر مومنین انقلاب خون دل خورده و احساس یاس میکنند.

برای غلبه بر این فضای الحادی چاره‌ای جز قدرت نمایی مومنین انقلاب وجود ندارد . باید تمام لشکر مومنین به انقلاب بسیج شده و در تمامی صحنه‌ها و میدان‌ها حضور پیدا کنند . حضور قدرتمندانه مومنین به انقلاب در تمامی صحنه های اجتماعی اعم از فرهنگ و هنر و سینما و تئاتر و شعر و موسیقی و تفریحات و فضای مجازی و پارکها و تفرجگاهها و ..... تنها راه پس زدن و عقب‌نشاندن کفار و مشرکین امروزی خواهد بود .

باید با تمام قدرت لشکر کشی کرد و حضور جوانان و زنان و مردان مومن در تمامی صحنه های اجتماعی امری واجب است . قطعا لشکر سیاه مفسدین و ملحدین یارای مقابله با لشکر مومنین را نداشته و صحنه را ترک خواهند کرد .

سرود "سلام فرمانده" و استقبال وسیع مردمی و اجتماعی در همه سنین و اقشار اجتماع و سوختن مصاعف معاندین و ملحدین نشانی از ظرفیت عظیم اینگونه قدرت نمایی های فرهنگی اجتماعی را ارائه کرده است . مومنین باید بدانند جنگ حق و باطل و جنگ ایمان و کفر یک جنگ همیشه تاریخ است و هیچگاه صحنه را نباید ترک کنند . هر گونه ترک صحنه موجب عقب نشینی مومنین و حصور هتاکانه کفار و ملحدین خواهد شد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۷/۱۱ - ۱۹:۲۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

محسن شاطرزاده:
*جهاد تبیین با تاکید بر حوزه جوانان*

محسن شاطرزاده
۱۰ مهر ۱۴۰۱

مقایسه جوانان ، نشان میدهد که تفاوت اساسی بین جوان امروز (خصوصا دهه هشتاد به بعد) با جوانان دیروز از نظر فکر و اندیشه وجود دارد. ذائقه جوان امروزی تغییر کرده و ادبیات جوانان امروزی کاملا متفاوت با ادبیات جوانان قبل از آن است . جوان امروز تربیت شده فضای مجازی ، بدون دغدغه معیشتی ، معترض و سرکش ، مومن و معتقد به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ، غیر دلبسته به جمهوری اسلامی ، بدون اعتماد به رسانه های رسمی دولتی و بدون اعتماد به مسئولین کشور است.

به طور کلی جوان امروزی را در دو دسته می‌توان تقسیم بندی کرد :

الف : جوان مومن و متدین و معتقد به جمهوری اسلامی ولی معترض و سرکش ؛ بدون اعتماد به رسانه ها و مسئولین دولتی ؛ سرخورده از تبعیض ؛ عدم قبول دستور و تحکم و حرف آمرانه می‌باشد.

ب : جوان پیرو جریان وندالیسم : وندالیسم عارضه امروز دنیای مدرنیته است . جوان وندالبستی بدون دغدغه معیشتی ؛ اهل گیم و اینستاگرام ؛ بدون قید و بند مذهبی ؛ معتقد به آزادی بی حصر و حد و رابطه با جنس مخالف ؛ داشتن بغض نسبت به دین و روحانیت و اسلام و دنبال هیجان و اهل آشوب و تخریب اموال عمومی  هستند. آنچه جامعه امروز ایران با آن مواجه هست"صدمه دیدن شدید سرمایه اجتماعی" و "از بین رفتن اعتماد و امید" است.

* پیشنهادات :

۱ - ضرورت مبارزه با تبعیض در کنار مبارزه با  فقر و فساد :

۱-۱ : پیامبر اکرم (ص) : الملک یبقی مع‌الکفر و لا یبقی مع‌الظلم

۱-۲ : تاکیدات موکد رهبری به مبارزه با تبعیض در کنار مبارزه با فقر و فساد خصوصا در دیدار با نمایندگان

۱-۳ : احساس تبعیض شدید در میان مردم و جوانان : لزوم مطالبه عدالت اجتماعی و مبارزه جدی با هر نوع تبعیض در اجتماع  .

۲-  لزوم احیای سرمایه اجتماعی و تلاش برای رفع سرخوردگی و نا امیدی از آینده در میان جوانان:

۲-۱ : لزوم اعتماد سازی صادقانه و واقعی بین جوانان با بسیج و پلیس و سپاه و روحانیت و طرفداران انقلاب

۲-۲ : لزوم پاشیدن بذر امید در میان  همه آحاد جامعه خصوصا جوانان دگر اندیش

۲-۳ : لزوم دیده شدن همه جوانان با همه نوع تفکر : اینها همه جوانان متولد ۲۵ سال پس از انقلاب هستند و نمی‌توانند عامل منافقین باشند.

۲-۴ : لزوم برگذاری مجالس گفتگوی صمیمانه بین پلیس وسپاه و جوانان خصوصا دانشجویان و رفع شبهات و تابو های دشمن ساخته : دانشجو و جوان باید پلیس و سپاه را مامن خود بداند نه دشمن خود.

۲-۵ : لزوم ارائه خدمات وسیع نظام اسلامی به آحاد مردم و چشاندن شهد شیرین خدمت در نظام دینی مردم‌سالار

۲-۶ : لزوم ارائه تمام امتیازات و فرصتهای شغلی و اجتماعی بطور عادلانه بین همه جوانان کشور با هر نوع سلیقه‌ای

۲-۷ :  لزوم حذف همه رانتها و امتیازات تعریف شده و ایجاد یک میدان رقابت برابر و منصفانه و ایجاد امید برای جوانان که در شرایط برابر می‌توانند رقابت کنند.

۲-۸ : لزوم جذب حداکثری جوانان دگراندیش توسط بسیج دانشجویی و بسیج اساتید و بسیج محلات و ائمه جماعت مساجد

۲-۹ : دعوت از تشکلهای دانشجویی و جوانان با همه نوع ذائقه و تفکر برای بحث و گفتگو در صدا و سیما

۳ - ضرورت اصلاح مرجعیت جوان امروزی و اصلاح ذائقه آنها : 

۳-۱ : فضای مجازی مرجع واقعی و مطلق جوان امروزی است . جوان امروزی بدون اینترنت و بدون دسترسی به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی خودرا بدون هویت می‌بیند.

۳-۲ : اعتماد مطلق جوان امروزی به فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی معاند و سالها بمباران شدید خبری جوان ایرانی توسط دشمنان انقلاب  و سیاه نمایی نسبت به نظام و پلیس و سپاه : ایجاد تردید و تصویری مخوف از پلیس و سپاه و روحانیت و نیروهای امنیتی در ذهن جوان ایرانی

۳-۳ : ضرورت ساماندهی جدی فضای مجازی و تسریع در شبکه ملی اطلاعات (ضرورت حضور جدی نیروهای مسلح در مدیریت شبکه ملی اطلاعات)

۳-۴ : ضرورت تولید محتوای جذاب و مناسب جوان امروزی و بهره‌گیری از ابزار شبکه های اجتماعی و توزیع محتوا در فضای شبکه های اجتماعی

۳-۵: ضرورت تقویت جدی پیام رسانهای ایرانی و ایجاد جاذبیت و رقابت در آنها برای انتقال مردم از پیام‌رسانهای خارجی به پیام رسانهای داخلی

۳-۶: ضرورت پرداختن جدی به مقوله سرگرمی و اوقات فراغت جوانان بر اساس ارزشهای دینی

۳-۷: ضرورت شبکه سازی وسیع جوانان با استفاده از ابزار شبکه های اجتماعی

۳-۸: بسیج دائمی جوانان و ضرورت طراحی پروژهای بزرگ سازندگی مانند جهاد سازندگی و استفاده از همه جوانان و شور و هیجان آنها در مسیر خدمت به کشور

۳-۹ :ضرورت تقویت فضای صفا و صمیمیت و وحدت ملی‌:بسیج ، پلیس ، سپاه و روحانیت باید مامن و پناه همه جوانان کشور حتی جوانان دگراندیش و دختران بدحجاب باشند.

۴- لزوم داشتن طرح و برنامه برای مقابله با جوکرها و برنامه آمریکایی رهبران جوان آینده:برنامه آمریکا برای تربیت نسل جوان کشورهای اسلامی مثل عراق

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۶/۲۶ - ۲۲:۴۸
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*پیشنهاد حضور جمهوری اسلامی ایران در قطب جنوب و پیوستن به پیمان جنوبگان*

محسن شاطرزاده
مرداد ۱۴۰۱

یکی از کارکردهای دستگاه سیاست خارجی تولید قدرت در فضای بین المللی برای کشور است .‌ قطب جنوب همراه با منابع سرشار معدنی و انرژی ؛ سرزمین آینده نام گرفته که در نظم نوین جهانی نقش به سزایی ایفا خواهد کرد . مطابق با پیمان جنوبگان کلیه کشورهایی که از طریق اقیانوس بطور مستقیم می‌توانند به قطب جنوب دسترسی داشته باشند امکان حضور در سرزمین جنوبگان را خواهند داشت . جمهوری اسلامی ایران از چابهار و کناره دریای مکران امکان وصول مستقیم به سرزمینهای جنوبگان را دارد و امکان تسلط و تصاحب قطاع سرزمینی به مساحت تقریبی ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار کیلومتر را در قطلب جنوب و برفراشتن پرچم جمهوری اسلامی در آن سرزمین و احداث پایگاه و انجام امور تحقیقاتی و پژوهشی و امکان بهره برداری از منابع عظیم معدنی و انرژی آن را دارد . وانگهی ابلاغ مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا به نیروی دریایی برای حضور در آبهای دوردست این امکان را برای این نیرو فراهم میکند که بخشی از ماموریت خود را در راستای تولید قدرت جهانی در مسیر رسیدن به قطب جنوب ایفا کند و بر این اساس دو پیشنهاد زیر تقدیم می‌شود:

۱- امضای پیمان جنوبگان
۲- حضور در بخشی از سرزمین جنوبگان به مساحت بیش از ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع و برافراشتن پرچم جمهوری اسلامی و بهره برداری از منابع آن در کنار انجام امور تحقیقاتی و پژوهشی

*قطب جنوب یا قاره جنوبگان*

قاره جنوبگان با وسعت ۱۴ میلیون و ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع، بیش از هشت و نیم برابر مساحت ایران و پنجمین قاره از لحاظ وسعت و بزرگی است به طوری که ۱۰ درصد خشکی‌های جهان را به خود اختصاص داده است . قطب جنوب در تصور بسیاری از مردم جهان، سرزمین کوه‌های یخی و برفی ‌است اما اکنون هفت کشور به‌خصوص استرالیا، چین و روسیه در مورد این منطقه سرشار از منابع غنی دریایی، معدنی و نفت و گاز ادعای ارضی دارند و در این قاره یخی برای کسب منافع بیشتر با یکدیگر به رقابت پرداخته‌اند.  دانشمندان معتقدند منابع گسترده و غنی مختلفی در قطب جنوب وجود دارد از جمله: نفت ؛ نقره، مس، طلا، نیکل، پلاتین، سنگ آهن، کروم، کبالت، مولیبدن، روی، سرب منگنز، تیتانیوم، نیکل و اورانیوم . این قاره همچنین با برخورداری از منابع سرشار طبیعی و انرژی دارای اهمیت اقتصادی و راهبردی است. آرژانتین، استرالیا، شیلی، فرانسه، نیوزیلند، نروژ و انگلستان، ۷ کشور دارای ادعای ارضی در بخش‌هایی از قطب جنوب هستند.

چین به‌طور ویژه در ۱۰ سال گذشته تبدیل به یک بازیکن برجسته قطب جنوب شده‌است و برخی آمار نشان می‌دهد که اکنون بیشتر از هر کشور دیگری در این بخش از جهان هزینه می‌کند. طبق این گزارش چین دارای سه پایگاه تحقیقاتی در قطب جنوب، ۲ اردوگاه میدانی و سه منطقه فرودگاهی است. روسیه نیز در قاره یخ زده ادعای دیرینه ارضی دارد و مدعی است که قاره جنوبگان را در سال ۱۸۲۰ میلادی کشف کرده‌است. این درحالی است که آمریکا و انگلیس نیز ادعای مشابهی در این زمینه را مطرح کرده‌اند.  روسیه در چند سال گذشته تحقیقات خود را در این نقطه از جهان با کاشت گیرنده‌های ماهواره ای از سرگرفته است. استرالیا و نیوزیلند امیدوارند بتوانند ذخایر و منابع انرژی خود را با استفاده از منابع این بخش از جهان افزایش دهند و البته همه کشورهای رقیب در قطب جنوب به آن به عنوان پایگاه مهم استراتژیک در دهه‌های آتی در کره زمین نیز می‌نگرند. روسیه و چین نیز قطب جنوب را برای نظم جهانی آینده بسیار حائز اهمیت می‌دانند.

مالکیت بر قطب جنوب هنوز رسمیت ندارد و در حال حاضر فقط ادعاهایی وجود دارد. سیستم پیمان جنوبگان این مسئله را هم بیان کرده‌است. تا سال ۲۰۱۵، ۵۳ کشور، عضو رسمی این پیمان بوده‌اند که از آن میان، ۲۹ کشور (شامل ۱۲ کشور اولیه) در آن حق رای دارند. اعضای مشاور شامل ۷ کشور می‌شود که ادعای مالکیت بر بعضی مناطق جنوبگان را دارند.

 ایران تا کنون این پیمان را امضا نکرده‌است.

در سال ۱۹۵۶ میلادی نظریه مقابله توسط برزیل و چند کشور دیگر که ادعای مالکیت بر بخش‌هایی از قطب جنوب را داشتند به امضا رسید تا منافع خود را تأمین می‌کنند.

از بین ۷ کشوری که ادعای مالکیت کرده‌اند نروژ و سرزمین اصلی بریتانیا و فرانسه هیچ عرض جغرافیایی آزادی به قطب جنوب ندارند.

*پیمان جنوبگان*

به پیمان جنوبگان و هر توافق مرتبط با آن، به‌طور کلی سیستم پیمان جنوبگان گفته می‌شود که روابط بین‌المللی بر سر جنوبگان (تنها قاره فاقد سکنه بومی) را تنظیم می‌کند. برای دستیابی به اهداف این پیمان، جنوبگان به صورت منطقه سنگی و کلیه یخ‌تاق‌ها در پایین‌تر از مدار ۶۰ درجه جنوبی تعریف شده‌است. بر اساس این پیمان، جنوبگان تنها منطقه‌ای برای تحقیقات علمی است و هر گونه فعالیت نظامی و ادعای مالکیت در آن ممنوع است. این پیمان، نخستین پیمان کنترل تسلیحات در زمان جنگ سرد است. دفتر این پیمان از سپتامبر سال ۲۰۰۴ در بوئنوس آیرس آرژانتین قرار دارد.

این پیمان از سال ۱۹۵۹ و بدنبال ادعا مالکیت آرژانتین بر جنوبگان ظهور پیدا کرد. قدرت‌های بزرگ (ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و پادشاهی متحد بریتانیا) تصمیم گرفتند که با ایجاد معاهده‌ای مانع از سلطه کشورها بر جنوبگان شوند.

این پیمان در یکم دسامبر ۱۹۵۹  در آمریکا امضا شده‌است و در ۲۳ ژوئن ۱۹۶۱ به اجرا درآمده است. در ابتدا تنها ۱۲ کشو فعال در پروژه سال ژئوفیزیک بین‌الملل (از ژوئن ۱۹۵۷ تا دسامبر ۱۹۵۸) شامل ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، انگلستان، آرژانتین، استرالیا، بلژیک، شیلی، فرانسه، 
ژاپن، نیوزیلند، نروژ و آفریقای جنوبی آن را امضا کردند. این کشورها ۵۰ ایستگاه تحقیقاتی در جنوبگان ایجاد کرده‌اند

*ایران و حضور در قطب جنوب*

در اسفند ۱۳۹۱  سردارمحمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که ایران به دلیل امکان دسترسی از طریق دریای مکران به قطب جنوب و حایل نبودن هیچ سرزمینی در این میان می‌تواند «بر طبق قوانین بین‌المللی در بخشی از قطب جنوب ادعای حاکمیت کند.» منطقه مورد نظر حدفاصل مختصات ۵۹٫۵۰ تا ۶۳٫۱۴ شرقی از سواحل ایران (۳٫۶۴ درجه عرض جغرافیایی) یک قطاع به طول تقریبی ۳۰۰۰ کیلومتر و عرض ۴۰۵ کیلومتر و مساحت تقریبی ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع است .


*برنامه ایران برای ورود به قطب جنوب*

جزئیات برنامه ایران برای ورود به قطب جنوب سال ۱۳۹۲ اعلام شد. وجود منابع غنی معدنی، تنوع زیستی با ویژگی‌های منحصر به فرد، منطقه مناسب برای تربیت فضانوردان، بهترین منطقه برای مطالعه توفان‌های خورشیدی و وجود ۷۰ درصد آب شیرین دنیا موجب شده تا مرکز ملی تحقیقات جنوبگان پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی درصدد باشد در قالب یک برنامه پنج ساله با تاسیس پایگاه دایمی به مطالعه و ساخت کشتی یخ شکن در حوزه‌های فضایی، نجومی و اقیانوس شناسی به مطالعه بپردازد.

 هدف پژوهشگاه اقیانوس شناسی ایجاد پایگاهی تحقیقاتی در این منطقه است ؛ اما مساله اصلی تامین اعتبار برای ایجاد آن است که در شرایط فعلی اقتصادی کشور به نظر امکان‌پذیر نیست.  اعزام محقق به جنوبگان با کمک کشورهای دیگر جزو برنامه‌های پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی و علوم جوی است که بر اساس آن بتوانند از پایگاه کشورهای دیگر استفاده کنند .

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۶/۲۶ - ۲۲:۴۶
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*روند های آینده آمریکای لاتین*

محسن شاطرزاده
۲۱ شهریور ۱۴۰۱

*مقدمه*

آمریکای لاتین به‌طور سنتی، به مناطقی از آمریکای شمالی ، آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی گفته می‌شود که در آن‌ها به زبان‌های رومی مانند اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی صحبت می‌شود.  مجموع مساحت آمریکای لاتین حدود ۲۰ میلیون کیلومتر مربع و جمعیت آن حدود ۶۳۰ میلیون نفر است . منابع طبیعی اصلی آمریکای لاتین ؛ طلا ، نقره، مس ، لیتیوم، سنگ آهن، قلع ، بوکسیت ، سنگهای جواهر و نفت و گاز است. برآوردهای کارشناسی نشان میدهد علاوه بر منابع عظیم نفت و گاز ، ۶۵ درصد از ذخایر جهانی لیتیوم، ۴۲ درصد از ذخایر جهانی نقره، ۳۸ درصد از ذخایر جهانی مس و ۲۱ درصد از ذخایر جهانی آهن در منطقه آمریکای لاتین قرار دارد.

 آمریکای لاتین به ۲۰ کشورمستقل ( آرژانتین، بولیوی،
 برزیل ، شیلی ، کلمبیا، کاستاریکا، کوبا ،  دومینیکن ،اکوادور ، السالوادور ، گواتمالا ، هندوراس، مکزیک ،نیکاراگوئه ، پاناما ، پاراگوئه ، پرو‌، اوروگوئه ، ونزوئلا) و چندین واحد سیاسی وابسته تقسیم می‌شوند .  البته پورتوریکو و گوادلوپ هم در شمار کشورهای آمریکای لاتین محسوب میشوند ولی مستقل نیستند . هم اکنون پورتوریکو در اشغال آمریکا و گوادلوپ وابسته به فرانسه است. ضمنا منطقه کاراییب  نیز متشکل از ۲۶ کشور جزیره‌ای جزو کشورهای لاتینی محسوب نمیشود( جزایر
آنتیل ، جزایر کیمن ، جمهوری دومینیکن ، هائیتی ، جامائیکا ، جزیره ناواسا ، پورتوریکو ، جزایر لیوارد ، آنگویلا ، آنتیگوا و باربودا ، جزایر ویرجین بریتانیا ، جزیره گوادلوپ ، مونتسرات ، سیبا ، سنت بارثلمی ، سن مرتن در ، جزایر ویرجین ایالات متحده ، سنت کیتس و نویس ، سینت یوستیشس ، جزایر دومینیکا ، مارتینیک ، سنت لوسیا ، سنت وینسنت و گرنادین‌ها ، گرنادا ، ترینیداد و توباگو و باربادوس)

 از نظر مساحت و جمعیت ، برزیل بزرگ‌ترین کشور آمریکای لاتین است که بیش از ۴۰ درصد خاک آمریکای لاتین و ۷۰ درصد خاک آمریکای جنوبی را پوشانده و جمعیت آن حدود یک سوم جمعیت آمریکای لاتین و بیش از ۶۵ درصد جمعیت آمریکای جنوبی بوده و زبان رسمی آن پرتغالی است. برزیل به تنهایی بیش از ۶۵ درصد جمعیت و مساحت و تولید ناخالص داخلی و کلیه زیربناهای آمریکای جنوبی را دارد . برزیل ششمین اقتصاد بزرگ جهان است.

آمریکای لاتین اغلب ایبرو-امریکا (Ibero-America) نیز نامیده می‌شود، به‌استثنای مناطقِ غالباً هلندی-فرانسوی و قلمروهای انگلیسی زبان. بنابراین کشورهای هائیتی، بلیز، گویان و سورینام  ومناطق فرادریایی فرانسه از مجموعه آمریکای لاتین به‌شمار نمی‌آیند ولی پورتوریکو و گوادلوپ معمولا جزو کشورهای آمریکای لاتینً به حساب می‌آیند.

*جنگ‌های استقلال آمریکای لاتین :*

جنگ‌های استقلال آمریکای لاتین ، انقلاب‌هایی بود که در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن نوزدهم اتفاق افتاد و منجر به ایجاد تعدادی کشور مستقل در آمریکای لاتین شد. این انقلاب‌ها به دنبال انقلاب‌های آمریکا و فرانسه رخ داد و تأثیرات عمیقی بر مستعمرات انگلیسی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی در آمریکا داشت. هائیتی، یک مستعمره فرانسوی، اولین کشوری بود که در سالهای ۱۷۹۱ تا ۱۸۰۴ طی جنگ‌های استقلال طلبانه‌ای که داشت از استعمار فرانسه آزاد شد.

اشغال اسپانیا توسط ناپلئون، باعث شد که مهاجران اروپایی اسپانیا در مستعمره‌های آمریکایی وفاداری خود به اسپانیا را زیر سؤال ببرند و به جنبش‌های استقلال طلبانه‌ای بپیوندند که نزدیک به دو دهه بطول انجامید. همزمان، پادشاهی پرتغال در زمان اشغال فرانسه به برزیل نقل مکان کرد. پس از آنکه دادگاه سلطنتی به لیسبون بازگشت، شاهزاده پدرو ولیعهد پرتغال، در برزیل باقی ماند و در سال ۱۸۲۲، خود را امپراتور یک برزیل تازه و مستقل اعلام کرد.

شورش سیزده مستعمره بریتانیا در آمریکای شمالی به دلیل چندین عامل، از جمله مالیات تحمیلی، اعمال سرکوب، و عدم حضور نمایندگی آمریکا در دولت بریتانیا شعله‌ور شد.

جنبش‌های استقلال در آمریکای جنوبی را می‌توان به شورش بردگان در مزارع شمال این قاره و کارائیب مرتبط کرد. در سال ۱۷۹۱، یک شورش عظیم بردگان در مستعمره‌های فرانسه شروع شد. بدنبال این شورش قیام خونین خوزه لئوناردو چیرینو و خوزه کاریداد گونزالس در سال ۱۷۹۵ در ونزوئلا روی داد که از انقلاب هائیتی الهام گرفته بود.

پس از چند شورش شکست خورده، مستعمره پرتغالی برزیل اعلام استقلال کرد و توسط پرنس پدرو ولیعهد مرتغال یک امپراتوری محلی مستقل تشکیل شد. جنگ بین برزیلی‌ها و پرتغالی‌ها از فوریه سال ۱۸۲۲، تا نوامبر ۱۸۲۳، زمانی که آخرین پادگان پرتغال تسلیم شد، ادامه یافت. امپراتوری برزیل در کودتای سال ۱۸۸۹ سرنگون شد و حاکمیت به جمهوری تبدیل شد.

با جنگ‌های ناپلئون ؛ بحران مشروعیت سیاسی در اسپانیا موجب واکنش در مستعمره‌های برون مرزی اسپانیا شد. اولین کشورهایی که به استقلال دست یافتند؛ مراکز قدیمی قدرت اسپانیا در مکزیک و پرو بودند ولی جزایر کوبا و پورتوریکو دو استثناء بودند و این دو کشور نیز در سال ۱۸۹۸ مستقل شدند. پس از شکست اسپانیا در جنگ‌های شبه جزیره و به قدرت رسیدن پادشاه فردیناند ؛ استعمار اسپانیا در آرژانتین، بولیوی، پاراگوئه، پرو و اروگوئه کنونی بسیار ضعیف شد. نخبگان محلی، خسته از محدودیت‌های مالی اسپانیا و مالیات، این فرصت را به دست آوردند و در انقلاب ماه مه سال ۱۸۱۰، فردیناند پادشاه اسپانیا را حذف کرده و اولین دولت محلی، را تشکیل دادند. ونزوئلا، پرو، پاراگوئه، اروگوئه، مکزیک، اکوادور، کلمبیا، شیلی و بولیوی از دیگر مستعمره‌های اسپانیا بودند که یکی پس از دیگری استقلال خود را بدست آوردند.

**آمریکای لاتین حیاط خلوت آمریکا :*

با روی کار بودن نظامیان دست نشانده آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین ، برژینسکی و کیسینجر استراتژیست‌های مطرح آمریکایی تاکید داشتند آمریکای لاتین حکم حیاط خلوت راهبردی واشنگتن را دارد و از این رو، باید از شکاف بین نسل‌ها در این منطقه در مسیر حذف انگیزه «مقابله با مداخله‌گرایی غرب» استفاده کرد؛ خواسته‌ای که هم اکنون با روی کار آمدن حکومتهای چپ گرا در اکثر کشورهای آمریکای لاتین ، شاهد تحقق برعکس آن هستیم. تمرکز آمریکا بر خاورمیانه و حوزه پاسفیک باعث شده است که ایالات متحده آمریکا از منطقه نزدیک به خود غافل شود. تحولات آمریکای لاتین در وضعیت کنونی به هیچ عنوان برای کاخ سفید و شخص رئیس جمهور خوشایند نیست.

مقامات آمریکایی معتقدند تا زمانی که چپ‌گرایان در هاوانا، کاراکاس، لاپاز و دیگر مراکز سیاسی آمریکای لاتین قدرت را در دست دارند، امکان استفاده از ظرفیت‌های ژئوپلیتیک آمریکای لاتین به سود منافع غرب وجود نخواهد داشت. از این رو تحریم‌ها و تهدیدات کاخ سفید (فارغ از اینکه دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان بر سر کار باشند) علیه کشورهای مخالف امپریالیسم آمریکا در آمریکای جنوبی تمامی نداشته است. مقامات آمریکایی و شرکای اروپایی واشنگتن تصور می‌کردند تحریم‌ها، منجر به فروپاشی شبکه سوسیالیستی شکل‌گرفته در آمریکای لاتین خواهد شد. مرگ هوگو چاوز و فیدل کاسترو و کودتا در بولیوی علیه اوو مورالس، رئیس‌جمهور سابق این کشور در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، امید جریان‌های غرب‌گرا در آمریکای جنوبی و مرکزی را درباره حلول روح غرب‌زدگی در کالبد اجتماعی- سیاسی آمریکای لاتین دوچندان کرد. 

به نظر می‌رسد این بار نیز محاسبات آمریکا و اتحادیه اروپایی در آمریکای لاتین شکست خورده است. اکنون دیگر نمی‌توان صرفا کشورهای ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه و بولیوی را کانون‌های مبارزه با سیاست‌های غرب در این منطقه دانست. پرو و شیلی نیز به دیگر اجزای زنجیره سوسیالیسم در آمریکای لاتین تبدیل شده‌اند. فراتر از آن، مقامات آمریکایی شدیدا نگران انتخابات ریاست‌جمهوری برزیل هستند؛ انتخاباتی که می‌تواند حکم تیر خلاص را به میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری سیاسی و اجتماعی در آمریکای مرکزی و جنوبی داشته باشد. بر اساس نتایج آخرین نظرسنجی‌های صورت‌گرفته، لولا داسیلوا، رئیس‌جمهوری پیشین سوسیالیست برزیل با کسب ۴۱ درصد آرا در مقابل ژائیر بولسونارو، رئیس دولت کنونی این کشور با ۲۳ درصد آرا در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۲ برزیل پیروز خواهد شد. پیروزی سوسیالیست‌ها در برزیل، ضربه بسیار مهلکی را بر پیکره کاخ سفید وارد خواهد کرد. بدون‌شک آنچه در گذشته، حال و آینده آمریکای لاتین رخ داده و خواهد داد، مصداق عینی شکست تمام‌عیار آمریکا در این حوزه جغرافیایی غنی و مهم محسوب می‌شود. موضوعی که به هیچ وجه برای آمریکا مطلوب نیست. با بررسی میزان نفوذ امروزی واشنگتن در آمریکای لاتین نسبت به گذشته، بخوبی افول ایالات متحده نیز از این منظر قابل لمس است. عدم توانایی آمریکا در مدیریت بحرانها در مناطق مختلف جهان نشان از افول آمریکا از ابرقدرتی دارد.

**آمریکای لاتین و چین :*

«وانگ یی» وزیر امور خارجه چین اعلام می‌کند که آرزوی مشترک در جهت استقلال و توسعه، رویاهای همسوی چین و آمریکای لاتین را به هم پیوند می زند.
وی با اعلام اینکه آمریکای لاتین و کارائیب بر خلاف تصور «حیاط خلوت» آمریکا، سرزمینی سرشار از امید و نشاط است، از همکاری بیشتر با کشورهای این منطقه خبر داد. او میگوید «رویای چینی و رویای آمریکای لاتین ارتباط نزدیکی با هم دارند».

رئیس دستگاه دیپلماسی چین در کنفرانس خبری در حاشیه پنجمین جلسه سیزدهمین کنگره ملی مردم در پاسخ به پرسش خبرنگاران یادآور شد که در سال ۲۰۲۱، چین و نیکاراگوئه روابط خود را از سر گرفتند، آرژانتین به طرح «کمربند و جاده» پیوست و روابط چین و آمریکای لاتین در زمینه‌های مختلف شاهد پیشرفت بود.

وانگ یی عزم چین برای نفوذ ژئوپلیتیکی از طریق همکاری با آمریکای لاتین را رد کرد و گفت «آنچه مردم آمریکای لاتین به آن نیازمند هستند، برابری، عدالت و همکاری است، مسائلی که همه در آن‌ها پیروز می‌شوند و نه سیاست قدرت و آزار و اذیت» . وی تصریح کرد که چین و آمریکای لاتین، هر دو مناطقی در حال توسعه هستند و آرزوی مشترک در جهت استقلال و توسعه، «رویای چینی را با رویای آمریکای لاتین» پیوند نزدیک می‌دهد.

میزان مبادلات تجاری بین چین و آمریکای لاتین در سال ۲۰۲۱ برای نخستین بار از ۴۰۰ میلیارد دلار گذشت و سومین نشست «چین- سلاک» برگزار شد که بر اساس آن، توافق‌های جدیدی در جهت تعمیق همکاری‌های عملی در حوزه‌های کلیدی برای سه سال آینده حاصل شد. ارزش کل تجارت بین چین و آمریکای لاتین در سال ۲۰۲۱ نسبت به سال ۲۰۲۰، ۴۱.۱ درصد افزایش یافت و بر اساس داده های رسمی چین، رکورد جدیدی در معاملات  به ارزش ۴۵۱ میلیارد و ۵۹۱ میلیون دلار به ثبت رسید.  

**آمریکای لاتین و اروپا :*

غیبت طولانی اروپا در منطقه آمریکای لاتین به‌ضرر این اتحادیه تمام‌شده و هم اکنون اروپا به‌دنبال جبران مواضع از دست رفته است. اتحادیه اروپا از افزایش نفوذ روسیه و چین در کشورهای آمریکای لاتین؛ منطقه‌ای که وابستگی سیاسی و اقتصادی سنتی به غرب دارد ناخشنود است. از این‌رو بروکسل در تلاش برای افزایش مناسبات دیپلماتیک و تجاری خود است تا بتواند جایگاه سابق خود را در این منطقه به‌دست آورد.

 نشریه اسپانیایی «ال‌پایس» از تلاش اروپا برای احیای جایگاه سابق خود در میان  ۲۲ کشور آمریکای لاتین و ۲۶ کشور دریای کاراییب پرده برداشته است، آن هم در وضعیتی که اروپا مدت‌هاست از این مناطق پا پس کشیده و در مقابل روسیه و چین از نظر سیاسی و اقتصادی نفوذ و قدرت زیادی در این مناطق به‌دست آورده‌اند. اتحادیه اروپا بیش از یک دهه است که از روابط خود با کشورهای آمریکای لاتین غفلت کرده است. آخرین نشست میان سران اروپا و آمریکای لاتین به سال۲۰۱۵  بازمی‌گردد. از سویی دیگر چین بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۰ میزان سرمایه‌گذاری خود در این منطقه را  دو برابر کرده است و نخستین یا دومین شریک تجاری مهم کشورهای کارائیبی و آمریکای لاتین به شمار می‌رود ؛ به این ترتیب چین توانسته خود را جایگزین اروپا کرده و در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، نفوذ آمریکا را تحت‌تأثیر قرار دهد. سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا که هدایت آن به‌عهده جوزپ بورل، نماینده عالی سیاست خارجه و امنیت اروپاست، در گزارش خود به این موضوع اشاره کرده است که ۲۱ کشور آمریکای لاتین به طرح «جاده ابریشم جدید» چین پیوسته‌اند؛ طرحی که با استفاده از آن چین قصد دارد روابط تجاری خود را در سراسر جهان توسعه دهد.
براساس این گزارش، بروکسل تلاش خواهد کرد تا با ایجاد جهش کیفی در روابط و تماس‌های خود با آمریکای لاتین، فاصله ایجاد شده را از بین ببرد. در این سند هشدار داده شده که اعتبار اتحادیه اروپا و قدرت و توانایی آن برای اعمال نفوذ در صحنه بین‌المللی در خطر است. بورل در آغاز ماموریت خود تصمیم داشت تا حضور و نفوذ اتحادیه اروپا را در آمریکای لاتین تقویت کند. اما این ماموریت ابتدا تحت‌تأثیر کرونا و سپس جنگ اوکراین قرار گرفت. آغاز جنگ اوکراین نه ‌تنها نشان داد که اروپا میدان‌های رقابت زیادی را به چین باخته است، بلکه مشخص شد بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین با واکنش جبهه‌گیری اروپا در برابر روسیه چندان همسو نیستند.

**آمریکای لاتین و ترکیه :*

شمار سفارت‌های ترکیه در کشورهای آمریکای لاتین از چهار۶ کشور (مکزیک، برزیل، آرژانتین و شیلی) به ۱۶ سفارت در سراسر آمریکای لاتین و کارائیب افزایش یافته است. به این ترتیب، ترکیه با پیشی گرفتن از آلمان، انگلیس۵ و ایتالیا به ششمین کشور دارای بیشترین تعداد سفارت‌خانه در سراسر جهان تبدیل شده است.  

ترکیه همانند روسیه و چین در سالهای اخیر نیم نگاهی به سرمایه گذاری در آمریکای لاتین داشته و آنکارا در سال‌های اخیر با اجرای طرح‌های جدید اقتصادی در آمریکای لاتین به دنبال تقویت جایگاه خود در این منطقه بوده است.  برای عبور از مانع فاصله جغرافیایی هیچ ابزاری بهتر از قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی وجود ندارد و ترکیه به خوبی ازاین عناصر همچون برنامه‌های تلویزیونی و کمک‌های بشردوستانه در سیاست خارجی خود بهره برده است و سیاست  «جذب و نه تحمیل» به اصل اولویت ترکیه در آمریکای لاتین تبدیل شده است و به پشتوانه آن توسعه تجارت و همکاریهای اقتصادی رادنبال می‌کند تا جایی که حجم صادرات ترکیه به آمریکای لاتین به ۱۰ میلیارد دلار رسیده و بیشترین صادرات خود را به ونزوئلا دارد.

**اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین :*

رئیس جمهور مکزیک و دیگر رهبران در اجلاسی اعلام کردند که کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب باید به دنبال تشکیل بلوکی مانند اتحادیه اروپا باشند تا بتوانند نفوذ "سازمان کشورهای آمریکایی" مستقر در ایالات متحده را در کشورهای خود از بین ببرند. سال‌هاست که تعدادی از کشورهای چپگرای منطقه آمریکای لاتین که در اجلاس "جامعه کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب"  شرکت دارند، سازمان کشورهای آمریکایی را خیلی نزدیک به ایالات متحده می‌بینند به ویژه آنکه این سازمان، کوبا را از کشورهای عضو حذف کرده است. رئیس جمهوری مکزیک گفت که یک نهاد جدید دیپلماتیک می‌تواند باعث ارتقا و پیشرفت بیشتر اقتصادهای از هم گسسته در منطقه شده و به سازمانی برای مقابله با بحران‌های سلامت تبدیل شود و در این برهه زمانی، "جامعه کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب" می‌تواند به یک ابزار مهم برای تحکیم روابط بین کشورهای حوزه دریای کارائیب و آمریکای لاتین تبدیل شود. ما باید در قاره آمریکا چیزی شبیه به جامعه اقتصادی که آغاز اتحادیه اروپایی کنونی بود، ایجاد کنیم. وی همچنین بر لزوم احترام به حق حاکمیت ملی و پای‌بندی به سیاست‌های غیر مداخله جویانه و حامی توسعه تاکید کرد.

**آمریکای لاتین و انرژی :*

آمریکای لاتین مهمترین منطقه انرژی در قرن بیست و یکم خواهد بود . کشور ونزوئلا با دارا بودن ۳۰۲ میلیارد بشکه ذخایر نفتی (۲۱ درصد ذخایر نفتی جهان) اولین کشور نفتی جهان است و پس از آن عربستان با ۲۵۸ میلیارد بشکه (۱۹ درصد ذخایر نفتی جهان) دومین کشور و ایران با دارا بودن ۲۰۸ میلیارد بشکه (۱۸ درصد ذخایر نفتی جهان) سومین کشور نفتی جهان هستند .

برزیل با دارابودن بیش از ۵۰ میلیارد بشکه ذخایر نفت زیر لایه های نمک اقیانوس آرام دومین کشور نفت خیز در آمریکای لاتین پس از ونزوئلا می‌باشد. شرکت پتروبراس (Petrobras) برزیل بزرگترین شرکت نفتی آمریکای لاتین و سومین شرکت بزرگ نفتی در جهان است که پروژه های متعددی در کشورهای مختلف منجمله در ایران دارد و اولین شرکت در جهان دارنده تکنولوژی استخراج نفت از آبهای عمیق می‌باشد. پس از پتروبراس شرکت نفت ونزوئلا PDVSA بزرگترین شرکت نفتی آمریکای جنوبی بوده و مالک پالایشگاههای متعددی در ونزوئلا و آمریکا است و هم اکنون سه پالایشگاه آن کشور با حضور متخصصان نفتی کشورمان در حال بازسازی است.

از نظر منابع گازی ، کشور ونزوئلا  با دارا بودن ۵۸ درصد ذخایر گازی ، بزرگترین ذخایر گاز آمریکای لاتین را دارا است هرچند که هنوز صادر کننده گاز نیست پس از آن کشور بولیوی با ۱۲ درصد ذخایر دارنده دومین ذخایر گاز آمریکای لاتین بوده و اولین کشور صادر کننده گاز در آمریکای لاتین است که ۶۰ درصد گاز آن به برزیل و ۴۰ درصد گاز آن به آرژانتین صادر می‌شود. پس از بولیوی کشور آرژانتین با دارابودن ۱۱ درصد ذخایر گاز سومین کشور گازی آمریکای جنوبی است. علاوه بر سه کشور ونزوئلا و بولیوی و آرژانتین ، کشورهای کلمبیا و پرو و اکوادور و شیلی و ترینیداد و توباگو هم دارای ذخایر گاز هستند.

 سه کشور ونزوئلا و بولیوی و آرژانتین پایه گذار تشکیل سازمان کشورهای تولیدکننده و صادر کننده گاز آمریکای جنوبی (اوپگاسور) هستند. سازمان کشورهای تولیدکننده و صادرکننده گاز آمریکای جنوبی (اوپگاسور) درصدد اعمال حاکمیت مردم آمریکای جنوبی بر منابع گاز و ارزش‌گذاری بهتر منابع طبیعی و نیز تبادل فناوری و تجارب خواهد بود.
این سازمان همچنین برای صنعتی‌سازی (منابع) گاز و سرمایه‌گذاری مشترک در بخش انرژی اقدام خواهد کرد.

بزرگترین خط لوله گاز به طول بیش از ۳۰۰۰ کیلیومتر با بودجه‌ای بیش از ۲ میلیارد دلاراز بولیوی به برزیل در حال اجرا است . علاوه بر این منابع گاز بزرگی در جنگلهای آمازون وجود دارد که برزیل در حال انتقال این منابع گازی با لوله به مرکز برزیل می‌باشد . مصرف اصلی گاز در برزیل برای خوراک و به عنوان مواد اولیه پتروشیمی های تحت پوشش کمپانی براسکم (Braskem) برزیل می‌باشد . شرکت براسکم بزرگترین شرکت پتروشیمی  آمریکای لاتین و هفتمین شرکت بزرگ پتروشیمی جهان می باشد که تولیدات متنوع محصولات پتروشیمی دارد.

وزیر نفت برزیل در خلال سالهای گذشته ، دو سفر در دولت قبل به ایران داشته و مذاکراتی با آقای زنگنه وزیر نفت ایران انجام داده مبنی بر مشارکت ایران در پالایشگاههای برزیل و تامین خوراک آنها در قبال اخذ سهام پالایشگاههای برزیل که متاسفانه از طرف وزیر نفت ایران قبول نمیشود ولی کماکان مقامات برزیلی خواهان مشارکت ایران در پالایشگاههای برزیل خصوصا پالایشگاه پرنامبوکو هستند. از طرفی نیازمندی ایران به تکنولوژی برزیلی شرکت پتروبراس برای استخراج نفت از آبهای عمیق ضرورت همکاری دو کشور را دو چندان می‌کند.

**آمریکای لاتین و منابع طبیعی :*

آمازون نام بزرگ‌ترین جنگل بارانی جهان است که در شمال آمریکای جنوبی قرار گرفته و بیشتر آن در خاک برزیل و پرو جای دارد. بیش از نیمی از همه جنگل‌های بارانی باقی‌مانده در جهان در آمازون قرار دارد. مساحت جنگل‌های آمازون ۵٫۵ میلیون کیلومتر مربع است که بین ۹ کشور تقسیم شده‌است. این منطقهٔ جنگلی که تماماً از درختان پهن‌برگ تشکیل شده و رودخانهٔ آمازون نیز از میان آن می‌گذرد، بخش‌هایی از کشورهای برزیل (۶۰درصد)، پرو (۱۳٪)، کلمبیا (۹٪)،
 ونزوئلا(۵٪) ، بولیوی (۵٪)، گویان (۳٪)، سورینام (۲٪)، اکوادور (۱٫۵٪) و گویان فرانسه (۱٫۵٪) را در برمی‌گیرد. جنگل آمازون نامزد قرار گرفتن در فهرست عجایب هفتگانه جدید است.

بیشتر مساحت جنگل‌های آمازون در حوضه آبریز رود آمازون واقع شده‌است. این حوضه آبریز بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون سال پیش در دوران دیرینه ‌زیستی شکل گرفته‌است. اهمیت جنگل آمازون در تنوع زیستی گونه‌های گیاهی و جانوری آن، و همچنین در نقش مهم این جنگل در جذب گاز کربن دی‌اکسید از هوا و تولید اکسیژن به جای آن است. جنگل آمازون نزدیک به نیمی از اکسیژن جو زمین را تولید می‌کند. از جنگل‌های آمازون به عنوان بزرگترین میراث طبیعی جهان یاد می‌شود و برخی آن را «ریه‌های کره زمین» می‌نامند.  مطالعات نشان میدهد که در جنگل هاي آمازون  390 ميليارد اصله درخت در 16 هزار گونه مختلف وجود دارد.

جنگلهای آمازون علاوه بر گنجینه عظیم زیست محیطی ؛ دارای منابع عظیم و بی شمار طلا و الماس و نفت و گاز و آبهای شیرین می باشد . به دلیل اهمیت زیاد جنگلهای آمازون ، آمریکا و کشورهای غربی پیگیر بین المللی کردن آمازون و خارج کردن آن از دست برزیل و پرو و ونزوئلا و کلمبیا هستند که با مخالفت سرسختانه این کشورها خصوصا برزیل روبرو شده است. به پشتوانه جنگلهای آمازون ؛ برزیل بزرگترین تولید کننده و صادرکننده کاغذ و خمیر کاغذ در جهان می‌باشد.

**آمریکای لاتین ؛ مرکز تولید غذای جهان :*

منطقه  آمریکای لاتین در قیاس با سایر مناطق جهان سرشار از ثروت‌های طبیعی و منابع مادی است این منطقه از ۲۵ درصد از زمین‌های جنگلی و زراعی قابل کشت جهان و ۳۰ درصد از آب شیرین موجود در جهان برخوردار است، علاوه بر این، ۶ کشور از ۱۷ کشوری که در جهان از نظر بیولوژیکی بسیار متنوع هستند و ۱۳ کشور از ۱۵ کشوری که بیشترین تولیدات معدنی را دارند، در این منطقه قرار  دارند.

بر اساس گزارش فائو سازمان خوار و بار سازمان ملل ، در سال ۲۰۲۵ حداقل ۴۵ درصد مواد غدایی صادراتی از برزیل خواهد بود . برزیل و آرژانتین بزرگترین صادر کنندگان مواد غذایی در جهان هستند . فقط برزیل با دارا بودن ۴۰۰ هزار هکتار زمین کشاورزی و ۳۷۰ میلیون راس گاو و دو میلیون هکتار جنگل و متوسط بارندگی ۲۵۰۰ میلیمتر ؛ اولین صادر کننده گوشت در جهان و اولین صادر کننده سویا و ذرت و شکر و اتانول در جهان است. بیشترین حجم آبهای شیرین دنیا در برزیل قرار دارد و این کشور بهشت کشاورزی جهان شده است . مجموع تولیدات کشاورزی برزیل بالغ بر ۱۲۷۰ میلیون تن می‌باشد. از مجموع ۴۰۰ میلیون هکتار زمین کشاورزی برزیل ، ۳۰۰ میلیون هکتار زیر کشت قرار دارد و برای آباد کردن مابقی ۱۰۰ میلیون هکتار زمین کشاورزی در برزیل تسهیلات عدیده‌ای در اختیار فعالان بخش کشاورزی اعم از برزیلی و یا افراد و شرکتهای خارجی قرار می‌گیرد و عملا برزیل بهترین کشور برای کشت فراسرزمینی در سطح جهان شده و کشورهای مختلفی اعم از چین و ژاپن و آمریکا و عربستان میلیونها هکتار زمین کشاورزی در اختیار داشته و به تولید و صادرات محصولات کشاورزی پرداخته اند.

**آمریکای لاتین و حضور فلسطینیان و عرب تبارها و مسلمانان :*

عمده مسلمانان آمریکای لاتین در برزیل و آرژانتین زندگی می‏کنند. گویان، سورینام و ترینیداد و توباگو هم سه کشوری هستند که جمعیت مسلمانان آن نسبت به بقیه کشورها زیاد است و مسلمانان حضور جدی در عرصه‎های مختلف این کشورها دارند. در دیگر کشورهای منطقه نیز مسلمانان حضور دارند و جزو اقلیت‏های مذهبی آن کشورها محسوب می‎شوند. در ونزوئلا و شیلی اکثر عرب‏ تبارها فلسطینی و در برزیل لبنانی ها و در آرژانتین اهل سوریه هستند. در شیلی حدود ۵۵۰ هزار فلسطینی زندگی می‏کنند که بزرگ‌ترین جامعه فلسطینیان در خارج از منطقه خاورمیانه به شمار می‏آیند، اگرچه آنها مسیحی هستند ولی در بین آنها مسلمان هم وجود دارد.

 بسیاری از سیاستمداران و مقامات عالی رتبه بیشتر کشورهای امریکای لاتین تبعه کشورهای مختلف عربی هستند. جمعیت اتباع عربی از امریکای مرکزی تا امریکای جنوبی و حوزه کارائیب در حدود 45 میلیون نفر تخمین زده می شود. فقط در کشور برزیل بیش از ۱۳ میلیون نفر عرب لبنانی تبار و سوری تبار حضور دارند که بیش از ۳ میلیون نفر آنها مسلمان هستند و معمولا بیش از ۴۰ نماینده عرب تبار در پارلمان برزیل حضور دارند. عرب تبارها حضور و نفوذ زیادی در بخش تجارت و بخش درمان خصوصا در برزیل دارند.

کشورهای آمریکای لاتین در طول تاریخ  همواره حمایت و پشتیبانی خود را از مردم فلسطین نشان داده‌اند. «دیگو کارسیا»، نویسنده اهل پرو،  در روزنامه «ال پاییس» می‌نویسد «آمریکای لاتین در لحظات مهم تاریخی از مردم فلسطین حمایت کرده است.»
یکی از دلایل عمده لحن بی‌محابای انتقاد از اسرائیل در کشورهای آمریکای لاتین، استقلال نسبتا نوظهور آمریکای لاتین از سیاست خارجی آمریکا است. اکثریت کشورهای این قاره، از توهین به همسایه شمالی خود [آمریکا] واهمه‌ای ندارند. کشورهای آمریکای لاتین، در مورد مسئله فلسطین ، همانند بسیاری از مسائل سیاست خارجی دیگر، موضع مستقل خود را اتخاذ کرده‌اند.

امروزه جنبش‌های ضدسلطه، سازمان‌های جدید منطقه‌ای مانند اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی و جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای جزایر کارائیب که آمریکا را شامل نمی‌شوند، در کنار یکدیگر، صدایی بانفوذ از آمریکای لاتین را به وجود آورده‌اند. این حقیقت که آمریکای لاتین با وجود اقتصادهای در حال ظهور، داشتن یک عضو بریکس و نرخ رشد اقتصادی بالا به یکی از پویاترین مناطق اقتصادی تبدیل شده است نیز در این مسئله بی‌تاثیر نبوده است.

کشورهای آمریکای جنوبی مرزهای تاریخی و ایدئولوژیکی را که هرگونه انتقاد از اسرائیل را به عنوان حمله‌ای به حق موجودیت و توهین به آمریکا برابر می‌دانست، شکسته و بر اساس حقوق بشر و قوانین بین‌المللی رفتار کرده‌اند. پیام دوگانه آمریکای لاتین از اقدامات ضد اسراییلی و در حمایت از فلسطین این بوده که: آمریکای لاتین از مردم فلسطین حمایت می‌کند و اینکه دیگر حاضر نیست به دولت آمریکا ادای احترام کند. آمریکای لاتین شاید نتواند دولت آمریکا را به انزوا بکشاند اما توانسته دولتی متمرد و سلطه‌گر را تحقیر سازد.

جمعیت عرب تبار کشورهای آمریکای لاتین نفوذ و تاثیر به سزایی در سیاستهای کشورهای خاورمیانه‌ای دارند و دستگاه سیاست خارجی ایران به خوبی می‌تواند با برقراری ارتباطات نزدیکتر با این جماعت، سیاستهای خاورمیانه‌ای خود را با استفاده از ظرفیت عرب تبارهای مقیم آمریکای لاتین دنبال کند.

**آمریکای لاتین و ایران :*

‌علی‌رغم وجود امکانات وسیع برای افزایش چشمگیر سطح همکاری‌های اقتصادی ایران با کشورهای آمریکای لاتین، این ضرورت همواره در دولت‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به درجات متفاوت مورد غفلت واقع شده است . روابط ایران با کشورهای آمریکای لاتین در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی در دولت‌های مختلف با فراز و فرودهایی همراه بوده که اوج آن را در دولت نهم و دهم در سال‌های  ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ شاهد بودیم. ایران در خلال آن سال ها، در روابط ‌اقتصادی‌ خود با کشورهای‌ آمریکای‌ لاتین به متنوع‌ سازی شرکای ‌اقتصادی و بازرگانی خود ‌پرداخت و توانست ده ها توافقتنامه ‌تجاری با این کشورها به ‌امضا برساند که در این زمینه می توان به همکاری‌های وسیع اعم از ساخت دهها هزار واحد مسکونی، همکاری‌های آب و برق، ‌تاسیس کارخانه ‌مونتاژ خودرو و کارخانه ‌سیمان، کارخانجات لبنیات و آرد ، کارخانه تولید تراکتور و تولید پهپاد ، تولید دارو و گسترش همکاری ها در عرصه های معدنی و نفتی و صنعتی و پزشکی در کشورهای ونزوئلا و کوبا و بولیوی و نیکاراگوئه اشاره کرد .

این روابط در دولتهای یازدهم و دوازدهم با توجه به نوع نگاه این دولت و تغییر اولویت های آن از جمله موضوع حل پرونده ی هسته ای ایران و موضوع برجام با عمق کمتری ادامه یافت و بیشتر در سطح برخی از رفت و آمدهای دیپلماتیک باقی ماند.

بعد از  قطع رابطه ایران با آمریکا در سالهای ادلیه انقلاب اسلامی و نیز با تحت تأثیر قرار گرفتن روابط ایران و کشورهای غربی، مانند انگلیس و کشورهای مشترک المنافع مانند زلاندنو، استرالیا و کانادا ؛ ایران برای تأمین مایحتاج کشاورزی، بیشتر به کشورهای جهان سوم، بخصوص آمریکای لاتین سوق پیدا کرد که اوج آن در سال های اولیه ی انقلاب اسلامی تا سال های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ شمسی بود. ایران در آن زمان روابط تجاری گسترده ای با آرژانتین داشت، که حدود  ۷۰۰ تا ۸۰۰  میلیون دلاربوده و حتی به یک میلیارد دلار رسید و بعد از آن برزیل دومین طرف تجاری ایران در آمریکای لاتین بود .  تا اینکه روابط با آرژانتین دست خوش مسائل سیاسی شد و روابط تجاری ایران و آرژانتین به سمت صفر میل پیدا کرد و بدین ترتیب، روابط تجاری ایران و برزیل گسترش یافت و برزیل جایگزین آرژانتین شد تا جایی که امروز برزیل با حجم تجارت دو و نیم میلیارد دلار با ایران به اولین و بزرگترین شریک تجاری ایران در قاره آمریکا نبدیل شده است .

 از منظر سیاسی ، تشابهات زیادی بين ايران و آمريکاي لاتين در موضوعاتی از قبيل نفي استکبار، اجرای عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم و ستم ، مبارزه با فقر و محرومیت ، نفي هژموني آمريکا و عدم قبول حق وتو در شورای امنیت باعث شد تا ايران و اکثر کشورهای آمريکاي لاتين در مجامع بين المللي به حمايت از يکديگر عمل کنند. آمريکا تلاش فراواني براي همسوکردن کشورهاي آمريکاي لاتين در فشار عليه برنامه هسته اي ايران انجام داد. اما آنچه اتفاق افتاد اين بود که اکثر کشورهاي آمريکاي لاتين به دفعات يا در قالب گروه آلبا و جنبش عدم تعهد، با ارائه بيانيه يا در قالب کشورهاي مستقل و عضو شوراي امنيت، راي موافق در حمايت از برنامه هسته اي ايران صادر کردند. به نظر مي رسد کشورهاي آمريکاي لاتين به اين موضوع واقف هستند که علت مخالفت آمريکا با جمهوري اسلامي ايران، کاملا سياسي و در راستاي منافع ملي ايالات متحده است و رفتار آمريکا با کشورهاي آمريکاي لاتين نيز از همين جنس است. آمریکا از نفوذ ایران در این منطقه مکرراً ابراز نگرانی نموده و به کشورهای این منطقه دربارهٔ تحکیم روابط با ایران هشدار داده است.

**اتحادیه مرکوسور:*

بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی (مرکوسور)  ، تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین را در بر می‌گیرد. مرکوسور در ماه مارس ۱۹۹۱ با امضای پیمان آسونسیون در پایتخت پاراگوئه میان کشورهای جمهوری فدرال برزیل، جمهوری آرژانتین، جمهوری پاراگوئه، ونزوئلا و جمهوری اروگوئه پایه‌گذاری شد. در حال حاضر مرکوسور شش عضو اصلی دارد که آخرین آن ونزوئلاست که در سال ۲۰۰۵ به عضویت کامل سازمان پذیرفته شده‌است . این منطقهٔ تجارت آزاد را می‌توان بخش عمده و اصلی آمریکای جنوبی به ویژه در زمینه اقتصادی بشمار آورد. هدف مرکوسور آسان سازی بازرگانی و همچنین تسهیل جریان کالا، پول و افراد میاد کشورهای عضو است. مرکوسور و «جامعه کشورهای حاشیه آند» دو اتحادیه گمرکی هستند .

هدف دیگر مرکوسور ایجاد یکپارچگی ساختاری در آمریکای جنوبی است که از حمایت بانک بین آمریکایی توسعه و شرکت توسعه آند نیز برخوردار است. مرکوسور طرح‌های یکپارچگی ساختاری را با ساخت بزرگراه بین اقیانوسی آغاز کرده‌است. این بزرگراه با هدف مرتبط ساختن کشورهای واقع در سواحل اقیانوس آرام، به ویژه شیلی و پرو با برزیل وآرژانتین در اقیانوس اطلس ساخته می‌شود. اولین بخش این طرح میان پرو وبرزیل اجرا شد.

**جمعبندی و پیشنهادات برای دستگاه سیاست خارجی ایران در آمریکای لاتین:*

۱- مجموعه کشورهای آمریکای لاتین یک فرصت استثنایی بوده و دارای ظرفیتهای بکر زیادی است که جمهوری اسلامی ایران با تدوین یک نقشه راه حداقل ۱۵ ساله باید بتواند بخوبی از آن استفاده کند لذا ضرورت تهیه و تصویب یک دکترین و سند راهبردی بلند مدت برای توسعه روابط با کشورهای آمریکای لاتین خصوصا کشورهای برزیل و ونزوئلا و مکزیک و کوبا و بولیوی و کلمبیا و حتی آرژانتین ضروری است.

۲- توسعه روابط با کشورهای آمریکای لاتین خصوصا برزیل در راستای منافع ملی کشورمان است . تامین بیش از ۸۰ درصد از مواد غذایی و کالای اساسی کشورمان از برزیل و آرژانتین و اروگوئه اقتضا میکند که منافع ملی ایران در راستای توسعه روابط با آمریکای لاتین خصوصا برزیل تعریف شود.

۳- ظرفیتهای عظیم انرژی و نفت و گاز در آمریکای لاتین اقتضا میکند که دیپلماسی انرژی با کشورهای آمریکای لاتین خصوصا ونزوئلا و برزیل و بولیوی و مکزیک و اکوادور فعال شود . پیشنهاد می‌شود وزیر محترم امور خارجه یک نفر دستیار ویژه در امور انرژی علاوه بر معاون اقتصادی وزارتخانه منصوب نموده و با اختیارات تام این مهم را به انجام رساند.

۴- حجم زیاد کار با کشورهای آمریکای لاتین و دوری این کشورها از مرکز باعث کندی کارها و تاخیر در تصمیمات اجرایی میشود . پیشنهاد می‌شود یک نفر به عنوان وزیر مختار (یا نماینده ویژه و تام الاختیار) از طرف دولت ایران در آمریکای لاتین منصوب شود تا هماهنگی سفارتخانه های کشورمان در این منطقه و اتخاذ تصمیمات با سرعت عمل بیشتری انجام شود.

۵- با توجه به محدودیتهای منابع آب و خاک در کشورمان و وجود ظرفیتهای عظیم کشاورزی و میلیونها هکتار زمین کشاورزی  حاصلخیز ضرورت دارد که پروژه کشت فراسرزمینی در آمریکای لاتین در کانون توجه دولت و وزارت خارجه و وزارت جهاد کشاورزی قرار بگیرد.

۶- با توجه به حجم عظیم مبادلات تجاری در اتحادیه اقتصادی مرکوسور و سیاستهای آتی کشورهای آمریکای لاتین در توسعه مرکوسور ؛ این اتحادیه  تبدیل به یک مجموعه اقتصادی مهم و تاثیر گذار جهانی خواهد شد . پیشنهاد می‌شود ایران درخواست عضویت به عنوان عضو ناظر در این اتحادیه و پس از از آن عضویت کامل را بنماید.

۷- حضور شرکتهای بزرگ ایرانی خصوصا در حوزه‌های انرژی و زیربنایی می‌تواند نقش مهمی در صادرات خدمات فنی و مهندسی به این منطقه مهم جهان داشته باشد . اهتمام به این امر ضرورت دارد.

۸- پیشنهاد می‌شود مدل توسعه روابط با کشورهای آمریکای لاتین بر مبنای اولویت دیپلماسی اقتصادی و بهره گیری از دیپلماسی عمومی باشد . قطعا بهره سیاسی هم در پرتو همکاریهای اقتصادی و علمی و تکنولوژیکی و صنعتی بدست خواهد آمد.

۸- توسعه روابط علمی و دانشگاهی و تبادل استاد و دانشجو و ارتباطات دانشگاهی و انجمنهای تخصصی خصوصا در حوزه های مربوط به دانشهای نوین و پیشرفته و پارکهای تکنولوژی از مزیتهای کشورمان است که به خوبی قابل ارائه به طرفهای لاتینی خواهد بود.

  

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۶/۱۹ - ۰۰:۲۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*استراتژیهای آینده چین*

محسن شاطرزاده
شهریور ۱۴۰۱

در دوره ریاست جمهوری اوباما ؛ دولت او سیاست چرخش یا *"موازنه مجدد"* را در منطقه آسیا- اقیانوس آرام ؛ نه تنها از نظر امنیتی بلکه به لحاظ موضوعات کلان اقتصادی و سیاسی طرح‌ریزی نمود. این استراتزی عموما در میان آمریکایی‌ها از هر دو حزب و نیز در بین متحدان آمریکا در آسیا مورد استقبال واقع شد . به نظر می‌رسید که این استراتژی یا حداقل اصول اساسی آن ، به احتمال زیاد در سالهای پیش رو نیز پایدار و ماندنی باشد ولی از منظر چینی‌ها هنگامی که آمریکا از چرخش یا موازنه مجدد صحبت می‌کند آنرا "مهار چین" می‌شنوندو تلقی می‌کنند که قرار است این امر به هزینه کشورشان انجام شود.

چهار مکان اصلی وجود دارد که آمریکا و چین نیاز دارند تا در مقابل کنش و واکنش‌های بالقوه خطرناک نیروهای نظامی‌شان، آمادگی داشته باشند. این اماکن عبارتند از : شبه جزیره کره ، اطراف تایوان ، آبهای چین شرقی و منطقه عمومی دریای جنوبی چین. به غیر از خطوط ارتباطی در دریای جنوبی چین که آمریکا آنرا به عنوان منافع حیاتی خود در نظر می‌گیرد، در سایر موارد نقش آمریکا به طور محتمل ناشی از دفاع یک دوست یا متحد منطقه‌ای است که ممکن است در معرض خطر قرار بگیرد.

در شبه جزیره کره ، پکن و واشنگتن منافع مشترکی از جمله حفظ ثبات و جلوگیری از رفتار افراط گرایانه و حفظ روابط حسنه با کره جنوبی دارند ، اما این تلاقی ظاهری منافع این واقعیت را تحت‌الشعاع خود قرار نمیدهد که پکن و واشنگتن برای این منافع مختلف ، اهمیت نسبی قائل هستند و پکن بیشتر بر حفظ ثبات تاکید دارد تا منع اشاعه تسلیحات یا اصلاحات داخل کره شمالی.

در مورد تایوان و به لحاظ تاریخی، آمریکا از زمان به رسمیت شناخته شدن جمهوری خلق چین  در دهه ۱۹۷۰ و خاتمه دادن روابط رسمی با تایوان، تعهدی پیچیده اما همچنان بسیار جدی در قبال امنیت تایوان داشته است و ظاهرا آمریکا مشتاق آن است تا هرچه از دستش برمی‌آید در حمایت از تایوان انجام دهد و تمایل خود به دفاع از تایوان در برابر هر شکلی از حملات چین ، حتی در حد تهاجم احتمالی و شکستن محاصره تایوان توسط چین را ابراز می‌دارد. البته نقش تعریف شده امریکا در امنیت دو سوی تنگه متوجه فروش تسلیحات و دیپلماسی است و نیز حوادث چین یکی از مسئولیتهای  ستاد فرماندهی اقیانوس آرام  باقی می‌ماند.

در مورد دریای جنوبی چین ، اساسا وضعیت به گونه‌ای است که چین عملا مدعی تمام دریای جنوبی چین از جمله جزایر و خشکی‌های متعدد مورد مناقشه با ژاپن است . البته تاکنون چین تلاشی برای اعمال مالکیت خود بر این آبراهها انجام نداده ولی آمریکا آنرا یک چالش برای منافع ملی حیاتی خود تلقی میکند چرا  که بیش از یک سوم تجارت جهان از طریق دریای چین جنوبی انجام می‌گیرد . چین دائما به تحرکات نظامی آمریکا در آن منطقه اعتراص میکند.

*نفی پایان تاریخ ؛ یک تلقی بدیل چینی از نظم بین‌المللی؟*

آقای شی‌جینگ پینگ رییس جمهور چین ،روابط با آمریکا و روسیه را به عنوان " نوع جدیدی از روابط میان قدرتهای بزرگ" تعریف کرده است که *"احترام متقابل"* و *"توجه به منافع ملی طرف مقابل"* شالوده اصلی آنرا تشکیل میدهد. وی همچنین بر اهمیت کشورهای همسایه چین تاکید کرده ، از ضرورت شکل گیری مفهوم تازه‌ای از امنیت در آسیا سخن گفته و طرح موسوم به *"یک کمربند یک راه"* را کلیدزده است ‌. در میان تمامی طرحهای راهبردی چین، طرح "یک کمربند یک راه" جایگاه ممتازی دارد . طرح "یک کمربند یک راه" نه تنها جایگزین مفهوم "جامعه - جهان هماهنگ" می‌شود بلکه ابزار اصلی رییس جمهور چین در جهت تحقق طرح "رویای چین" و تبدیل مجدد این کشور به یک ابرقدرت به شمار می‌رود . این طرح به طور بالقوه می‌تواند ضمن تبدیل شدن به مفهومی جایگزین نشان دهد که چگونه عرصه مشترک سیاست بین‌الملل را می‌توان در آینده سامان داد و بدین ترتیب این طرح چینی دورنمای غرب از نظام ببن الملل را به چالش گرفته  و عملا می‌تواند به متحول شدن ساختار کنونی حاکم بر نظم بین‌الملل منجر شود.

امروزه سه چالش کلیدی فراروی نظم جهانی وجود دارد که عبارتند از:

۱- ضعف دموکراسی؛

۲- رقابت ایدئولوژیها؛

۳- نقش فزاینده کنشهای روزمره در عرصه سیاست بین‌الملل و ایجاد پیچیدگی عمومی در جهان مانند جنبشهای اعتراضی ، مهاجرتهای فراملی ،سیل پناهجویان و دیجیتالی شدن جامعه.

این چالشها قدرت بازیگرانی مانند چین را در جهت ترویج نظر خود پیرامون مفهوم نظم جهانی و خصوصا فهم دقیق‌تر از ابتکار "یک کمربند یک راه" افزایش می‌دهند. امروز پس از گذشت سه دهه از طرح نظریه مشهور فوکویاما با عنوان "پایان تاریخ" ، شاهد نتیجه عکس و بروز نقطه مقابل آن هستیم که ناشی از ضعفهای درونی دموکراسی و شکست سیاست لیبرال دموکراسی  است و همین امر موجب تقویت نظریه چینی مبنی بر "نفی پایان تاریخ" و ارائه طرح جدید چینی برای نظم بین‌الملل شده است.

*تفسیر سنتی چینی‌ها از مفهوم نظم : "تیانشیا" و "چائوگونک تیشی"*

مفاهیم *"تیانشیا"* (همه چیز زیر چتر آسمان) و *"چائو گونک تیشی"* (نظام شاخه به شاخه) از صدها سال قبل از میلاد مسیح مورد توجه سیاستمداران و فیلسوفان و اندیشمندان چینی قرار داشته‌اند. مفهوم "تیانشیا" هسته اصلی تلقی سنتی چینی از نظم سیاسی را تشکیل می‌دهد . از دیدگاه چینی‌ها ، "تیانشیا" کل فضای جغرافیایی شناخته شده (جهان بسط یافته چینی) را در بر می‌گیرد. مفهوم "تیانشیا" ناظر بر یک نظم اخلاقی و سیاسی آرمانی است که هیچ مرزی ندارد و برمبنای آن کل جهان باید بر مبنای اصول مبتنی بر حقوق و فضایل تحت اداره یک حکیم اداره شود . این حکیم نماد امپراطور چین است. در نتیجه در چارچوب "تیانشیا" ، روابط خارجی تنها بازتابی از روابط داخلی هستند. چینی‌ها روابط خارجی خود را به عنوان بازتاب بیرونی همان اصل نظم اجتماعی و سیاسی تلقی می‌کنند که به شکل درونی در حکومت و جامعه چین متجلی شده است. در دیدگاه چینی به جای مرزهای جغرافیایی ، روابط میان واحدهای مختلف به شکل بهتری در قالب رابطه‌ای سلسله مراتبی میان مرکز (امپراطور) و پیرامون (ممالک خراج گزار) قابل توصیف هستند.

نظام خراج گزاری یا همان *"چائوگونک تیشی"* همزیستی میان واحدهای مختلف در نظام چینی را سازماندهی کرده و به آن نظم می‌بخشد . از این منظر تمامی کشورها اقمار چین هستند و ممالک خارجی تنها از طریق تبعیت از قواعد حاکم بر نظام خراج گزاری می‌توانند با امپراطوری چین ارتباط برقرار کنند زیرا امپراطوری چین تنها نظم سیاسی پذیرفته شده است و مخالفت با چین به عنوان شورش علیه نظم مستقر تلقی شده و باید با آن برخورد شود. بر این اساس و با درک مفهوم شبکه در تفکر چینی می‌توان درک بهتری از ویژگیهای اصلی طرح "یک کمربند یک راه" داشت لذا طرح چینی "یک کمربند یک راه" یک تلقی جدید از "نظم بین الملل" است و مفاهیم چینی مانند "جامعه - جهان هماهنگ" و یا "توسعه مسالمت آمیز" معنای دقیقتری پیدا می‌کنند.

از دیدگاه چینی ، رویکرهای غربی فاقد یک دورنمای مبتنی بر "جهان بودگی" است ، حال آن که در تفسیر چینی‌ها، جهان از منظر "جهان بودن" آن فهم می‌شود و عدم موفقیت نظم غربی در ایجاد یک واحد جهانی اساسا معلول جهالت سیاسی نسبت به مفهوم *"جهان به مثابه جهان"* و فقدان یک فلسفه سیاسی از منظر جهان به مثابه یک کل در مقابل مفهوم *"دولت - ملت"* بوده است.

بر اساس دیدگاه چینی تامین صلح و رونق در میان تمامی ممالک در درون "تیانشیا" ممکن خواهد بود . این اصل ناظر بر تبدیل کشورهای متعدد به یک واحد جهانی ، نه از طریق اجبار ، بلکه به واسطه جذب می‌باشد . نظم جهانی مانع از بروز تعارض و هرج و مرج می‌شود و باید تا سرحد امکان گسترش یابد و به ایجاد یک نظام سیاسی جهانی کمک کند. از دیدگاه چینی ، به حداکثر رساندن همکاری حتی از به حداقل رساندن تضاد نیز مهم‌تر است.

*راهبرد چین در خاورمیانه : اژدهای محتاط*

در سالهای اخیر خاورمیانه در محاسبات امنیت ملی چین حضوری پررنگ‌تر پیدا کرده است. چین در حال واکنش به سیاست *"تجدید موازنه"* آمریکا در آسیا است و منطقه خاورمیانه اهمیت ژئواستراتژیک بیشتری برای پکن پیدا کرده است . تمرکز اصلی پکن بر "امنیت انرژی" است و تلاش می‌کند بین سیاست داخلی، خارجی و امنیتی خود "تجدید موازنه" برقرار کند.  در خصوص جستجوی چین برای انرژی ، حضور آمریکا در خاورمیانه مثبت تلقی می‌شود زیرا حضور نظامی و نفوذ ژئوپولیتیک قابل توجه آمریکا ، یکی از عوامل اصلی تضمین امنیت خاورمیانه محسوب شده و از این رهگذر به حفظ ثبات و در نتیجه توسعه اقتصادی منطقه‌ای و دسترسی پایدار به انرژی کمک می‌کند ولی در ارتباط با منافع امنیتی گسترده چین ، حضور آمریکا منفی تصور می‌شود.

چین استراتژی *"اژدهای محتاط"* را در قبال منطقه خاورمیانه در پیش گرفته است . پکن در تعاملات خود با خاورمیانه حساسیت عمیقی را نشان می‌دهد . چین در تلاش است که با احتراز سرسختانه از جانبداری در منازعات و مناقشات خاورمیانه، از منافع گسترده خود در خاورمیانه محافظت کند . چین بسیار محتاط بوده و مراقب است که درگیر مناقشات خاورمیانه نشده یا به هیچ یک از کشورهای خاورمیانه بیش از حد نزدیک نشود . این حساسیت و کناره‌جویی شدید ، مانع بیان علنی یک سیاست یا استراتژی خاورمیانه‌ای یا پذیرش تعهدات جدی فراتر از حد لازم برای حفظ روابط تجاری صمیمانه و ارتباطات دیپلماتیک و امنیتی عملگرایانه در برابر دولتهای منطقه خاورمیانه می‌شود.

منافع و اهداف اصلی چین در خاورمیانه عبارتند از : امنیت انرژی، جاه طلبی‌های ژئواستراتژیک، پیوندهای خارجی با ثبات، جایگاه بهتر چین در فضای بین‌الملل ، برقراری موازنه در مقابل نفوذ آمریکا ، سرکوب حمایت لفظی و مادی از اقلیت اویغورهای چین و دریافت تصدیق صریح و ضمنی دولتهای خاورمیانه‌ای مبنی بر اینکه چین یک قدرت بزرگ است .

تداوم دسترسی به منابع انرژی، عمده ترین منفعت پکن در خاورمیانه است. نفت اهمیت فزاینده و به سزایی برای چین دارد . خاورمیانه بزرگترین منبع واردات نفت چین می‌باشد و این یکی از دلایل اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای چین است.  روابط دوجانبه چین با عربستان و ایران اهمیتی محوری دارد . عربستان منبع شماره یک واردات نفت چین و ایران چهارمین منبع مهم نفت وارداتی چین است . پکن فعالانه به دنبال فرصتهایی برای سرمایه‌گذاری و اخذ قراردادهایی برای پروژه‌های انرژی و نیز بازارهای جدید برای محصولات چینی در خاورمیانه می‌باشد.

تحلیل‌گران چینی، خاورمیانه را یکی از گذر‌گاههای کلیدی جهان و ناحیه‌ای با اهمیت ژئواستراتژیک بسیار زیاد تلقی می‌کنند و به احتمال زیاد درسالهای آینده اهمیت خاورمیانه برای پکن بیش از پیش افزایش پیدا می کند . علاوه بر این برخی تحلیل‌گران چینی بر این باور هستند که دولتهای خاورمیانه احتمالا به "حامیان سیاسی مهمی" برای چین در عرصه جهانی بدل می‌شوند. در واقع چین با جدیت به دنبال دولتهای قدرتمند دیگری است که در نگرانی از برتری قدرت جهانی آمریکا سهیم باشند. از نظر چین ، ایران یکی از قدرتهای بزرگ خاورمیانه و یکی از دشمنان سرکش و مهار ناپذیر آمریکا است . چین اعتقاد دارد که ایران بالقوه می‌تواند نقش یک متحد را ایفا کرده و به افزایش قدرت آسیایی و تعدیل نفوذ آمریکا در خاور‌میانه کمک کند. البته با اینکه چین آشکارا آمریکا را رقیب می‌داند اما در پی دشمنی بی‌مورد با واشنگتن نیست . در واقع چین مشتاق است که روابط دوستانه و همکاری‌جویانه خود با آمریکا، علی‌الخصوص در خاورمیانه، را حفظ کند . پکن ، واشنگتن را یکی از تامین کنندگان اصلی امنیت در منطقه‌ای می‌داند که هیچ قدرت دیگری، از جمله چین، قادر به ایفای این نقش نیست ، از این رو ، چین در تعاملات خود با ایران جانب احتیاط را پیشه خود نگاه داشته است.

برخی از تحلیل گران چینی اعتقاد دارند که : *"خاورمیانه بسط و امتداد استراتژیک محیط پیرامونی ‌چین"* است . منطقه غربی چین در اصل همسایه خاورمیانه بوده و مدتها از طریق جاده ابریشم با خاورمیانه در ارتباط بوده است . روندهای حاکم بر خاورمیانه و جریانهای افراط‌گرای مذهبی سنی مذهب ، به عنوان بسط استراتژیک منطقه مرزی غرب چین ، بر ثبات و امنیت این کشور، تاثیر مستقیمی دارند. مشخصا پکن از گسترش ایدئولوژی جهادی رادیکال اسلام گرایان سنی مذهب در بین اویغورها بیمناک است. بنابراین پکن برای جلوگیری از حمایت علنی یا رسمی کشورهای خارجی از اویغورهای چین از هیچ کاری دریغ نمی‌کند.

چین برای حفظ نفوذ خود در خاورمیانه تلاش می‌کند که از برانگیختن دشمنی حکومتهای موجود اجتناب کرده و بر اصل عدم مداخله خود و حمایت از ثبات تاکید دارد. پکن سعی دارد خود را بک وشور در حال توسعه یا جهان سومی و متفاوت با کشورهای توسعه یافته معرفی کند. چین خود را بک قدرت امپریالیستی نمی‌داند و مصرانه می‌گوید که بر خلاف آمریکا یا شوروی سابق ، هیچگونه جاه طلبی هژمونیک نداشته و در کنار جهان در حال توسعه ایستاده است.

در زمینه همکاریهای اقتصادی و خصوصا حوزه انرژی،  پکن عربستان را به عنوان یک "شریک تجاری" به ایران ترجیح می‌دهد زیرا عربستان ستیزه جویی کمتری داشته و صادر کننده نفتی قابل اعتمادتری است و عملا چین برای تامین نفت خود ، تکیه و وابستگی بیشتری به عربستان دارد.

سیاست چین در قبال ایران، ایجاد موازنه محتاطانه است ؛ رعایت تحرمها و محدودیتهای آمریکا و در عین حال سرمایه گذاری در فرصتهایی که تحریم ایران برای چین فراهم می‌سازد. پکن نمی‌خواهد که یک ایران هسته‌ای یا تقابل علنی و بحران نظامی ببیند، اما به اندازه آمریکا هم نگران برنامه هسته‌ای ایران نیست. دستگاههای امنیت ملی چین عموما ایران را کشوری با ثبات در منطقه‌ای متلاطم تلقی می‌کنند که می تواند به حفاظت از منافع اقتصادی و ژئو‌استراتژیک چین کمک کند. اما چین و ایران نمی‌توانند شرکایی برابر باشند. چین در بهترین حالت ایران را شریکی جزء می‌داند . وزن روابط اقتصادی چین با آمریکا بر کفه اهمیت ایران در نظر چین سنگینی می‌کند و پکن مراقب است که سبب آزردگی خاطر رقبای منطقه‌ای بزرگ ایران بعنی اسرائیل و عربستان را فراهم نکند. چین برای روابط نزدیک با ایران ارزش قائل است اما می‌خواهد مطمئن شودکه این تصور برای غرب ایجاد نمی‌شود که دو کشور به هم نزدیک هستند هر چند که چین مانند ایران می‌خواهد در برابر آمریکا در خلیج فارس موازنه برقرار کند.

در حالی که آمریکا مشغول تجدید موازنه در آسیا -اقیانوسیه است ، چین برای تجدید موازنه با اتخاذ سیاست *"به سوی غرب"* تلاش می‌کند تا آنچه بیش از حد و نامتعادل رویکرد *"به سوی شرق"* از نظر توسعه اقتصادی و حفاظت از امنیت ملی به بار آورده را اصلاح کند. چین در مسیر یک تجدید موازنه ژئواستراتژیک قرار دارد که می‌توان آنرا تداوم تلاشها برای تمرکز و توجه بیشتر بر خاورمیانه تلقی کرد. از نظر چین خاورمیانه اهمیتی بیش از پیش یافته است و نگرانی‌های پکن در باره بی‌ثباتی در خاورمیانه رو به افزایش است . چین قصد داردکه با اهرم ساختن روابط خود با قدرتهای کلیدی منطقه‌ای خصوصا ایران و عربستان از منافع بزرگتر خود حفاظت نماید. این استراتژی "حرکت به غرب" بر نقطه قوت چین یعنی اقتصاد تمرکز داشته و از طریق ابتکار عمل "یک کمربند یک راه" برقرار می‌شود. پکن در صدد استفاده از موفقیتهای خود در آسیای میانه و تکرار آن در خاورمیانه است.

بدون تردید ؛ تقابل نظامی بین آمریکا و چین در خاورمیانه نامحتمل است. در واقع چین در منطقه خاورمیانه حتی نیروهای لازم برای  چنین تلاشی را ندارد، چه برسد به اراده سیاسی با تمایل به مخالفت مستقیم با آمریکا در خاورمیانه یا خلیج فارس. چین مداخلات آمریکادر خاورمیانه را مانند گذشته پذیرفته است و این آمریکا است که باید برای مداخله تصمیم بگیرد .

*چین و اتحادیه اروپا : محوریت روابط اقتصادی و ساخت آینده‌ای مشترک :*

با افزایش رو به رشد نا اطمینانی جهانی ، یافتن راهی برای تعمیق همکاریهای اقتصادی دو جانبه ، برای اتحادیه اروپا و چین اهمیت یافته است . چین و اتحادیه اروپا به عنوان دومین و سومین اقتصاد بزرگ دنیا ، مسئولیت مشترکی در حمایت از سیستم تجارت جهانی و سایر همکاریهای چند جانبه دارند . دو طرف بنا بر تعمیق همکاریهای خود در زمینه هایی همچون تجارت و سرمایه گذاری، زیر ساختها و پروژه‌های زیر بنایی ، انرژی ، محیط زیست ، آب و هوا و تغییرات اقلیمی ، علم و فناوری و نوآوری و همکاریهای صنعتی ، خدمات مالی، تبادلات فرد به فرد و حکمرانی جهانی دارند . چین و اتحادیه اروپا به دنبال تضمین توسعه جهانی ، با ثبات ، قوی  ، متوازن و پایدار از طرق زیر هستند:

۱- امضای موافقتنامه سرمایه گذاری
۲- امضای موافق نامه تجارت آزاد
۳- عملیاتی کردن و اجرای پروژه های ابتکار چینی "یک کمر بند یک راه"
۴- همکاری روزافزون احادیه اروپا و چین در زمینه انرژی و تغییرات اقلیمی
۵- تمرکز بر فرصتهای توسعه پیشرفتهای نوین در علم و فناوری و نوآوری
۶- پشتبانی وسیع از همکاریهای چین و اتحادیه اروپا در بخش مالی
۷- تقویت مکانیزمهای حکمرانی جهانی خوب.

اقتصاد چین برای توسعه خود با دو سناریو روبرو است :
سناریوی اول با تکیه بر اصلاحات ساختاری طرف عرضه و کاهش عدم توازنهای ساختاری به گونه‌ای که صنایع و مدلهای کسب و کار جدید به سرعت توسعه یابند .
در سناریوی دوم ایجاد تغییرات در سرتاسر اقتصاد چین  و ایجاد تغییرات با ورود نوآوریها به سمت نقش قوی‌تر مصرف و خدمات و ایجاد ارزش افزوده بالاتر ، محرکی قوی برای رشد اقتصاد چین را ایجاد خواهد کرد.
بر اساس هر دو سناریو نقش اروپا تعیین کننده است  و برای افزایش فرصتهای کسب و کار جدید، جریانهای سرمایه‌گذاری مستقیم بین چین و اروپا باید تداوم داشته باشد که چین در حال تدوین و اجرای سیاستهای تسهیل آنها می‌باشد. با این وجود، بسیاری از کسب و کارهای اروپایی می‌خواهند که چین به فرآیند آزادسازی سرعت بخشد.

اتحادیه اروپا و چین مشترکات بسیاری دارند . آنها دو اقتصاد جهانی دارای بیشترین ادغام خارجی هستند . هر دو با جهانی متغیر مواجه هستند که در آن ، آزادی مداوم نمی‌تواند بدیهی باشد. همپوشانی های زیادی از لحاظ چشم‌انداز راهبردی بنیادی ، از جمله در تمایل به چند جانبه گرایی اثربخش در حکمرانی جهانی ، وجود دارد و لذا این دو اقتصاد ، رقبای راهبردی یکدیگر نیستند. در باره رویکردهای آمریکا به نظم جهانی چند جانبه مبتنی بر قواعد، انگیزه‌ها برای اتحاد چین و اروپا در جنبه های حکمرانی تغییر کرده است .
 به اعتقاد دو طرف اتحادیه اروپا و چین به عنوان قدرتهای جهانی دارای مسئولیت مشترک برای همکاری در راستای نظم جهانی مبتنی بر قواعد هستند.
 ماهیت متغیر این سیستم چند جانبه نه تنها به رویکرد آمریکا بستگی دارد بلکه بازتاب تغییرات ساختاری در توزیع قدرت سیاسی و اقتصادی است . جهان در حال تکامل از یک سیستم چند جانبه متمرکز حول آمریکل به سمت سیستمی چند قطبی‌تر است .

*راهکارهای پیشنهادی برای همکاریهای ایران و چین*

الف: اجرای جدی و مقتدرانه سند همکاریهای ۲۵ ساله و تبدیل تفاهمات به قرارداد با توجه به تاکید مقام معظم رهبری به رییس جمهور

ب - اجرای پروژه های حمل و نقل ریلی و جاده‌ای کریدور ترانزیتی شرق به غرب و جنوب به شمال

ج - اولویت در اجرای پروژه های نفت و گاز و پتروشیمی و بندر و نیروگاه

د - همکاری در زمینه تامین امنیت انرژی در خلیج فارس

ه - همکاریهای سه جانبه با عراق و پاکستان و سوریه و افغانستان

و - همکاری در زمینه امنیت بین الملل در آسیای میانه و پیمان شانگهای

ز - همکاریهای دفاعی ویژه

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۵/۱ - ۲۳:۳۹
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*مغالطه ها و گزاره های نادرست در یادداشت آقای سید حسین موسویان*

محسن شاطرزاده
تهران - اول مرداد ۱۴۰۱

اخیرا یادداشت سرگشاده‌ای از جناب آقای موسویان در فضای مجازی پخش شده که متاسفانه حاوی مغالطه ها و گزاره‌های نادرستی است که یا ناشی از فراموشی ایشان نسبت به حوادث تاریخی است یا ناشی از علاقه مفرط ایشان به غرب و کدخدای آنهاست و یا اینکه مردم و اندیشمندان دلسوز این مرز و بوم را فراموشکار فرض کرده‌اند و همانند دیگر یاران خود در دایره سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم که شیفته و مفتون غرب بودند باز دنبال بزک کردن غرب بوده و باز هم توپ را در زمین ایران می‌دانند و دشمن غربی را مبرا و منزه از هر خطایی !!
نوشته ایشان مشحون از مغالطه و گزاره های نادرست است که ابتدا عناوین آنها را بیان کرده و در ادامه به توضیح اجمالی آنها می‌پردازم .

و اما عناوین مغالطه ها :
۱- آمریکای خوب و آمریکای بد (اوباما و ترامپ)
۲- معجزه برجام
۳- جهان غرب معادل جامعه جهانی
۴- عادی شدن روابط بانکی بعد از برجام
۵- اتهام شرق گرایی به سیاست خارجی دولت سیزدهم
۶- ادعای غلط ۷۰ درصد اقتصاد جهانی در غرب
۷- ادعای غلط ۸۰ درصد مبادلات جهانی با دلار
۸- ادعای غلط بهانه دادن به آمریکا
۹- ادعای غلط قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل
۱۰- ادعای غلط توپ در زمین ایران

ایشان در حالی شیفته و مفتون برجام است که مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۴ برجام را *"خسارت محض"* خواندند و آفات برجام را سه عامل زیر در تیم مذاکره کننده ذکر کردند :
۱- *اعتماد به غرب*
۲- *شتابزدگی و تعجیل در اجرای یک طرفه برجام*
۳- *ساده انگاری و سهل انگاری در یک مسئله پیچیده با تعامل با غرب*

و اما توضیحی به اجمال نسبت به مغالطه های آقای موسویان:

۱- *آمریکای خوب و آمریکای بد:*
آقای موسویان مجددا این گزاره کاملا غلط را تکرار کرده و به آمریکای اوباما و آمریکای ترامپ اشاره میکند در صورتیکه ایشان (به عنوان فردی که سالها در آمریکا زندگی میکند و با نظام سیاسی آمریکا بخوبی آشناست و با سیاستمداران آمریکای دمخور است و ارتباط نزدیک دارد ) به خوبی میداند که این حرف از پایه و اساس غلط و نادرست است . در نظام آمریکایی افرادی چون اوباما و ترامپ غیر از ابزار چیزی بیشتر نیستند . جناب موسویان حتما به خوبی خاطرات جان کری را به خاطر دارند که میگوید "من به جواد ظریف تاکید کردم که توافق برجام موقت است" لذا قطعا اگر اوباما هم در مقطع زمانی ترامپ جای ترامپ بود همانگونه عمل میکرد که ترامپ عمل کرد کما اینکه بایدن دقیقا همان سیاست ترامپ در فشار حداکثری را اعمال کرده و نه تنها از فشار تحریمها کم نکرده بلکه هر روز به این فشارها می افزاید.

۲- *معجزه برجام*
جای بسی تاسف است که سیاستمدارانی مانند آقای موسویان که به خوبی با واقعیتها آشنا هستند باز هم دست به تحمیق مخاطب زده و از معجزه برجام صحبت میکنند !!
آقای موسویان به خوبی میدانند که اجرای شتابزده و یک طرفه تعهدات ایران بر اساس برجام چه خسارات سنگینی به کشور زد (بیش از شش هزار کیلو اورانیوم را نابود کردیم ، بیش از ۱۵ هزار سانتریفیوژ را قطع کردیم ؛ آب سنگین اراک را تعطیل کردیم ؛ رآکتور هسته‌ای را با سیمان پر کردیم ؛ شهدای گرانقدر هسته‌ای از دانشمندان کم نظیر کشورمان را تقدیم کردیم) و در مقابل ما هیچ نگرفتیم . تعجب در اینجاست که ما هنوز طلب خودمان بابت اجرای تعهدات یک طرفه برجام را از طرف غربی نگرفته‌ایم و نه تنها تحریمها رفع نشد بلکه صدها تحریم جدید هم بر آن افزوده شده است . بد نیست جناب موسویان توضیح دهند چرا برجام در سال ۱۳۹۴ توسط دولت بازدهم امضا شد اما همان دولت دوازدهم تا روز آخر موفق به رفع تحریمها نشد؟!!

ادامه دارد ......

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۴/۲۵ - ۰۱:۰۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

مروری بر برجام : فرصتها و تهدیدها

محسن شاطرزاده
۷ تیر ۱۴۰۱

هر چند که انجام مذاکرات برجامی تصمیم نظام بود ولی روند مذاکرات و خروجی برجام مصالح ملی را تامین نکرد و به جایی رسید که به تعبیر مقام معظم رهبری تبدیل به "خسارت محض" شد . آنچه که برجام را تبدیل به خسارت محض کرد آفات زیر بود که در سال ۱۳۹۴ مقام معظم رهبری از آنها یاد کردند :

۱- اعتماد به غرب
۲- شتابزدگی و عجله در اجرا
۳- ساده انگاری مسئولین ذیربط

و مضاف بر اینها عدم رعایت خطوط قرمز مطرح شده توسط رهبری و عدم رعایت سیاست اجرای گام به گام باعث از دست رفتن تمامی برگهای برنده ایران در مقابل طرف غربی شد تا جایی که به آنها جرات داد سالها به لطایف الحیل و وقت گذرانی زیر بار تعهدات خود نرفته و در نهایت توسط دیوانه‌ای به نام ترامپ پاره کردن برجام و خروج از آن توسط آمریکا رقم بخورد. 

آنچه در روند مذاکرات هسته‌ای در دولت قبل شاهد بودیم، در هم تنیدگی بیش‌ازاندازه مؤلفه‌های اقتصادی به مذاکرات بود. طبیعتاً تحریم‌ها بر تراز تجاری، تولید درآمد و جذب سرمایه‌گذاری برای اقتصاد ایران مؤثر است؛ اما جالب اینجا است که طی هشت سال دولتهای یازدهم و دوازدهم، مذاکره برای رفع تحریم‌ها از خود تحریم‌ها اثرات بیشتری بر اقتصاد کشور گذاشته است. درواقع رویکردهای گذشته باعث شده تا کوچک‌ترین خبر در میز مذاکره، تأثیرات غیرواقعی در بازار پول و نظام ارزی ایران ایجاد نماید.
 
اصولا تحریمها ابزار آمریکا در جنگ علیه ایران است و هرگز آنرا از دست نخواهد داد ولی برای آمریکا رژیم تحریمها و شل و سفت کردن تحریمها مهمتر از خود تحریم است . قصد اصلی آمریکا و غرب این است که با نگه داشتن ابزار تحریمها و بازیهای موقت و توافقات موقت اقتصاد ایران را شرطی نگه داشته و دائما شوک وارد کند .

اگرچه شرطی‌سازی اقتصاد ایران با برجام از مهم‌ترین اهداف طرف غربی است، ولیکن نقش دولت گذشته در جلوگیری از این فرآیند، تا حد زیادی انفعالی بوده است. در این زمینه، تلاش دولت سیزدهم در جهت اصلاح رویه گذشته قابل تقدیر است، اما این دولت کار سختی در پیش روی خود دارد . هرچند که قانون مجلس تا حدودی پشتوانه لازم را برای حضور موثرتر و مقتدرانه‌تر دولت در مذاکرات فراهم کرده ولی ضعف اصلی در متن برجام است که امکان هیچگونه ابتکار عملی را برای خروج ایران از برجام فراهم نکرده و هرگونه اقدام ایران برای خروج از برجام منجر به فعال شدن مکانیزم ماشه و برگشت تحریمهای سازمان ملل خواهد شد ، مضافا اینکه در پیوستهای محرمانه و بر اساس قولهای دولتمردان قبلی به طرفهای غربی و تعهد سپردن به برجامهای ۲ و ۳ و ۴ و پذیرفتن مذاکرات موشکی و منطقه‌ای عملا موجب تجری طرفهای غربی و فشار مضاعف بر کشورمان شد که با ابتکار عمل رهبری و نیروهای مسلح کشورمان تا حدودی با آن مقابله شد.

 آنچه باید در موضع‌گیری‌های اعلامی و اعمالی دولت، بر هر موضوع دیگری غلبه پیدا کند، این است که دولت اقتصاد و معیشت را به مذاکره گره نخواهد زد. تأکید فزاینده بر رفع تحریم‌ها در مذاکرات در دولت قبل، بدون اشاره به سایر ظرفیت‌های موجود برای توسعه اقتصادی کشور، مؤثر افتادن تحریم‌ها بر اقتصاد را به افکار عمومی القا کرده و بی‌شک کمک به هدف دشمن در شرطی‌سازی اقتصاد ایران بود.

دور جدید مذاکرات در دوحه قطر دو تفاوت عمده با مذاکرات وین دارد . تفاوت اول اینکه در قطر مذاکرات ۱+۲ است که بجای ۱+۵ انجام میشود ؛ به عبارتی یک گام بزرگ در جهت مذاکره مستقیم با آمریکا برداشته شده و سایر کشورهای غربی و چین و روسیه از مذاکرات حذف شده اند . هر چند جوزف بورل به عنوان نماینده اروپایی ها در دوحه حضور دارد ولی قطعا نقشی بیشتر از یک پیک و نامه رسان بازی نمیکند چون مذاکرات باقری و مالی غیر مستقیم است و بورل مجبور است پیام هر طرف را به طرف دیگر منتقل کند و تفاوت دوم در این است که در این مذاکرات ایران برگهای برنده خوبی در دست دارد ؛ حجم قابل توجه اورانیوم ۶۰ درصد و نیز خاموش کردن دوربینهای آژانس و شرایط جدید اوکراین و ضعف طرف غربی  همه کمک میکند که ایران بتواند امتیاز بیشتری از آمریکا بگیرد مشروط به آنکه مراقبت شود تیم مذاکره کننده مجددا به آفات سه‌گانه برجام(اعتماد به غرب؛ شتابزدگی و تعجیل ؛ ساده انگاری) دچار نشود . علاوه بر آن حتما باید طراحی گام به گام نموده و در مقابل هر اقدام طرف غربی فقط یک گام از طرف ایران برداشته شود.

ظواهر امر نشان میدهد که مذاکرات قطر دور نهایی مذاکرات برجامی خواهد بود و انعطافهایی از طرف ایرانی نشان داده خواهد شد ولی باید هشیار بود که آمریکا دشمن غدار و حیله گری است که هرگز نمیتوان به او اعتماد کرد و خوشبین بود. هرچند موافقت با هر طرح موقتی حرکت در مسیر بی ثباتی کشور است ولی هرگز نباید اداره کشور و توسعه اقتصاد ملی را به حل مسئله برجام گره زد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۱/۴/۲۵ - ۰۰:۲۸
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*اهمیت پیمان بریکس و ضرورت پیوستن ایران به بریکس*

محسن شاطرزاده
۴ تیر ۱۴۰۱

* کشورهای جنوب موتور محرک اقتصادی جهان با ظرفیت تجاری بیش از ۱۶ هزار میلیارد دلار

** ضرورت اولویت همکاریهای جنوب - جنوب در سیاست خارجی کشورمان

*** سازمان همکاریهای بریکس(برزیل ؛ روسیه؛ هند ؛ چین و آفریقای جنوبی)

- تشکیل : ۲۰۰۹ روسیه
- جمعیت : ۴۵ درصد جمعیت جهان
- مساحت : ۲۹ درصد مساحت جهان
- تولید ناخالص : ۳۸ درصد تولید ناخالص جهانی
- دو قدرت جهانی (چین و روسیه ) و سه قدرت منطقه‌ای( برزیل و هند و آفریقای جنوبی)

* تمرکز بریکس بر :
- روشهای بهبود وضعیت اقتصادی
- اصلاح نظام مالی در جهان
- برقراری روابط پولی و تجاری نزدیک یکدیگر
- همکاریهای ارزی
- افزایش مبادلات تجاری
- ایفای نقش موثرتر و بیشتر در امور اقتصادی جهان
- کاهش وابستگی به آمریکا و اروپا با استفاده از پتانسیل کشورهای درحال توسعه برای تغییر مناسبات اقتصاد جهانی و عادلانه تر کردن آن
- تاسیس بانک توسعه و ذخیره ارزی جنوب در مقابل نهادهای مالی غرب مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول
- جایگزین کردن سیستم پیام رسان مالی سویفت با سیستم پیام رسان مالی بریکس

* تقسیم کار نانوشته بریکس (تا قبل از پیوستن آفریقای جنوبی)
- چین : کارخانه اقتصاد و تولید جهانی
- برزیل : فروشگاه مواد غذایی جهان
- هند : ارائه دهنده خدمات اقتصاد جهانی
- روسیه : پمپ بنزین جهانی

* در حوزه بین‌المللی - سیاسی:
- ایفای نقش موثر در یاری رساندن به کشورهای در حال ورشکستگی
- تاثیر گذاری مثبت بر بحرانهای اقتصادی و سیاسی مهم جهان
- نقش آفرینی در مسایل مهم جهان و تنش های منطقه‌ای مانند سوریه و افغانستان و عراق و سودان و تحریم ایران
- مخالفت با تحریم یکجانبه آمریکا علیه ایران
- مقابله با تسلط غرب با نهادهای بین‌المللی
- مخالفت با یکجانبه گرایی آمریکا

*ایران و بریکس:
- موقعیت ژئوپولیتیک و ژئو استراتژیک ایران
- منابع عظیم نفت و گاز
- امکان جایگزینی راحت شرکتهای غربی با شرکتهای بریکس برای رفع نیازمندیهای تکنولوژیک ایران
- قدرت منطقه‌ای ایران در غرب آسیا
- علاقمندی کشورهای بریکس به منطقه خاورمیانه و مسئله فلسطین با توجه به نفوذ ایران در عراق و سوریه و لبنان و یمن و افغانستان
- فرصتهای متقابل اقتصادی ایران و بریکس

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۷/۱۲ - ۱۸:۱۳
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

"الگوی توسعه" یا "الگوی پیشرفت" ؟

محسن شاطرزاده
۱۲ مهر ۱۴۰۰

سالهاست که از طرف نخبگان کشور موضوع "توسعه" مطرح می‌باشد و در مقابل مقام معظم رهبری برای اصلاح نگاه نخبگانی مقوله "الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت" را مطرح کردند . در این خصوص لازم است بگویم که "توسعه" به هیچ وجه معادل "پیشرفت" نیست و اگر هم رهبری تعمد در بکار گیری کلمه "پیشرفت" داشته و دارند به دلیل اصلاح خطای نخبگانی در استعمال کلمه "توسعه" بوده و هست . در مقوله "توسعه" فقط ابعاد مادی پیشرفت مد نظر هست و به هیچ وجه عوامل اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی و عدالت اجتماعی و ..... مد نظر نیست در صورتیکه در مقوله "پیشرفت" نگاه به همه این حوزه ‌ها آنهم بطور متوازن مطرح است و باید برای همه مقولات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و حتی سیاسی برنامه داشت.
الگوی توسعه غربی ضد عدالت اجتماعی و فقرآفرین و فاقد نگاه به عدالت اجتماعی است در صورتی که در "الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی" نگاه به همه جوانب است.
متاسفانه سازمان برنامه و بودجه متهم شماره یک در عدم ارائه برنامه پیشرفت همه جانبه در کشور ما بوده و هست و همه برنامه های توسعه‌ای که تاکنون تدوین کرده است ترجمانی از برنامه های غربی و یا شرقی بوده است و هیچگاه مدل بومی برای پیشرفت کشور از طرف سازمان برنامه ارائه نشده است.
خاطرم هست در سال ۱۳۸۵ که معاون وزیر صنایع بودم همراه با هیاتی در سفری به چین ملاقاتی هم با وزیر برنامه ریزی چین داشتیم . وزیر چینی نقل میکرد که چینی ها همه الگوهای توسعه غربی و روسی و ژاپنی و حتی کره جنوبی را دنبال کردند ولی هیچگاه موفق به توسعه متوازن نشدند و نهایتا تصمیم گرفتند که الگوی بومی چینی توسعه را طراحی کرده و به اجرا درآورند و از آن زمان شاهد سونامی پیشرفت چین بوده‌ایم . تاکید آن وزیر چینی بر آن بود که حتی الگوی توسعه چینی هم مناسب ایران نیست و باید الگوی بومی پیشرفت ایرانی را تدوین کرده و پیاده کنیم ، امری که متاسفانه در باور هیچکدام از نخبگان و متخصصین برنامه ریزی کشور نبوده است . تاکید رهبری برای تدوین "الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت" هم ناظر به این مقوله مهم "الگوی بومی" می باشد که متاسفانه دهها سال در سازمان برنامه ما از آن غفلت شده است .
اگر احمدی نژاد پس از روی کار آمدن تصمیم به شخم زدن چهار وزارتخانه و نهاد و سازمان از جمله سازمان برنامه گرفت به علت فساد نهادینه شده در آنها از جمله فساد گسترده در سازمان برنامه بود. وزرا و استانداران و دیگر مسئولین همه یاد گرفته بودند که چطور با تطمیع و لابی و سکه پخش کردن به سراغ مدیران سازمان برنامه بروند تا بودجه بیشتری بگیرند.
هنوز در کشور ما بخشی نگری حرف اول را می‌زند و هر مسئولی دنبال آن است که خر خودش را ازپل بگذراند ولو به قیمت نابودی بخش دیگری از این کشور باشد . اگر هنوز شاهد فقر و محرومیت در استانهایی مانند خوزستان و سیستان و ایلام و کهکیلویه و خراسان جنوبی هستیم به علت اعمال تبعیض های ناروایی است که در بودجه ملی روا داشته شده است و در این میان متهم اصلی سازمان برنامه است که توزیع منابع ملی را عادلانه انجام نداده است . اگر امروز رییس جمهور مجبور میشود برای پیشرفت مناطق محروم شخصا به این مناطق سفر کند برای جبران قصور و خطایی است که سازمان برنامه داشته و بودجه را عادلانه و متوازن توزیع نکرده است . اگر امروز با فقر گسترده در میان مردم مواجه هستیم و ضریب جینی و شکاف طبقاتی هر روز افزایش می‌یابد به دلیل آن است که سازمان برنامه برنامه‌ای برای فقر زدایی تدوین نکرده است .
لازم است سوال شود سازمان برنامه و بودجه در طول این چهل سال بعد از انقلاب چه گلی به جمال کشور زده و چه الگوی بومی برای پیشرفت متوازن و همه جانبه کشور تدوین کرده است غیر از اینکه دائما به تهیه ترجمه الگوهای غربی و شرقی و یا اختلاط و التقاطی از آنها مشغول باشد و غیر از اینکه مدیران و کارشناسان سازمان برنامه دائما به فکر خویش و امتیازگیریهای فراوان و دریافت بالاترین حقوقها و تصویب بیشترین امتیازات و فوق‌العاده‌ها و همطرازی با اعضای هیات علمی و ..... باشند.

پیشرفت کشور محقق نخواهد شد مگر اینکه تحول اساسی در منطق و فکر و اندیشه برنامه‌ریزان کشور و بازگشت به پارامترهای بومی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و دینی و اعتقاد عمیق به عدالت اجتماعی صورت پذیرد.
در این مقوله بحث زیاد است .

محسن شاطرزاده
www.shaterzadeh.ir

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۷/۱۰ - ۱۹:۳۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

نقدی بر طرح دو فوریتی نمایندگان مجلس با موضوع "الزام دولت به فعال سازی دیپلماسی اقتصادی"

محسن شاطرزاده
سفیر اسبق ایران در برزیل
تهران - ۱۰ مهر ۱۴۰۰

تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرحی دو فوریتی تحت عنوان "الزام دولت به فعال سازی دیپلماسی اقتصادی" تهیه کرده‌اند و پیش نویس آنرا جهت اعلام نظرات و نهایتا جمع آوری امضای نمایندگان موافق و ارائه طرح در صحن مجلس عرضه کرده اند(پیوست) .
به این بهانه ضروری دانستم چند نکته را در ارتباط با موضوع مهم "دیپلماسی اقتصادی" بیان کنم:

۱- نکات خوبی در مقدمه طرح پیشنهادی بیان شده اما متن ماده واحده پیشنهادی دارای اشکالات متعدد است که عملا طرح را حتی در صورت تصویب بی‌خاصیت و غیر قابل اجرا میکند . ذیلا به برخی از این موارد اشاره میشود.

۲- همانگونه که مقام معظم رهبری هم در دیدار با نمایندگان مجلس تاکید کردند باید اولویت بررسی قوانین با لوایح پیشنهادی دولت باشد و نمایندگان حتی الامکان کمتر به ارایه طرح قانونی بپردازند تا دولت راحت تر بتواند به اجرای قوانین مصوب بپردازد و تحت فشار قرار نگیرد لذا پیشنهاد میشود اگر هم نمایندگان اصرار بر ارائه طرح دارند موضوع طرح را تغییر داده و به دولت یک ضرب الاجل سه تا شش ماهه برای ارائه لایحه دیپلماسی اقتصادی فرصت بدهند تا لایحه پیشنهادی دولت ارائه شود.

۳- همانطور که در مقدمه طرح به خوبی بیان شده ؛ دیپلماسی اقتصادی در سه محور زیر تبلور می یابد :

۳-۱ : دسترسی به بازار های خارجی
۳-۲ : جذب سرمایه گذاری مستقیم
۳-۳ : اثر گذاری بر تعاملات ، اسناد و مقررات بین المللی

بدیهی است که وزارت خارجه به تنهایی نمیتواند از عهده این وظایف برآید و مجموعه دستگاههایی مانند وزارت اقتصاد و وزارت صمت و بانک مرکزی و اتاق بازرگانی و وزارت نفت و وزارت راه و دیگر وزارتخانه های اقتصادی و حتی مجلس شورای اسلامی هرکدام بخشی از این وظایف را بر عهده دارند و در اولین گام این وظیفه مجلس شورای اسلامی است که نسبت به تسهیل قوانین و مقررات و اصلاح ساختارهای قانونی و ایجاد مدیریت متمرکز در روابط اقتصادی خارجی اقدام کند.

۴- وزارت امور خارجه نه از نظر ساختار و نه از نظر اختیارات و وظایف نمیتواند عهده دار این وظایف بشود و لازم است هم ساختار وزارت خارجه مرتبط با این وظایف متحول شده و هم نیروی انسانی مناسب تربیت کند و هم اینکه قانون وظایف و اختیارت وزارت خارجه تجدید نظر و متحول شود تا بتوان از وزارت خارجه چنین انتظاراتی را داشت و البته مجلس شورای اسلامی برای انجام این اصلاحات در کوتاه ترین زمان ممکن وظیفه سنگینی بر دوش دارد.

۵- قطعا وزارت خارجه باید هماهنگ کننده و تسهیل کننده و بستر ساز همه فعالیتها و روابط خارجی کشور باشد ولی ابزار های مدیریتی لازم برای این هماهنگیها را در اختیار ندارد که باید به نحوی تدبیر کرده و مدیریت وزارت خارجه را در حوزه دیپلماسی اقتصادی تقویت و حمایت کرد.

۶- هم اکنون روابط اقتصادی خارجی بصورت جزیره های مجزا در وزارتخانه های مختلف مدیریت میشوند که نه تنها هم‌افزایی ندارند بلکه بعضا مصوبات و تصمیمات یکدیگر را خنثی هم میکنند ، به عنوان مثال :
الف - سازمان سرمایه گذاری خارجی ، بانک توسعه صادرات ، شرکت سرمایه گذارهای خارجی ایران(ایفیک) و گمرکات کشور در ساختار وزارت اقتصاد و دارایی حضور دارند.

ب- سازمان توسعه تجارت ، صندوق ضمانت صادرات ، سازمان استاندارد ، بورس کالا و شورایعالی صادرات در ساختار وزارت صمت تعریف شده‌اند.

ج- اتاق بازرگانی ، اتاق تعاون و شورای گفتگوی دولت و بخش خصوصی هرکدام بصورت انتزاعی فعالیت میکنند .

د - حمل و نقل ، بنادر ، کشتیرانی و بازرگانی هوایی در مدیریت وزارت راه و شهر سازی هستند.

ه- بازارچه های مرزی و پیله‌وریهای مرزنشینان زیر نظر وزارت کشور و نیروی انتظامی فعالیت میکنند.

و- بانک مرکزی و وزارت نفت و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز هم که مستقل عمل میکنند.

لازمه موفق شدن در دیپلماسی اقتصادی ایجاد یک تمرکز مدیریت و هماهنگی بین نهادهای ذکر شده است تا بتوان هم‌افزایی بین نهاد های مختلف را به حداکثر رساند و انتظار ایفای این نقش توسط وزارت خارجه با اختیارات و ساختار امروزی انتظار درستی نخواهد بود.

۷- شاید طرح ایده‌آل این باشد که وزارت امور خارجه تبدیل به وزارت روابط و تجارت خارجی بشود ولی تا تشکیل چنین وزارتخانه‌ای زمان طولانی باید در انتظار بود هرچند که توصیه میشود مجلس شورای اسلامی با کمک وزارت امور خارجه هر چه سریعتر استارت این کار را زده و نسبت به ایجاد تحول در ساختار و نیز تحول در وظایف و اختیارات وزارت خارجه اقدام نماید.

۸- برای هرگونه اقدام تحولی و موفقیت در حوزه دیپلماسی خارجی باید در سیاست گذاری و مدیریت مجموعه نهادهای متولی در اقتصاد خارجی کشور تمرکز ایجاد کرده و زیر نظر بالاترین مقام اجرایی کشور یعنی ریاست جمهوری اداره شوند (اتفاقی که در ترکیه از سال ۲۰۰۵افتاد) لذا با توجه به زمانبر بودن تصویب قانون در مجلس شورای اسلامی پیشنهاد میکنم آقای رییس جمهور با استفاده از اختیارات وسیع خود در شورایعالی اداری اقدامات زیر را بعمل آورند :

الف : انتصاب یک نفر به عنوان معاون رییس جمهور در سرمایه گذاری و تجارت خارجی با اختیارات ویژه و گسترده

ب - انتزاع سازمان سرمایه گذاری خارجی و بانک توسعه صادرات و شرکت سرمایه گذاریهای خارجی ایران و بخشی از گمرکات ایران (متولی سیاستها و راهبردهای گمرکی) از وزارت اقتصاد و دارایی

ج- انتزاع بازرگانی خارجی و سازمان توسعه تجارت و صندوق ضمانت صادرات و سازمان استاندارد و شورایعالی صادرات کشور از وزارت صمت

د- انتزاع شورای هماهنگی روابط اقصادی خارجی کشور از وزارت خارجه

ه - انتزاع مدیریت بازارچه های مرزی و پیله‌وریهای مرزنشین از وزارت کشور

و - انتزاع مدیریت سیاستهای خارجی و بین الملل بانک مرکزی و وزارت نفت و وزارت راه و سایر نهادهای اقتصادی کشور

و انتقال نهادهای منتزع شده به تشکیلاتی زیر نظر معاونت جدید "سرمایه گذاری و تجارت خارجی" رییس جمهور و ایجاد تمرکز در توسعه روابط اقتصادی خارجی

۹ - تجمیع توان صادراتی کشور (اعم از کالا و خدمات مهندسی) و تشکیل کنسرسیومهای بزرگ صادراتی (۶ تا ۸ کنسرسیوم) در حوزه هایی که کشور دارای مزیت نسبی و یا مزیت مطلق است و پشتبانی همه جانبه از آنها برای حضور قدرتمند در بازارهای بین المللی

البته وزارت خارجه میتواند نقش پررنگی در این ساختار داشته و تا تصویب ساختار جدید وزارت روابط خارجی ، تصدی دبیرخانه و انجام هماهنگی ها را در معاونت جدید ریاست جمهوری بر عهده داشته باشد .

تبصره : در صورتیکه نظر بر ایجاد معاونت جدید برای ریاست جمهوری نباشد میتوان این وظایف در حوزه سرمایه گذاری و سیاست خارجی را به معاون اقتصادی رییس جمهور هم محول کرد.


محسن شاطرزاده
تهران - ۱۰ مهر ۱۴۰۰
www.shaterzadeh.ir

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۶/۲۸ - ۱۶:۵۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

لزوم توجه ویژه به مدیریت استراتژیک در سازمان گسترش و نوسازی صنایع به عنوان مهمترین سازمان توسعه‌ای کشور

محسن شاطرزاده
تهران - ۲۴ شهریور ۱۴۰۰

بدون شک سازمان های توسعه ای، اهرم های قدرتمند پیشرفت اقتصاد هر کشور هستند . در این میان سازمان گسترش و نوسازی صنایع کشور به عنوان مهمترین سازمان توسعه‌ای کشور جایگاه ویژه ای دارد ولی متاسفانه سالهاست که از ایفای نقش خود بازمانده است .

سهم وزارت صمت در تولید ناخالص داخلی کشور بیش از ۴۲ درصد است که در این میان سهم صنعت بیش از ۲۰ درصد یعنی یک پنجم اقتصاد و تولید ملی است .

در حالی که گذر ایام موجب فرسودگی صنایع و کهنه شدن تکنولوژیهای موجود میشود لازم است حاکمیت کشور برای بازسازی و نوسازی صنعت کشور برنامه ریزی ویژه کند .

سازمان گسترش و نوسازی صنایع کشور متولی سیاستهای حاکمیتی کشور است که باید به ایفای این نقش مهم بپردازد ولی متاسفانه سالهاست که بجای آن به بنگاه داری پرداخته است .

تغییر نگاه حاکمیتی به نگاه بنگاه داری در مدیریت سازمان گسترش لطمات شدیدی به جایگاه سازمان گسترش وارد کرده و عملا این سازمان را به حیات خلوت اصحاب ثروت و قدرت و حضور جناحها و احزاب مختلف در بدست گیری مدیریت آن تبدیل کرده و حضور مدیران ضعیف و حزبی و لابیگر ضربات متعددی بر پیکر نحیف این سازمان وارد آورده و آنرا به ابزاری در دست اصحاب قدرت و رانت خواهان سودجو تبدیل کرده است .

توسعه صنعتی و اقتصادی از تمام جنبه‌‌ها به یکدیگر متصل هستند و نمی‌توان ازتباط ایجاد شده میان آن‌ها را منفک نمود. برای داشتن اقتصادی پویا و صنعتی شکوفا باید هر دو در کنار یکدیگر رشد کرده و برنامه‌های مناسبی برای این پیشرفت وجود داشته باشد.

رشد اقتصادی از اموری است که نیازمند تصمیم‌های دولتی بوده و شاید شرکت‌های خصوصی آنچنان که باید در این زمینه نتوانند فعالیت داشته باشند با این حال در توسعه صنایع حضور مثبت شرکت‌های خصوصی بسیار مهم است.

یکی از وظایف عمده این سازمان‌ ایجاد ارتباط میان صنعت و اقتصاد و همچنین تسهیل برخی قوانین برای شرکت‌هایی است که می‌خواهند به صنعت کشور کمک کنند. وظیفه اصلی این سازمان‌ بیشتر در زمینه تسهیل فعالیت‌های صنعتی از طریق توسعه تکنولوژی در کشور، شبکه گستری و به هم رسانی کسب‌و‌کارها، توسعه مدیریت و منابع انسانی، توسعه صادرات، گسترش سرمایه‌گذاری و جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی است تا از این طریق فعالیت‌های صنعتی را گسترش دهند.

البته باید به این مورد اشاره کرد که سازمان‌های توسعه‌ای، مراکزی هستند که با توجه به شرایط ویژه اقتصادی و صنعتی به وجود می‌آیند. سازمان‌های توسعه‌ای به طور کلی در راستای ایجاد ظرفیت برای کسب و کارها و پیشرفت‌های اقتصادی فعالیت می کند. وجود سازمان‌های توسعه‌ای در هر کشور نیز به یک امر مثبت برای اقتصاد تبدیل شده و باید از ظرفیت سازمان گسترش و نوسازی کشور برای توسعه ؛ بازسازی و نوسازی صنایع بهترین استفاده را کرد و این مهم ممکن نخواهد شد مگر با نگاه حاکمیتی و انتخاب مدیرانی توانا و با تفکر استراتژیک و علمی و با تکیه بر استراتژی توسعه صنعتی کشور .

قطعا وزیر محترم صمت و دولت انقلابی به این مهم توجه داشته و دست اصحاب ثروت و قدرت و رانت جویان و لابیگران و مدیران ضعیف و جناحی را از این سازمان مهم کوتاه خواهند کرد .

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۶/۲۸ - ۱۶:۴۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

پیشنهاداتی برای دستگاه سیاست خارجی دولت سیزدهم

محسن شاطرزاده
۲۶ شهریور ۱۴۰۰

* راهبردهای پیشنهادی:

۱- تغییر رویکرد وزارت خارجه از سیاسی - امنیتی به سیاسی - اقتصادی
۲- تغییر ساختار و تشکیلات وزارت خارجه بر اساس وظایف محوله در توسعه دیپلماسی اقتصادی
۳- تغییر نگاه از بلوک غرب به بلوک شرق و توسعه  همکاریهای جنوب-جنوب
۴- تدوین راهبرد دیپلماسی دولت مقاومت
۵- توجه جدی به حوزه تمدنی ایران در آسیای میانه و قفقاز و شبه قاره هند (اوراسیا)

* برنامه اقدام و پلان پیشنهادی برای دستگاه سیاست خارجی:

۱-  حضور وزارت خارجه در تولید ثروت ملی و توجه ویژه به اقتصاد مقاومتی

۲- شکل گیری وزارت روابط خارجی به جای وزارت امورخارجه: لزوم تحول اساسی در سیاست خارجی و چرخش از جهت گیری  سیاسی - امنیتی به سیاسی - اقتصادی

۳- رهایی وزارت خارجه از اسارت برجام :
       - لزوم انتقال پرونده هسته‌ای از وزارت خارجه به شورای امنیت ملی
       - لزوم چرخش جدی نگاه از غرب به جنوب
       - توجه جدی به حوزه تمدنی ایران در آسیای میانه و قفقاز و اوراسیا با توجه به اهمیت اوراسیا در آینده جهان (هارتلند)

۴-پیگیری مگاپروژه ها و برندسازی از شرکتهای بزرگ ایرانی در فضای بین‌الملل و حمایت همه جانبه از آنها مانند سیاست کره جنوبی در دهه ۱۹۷۰ ( سامسونگ - هیوندای - دوو - ال‌جی و .... )

۵-  لزوم تمرکز وزارت روابط خارجی بر:
       ۵-۱ : همسایگان به عنوان مهمترین شرکای سیاسی و اقتصادی ایران
۵-۲ : منطقه اوراسیا به عنوان هارت لند جهان
۵-۳: آسیا خصوصا چین و هند به عنوان قطبهای اقتصادی آتی در دنیا
       ۵-۴ : کشورهای جنوب به عنوان موتور محرکه اقتصاد جهانی با اولویت آفریقا ؛ آمریکای لاتین ؛ آسیای جنوب شرقی و خاورمیانه
      ۵-۵ : کشورهای اسلامی با اولویت تجارت حلال

۶- تدوین برنامه اقدام چهار ساله با هدف گذاری ۵۰۰ میلیارد دلاری از سه کیک مهم تجارت جهانی:

          ۶-۱ : قاچ اول : سهم ۱۰ درصدی از تجارت با همسایگان (۲۳۰ میلیارد دلار)
         ۶-۲ : قاچ دوم : سهم ۲ درصدی از تجارت حلال :   ( ۱۲۰ میلیارد دلار)
        ۶-۳ : قاچ سوم : سهم یک درصدی از همکاریهای جنوب - جنوب : (۱۵۰ میلیارد دلار)

** ساختار وزارت خارجه باید متحول شده و بر اساس ماموریتهای محوله تغییر یابد لذا معاونتهای سیاسی باید بر اساس اهمیت نقش آنها ایجاد شوند و براین اساس :

@ تاسیس معاونت جدید کشورهای همسایه و آسیای میانه و اوراسیا پیشنهاد میشود و قویترین سفرا به جای اروپا و مناطق خوش آب و هوا باید به کشورهای همسایه و آسیای میانه اعزام شوند.

@@ از توجه ویژه به کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی و استرالیا کاسته شده و از تعداد سفارتخانه ها در این کشورها کاسته شود .

@@@ مهمتر از پیمان شانگهای عضویت در پیمان بریکس است . مقدمات این کار در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ انجام شده و موافقت اولیه کشورهای عضو هم گرفته شده است . لازم است با اولویت و جدیت پیگیری عضویت ایران در پیمان بریکس بشود . لذا تاسیس اداره کل پیمانهای اقتصادی زیر نظر معاونت اقتصادی ضروری است.

شاطرزاده

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۲/۱۸ - ۰۰:۴۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

ظریف گیت
تلاش شیطانی برای حل مسئله میدان

مصاحبه طویل جناب آقای ظریف تحت عنوان تاریخ شفاهی دیپلماسی این دولت متاسفانه حاوی نکات و مطالب متعدد نادرست ؛ متناقض ؛ خلاف امنیت ملی ؛ هزینه آفرین برای کشور ؛ خلاف عزت و اقتدار ملی ؛ همسویی با دشمنان قسم خورده نظام و هماهنگ با نقشه های شوم شیطانی آنها بود .

قطعا طراحان و برنامه‌ریزان تهیه این برنامه تاریخ شفاهی فتنه و نقشه بزرگتری را در مقابله با نظام اسلامی تدارک دیده‌ بودند ولی قطعا به مصداق و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین تیر آنها کمانه کرده و به خودشان بازخواهد گشت و تاسف برای آقای ظریف است که بازی خورده این جریان فاسد شده و اولین قربانی طرح آنها شود.

آقای ظریف در کمال ناجوانمردی به اسوه تقوا و جهاد و شهادت و مرد میدان شهید حاج قاسم سلیمانی خرده میگیرد که چرا میدان را به نفع دیپلماسی ترک نکرد تا برجام به ثمر برسد .

همسویی آقای ظریف در ترور سیاسی شهید سلیمانی با خبیثت ترین دشمنان نظام در برنامه ترور فیزیکی آن شهید و پاک کردن میدان برای پیشبرد دیپلماسی خائنانه برجامی ؛ در خوشبینانه ترین تحلیل حکایت از آن دارد که آقای ظریف نه میدان را می‌شناسد و نه دیپلماسی را و زهی تاسف که چنین فرد ناتوان و مرعوب شیاطین در مصدر دیپلماسی این نظام الهی تکیه زده و هر از گاهی منافع ملی را به مذبح دشمنان برده و زحمت و هزینه بر این کشور تحمیل میکند.

سخنان آقای ظریف و بیان اطلاعات سری کشور که توسط گاندوهای اطراف ایشان سر از رسانه معلوم الحالی چون ایران اینترنشنال در می‌آورد نشان دهنده اوج بی خبری و بی‌سوادی یک دیپلمات بوده و یادآور این است که باید درس دیپلماسی را از نوبیاموزند چرا که هنوز با الفبای دیپلماسی عزت و حکمت آشنا نبوده و مشروعیت تقبل مسئولیت سیاست خارجی در نظام اسلامی را ندارند.

بسیار جای تعجب و شگفتی و حیرت آور است که وزیر دولت مستقر در نقش اپوزیسیون ظاهر شده و به نقد اصول و ارزشهای حاکم بر نظام اسلامی افتاده و بی‌شرمانه از سرمایه های قدرت و حافظان موجودیت نظام اسلامی همسو با دشمنان قسم خورده این مرز و بوم به عنوان قدرت طلبان غیر دموکراتیک یاد کند .

آقای ظریف شاید این جمله طلایی امام راحل را به علت حضور و سکونت در قلب شیطان بزرگ بخاطر نداشته باشند که فرمود :
" اگر سپاه نبود کشور هم نبود"
ایشان وقیحانه سپاه عزیز را به عنوان قدرت طلبان دیکتاتور ترسیم کرده که حاضر نیستند میدان را به نفع دیپلماسی ترک کنند و اینچنین پازل دشمنان قسم خورده این مرز و بوم را تکمیل میکند . ایشان نمیداند و یا نمی فهمد که اگر سردار بزرگ اسلام شهید سلیمانی آن رشادتها را در میدان به خرج نمیداد امروز آقای دیپلمات باید در خرمشهر و کرمانشاه با جنایتکاران داعش ؛ فرزندان خلف کلینتون و اوباما وجان کری و ترامپ مذاکره میکرد و چقدر حقیرند آنان که قدر رشادتها و ایثار جوانان رشید و جان برکف این مرز و بوم را ندانسته و به لبخند شیطانی جان کری و شرمن و امثالهم راضی میشوند.

آقای ظریف خوب میداند که اختیارات فوق العاده که او در این دو دولت داشت هیچ وزیر خارجه‌ای بعد از انقلاب نداشت . او لقب سردار دیپلماسی را از رییس دولت گرفته بود و چک سفید امضای دولت را در اختیار داشت اما هشت سال گذشت و دستان خالی او حیثیت و اعتبار پوشالی‌اش را بر باد داد . تنها دستاورد او برجام بی فرجام بود که آنهم به تعبیر مقام معظم رهبری "خسارت محض" بود . امروز او به مصداق "الغریق یتشبث بکل حشیش" دنبال هر روزنه ای است بلکه بتواند آبرو و حیثیت از دست رفته اش را به هر قیمتی ولو تاراج و حراج منافع ملی کشور بدست آورد ولی هیهات که زمان این بازیها گذشته است و انروز او باید پاسخگوی عملکرد به شدت خسارت بار خودش باشد.

آقای ظریف خوب میداند که وظیفه دستگاه دیپلماسی تولید و افزایش قدرت ملی است . ایراد می‌گیرد که اختیار عراق و سوریه و لبنان و یمن در دست او نبوده ولی جناب ایشان بفرمایند در بقیه حوزه‌های سیاسی و در سایر مناطق چه گلی به سر کشور زده‌اند و چقدر موفق به تولید قدرت ملی شده‌اند . اگر قهرمانانی مثل شهید حاج قاسم عهده دار امور عراق و سوریه و لبنان و یمن شدند در مقابل قدرت وصف ناپذیری برای کشور به ارمغان اورده‌‌اند و علاوه بر قدرت سیاسی قدرت اقتصادی ایران را تا آنجا گسترش داده اند که فقط تجارت امروز ما با عراق بیش از پنج برابر تجارت با کل اروپا است . آقای ظریف بفرمایند در آفریقا ؛ در آمریکای لاتین ؛ در آسیا ؛ در کشورهای همسایه ؛ در آسیای میانه ؛ درحوزه دیپلماسی اقتصادی چه کرده‌اند و چه دستاوردی داشته‌اند ؟ در همه آن حوزه ها میدان در دست دیپلماسی بود اما خروجی آن کدام است؟

آقای ظریف به عنوان عضوی از شورای امنیت ملی کشور باید خوب بداند نوع نگرش او به رابطه میدان و دیپلماسی در تضاد کامل با اصول امنیت ملی ماست. این بهت آور است که او اعتقاد دارد میدان باید درخدمت دیپلماسی باشد در صورتیکه در همه جای دنیا خصوصا غرب مورد علاقه آقای ظریف نهاد وزارت خارجه ایجاد شده است تا اهداف میدان را پیش ببرد.

آقای ظریف شما که فرموده بودید امضا کری تضمین است و بعدا در کمیسیون امنیت ملی مجلس گفتید من اشتباه کردم . آیا شهید سلیمانی و میدان مقصر بود ؟
اینکه ده تن اورانیوم ۵ درصد را به سیصد کیلو ، و دویست کیلو اورانیوم بیست درصد را به صفر رساندید و قلب راکتور اراک را بتن ریختید و دانشمندان جوان و نخبه هسته ای را بیکار کردید تا آمریکا تحریم ها را بردارد اما برنداشت و سر شما را کلاه گذاشت ، آیا شهید سلیمانی و نظامیان مقصر بودند؟
اینکه رئیس شما گفته بود ما آمده ایم چرخ ساتریفیوژها بچرخد و چرخ اقتصاد هم بچرخد اما آخرالامر به قرار گاه مرغ و تخم مرغ رسیدند ، آقا قاسم سلیمانی مقصر است ؟
اینکه آقای سیف رییس وقت بانک مرکزی بعد از برجام گفت هیچی بدست نیاوردیم ؛ آیا سپاه و میدان مقصر است ؟
اینکه آخر مذاکرات شما به ترور فیزیکی و شهادت سلیمانی منجر شد ؛ آیا نظامیان مقصر بودند؟
شاید از نگاه شما همانند آمریکایی ها چون شهید سلیمانی داعش را نابود کرد مقصر است ؟ یا اینکه قاسم سلیمانی قدرت منطقه ای ایران را صد برابر کرد که الان اسرائیل و عربستان و آمریکا جرات ندارند نگاه چپ به ایران کنند مقصر بوده است ؟آری سلیمانی مقصر است چون برای وطنش و استقلال و عظمت این مرز و بوم جان خودش را ایثارکرد ؛ چیزی که هرگز در دیپلماسی یافت نمیشود!!

آقای ظریف لطفا بفرمایید چرا در هیچکدام از ملاقاتهای سران کشورها و مقامات عالی محور مقاومت با مقام معظم رهبری نشانی از حضور شما نیست و یا دعوتی از شما به عمل نیامده است ؟ فکر نمیکنید به خاطر الزام از دوری حضور اغیار ؛ صلاحیت حضور شما تایید نشده باشد؟ آیا مشکل در میدان است یا در دیپلماسی؟

آقای ظریف حتما خوب بخاطر ددارید در سال ۱۳۹۴ مقام معظم رهبری در نقد برجام و خسارت محض بودن آن سه عامل را ذکر کردند:
- اعتماد کامل به طرف غربی
- شتابزدگی و تعجیل
- ساده انگاری
فکر نمیکنید این سه ویژگی الان هم در حال تکرار هستند و مجددا خیارت محض دیگری را به ارمغان خواهد آورد ؟ لطفا ببرمایید این دیپلماسی ادعایی شما چه دستاوردی برای این کشور و مردم محروم آن داشته است؟ همین مصاحبه شما مملو از مصادیق این سه ویژگی است . آیا فکر نمیکنید در روش و نگرش خود باید تجدید نظر کنید؟

آقای ظریف به نظر میرسد ۱۰۰ روز پایانی دولت آبستن حوادثی باشد که شما بدودن تردید یکی از قربانیان آن هستید.
رونمایی از نامه شما به رهبری ؛ انتشار مصاحبه غیر قابل پخش شما توسط یک رسانه دشمن ؛ به نتیجه نرسیدن برجام به عنوان نقطه تمرکز فعالیتهای دولت ؛ اوج گیری کرونا و ناتوانی دولت در مدیریت بحران ؛ ناتوانی دولت در کنترل بحرانهای اقتصادی در کنار وضعیت نامناسب جریان غربگرا و افول شدید محبوبیت شخص رییس جمهور در جامعه ؛ همه و همه سران جریان وابسته غربگرا را به این نتیجه رسانده که راهی جز انجام عملیات انتحاری برای عوض کردن زمین بازی ندارد و در این بین ذبح منافع ملی نیز حلال شمرده میشود و شما بزرگترین قربانی این طراحی هستید آیا خودتان متوجه موضوع هستید؟

آقای ظریف بیانات شما در رابطه با روسیه خلاف بین با منافع ملی کشور و صد درصد در راستای امیال آمریکای جنایتکار بود و قطعا هزینه سنگینی به کشور تحمیل خواهد کرد . بد نیست خودتان این فرمایشات را به عنوان یک دیپلمات مجددا بررسی کنید . آنجا که در همین مصاحبه میفرمایید:
"اراده روسیه نابود کردن منافع ملی ما بود برای همین از طریقی خارج از وزارت خارجه سردار سلیمانی را به اراده خود به روسیه کشاند، روسیه تمام تلاشش را کرد که برجام امضا نشود، روسیه گمان نمیکرد برجام امضا شود برای همین عصبانی بود"
و این در حالی بود که این هنر شهید سلیمانی بود که روسیه را برای ورود به صحنه جنگ سوریه به میدان آورد آنجا که آوردگاه جنگ احزاب بود و همه قدرتهای غربی جمع شده بودند تا سوریه و ایران و محور مقاومت را به زانو در بیاورند . لطفا صادقانه بگویید آیا دیپلماسی شما این توان و هنر را داشت که همانند شهید سلیمانی اقدام کند؟

آقای ظریف این چه توهمی است که بارها خودتان را با شهید مجاهد راست قامت قاسم سلیمانی مقایسه میکنید؟ آیا فکر کرده اید که در روز مبادا حتی جمعیت بدرقه کننده شما به میزان یک دهم کارکنان وزارت خارجه هم نرسد !! چرا قیاس مع‌الفارق میکنید ؟ شهید سلیمانی کجا و شما کجا؟ شما واجد کدامیک از فضایل شهید سلیمانی هستید؟

اقای ظریف شما که ادعا میکنید وزارت خارجه در دستان سپاه و اهل میدان قرار دارد چرا هشت سال چرا وزیر مانديد ؟ و چرا باز ترجیح ميدهيد در دولت بعدی هم وزیر خارجه باشید؟

آقای ظریف بهتر است بگویید برای پیشبرد دیپلماسی یک مانع میدانی وجود داشت و آنهم سردارسلیمانی بود. سخنی که امروز پمپئو وزیر خارجه جنایتکار آمریکا در دوره ترامپ گفت و آمریکا زحمت حذف این مانع را کشید. آقای ظریف شمابا این مصاحبه دل دشمنان اسلام را شاد کردید.

آقای ظریف شما در این مصاحبه مدعی شده اید که در تیر و مرداد ۱۳۹۴ سوریه از بحران داعش عبور کرده بود و نیروی قدس سپاه با همکاری نیروی هوایی روسیه صرفا با هدف اخلال در برجام وارد جنگ با داعش شد درحالی‌که طبق گاه‌شمار جنگ سوریه دقیقا در همون زمان، دو سوم خاک سوریه در تصرف داعش بود! یعنی دقیقا زمان اوج حکومت داعش! آیا هیچ به این موضوع توجه داشته‌اید؟

آقای ظریف آیا خبر رسانه معاند بالاترین در چند ماه قبل از شهادت شهید سلیمانی درست است ؟ که نوشته بود:
" سردار سلیمانی با جان بولتن معامله شد . سلیمانی به زدگودی در عراق کشته خواهد شد"

آقای ظریف شما آمریکایی ترین وزیر خارجه ایران هستید .
الان که صریحا مشخص شده که وزیر خارجه کشور به اصول نظام اسلامی پایبند نیست مشروعیت خود را از دست داده است و هر لحظه حضور آقای ظریف در مصدر وزارت خارجه غصبی محسوب شده و تصرف ایشان در اموال ملی نامشروع بوده و باید توسط دادگاه صالحه پیگیری شود . کانون دانشگاهیان ایران اسلامی به مجلس شورای اسلامی‌ و دیگر مراجع ذیصلاح پیشنهاد میکند سریعا نسبت به عزل آقای ظریف و توقف مذاکرات با ۴+۱ و انتقال پرونده از وزارت خارجه به شورای امنیت ملی اقدام کرده و ادامه مذاکرات با ۴+۱ به دولت آتی موکول شود.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۶:۰۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

چهارشنبه / ۱۵ بهمن ۱۳۹۹

زمین‌گیر شدن ماهواره‌های کشور به دلیل پرتاب نشدن/عدم تشکیل جلسات شورای عالی فضایی
قائم مقام سابق امور بین الملل سازمان فضایی ایران، وجود ۱۰ دانشکده هوافضا، ۴ هزار دانشجو در رشته‌های هوافضا، ۱۲۰۰ فارغ التحصیل این رشته، بیش از ۸۰ آزمایشگاه تحقیقات فضایی و ۷۰ شرکت خصوصی را از توانمندی‌های کشور در حوزه فضا دانست و گفت: این در حالی است که جلسات شورای عالی فضایی که باید به این حوزه سامان دهد، تشکیل نشده است و با عدم پرتاب ماهواره‌های ساخته شده مواجهیم که بیشتر دلیل عدم پرتاب‌ها سیاسی است تا فنی.

به گزارش ایسنا دکتر محسن شاطرزاده امروز در میزگرد آنلاین ارتباط با صنعت فضایی با دانشگاه با اشاره به سابقه فعالیت سازمان فضایی و پژوهشگاه فضایی ایران و جدا شدن آنها از وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و قرار گرفتن در زیر نظر ریاست جمهوری، افزود: در سال ۱۳۹۳ مجددا این سازمان از نهاد ریاست جمهوری جدا شد که این امر لطمه زیادی به برنامه‌های فضایی کشور زد.

وی ادامه داد: سازمان فضایی در آن زمان دارای ۱۲۰۰ پرسنل و ۶ پژوهشکده همچون "سامانه‌های ماهواره"، "فضانوردی"، "حمل و نقل فضایی"،"مواد و انرژی" بود ولی بعد از مستقل شدن آن تبدیل به ۴ مجموعه می‌شود که بخشی زیر نظر وزارت علوم درآمد، بخش دیگر به وزارت ارتباطات منتقل شد و بخش دیگر زیر نظر معاونت علمی ریاست جمهوری قرار می‌گیرد که این بخش غیر قانونی است.

شاطرزاده با بیان اینکه این روند موجب متوقف شدن فعالیت‌های فضایی شد، خاطر نشان کرد: علاوه بر آن برنامه‌هایی که برای سال ۹۷-۹۶ داشتیم، عملیاتی نشد.

وی با اشاره به ظرفیت‌های عظیم کشور در حوزه فضایی که از آنها استفاده نشده است، اظهار کرد: در حال حاضر ۱۰ دانشکده هوافضا، ۴ هزار دانشجو در رشته‌های هوافضا، ۱۲۰۰ فارغ التحصیل این رشته، بیش از ۸۰ آزمایشگاه تحقیقات فضایی و ۷۰ شرکت خصوصی در این حوزه داریم، ضمن آنکه ۱۲۰۰ نفر عضو انجمن هوا فضا هستند و در ۱۶ سازمان بین المللی فضا عضو هستیم و این در حالی است که ماهواره‌هایی که ساخته شده است، بر زمین مانده و پرتاب نشده است.

قائم مقام سابق امور بین الملل سازمان فضایی ایران دلیل عدم پرتاب ماهواره‌ها را نه به دلیل فنی، بلکه به دلایل سیاسی دانست و اضافه کرد: صنعت فضا یک صنعت راهبردی است و موجب اقتدار ملی و پیشرانی علم و فناوری خواهد شد، ولی بعد اقتصادی و ارتباطات ماهواره‌ای آن به گونه‌ای است که امروزه بدون ماهواره‌ها نمی‌توانیم موفق باشیم. حجم فعلی صنعت فضا ۷۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار است و پیش بینی اقتصاد فضایی در سال ۲۰۲۵ بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار است.

شاطرزاده با طرح این سوال که با توجه به توانمندی‌های کشور چه میزان از این اقتصاد را در اختیار داریم، یادآور شد: گردشگری فضایی امروزه تبدیل به یک صنعت شده است و اگر نتوانیم از این فرصت استفاده کنیم، دچار خسران شده‌ایم.

وی صنعت فضایی را یک صنعت دانش بنیان، بومی، درون زا و با مدیریت جهادی و مولد توصیف کرد و ادامه داد: این صنعت در راستای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است و بایستی به این صنعت توجه کنیم.

شاطرزاده با اشاره به تجربیات تلخ کشور درباره ماهواره‌های "زهره" و "مصباح"، اضافه کرد: با بررسی وضعیت صنعت فعلی فضایی کشور مشاهده می‌کنیم که تشکیلاتی در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری با عنوان مرکز امور فضا غیر قانونی است؛ چون موازی فعالیت‌های سازمان فضایی است علاوه بر آن دبیرخانه شورای عالی فضا زیر نظر سازمان فضایی است و همچنین سازمان فضایی داریم که زیر نظر وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات است.

وی با بیان اینکه پژوهشگاه هوا فضا زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قرار دارد، ادامه داد: همچنین پژوهشگاه فضایی نیز زیر نظر سازمان فضایی است که مستقیما تحت نظارت وزیر ارتباطات است. علاوه بر آن پژوهشکده‌های زیر نظر وزارت ارتباطات هیچ نوع ماموریت رسمی دنبال نمی‌کنند و به منظور درآمدزایی به دنبال پروژه‌های صنعتی هستند، ضمن آنکه به سازمان فضایی ماموریت خریداری ماهواره داده شده است.

قائم مقام سابق امور بین الملل سازمان فضایی ایران با بیان اینکه دانشگاه‌های کشور بدون پروژه و بودجه هستند، گفت: متخصصان و فارغ التحصیلان این حوزه بیکار هستند و شورای عالی فضایی که باید سرو سامان به این حوزه بدهد، تشکیل جلسه نداده است و رییس جمهوری اراده‌ای بر تشکیل آن ندارد و عدم پرتاب ماهواره نیز مسایل دیگری دارد. به طور کلی صنعت فضایی کشور اولین قربانی برجام شد و ما هرج و مرجی در حوزه فضایی به ویژه در ارتباطات بین المللی داریم.

انتهای پیام



خبرنگار مریم رضایی
دبیر رقیه السادات حسینی
لینک کوتاه
https://www.isna.ir/news/99111511677/

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۵:۵۶
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

مصاحبه آقای دکتر صالحی با سایت انتخاب حاوی مطالب نادرست زیادی است . اگر تا امروز برخی افراد با حسن ظن به آقای دکتر صالحی و دینداری ایشان در عین سادگی و سهل انگاری و زودباوری و اعتماد به دشمن در وی نگاه می کردند امروز باید در صداقت و دینداری ایشان هم شک کرد . هرچند که این مصاحبه و لحن بیان آقای دکتر صالحی مبین نگرانی ایشان از محاکمه پس از پایان دولت و ترک مسئولیت ایشان در سازمان انرژی اتمی است ولی برای اینکه در تاریخ ثبت شود و آدرس غلط داده نشود باید پاسخ قوی و مستدل آن توسط افراد مطلع و متخصص داده شود لذا پیشنهاد میکنم رسانه های مستقل حتما با آقای دکتر عباسی رییس سابق سازمان انرژی اتمی و تعداد زیادی از معاونین و متخصصین این سازمان که اخراج شدند و از کار بر کنار شدند و به شغلهایی مانند کشاورزی پرداختند مصاحبه کنند تا ارزیابی دقیقتری از این سخنان آقای صالحی صورت پذیرد . من در زیر خلاصه تعهدات ایران طبق برجام را می‌آورم که تماما و با شتابزدگی تمام و به دستور شخص حسن روحانی انجام شد و کشور را حداقل برای ۲۵ سال که یک نسل به حساب می‌آید از حقوق حقه خود محروم کردند به امید آنکه کمترین تعهد غربیها که رفع تحریمها بود انجام شود که آنهم انجام نشد . اگر نظام اسلامی مجبور شد جام زهر را بنوشد و تلخی تعهدات برجامی را بپذیرد به امید گزارشهای دروغی بود که شخص آقایان روحانی و ظریف به رهبری و مسئولین کشور مبنی بر قطعیت رفع تحریمها دادند و کشور را فریب دادند و این خسارت محض را تحمیل کردند . آقای صالحی باید بفرمایند مگر نابودی صنعت هسته‌ای چگونه باید صورت بپذیرد ؟ آنها قبول کردند که بیش از ۹۸ درصد اورانیوم غنی شده را اکسید کرده و نابود کنند . قبول کردند که صد درصد و تمام اورانیوم ۲۰ درصد را که برای راکتور پزشکی تهران نیاز داشتیم نابود کنند و ایران تا ۱۵ سال حق تولید سوخت راکتور پزشکی را نداشته باشد . قبول کردند که تا ابد ایران از تولید آب سنگین محروم بماند و فقط رآکتور آب سبک آنهم تحت نظارت شدید آژانس کار کند . قبول کردند که ایران ۱۵ هزارسانتریفوژ از ۱۹ هزارسانتریفوژ نطنز را از مدار خارج کرده وانبار کنند. قبول کردند که ۲۰۰۰ سانتریفوژ از ۳۰۰۰ سانتریفوژ فردو از کار افتاده و نابود شوند . قبول کردند در فردو هیچ غنی سازی انجام ندهند و دهها تعهد دیگر که خلاصه‌ای از آنرا در زیر می‌بینید .
آقایان روحانی و ظریف و صالحی آنقدر عجله داشتند تا تعهدات ایران را آنهم بطور یک طرفه اجرایی کنند و صنعت هسته‌ای کشور را در مقابل چشمان گریان متخصصین آن سازمان نابود کنند که حتی نخواستند و یا نتوانستند هیچکدام از خطوط قرمز رهبری را رعایت کنند .
امروز آقای صالحی باید پاسخ خیلی از سوالات را بدهد و این مصاحبه یک فرار رو به جلو است . ایشان باید بگوید در مقابل این همه خسارتی که به کشور وارد کرد و این همه هزینه ای که برای نظام بوجود آورد چه دستاوردی داشته است ؟ کدام تحریم برداشته شده است؟ کدام مشکل اقتصاد و صنعت کشور حل شده است؟ کدام گره از مردم باز شده است ؟ و صدها سوال دیگر که حتما آقایان صالحی و ظریف و در راس آنها شخص حسن روحانی باید در دادگاه صالح پاسخ دهند و آن روز دیر نیست.

شاطرزاده


تعهدات ايران در برجام:

الف :غني سازي

۱ - براي يک دوره ۱۵ ساله، غني سازي و تحقيق و توسعه مرتبط با غني سازي بايد صرفا در نطنز انجام پذيرد.

 ۲- براي يک دوره ۱۰ ساله، ظرفيت غني سازي به ۵۰۶۰ دستگاه سانتريفيوژIR-۱ محدود خواهد شد.

 ۳- ايران موظف است سانتريفيوژهاي اضافي را (حدودا يازده هزار دستگاه) به همراه زيرساختهايشان جمع آوري و در انباري زير نظر آژانس نگهداري کند.

 ۴- ایران می تواند از سانتريفيوژهاي جمع آوري و انبار شده تنها براي جايگزيني با سانتريفيوژهاي خراب شده استفاده کند آن هم پس از تاييد آژانس!

 ۵- تا ۱۵ سال ايران حق ندارد بيش از ۳.۶۷% غني سازي کند.

 ۶- بر اين اساس ايران براي ۱۵ سال حق توليد سوخت براي راکتور تهران را ندارد و بايد از خارج وارد کند.

 ۷- تا ۱۵ سال ايران حق ندارد بيش از ۳۰۰ کيلوگرم اورانيوم غني شده به صورت UF۶ نگهداري کند.

 ۸- ايران موظف است اورانيوم اضافه بر ۳۰۰ کيلوگرم را يا بفروشد يا رقيق کند!

 ۹- به استثناي موارد زير ايران در طول دوره ده ساله حق ساختن سانتريفيوژ نخواهد داشت:

 ۱۰ - در صورتي که تعداد سانتريفيوژهاي انبار شده از نسل اول به زير ۵۰۰ تا کاهش پيدا کند مي تواند به ميزاني که کاهش يافته سانتريفيوژ از نسل اول بسازد.

 ۱۱- پس از هشت سال مي تواند سالانه ۲۰۰ سانتريفيوژ IR_۶ و IR_۸ بدون روتور بسازد و زير نظر آژانس انبار کند.

 ۱۲- پس از ده سال مي تواند سالانه ۲۰۰ سانتريفيوژ IR_۶ و IR_۸ به طور کامل بسازد و زير نظر آژانس انبار کند.

 

ب - تحقيق و توسعه

 ۱- ايران براي ۱۰ سال فقط بر روي چهار نسل IR_۸,IR_۶,IR_۵,IR_۴ مي تواند تحقيق و توسعه داشته با

شد.

 ۲- تحقيق و توسعه روي سانتريفيوژهاي نسل هاي بالاتر تنها به صورت شبيه سازي کامپيوتري! مجاز است.

 ۳- ايران براي ۱۰ سال حق ندارد بر روي ساير روشهاي غني سازي مثل غني سازي ليزري، ديفيوژن گازي و ... تحقيق و توسعه انجام دهد.

 ۴- تحقيق و توسعه بر روي چهار نسل IR_۸,IR_۶,IR_۵,IR_۴ نيز با محدوديت هاي شديد همراه است (توجه با اين نکته ضروريست که تحقيق و توسعه بر روي يک نسل از سانتريفيوژ ابتدا به صورت تکي، سپس زنجيره هاي متصل به هم از آن انجام مي شود. آزمايش زنجيره اي نيز از زنجيره هاي کوچک شروع مي شود و به زنجيره ۱۶۴ تايي از آن خاتمه مي يابد. زماني تحقيق و توسعه بر روي يک سانتریفيوژ کامل مي شود که زنجيره ۱۶۴ تايي آن در آزمايش ها موفق عمل کرده باشد) مطابق توافقنامه ايران حداکثر تا زنجيره هاي ۳۰ تايي مي تواند آزمايشات خود را دنبال کند. مهمترين محدوديت های تحقیق و توسعه عبارتند از:

 ۵- براي ۱۰ سال تحقيق و توسعه بر روي IR_۴ فقط به صورت تک دستگاهي و زنجيره ده تايي از آن مجاز است.

 ۶- براي ۱۰ سال تحقيق و توسعه بر روي IR_۵ فقط به صورت تک دستگاهي و زنجيره ده تايي از آن مجاز است.

 ۷- پس از هشت و نيم سال ايران مي تواند تحقيق و توسعه بر روي IR_۸ و IR_۶ را حداکثر در زنجيره هاي ۳۰ تايي آزمايش کند.

ج -  فردو:

 ۱- سايت فردو از يک مرکز غني سازي به یک مرکز تحقيق در زمينه فيزيک، هسته اي و تکنولوژي تبديل مي شود.

 ۲- براي ۱۵ سال هر گونه غني سازي يا فعاليت مرتبط با غني سازي يا تحقيق و توسعه بر روي غني سازي در فردو ممنوع خواهد بود.

 ۳- ايران موظف است حدودا ۲۰۰۰ سانتريفيوژ از حدودا ۳۰۰۰ دستگاه موجود در فردو را به همراه زيرساختهايشان جمع آوري و در انباري زير نظر آژانس نگهداري کند.

 ۴- تعداد ۱۰۴۴ سانتريفيوژ به صورت نصب شده در فردو باقي مي ماند که ۳۲۸ دستگاه از اين تعداد براي توليد ايزوتوپ هاي پايدار قابل استفاده خواهد بود.

 ۵- براي ۱۵ سال ايران حق تزريق اورانيوم به اين دستگاهها را نخواهد داشت.

 ۶- براي ۱۵ سال حدود ۷۰۰ سانتريفيوژ باقيمانده نيز خاموش خواهند بود.

 ۷- به مدت ۱۵ سال ايران حق وارد کردن هر نوع ماده شکافت پذير به فردو را نخواهد داشت.

د - آب سنگين اراک

 ۱- ايران بايد راکتور اراک را به گونه اي بازسازي و باز طراحي کند که توان توليد پلوتونيوم در مقياس تسليحاتي را نداشته باشد.

 ۲- براي ۱۵ سال ايران حق ندارد راکتور آب سنگين جديدي بسازد.

 ۳- براي ۱۵ سال ايران حق ندارد آب سنگين اضافه بر نياز مصرفي را ذخيره کند و آب سنگين اضافي را بايد در بازارهاي جهاني به فروش برساند.

 ۴- ايران موظف است تا زماني که نيروگاه اراک کار مي کند سوخت مصرفي آن را از کشور خارج کند.

 ۵- ايران قصد دارد تا ابد سوخت مصرفي همه نيروگاههاي خود را از کشور خارج کند.

 ۶- ايران قصد دارد تا ابد از نيروگاههاي آب سبک استفاده کند.

 ۷- به مدت ۱۵ سال بازفرآوري يا تحقيق و توسعه بر روي باز فرآوري يا ايجاد تاسيساتي براي بازفراوري ممنوع است.

 ۸- ايران قصد دارد تا ابد از بازفرآوري چشم پوشي کند!

 ۹- ايران تنها مي تواند در زمينه جداسازي با هدف توليد راديوايزوتوپ‌هاي پزشکي و صنعتي از نمونه‏‌هاي تابش‏ ديده‏ اورانيوم غني‏ شده، فعاليت کند.

ذ - نظارت و بازرسيهاي گسترده آژانس و قيوميت ۱+۵ در برخي موارد

ذ -۱ : نظارت و بازرسي هاي گسترده آژانس

 ۱- ايران از حدود ۲۰ سال پيش عضو دام ان پي تي شده است که بر اساس آن آژانس مي تواند از تاسيسات هسته اي کشور بازرسي کند و به همين خاطر در اين توافق ذکر نشده است.

 ۲- ايران کد اصلاحي ۳.۱ را پذيرفته است که بر اساس آن موظف است از روزي که اقدام به ساخت يک سايت هسته اي مي کند آژانس را در جريان بگذارد.

 ۳- ايران پذيرفته است تا زمان تصويب دائمي پروتکل الحاقي در مجلس، به طور موقت آن را اجرا کند. بر اساس پروتکل الحاقي آژانس مي تواند از تاسيسات نظامي نيز بازرسی کند.

 ۴- ايران موظف است به منظور تضمين راستي آزمايي در خصوص عدم وجود مواد و فعاليتهاي اعلام نشده يا فعاليت هاي مغاير با اين توافق نگراني هاي آژانس را رفع کند و با توسل به اين بند آژانس مي تواند از تاسيسات نظامي ايران نيز بازرسي کند.

 ۵- به مدت ۲۵ سال آژانس بر کنسانتره سنگ معدن اورانيوم توليدي توسط ايران در همه کارخانه‌هاي تغليظ سنگ معدن اورانيوم نظارت خواهد کرد.

 ۶- به مدت ۲۰ سال آژانس بر رورتورزها و بيلوزهاي سانتريفيوژها نظارت و مراقبت خواهد کرد.

 ۷- به مدت ۱۵ سال به منظور نظارت و راستي آزمايي فعاليت هاي ايران، آژانس از فنآوري‌هاي مدرن تائيد شده و گواهي شده توسط آژانس از جمله دستگاه سنجش ميزان غني‏ سازي به صورت لحظه به لحظه و مهر و موم‌هاي الکترونيک و يک سازوکار قابل اتکا براي اطمينان از رفع سريع نگراني‌هاي آژانس در زمينه دسترسي استفاده خواهد کرد.

ذ-۲ : قيمومت ۱+۵ بر برخی از اقدامات ایران

 ۱

- براي ۱۵ سال تنها در صورت موافقت ۱+۵ ايران مي تواند تجهيزات و تکنولوژي غني سازي يا مرتبط با غني سازي را صادر کند!

 ۲- چنانچه ايران بخواهد با يک کشور يا نهاد خارجي در زمينه غني سازي يا مرتبط با غني سازي از جمله تحقيق و توسعه همکاري کند بايد با تاييد و اجازه ۱+۵ انجام شود.

 ۳- چنانچه ايران بخواهد کالاها، اقلام، مواد، تجهيرات و تکنولوژيهايي که در سند INFCIRC/۲۵۴/Rev.۱۲/Part ۱ آمده است را وارد کند بايد با اجازه و تاييد ۱+۵ صورت بگيرد.

 ۴- چنانچه ايران بخواهد در ساير کشورها نيز فعاليت هاي هسته اي انجام دهد يا در اين زمينه سرمايه گذاري کند بايد با اجازه و تاييد ۱+۵ باشد.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۵:۴۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز



◀️ دکتر شاطرزاده ، سفیر اسبق ایران در برزیل می گوید:

بد نیست به ذکر خاطره‌ای بپردازم که خودم مستقیم و بدون واسطه شنیدم؛
‌ و برای اولین بار در جمع دوستان وزارت خارجه مطرح می‌کنم :

✴️سال ۱۳۹۲ بود. دولت یازدهم تازه مستقر شده بود. آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه در تدارک مقدمات مذاکره با ۱+۵ بود .
یکی از دوستان من بنام آقای دکتر "س" که معاون سازمان انرژی اتمی بود ،
برایم نقل می کرد که روزی آقای ظریف بعنوان وزیر خارجه ، درخواست جلسه‌ای فوری را با رئیس سازمان انرژی اتمی ، و معاونین آن سازمان می‌کند ؛ و جلسه بلافاصله برگزار می شود.

آقای ظریف در آن جلسه برنامه‌ای را که برای مذاکره با ۱+۵ طراحی کرده بود ،
توضیح می‌دهد و بیان می‌کند
که بنا دارد مجموعه امتیازاتی را که می‌توان به طرف مقابل داد و امتیاز گرفت را احصا کند و درخواست کرد
مدیران سازمان انرژی هسته‌ای ، حداکثر امتیازاتی که در صنعت هسته‌ای می‌توان به طرف مقابل داد را بیان کنند و او همه را یادداشت کرد.

بنا بود در مذاکرات ، لیست این امتیازات محرمانه بماند و در مقابل هر امتیاز که داده می شود، یک امتیاز از ۱+۵ گرفته شود.

ولی ناگهان مشاهده کردیم که آقای ظریف در همان جلسه اول در سوئیس ، لیست همه امتیازاتی را که ما آماده هستیم بدهیم به خانم اشتون رئیس هیات مذاکره کننده ۱+۵ ارائه کرد!!!

این اقدام ظریف به حدی برای خانم اشتون غیر منتظره بود و ذوق‌زده شده بود ، که در همان جلسه ، فی‌الفور به جان کری وزیر خارجه آمریکا که در سفر استرالیا بود ، زنگ زده و اعلام می‌کند ، که پیشنهادات بسیار قابل توجهی از طرف آقای ظریف دریافت کرده است و از جان کری می‌خواهد که فورا خودش را به سوئیس برساند.

جان کری به سوئیس می‌رود و هیات آمریکایی هم می‌رسند و مستقر می‌شوند و کار مذاکرات بدست آمریکایی‌ها می‌افتد و خانم اشتون به کناری زده می‌شود.

از اینجا بد عهدی آمریکایی ها شروع می شود و از آنجا که فهمیدند به راحتی میتوانند از ظریف امتیاز بگیرند و از طرفی دست ظریف برای چانه‌زنی خالی شده بود، شروع کردند به دبه کردن و امتیاز بیشتر گرفتن و پیشروی کردن!

آقای ظریف که به خیال خام خود بنا داشت در طی دوهفته مذاکرات را به نتیجه برساند و با همین توهم ، همه امتیازات را یکجا رو کرد و دستش خالی شده بود ، مجبور به دادن امتیازات بیشتر به طرف آمریکایی شد ، تا جایی که هیچکدام از خطوط قرمز و شروط رهبری را هم نتوانست رعایت کند.
این مذاکرات بیش از دو سال بطول کشید و همه امتیازات را نقد دادند و هیچ نگرفتند!!

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۵:۳۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

آفات مذاکرات برجام که توسط رهبری در سال ۱۳۹۴ در دیدار با فرماندهان سپاه بیان فرمودند :

۱- شتابزدگی :
عطش و عجله آقای ظریف برای به نتیجه رسیدن مذاکرات و بیان آن در مصاحبه های مختلف که حداکثر شش ماهه به نتیجه خواهند رسید باعث شد طرف غربی به ضعف طرف ایرانی واقف شده و به خود اجازه دهد تا شروط بیشتری تحمیل کرده و امتیازات بیشتری بگیرد تا حدی که در پیوستهای محرمانه حتی تعهد برجام ۲ و برجام ۳ وبرجامهای بعدی را هم می‌گیرد . موضوعی که آقای حسن روحانی هم با افتخار در سخنرانی مراسم ۲۲ بهمن سال ۱۳۹۴ از برجام ۲ و برجام ۳ و برجامهای بعدی سخن میگوید . به نظر شما موضوع برجام ۲ و برجام ۳ و برجامهای بعدی چه بود و چرا آقای ظریف چنین تحمیلی را از طرف غربی قبول کرد؟

۱ - ساده انگاری :
آنچه در تصور آقای ظریف بود توافقی در حد چند صفحه بود در صورتیکه آمریکایی ها پیشنهادات آقای ظریف را حتی در حد چهارچوب مذاکرات :
(Frame Agreement )
هم نپذیرفتند و نهایتا قرارداد برجام پس از دو سال مذاکره با بیش از ۱۵۰ صفحه و پیوستهای محرمانه ای که تا همین امروز هم برای ملت و مجلس محرمانه مانده است به امضا رسید در حالی که پیوستهای محرمانه برای طرف غربی محرمانه نماند. جزییاتی در قرارداد آمد که مشق و دیکته و درفت آمریکایی ها بود و تیم آقای ظریف آمادگی کافی برای بررسی آنرا نداشتند.
راستی شما از پیوستهای محرمانه اطلاعی دارید؟ اطلاع دارید چرا برنامه فضایی کشور را تعطیل کردند در حالی که شش ماهواره آماده پرتاب داشتیم.

۳- اعتماد به طرف غربی :
این امر اظهر من الشمس بود و حتما خود شما هم اذعان دارید . اینکه با کری قدم بزنید یا امضای کری تضمین باشد یا فرق بین تعلیق و لغو را نبینید یا نفهمید یا بیان اینکه من سالها با کری و نمایندگان کنگره آمریکا رفیق هستم ناشی از چیست ؟ لطفا بفرمایید جایگاه فرد جاسوسی مثل جیسون رضاییان (که در همه جلسات مذاکره در ژنو و وین در کنار آقای ظریف بود و با آقای ظریف فالوده می‌خورد ) در کجای تیم مذاکره کننده بود ؟ جاسوسی که آنقدر برای آمریکایی ها مهم بود که حاضر شدند او را در قبال پرداخت یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار پول نقد آنهم اسکناس که با هواپیما تا ایران حمل شود معاوضه کنند ؟! جاسوسی که در بازگشت او مقامات بلند پایه آمریکایی به استقبالش بروند ؟
از دیگر جاسوسان وطنی حاضر در تیم ایرانی مثل دری اصفهانی سخنی نمی‌گویم.

براستی هیج مشکلی در درون تیم ایرانی و مدیریت آن وجود نداشت؟! چرا فکت شیت منتشر شده آمریکایی ها با فکت شیت منتشر شده وزارت خارجه ما تفاوت داشت؟ چرا ترجمه نادرست از برجام توسط وزارت امور خارجه به مجلس و شورای نگهبان ارائه شد؟ چرا آقای ظریف به دروغ به نمایندگان و رییس مجلس گفت که در هیچ کجای برجام کلمه تعلیق نیامده؟!!

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۴:۴۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

دولت قوی ؛ راسخ و مصمم
حضور طالوت و استقرار دولت مقاومت

محسن شاطرزاده
سوم فروردین ۱۴۰۰
تهران

انتخابات سرنوشت ساز ۱۴۰۰ برای تعیین هشتمین رییس جمهوری اسلامی ایران در پیش است . این انتخابات به عنوان اولین انتخابات ریاست جمهوری در گام دوم انقلاب اسلامی به عنوان نقطه عطف تاریخ انقلاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است . وانگهی عملکرد بسیار منفی دولت فعلی در حکمرانی و اداره امور کشور و بروز مشکلات عدیده برای مردم از یک طرف و نوع نگاه قبیله ای و جناحی احزاب سیاسی برای معرفی کاندیدای مورد نظر از طرف دیگر ؛ بر حجم یاس و سرخوردگی و عدم اعتماد مردم افزوده است .
سخنان مقام معظم رهبری در روز اول فروردین و متعاقب آن بیانیه فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حاوی نکات مهم و دقیقی است که ذیلا اشاراتی به آنها میشود . از طرفی سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز عید سعید مبعث حاوی نکته ظریفی بود که دقت در آن راهگشا خواهد بود:

۱- رهبر معظم انقلاب در بخشی از سخنان خویش به مناسبت روز بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله با تأکید به نقش پیامبران در راهبری جامعه و تعیین رهبران الهی برای جامعه فرمودند:

"راهبری و فرماندهی یک جور نیست؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر، شخص شخیص پیغمبر، متکفّل و متعهّدِ این فرماندهی است؛ مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیغمبر معظّم اسلام که خود اینها در رأس حکومت قرار گرفتند و اجرای امور را خودشان متکفّل شدند.
ایشان با اشاره به داستان انتخاب طالوت از سوی اشموئیل نبی فرمود: گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن می‌کند به امر الهی، مثل آن پیغمبری که این هم در قرآن در سوره‌ی بقره است که مردمی که زیر فشار بودند و مشکلات داشتند، به پیغمبر مراجعه کردند که او برایشان یک حکمرانی را انتخاب کند و او هم حکمران را انتخاب کرد؛ طالوت شد فرمانده. بنابراین پیغمبر راهبر و فرمانده اصلی و گردانندۀ اصلی است، لکن اجرای کار به دست یک فرد دیگری است غیر از آن پیغمبر که در این مثال طالوت است و امثال آن هم قطعاً در تاریخ نبوت‌ها کم نیست و زیاد است".

در قران سبب روی کار آمدن حضرت یوسف بعنوان «عزیز» توسط حاکم مصر و جناب طالوت بعنوان «ملک» توسط اشموئیل پیامبر قوم یهود ، عدم توانایی مسئولان وقت در فهم و حل مشکلات و احتمال بروز بحران یا شکست ذکر شده است.

۲- رهبر معظم انقلاب، در سخنرانی نوروزی خود معیارهای انتخاب رییس جمهوری را هم تبیین فرمودند:

" هر کسی که ‌به دنبال سعادت کشور است یک چنین رئیس جمهوری می خواهد:

۱-۱ : دارای مدیریت و کفایت مدیریت باشد.

۱-۲ : با ایمان باشد. آدم بی ایمان کشور را منافع کشور را یک وقتی میفروشد.

۱-۳ : عدالتخواه و ضد فساد باشد. این یکی از مهم ترین خصوصیاتی است که بایست در رئیس جمهور وجود داشته باشد.

۱-۴: دارای عملکرد انقلابی و جهادی باشد یعنی با عملکرد اتوکشیده و اینها نمیشود کار کرد برای یک کشوری با این همه مسائل اساسی که در کشور وجود دارد.

۱-۵: به توانمندیهای داخلی معتقد باشد. به جوانان معتقد باشند. جوانها را به عنوان پیشران حرکت عمومی کشور بشناسد و به آنها اعتماد کند.

۱-۶ : مردمی باشد، امیدوار باشد، آدم مایوس و بدبین و با نگاه تلخ به آینده و تاریک به آینده نباشد.

۳- فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی متعاقب سخنان رهبری ، طی بیانیه ای اعلام میکند که خود را مخاطب سخنان رهبری دانسته و قرارگاهی برای تحقق فرامین رهبری تاسیس کرده و در ادامه میگوید:

«آنقدر می‌سازیم، تولید می‌کنیم، به یاری مردم می‌شتابیم، با فساد مقابله می‌کنیم، فناوران جوان را بسیج می کنیم، گروه های بی شمار بسیجی را در میدان عزت مردم گسیل می داریم، خانواده ها را یاری می کنیم تا توانمند شوند و قدرت می سازیم تا دشمن ناتوان شود و دیگر یارای تعقیب سیاست هایش را نداشته باشد. ما فضای مجازی را از ولنگاری رها خواهیم ساخت. 
ما در میدان می مانیم، با مردم همراه می شویم ، کلام حضرتعالی را روی صحنه زمین پیاده میکنیم، دشمن را جا می گذاریم ، از او و راهبردش عبور می‌کنیم، کشور را از عوارض تحریم های ظالمانه بی نیاز می کنیم و اینچنین به برجام بی اعتنا و بی نیاز می شویم، این راه ما است.»

این بیانات نشان از راهبرد و نقشه راهی جدید در حکمرانی جمهوری اسلامی در گام دوم انقلاب دارد که به دولت کریمه می‌اندیشد:

- دولتی که خدمتگزار باشد و به آفت چرب و شیرین دنیا گرفتار نشود .
- دولتی که دچار اشرافیت زدگی نشود.
- دولتی که اسیر غرب نباشد و دل به دشمنان نبندد.
- دولتی که با مردم صداقت داشته باشد.

- دولتی که مدیریت جهادی و پرتلاش و خالصانه داشته باشد.
- دولتی که جلوی نفوذ ایادی دشمن را بگیرد .
- دولتی که با رانت و ویژه خواری مبارزه کند .
- دولتی که مردمی باشد و با مردم فاصله طبقاتی نداشته باشد . همدرد و غمخوار مردم باشد.
- دولتی که نگاه به درون داشته باشد و برای شکوفایی استعدادها و ظرفیت های درونی بکوشد.
- دولتی که به غرب وابسته نباشد.
- دولتی که به فکر رفاه و افزایش ثروت ملی باشد.
- دولتی که عدالتخواه بوده و با فساد مبارزه کند .
- دولتی که شایستگی و لیاقت حکمرانی را داشته باشد و مدیران خودش را بر پایه شایسته سالاری انتخاب کند نه قبیله گرانی و انتسابات قومی.
- دولتی که پرتلاش و خستگی ناپذیر باشد تا بتواند بر سرعت پیشرفت و توسعه کشور بیفزاید.
- دولتی که به فکر دین و دنیای مردم باشد.

با این اوصاف باید منتظر ظهور پدیده انتخاباتی در خرداد ۱۴۰۰ باشیم تا فردی به ریاست جمهوری اسلامی برسد که:

- طالوت باشد .
-از بطن انقلاب باشد .
-وامدار هیچ حزب و گروهی نباشد و مستقل عمل کند .
-شجاع باشد .
- جهادی عمل کند .
-مومن و و مخلص و ایثارگر باشد . مردمی باشد و خودش را وقف مردم کند .
- دشمن ستیز باشد .
-نگاه به غرب نداشته باشد و سیاست نگاه به غرب را تغییر دهد .
- راههای نفوذ دشمن را سد کند .
-ریل گذاری دولت پیر و فرتوت فعلی را تغییر دهد .
- برجام را به موزه تاریخ بسپارد .
-شعار "ما میتوانیم" و "ورود به عرصه های ناممکن" را شعار خود کند .
-بر ثروت و رفاه ملی بیفزاید .
-دیپلماسی اقتصادی و تولید ثروت ملی با ابزار دیپلماسی را وجهه همت خود قرار دهد . دیپلماسی مقاومت را سرلوحه روابط خارجی خود قرار دهد.
- اصل عزت ؛ حکمت و مصلحت را در سیاست خارجی تحقق بخشد .
- مطیع امر ولی فقیه باشد .
- میدان حضور جوانان را بطور گسترده فراهم کند .
-کار و اشتغال و مسکن را برای آحاد ملت و جوانان مهیا کند .
- با تمام وجود کار و تلاش کند و در این راه خستگی ناپذیر باشد .
- فرهنگ کار و تولید را وجهه همت خود قراردهد .
-ایران را تبدیل به یک کارگاه بزرگ کند که در همه جا کار و تلاش وجود داشته باشد .
-پروژه های بزرگ و مگا پروژه های ملی را در جهت توسعه تاریخی کشور اجرا کند .
- اعضای دولت و مدیرانش لباس کار و جهاد به تن کنند و اطو کشیده نباشند.
- و در یک‌کلام دولت مقاومت باشد.

انتخاب چنین دولتی راه و روش دیگری غیر از مسیر متداول و سنتی احزاب و جریانات قدرت طلب و سهم خواه را طلب میکند . بر نخبگان و فرهیختگان جامعه فرض است که راه رسیدن به چنین دولتی را پیدا کنند.

محسن شاطرزاده
۱۴۰۰/۱/۳ تهران

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۴:۱۶
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

خسر الدنیا و الاخره !!

محسن شاطرزاده

جماعت پلشت اصلاح طلب و تئوریسین خبیثشان به آخر خط رسیده اند . آنچه رشته بودند پنبه شد . آرزوهایشان بر باد رفت . وعده هایشان خیالی از آب درآمد . به گندم ری هم نرسیدند . از مردم رانده و از ضدانقلاب وامانده شده اند . سنگینی گناهان و اعمال‌سیاهشان بر ضد نظام بر گلویشان فشار می‌آورد . قدرت تحمل خودشان را هم ندارند . به تشتت و تفرقه دچار شده اند و چاره ای از پنجه انداختن به صورت خورشید ندارند . مجبورند آینده نظام را تیره و تار نشان دهند تا بلکه سیاهی رویشان کمتر جلوه کند . اما کور خوانده اند چون نمی‌دانند این وعده الهی است که:

یریدون لیطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون

باید به آقای حجاریان گفت :
"اندکی صبر ؛ سحر نزدیک است"
شما و همپالگی‌هایتان امروز خسرالدنیا و الآخره هستید ولی باب توبه و رحمت الهی باز است برگردید و آنهمه ظلمی را که به این مردم و به رهبری و به این نظام الهی کردید جبران کنید شاید از بار گناهانتان کاسته شود و آسوده تر به دیار باقی بروید. شما امروز پایتان لب گور است . اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید.

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۵:۲۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

*مصوبه مجلس و آب در لانه مورچگان*

علت مخالفت همزمان دولت و وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی به مصوبه مجلس شورای اسلامی ریشه در تعهداتی است که آقایان در پیوستهای محرمانه برجام به طرف غربی داده‌اند . آقای روحانی در سخنرانی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۹۴ صریحا از اعلام آمادگی برای برجام ۲ و برجام ۳ و برجامهای بعدی سخن گفت . این تعهدی است که آقایان به طرف غربی کتبا و در قالب پیوستهای محرمانه برجام داده‌اند و اولین اقدام آن هم تعطیلی کلیه فعالیتهای فضایی و لغو پرتابهای ماهواره علیرغم آماده بودن شش ماهواره برای پرتاب بود . بر اساس خبر موثق از یکی از معاونین رییس جمهور ؛ آقای ظریف در یکی از جلسات هیات دولت که گزارش مذاکرات با طرف غربی را میدهد جمله عجیبی می‌گوید . ایشان می‌گوید "برنامه فضایی ایران برای ما در مذاکرات تبدیل به آینه دق شده است و باید تعطیل شود" بر اساس نظر آقای وزیر خارجه هر گونه تست و پرتاب ماهواره ( با استدلال گرفتن بهانه از طرف غربی) ممنوع و موکول به کسب نظر موافق وزیر خارجه میشود . بعد از آن بودجه پروژه های فضایی به شدت تقلیل یافته و به صفر نزدیک میشود . اصرار طرف غربی بر تعطیلی برنامه فضایی به عنوان مقدمه بر تعطیلی برنامه موشکی بود . مصوبه امروز مجلس آب به لانه مورچگان ریخته است و احتمالا طرف غربی تعهدات محرمانه آقایان در برجام را علنی خواهد ساخت . حال باید دید پس از برملا شدن این تعهدات محرمانه آیا باز هم میتوانند در چشم مردم و رهبری نگاه کرده و بازهم دروغ بگویند یا راهی جز جلای وطن ندارند!!

*محسن شاطرزاده*

ادامه مطلب
  • ۱۴۰۰/۱/۴ - ۱۴:۰۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

انتظار ظهور پدیده جدید در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰

محسن شاطرزاده
۱۳ مهر ۱۳۹۹
تهران

با توجه به نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ؛ گروههای سیاسی کشور جسته و گریخته فعالیتهای سیاسی خود را برای اتفاق و انتخاب گزینه ریاست جمهوری مورد نظر و حضور هر چه فعالتر در انتخابات شروع کرده اند . همه جریانات سیاسی کشور بر اهمیت این انتخابات در آغاز گام دوم و شروع دهه پنجم از انقلاب اسلامی اذعان داشته و دنبال گزینه ‌ای مناسب این مقطع حساس از کشور هستند . تجربه چهار دهه گذشته و بدست گرفتن زمام امور کشور توسط روسای جمهور منتخب از هر دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا گویای این مطلب است که حل مشکلات کشور توان بیشتر از ظرفیت جناحهای سیاسی طلب میکند و باید از حداکثر ظرفیت مردمی استفاده کرده و موج فراگیری در کشور شکل گرفته و مطالبات انباشته مردم و انتظارات از نظام اسلامی پاسخ داده شود . این مهم ممکن نخواهد بود مگر اینکه مردم در انتخابات پیش رو با پدیده جدیدی در میان کاندیداها مواجه شده و انتخاب جدیدی بکنند . قطعا مصادیق زیاد است ولی مروری بر شاخصها میتواند به انتخاب نهایی کمک کند . ذیلا برخی از شاخصها ارائه شده که به نقد و بررسی گذاشته میشود . طبیعتا هیچکس را نمیتوان یافت که واجد همه شرایط باشد ولی میتوان فیلتری گذاشت که کاندیداهایی که واجد حداقل پنجاه درصد این شاخصها باشند انتخاب شده و در مرحله بعد در یک فرآیند مبارزات رقابتی فشرده و سخت و به دور از دخالتهای پدرسالارانه و قیم مآبانه ؛ کاندیدای اصلح انتخاب شده و وارد مبارزات انتخاباتی نهایی شود .
به عبارتی نیاز امروز ما ؛ لزوم حرکت برای کشف مصادیق جدید و چهره های نو برای تحقق ایده  "پدیده انتخاباتی" و انتخاب فردی مانند شهید قاسم سلیمانی می.باشد. شاخصهای پیشنهادی برای ارزیابی کاندیداعبارتند از:

۱- عالم و تحصیلکرده و دانا به علم حکمرانی
۲- ایمان به دولت اسلامی و حاکمیت ارزشهای اسلامی
۳- ذوب در ولایت و مومن و معتقد به شخص رهبری و پرهیز از حاکمیت دوگانه
۴- شجاع و جسور
۵- حداکثر سن ۵۵ سال و دارای گفتمان جوانانه
۶- برخاسته از بطن مردم و محرومین
۷- انقلابی و معتقد به احیا و تداوم ارزشها و اصول انقلاب و امام
۸- انقلابی و مستقل از جریانات سیاسی حاکم در گذشته
۹- معتقد به شفافیت و مبارزه با فساد
۱۰ - ایمان به شایسته سالاری و پرهیز از قبیله گرایی
۱۱- واقعگرایی و عملگرایی
۱۲- عدالت طلبی و آرمانخواهی
۱۳- صداقت و ایثار
۱۴- دارای تفکر استراتژیک
۱۵- توانمندی و خستگی ناپذیری
۱۶- مدیریت جهادی
۱۷- ایمان به توانمندی داخلی و پرهیز از گرایش به خارج و غرب
۱۸- تکیه بر نخبه گرایی
۱۹ - معتقد به حاکمیت قانون و قانونمندی
۲۰- دارای کاریزمای مردمی
۲۱- معتقد به ایران برای همه ایرانیان و داشتن برنامه برای مشارکت دگر اندیشان
۲۲- ظرفیت سازی و کشف ظرفیتهای نهفته و خفته
۲۳- پاکدستی
۲۴- حسن سابقه
۲۵- تجربه مدیریتی موفق
۲۶- دوتابعیتی نبودن

آنچه مهم است گفتمان انتخاباتی است و باید انتخاب رییس جمهور جدید بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی و به منظور احیای ارزشهای نظام اسلامی باشد.

محسن شاطرزاده
۱۳ مهر ۱۳۹۹
تهران

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۹/۲/۱۲ - ۰۲:۱۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

دل بی‌قرار خلقت : تلاطمات و ابتلائات

محسن شاطرزاده
۲۸ اسفند ۱۳۹۸
تهران

روزهای پایانی سال ۱۳۹۸ را با حوادث متراکم و تلاطمات عجیب و ابتلائات سنگین الهی به سر می‌بریم. سالی که با سیلهای سهمگین در چهار گوشه کشور شروع شد و با همه گیری ویروسی منحوس در تمام نقاط کشور و سراسر جهان در حال اتمام است . سوالات زیادی از چرایی این حوادث در اذهان موج می‌زند و گزاره های زیر پاسخی بر این چرایی است . هرچند که این پاسخ فقط یک ظن و گمان و قابل نقد است اما باور نگارنده بر آن است که همه این حوادث مقدمه‌ای بر یک حادثه بزرگتر در آینده نزدیک است .

۱- شهادت سردار رشید اسلام بزرگترین حادثه سال ۹۸ است . شهادت این سردار به دستور مستقیم خبیث ترین و شقی‌ترین افراد روی زمین ؛ نشان از استیصال و ناتوانی جبهه کفر و استکبار بر علیه جبهه حق داشت .

۲- دشمن تصور می‌کرد که با ازمیان برداشتن سردار سلیمانی روی آسایش می‌بیند اما غافل از این بود که طوفانی به پا خواهد شد که طومارش را خواهد پیچید.

۳- تشییع جنازه بی‌نظیر و استثنایی حاج قاسم در شهرهای ایران و عراق همه محاسبات دشمن را بهم ریخت . خداوند اراده کرده است که انتقام خون این شهید مظلوم و والامقام را خودش بگیرد . جوشش مردمی از زمین و زمان اعجاب همگان را برانگیخته بود . این جوشش نتیجه اخلاص آن شهید مظلوم والا مقام بود که خونخواهی‌اش را خود خداوند برعهده گرفته بود.

۴- در حادثه سهمگین شهادت سردار رشید اسلام ؛ مقام معظم رهبری برای تسلیت به خانواده ایشان دو بار در منزل این شهید سرافراز حضور پیدا می‌کنند . بار اول بی‌قراری خانواده و خصوصا دختر دلبند سردار پایان نمی‌یابد و در مرتبه دوم بشارتی از حضرت آقا دریافت می‌کنند که آرام می شوند و آن بشارت این بود که : سردار شهید یکی از یاران خاص حضرت ولی عصر بوده و در آخرالزمان همراه ایشان بازخواهد گشت.

۵- شهید سلیمانی نفس زکیه بود . شهادتش قلب امام زمان را به درد آورد. دنیا را بی‌قرارکرد . خواب و آرامش را از مستکبرین گرفت . حضرت حق خودش عهده دار انتقام خون مظلوم شده است و بد انتقامی از شیاطین خواهد گرفت . این حوادث بی‌نظیر و تلاطمات تا نابودی شیاطین ادامه خواهد داشت.

۶- بدون شک شهادت سردار سلیمانی گواهی بر نزدیکی ظهور است . سردار سلیمانی نمونه واقعی برای انتظار ظهور امام زمان بود و شهادت این سردار ثلمه بزرگی بر جهان اسلام و جبهه حق بود.

۷- بعد از شهادت این سردار جهان آرامش ندارد . هر روز شاهد یک حادثه جدید هستیم تا به امروز که این ویروس منحوس ظاهر شده است . جهان خلقت هر روز در تلاطم است چرا که امام زمان داغدار است . قلب امام زمان به درد آمده است .

۸- باید برای تسکین غم حضرت بقیه‌الله اقدام کرد . باید برای سلامتی حضرتش صدقه داد و قربانی کرد . باید زمینه های ظهور را بیش از پیش مهیا نمود .

۹- دنیا در حال زایش است . این درد زایمان سخت است و باید تحمل کرد . باید صبور بود و صبر بر این بلایا و ابتلائات اجر و پاداش اخروی دارد . این حوادث بشارتی بر حادثه بزرگی است که وقوع آن نزدیک است . باید همه خود را مهیای آن حادثه بزرگ کنند .

ظهور نزدیک نزدیک است و امتی که در انتظار مصلح به سر می‌برد خود باید صالح باشد.

الیس الصبح بقریب

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۹/۲/۱۲ - ۰۲:۱۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

دوم اسفند ۱۳۹۸ ؛ نقطه عطف انقلاب اسلامی ایران و شروعی بر گام دوم

محسن شاطرزاده
۲۷ بهمن ۱۳۹۸
تهران

* مردم عزیز و شریف ایران ؛ این روزها ایران ما حال خوشی ندارد؛
- تولید از بین رفته و رکود و بیکاری افزایش یافته است ؛
- تورم لجام گسیخته به بالاترین حد خود در ۵۰ سال گذشته رسیده است ؛
- فساد دولتی و ناهنجاریهای اقتصادی رکورد شکسته است ؛
- بی تدبیری و بی برنامگی و فساد و جاسوسی در دولتی فرتوت و پیر و خسته موج می زند ؛
- یاس و نا امیدی از عملکرد دولتی ناتوان فراگیر شده است ؛
- معیشت مردم سخت شده است و روز به روز نگرانی‌ها افزایش می یابد ؛
- لبخند و شادمانی و نشاط از مردم گرفته شده است ؛
- غرور و افتخارات ملی خصوصا دستاوردهای هسته‌ای و فضایی از بین رفته است ؛
- ناکارآمدی و بی‌تدبیری در دولت و مجلس به حد اعلای خود رسیده ؛
- ودشمن غدار و خصم کفتار هوس ویران کردن این مرز و بوم را کرده است ؛
- و همه اینها دستاورد دولتی ناتوان و اشرافیت زده و وابسته به غرب بود که قول داده بود با تکیه به کدخدا هم چرخ معیشت بچرخد و هم چرخ سانتریفوژ ؛ اما امروز نه چرخ معیشت می چرخد و نه چرخ سانتریفوژ.

.**..... ولی ایران عزیز و نظام مقتدر اسلامی به سان پیکر تنومندی که یک بازوی آن از کار افتاده و ناتوان شده و به فساد گراییده ؛ عزم احیای بازوی ناتوان خود در دولت و مجلس را کرده است.

- ایران ما ثروتمند است.
- ایران ما قدرتمند است .
- ایران ما پر از جوانان غیور و هوشمند است .
- ایران ما مشحون از نعمت و ثروت است.

- ولی دولتی داریم که در جایگاه بازوی اجرایی نظام ؛ به فساد گراییده و ضعیف وعلیل و ناتوان شده است.
- مجلسی داریم که بسیاری از نمایندگانش بجای وکیل‌المله بودن ؛ وکیل الدوله شده اند و دهها نفر از آنها در همکاری با دولت به فساد آلوده شده اند و از راهیابی به دور بعد باز مانده اند.

*** اما هنوز جای امیدواری زیادی هست . امام راحل فرمود اگر می‌خواهید کشور اصلاح شود باید سراغ مجلس بروید و اصلاحات را از مجلس شروع کنید .

- و امروز در گام دوم انقلاب اسلامی قیام می ‌کنیم تا ریشه های گندیده فساد را از درون مجلس ودولت بیرون ریخته و عطر انقلاب و شهیدان را درآنجا بیفشانیم .
- تا دوباره ایرانی قوی؛ سرفراز ؛ شاد ؛ مقتدر و سربلند داشته باشیم .
- تا فقر و فساد و تبعیض را ریشه کن کنیم.
- تا جرثومه های وابسته به کدخدا را به زباله دان تاریخ بریزیم.
- تا ایرانی در تراز انقلاب اسلامی‌بسازیم که الگوی حق جویان جهان شود .

پس همه به پیش برای انتخابی انقلابی و ایجاد مجلسی در شان جمهوری اسلامی‌ ایران ؛

شاد و سربلند باشید ؛
دیدار در صفهای فشرده و افتخار آمیز در روز جمعه دوم اسفند ۱۳۹۸

دکتر محسن شاطرزاده
داوطلب نمایندگی یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حوزه تهران ؛ ری ؛‌ شمیرانات ؛ اسلامشهر و پردیس
کد انتخاباتی  ۵۵۷۱

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۹/۲/۱۲ - ۰۲:۰۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی :
شکست در برابر آزمون شایسته سالاری

محسن شاطرزاده
۵ بهمن ۱۳۹۸
تهران

تشکیل شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی در ماههای گذشته بارقه های امید را در دل جوانان و دلسوزان انقلاب زنده کرد و امیدهای زیادی بوجود آمد تا تجربه های تلخ قبلی در جبهه اصولگرایان و تحمیل رای و نظر قیم مآبان و سهم خواهان تکرار نشود .
نگارنده این سطور در یادداشتی در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۸ نسبت به برخی نگرانی ها هشدار داده و بر رعایت شایسته سالاری تاکید کرده بود.
هرچند فرآیندهای طراحی شده در شورای ائتلاف امید انتخاب افراد شایسته را زیاد می کرد ولی رفته رفته و با نزدیک شدن به زمان انتخابات ؛ فشارهای متعدد باعث شد که شورای ائتلاف از معیار شایسته سالاری عدول کرده و تسلیم سهم خواهی ها شده و عملا لیست ۳۰ نفره تهران را در ۴ دسته تقسیم کند و عملا خط بطلانی بر معیار شایسته سالاری بکشد :
۱- سهم صنفی : تعداد ۴ نفر روحانی
۲- سهم جنسیتی : تعداد ۶ نفر بانوان منقسم به ۳ نفر زیر ۵۰ سال و ۳ نفر بالای ۵۰ سال
۳- سهم نام آشنا بودن : تعداد ۱۰ نفر از صاحب منصبان قبلی و موجود که نامشان در رسانه ها بیشتر به چشم آمده بود .
۴- سهم جوانان : تعداد ۱۰ نفر

و بدینگونه شورای ائتلاف خطای فاحش سهم خواهی را تایید کرده و بر معیار شایسته سالاری پشت پا زد.

تغییرات مکرر در فرآیند طراحی شده اولیه برای انتخاب افراد و تسلیم فشار سهم خواهان شدن عملا شایسته سالاری را به محاق برد و امیدهای زیادی را از بین برد . برای انتخاب لیست ۱۲۰ نفره بنابود هیچ تبعیضی نباشد و همه کاندیداها ارزیابی شوند ولی به ناگاه اعلام شد که روحانیون و تعداد ۸۵ نفر از افراد نام آشنا ( که هیچ معیاری برای نام آشنایی و صلاحیت آنها تاکنون اعلام نشده است) استثنا شده و بدون شرکت در مراحل ارزیابی و مصاحبه مستقیما به مرحله بعدی راه پیدا می کنند و مابقی افراد مورد ارزیابی و مصاحبه قرار می گیرند . براساس فرآیند بنا بود ۱۲۰ نفر حسب بالاترین امتیازات اکتسابی انتخاب شوند ولی با استثنا شدن روحانیون و افراد نام آشنا این تعداد به ۱۵۹ نفر رسید و حیرت ناظرین را دوچندان کرد .
هم اکنون در فرآیند انتخاب ۶۰ نفر ابهامات زیادی وجود دارد که نتوانسته به اعتمادسازی دغدغه مندان و دلسوزان انقلاب کمک کند و کماکان فضای شک و تردید نسبت به خروجی نهایی لیست شورای ائتلاف وجود دارد خصوصا اینکه هر روز معیار جدیدی برای مکانیزم انتخاب ۳۰ نفر نهایی از میان ۶۰ نفر اعلام می شود و همین ابهامات بر نگرانی ها و کاهش شور و شوق جوانان انقلابی و تقویت حدس و گمانها مبنی بر مهندسی لیست انتخاباتی و عدم رعایت شایسته سالاری افزوده است . قطعا اگر معیار شایسته سالاری بطور قاطع و بدور از هرگونه تعارفات و رودر بایستی ها رعایت می شد نتیجه و خروجی لیست ۳۰ نفره می توانست اجماع خوبی در جامعه و در میان تیروهای وفادار به انقلاب ایجاد کند ولی هم اکنون سهم خواهی ها و تقسیم لیست انتخابات به چهار سهمیه عملا شائبه تبعیض را تقویت کرده و اعتماد عمومی به این لیست را کمرنگ خواهد کرد و در نتیجه خوف آن می رود که بار دیگر اصولگرایان به خود ببازند و پیروزی در انتخابات را به شکستی دیگر تبدیل کنند . در صورت چنین اتفاق سختی ؛ اصولگرایان باید برای همیشه تاریخ خود را ملامت کنند چرا که : خود کرده را تدبیر نیست!!

محسن شاطرزاده
۵ بهمن ۱۳۹۸
تهران

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۹/۲/۱۲ - ۰۱:۵۳
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

رزمندگان بدون مرز : ارتش رهایی بخش
دکترین جدید نظام اسلامی

محسن شاطرزاده
۲۸ دیماه ۱۳۹۸
تهران

خطبه به یاد ماندنی و بسیارمهم رهبری معظم انقلاب در روز جمعه ۲۷ دیماه ۱۳۹۸ از جوانب مختلفی مورد نقد و بررسی قرارگرفته است .
دشمنان انقلاب که به شدت زخم خورده سخنان رهبری هستند سعی کردند اهمیت این سخنان را کوچک نشان داده و تلقین نمایند که رهبری حرف جدیدی نزد و تکرار همان گفته های پیشین ایشان بود . دوستان انقلاب هم به وجوه مختلفی از اهمیت این سخنان پرداخته و نظرات متعددی انتشار یافت از جمله :
۱- سخنان رهبری باعث وحدت و انسجام ملی و بازیابی روحیه انقلابی مردم پس از سانحه هوایی بود.
۲- رهبری با اشاره به اهمیت دو حادثه تشییع بی نظیر سردار شهید قاسم سلیمانی و نیز انهدام پایگاه آمریکایی عین الاسد از آنها بنام ایام الله اشاره کردند و از مردم خواستند که صبار و شکور باشند.
۳- رهبری با دفاع قاطع از سپاه پاسداران جلوی تضعیف این نهاد انقلابی را گرفتند.
۴- رهبری با تاکید بر ایام الله بودن این دو رویداد به مردم یاد آور شدند که دقت کنند هیچ چیز دیگری بر بزرگی آن ایام الله سایه نیفکند.
۵- رهبری با تحقیر ترامپ و دلقک نامیدن او بار دیگر هیمنه و ابهت آمریکا را به سخره گرفتند.
۶- رهبری با کوچک شمردن سه کشور اروپایی و آنها را پادوی آمریکا خواندن ؛ اقدامات و تصمیمات اروپایی ها در ارتباط با برجام را بی ارزش نشان دادند.
۷- علیرغم برخی زمزمه های برخی مقامات مسئول کشور در رابطه با مذاکره با آمریکا ؛ رهبری نسبت به مذاکره با آمریکا هشدار داده و خط بطلانی بر مذاکره با آمریکا کشیدند.
۸- رهبری رمز اصلی بازدارنگی و پیروزی و مقاومت را در یک کلمه و آنهم " قوی شدن " خلاصه کردند و تاکید کردند علاوه بر حوزه نظامی باید در حوزه های اقتصادی و علمی هم قوی شویم .
۹- رهبری انقلاب قدم اول در گام دوم انقلاب اسلامی و مسیر نوین حرکت را با قوت و با ایراد این خطبه تاریخی برداشتند.
۱۰ - در خطبه استثنایی عربی که بطور مستقیم به سمع و نظر میلیونها نفر در کشورهای عربی می رسید رهبری فرمان آماده باش و حرکتی بزرگ برای اخراج کامل آمریکا و شیاطین وابسته به او را از منطقه را صادر کردند . اثرات این فرمان در آینده نزدیک روشن خواهد شد زمانی که آمریکایی ها با خفت و خواری فرار کرده و از منطقه غرب آسیا اخراج شوند . امری که قطعا نابودی و اضمحلال رژیم شیطانی صهیونیستی را بدنبال خواهد داشت و منطقه را از شر شیاطین خلاص خوهد کرد . از طرفی تاکید رهبری در خطبه عربی به وحدت علما در کشورهای اسلامی و همچنین تاکید به تبادلات اقتصادی و علمی و زیارتی و سیاحتی بین کشورهای اسلامی به معنی تبیین فصل جدید حیات طیبه جهان اسلام بود.

اما به نظر نگارنده نکته مهم سخنان رهبری در جمله ظریف دیگری بود که کمتر به آن پرداخته شد هرچند که به نظر می آید اتاقهای فکر دشمن بخوبی این سخن و پیام مهم ایشان را دریافته اند و هراس دو چندانی بر دلهای آنها سایه افکنده است . آن جمله عبارت بود از : تعبیر ناب و استثنایی رهبری عظیم الشان از سپاه قدس تحت عنوان "رزمندگان بدون مرز" . این تعبیر که به معنای لشکر جهانی رهایی بخش برای نجات مظلومین جهانی تفسیر می شود برای اولین بار است که از زبان مقام عظمای ولایت بیان می شود و همچون پتکی بر سر استکبار جهانی فرود آمد. شیاطین مستکبر غربی معنای این تعبیر را بخوبی میفهمند که از این پس در هر نقطه ای از جهان هر مظلومی فارغ از ملیت و دین و نژاد و کشور و منطقه طلب یاری نماید سپاه قدس به یاری او خواهد شتافت خواه این مظلوم مسلمان باشد یا مسیحی یا یهودی یا بودایی یا غیر آن ؛ شیعه باشد یا سنی ؛ در خاورمیانه باشد یا در آمریکای لاتین ؛ در آمریکا باشد یا در اروپا ؛ در خشکی باشد یا در دریا .
استکبار جهانی پس از این در همه جا در هراس از رزمندگان بدون مرز خواهد بود و خواب خوشی نخواهد داشت . رزمندگان بدون مرز در همه جا خواب را از چشمان شیاطین خواهند ربود و از رگ گردن هم به آنها نزدیکتر خواهند بود و این نوید صبح است . صبحی بدون سیاهی و تباهی و آنروز دیر نیست : الیس الصبح بقریب

محسن شاطرزاده
۲۷ دیماه ۱۳۹۸
تهران

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۹/۲/۱۲ - ۰۱:۵۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و چالش "کارآمدی - رضایتمندی"

محسن شاطرزاده
۲۰ آذر ۱۳۹۸ تهران

مردم سالاری یا دموکراسی بعنوان تجربه بشری در یکی دو قرن اخیر مدلی برای انتخاب حکمرانان از میان مردم و تفویض قدرت از مردم بعنوان صاحبان اصلی قدرت به حاکمان بوده است.
تا کنون مدلهای مختلفی از دموکراسی در کشورهای مختلف جهان تجربه شده که مصادیق آن را در فرانسه و آلمان و انگلستان در اروپا تا ایالات متحده آمریکا و حتی در جمهوری خلق چین ؛ می توان نشان داد. بطور طبیعی هرکدام از این مدلهای حکومتی ابزار و عواملی در نظام حکومتی خود برای اجرای مدل مردم سالاری مطلوب خود طراحی نموده اند که خاص همان کشور است ولی آنچه در همه این مدلهای حکومتی مردم سالار مشترک است وجود احزاب قانونی مختلف برای شکل گیری و تجمیع افراد صاحب تفکر و گرایشات سیاسی مشترک است که با ساختارهای درون سازمانی خود امکان شناسایی و پرورش و رشد استعدادهای ملی را فراهم نموده و به هنگام انتخابات ملی و درصحنه رقابتهای درون حزبی و برون حزبی عملا استعدادهای کشف شده و پرورش یافته هرگرایش فکری یا احزاب مختلف به کارزار جدی رقابت انتخاباتی واردشده و مردم هم عملا با شناخت بهتری می توانند به نامزد مورد علاقه خود رای بدهند.
در این میان ساختارهای درون حزبی بگونه طراحی می شوند که ضمانتهای لازم را ایجاد کرده و در رقابتهای درون حزبی مسابقات حذفی برگزار میشود تا نهایتا بیشتر از یک صدا بعنوان نماینده حزب برای رقابت نهایی برون حزبی وجود نداشته باشد . به عبارتی رقابت درون حزبی برای اعضای احزاب آزاد است اما رقابت برون حزبی برای آنها ممنوع می شود و همین الزام عملا نگرانی ها از شکست آرا توسط کاندیداهای متعدد از یک حزب را برطرف می کند.
هفته گذشته زنگ آغاز رقابتهای انتخاباتی مجلس یازدهم با ثبت نام از کاندیداها شروع شد . مجلس یازدهم با شرایط خاص و خطیری مواجه بوده و باید بتواند کشور را از پیچ تاریخی انقلاب در این سالها عبور دهد . شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی کشور به غایت پیچیده شده است :
- نسل جوان با معضل بیکاری و نا امیدی روبروست .
- سطح معیشت مردم در اثر سیاستهای غیرمردمی دولت یازدهم و دوازدهم به شدت کاهش پیدا کرده است .
- محبوبیت رییس جمهور و دولت مستقر در حداقل ممکن در دوران ۴۰ ساله پس از انقلاب قراردارد .
- فسادهای مالی گسترده بخشی از مدیران ارشد کشور بر این سرخوردگی افزوده است .
- زد و بندهای بخشی از نمایندگان مجلس و دولت باعث رواج جو شدید بی اعتمادی به دو قوه مقننه و مجریه شده است .
- سرخوردگی از دو جریان اصلاح طلبی و اصول گرایی به حد اعلای خود رسیده و دراین میان انتظارات برای ظهور ناجی از میان جوانان انقلابی زیاد شده است و این امری است که تکلیف و وظیفه را بر شورای ائتلاف سنگین تر می کند .
شورای ائتلاف برای اثبات خود و کسب رای مردم لازم است دو ویژگی را به مردم اثبات کند :

@ کارآمدی
@@ رضایتمندی مردمی

توجه به این دو ویژگی و سربلند بیرون آمدن در لیست نهایی که به مردم ارائه می شود عامل مهمی در امیدوار شدن مردم به شورای ائتلاف و یا ناامیدی و اغتشاش اجتماعی خواهد داشت.

در این خصوص نکاتی به ذهن متبادر می شود که ذیلا عرضه می شود:

۱- نظرسنجی ها نشان از رویگردانی مردم از دو جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی سنتی دارد و در عوض انتظار از جبهه انقلاب بالا رفته است و انتظار این است که جوانان انقلاب با قوت به میدان آمده و صحنه را از نااهلان بگیرند . در این میان نور امیدی از شورای ائتلاف به چشم می خورد تا بلکه به همت جوانان انقلابی و شکستن همه تابوهای سنتی بتوان راه جدیدی را گشود اما هنوز تردیدها وجود دارد خصوصا تجربه تلخ جمنا که حضور پدر سالاران اصولگرا کام جوانان انقلابی عاشق خدمت را تلخ کرد.
شورای مرکزی در جمنا بیشتر از آنکه محیط بر حلقه کاندیداها باشد عملا محاط در دایره کاندیداها و اسیر پدر سالاران سهم خواه شد و شورای مرکزی خاصیت خود را در معرفی بیطرفانه و بر اساس معیار شایستگی از دست داد . این خطری است که تا انتهای راه انتخابات میتواند شورای ائتلاف را تهدید کند و در میانه راه هرکدام از جریانهای ائتلاف که سهمی کمتری بدست آورده باشند مسیر خود را از صف شورای ائتلاف جداکنند.

امروز خیل عظیم جوانان انقلابی ودلسوز انقلاب به امید وحدت نیروهای انقلاب زیر چتر شورای ائتلاف دور هم جمع شده اند ولی اگر این تجربه هم شکست بخورد یاس و نا امیدی و سرخوردگی بر این جوانان سایه خواهد افکند و این گناهی بزرگ و نابخشودنی است که مسئولیت آن بر دوش بزرگان و سردمداران گروههای سیاسی اصولگراست که نتوانستند یکدیگر را تحمل کرده و حب نفس و انانیت و وابستگی گروهی آنها را از توجه به منافع ملی و منافع انقلاب دور کرد.

۲- جوانان شورای ائتلاف باید با قدرت تمامی مصادر تصمیم گیری شورا را در دست بگیرند و با کمال احترام به پیش کسوتان

عرصه اصولگرایی مجلس با شکوهی برای تودیع آنان برگزار کنند و فصل نوینی در جریان ارزشی انقلاب ایجاد نمایند . وانگهی فصل پایانی بر دخالتهای پدر سالارانه و مصلحتهای غیر عاقلانه بگذارند . ملاک انتخاب کاندیدا ها فقط باید توجه به منافع ملی و صلاحیتها و شایستگی های علمی و اخلاقی کاندیدا ها ؛ مردمی و پاکدست بودن آنها و استقبال مردمی و مقبولیت و رای آوری آنها باشد .

۳- کاندیداهای بسیار محترم و عزیز و خوشنامی ثبت نام کرده اند که در دوره های قبلی و یا در همین دوره نماینده مجلس بوده اند . ضمن احترام به همه آنها باید در لیست نهایی شورای ائتلاف از این افراد حضور نداشته باشد که به زیان شورای ائتلاف خواهد بود . دلایل این نهی زیاد است که به چند مورد اشاره می کنم :
الف - معمولا کسانی که سابقه قبلی در یک جایگاه اجرایی داشته باشند و بعد کنار رفته باشند دچار سندروم توهم می شوند و آرزوی بازگشت به جایگاه قبلی را می کنند تا قهرمانی خود را اثبات کنند غافل از اینکه گذر زمانه لزوم تحول در ادبیات ارتباطات با مردم و نسل جوان را ایجاب می کند و اینان ناتوان از انجام این مهم هستند.
ب- تجربه بشری ثابت کرده که ایده های نوآورانه و خلاقانه یک فرد در مقام مسئولیت در یک دوره چهار ساله به پایان می رسد و پس از آن شاهد تکرار در رفتار و تصمیم گیریها خواهد بود و در ادامه بیشتر بازدارنده هستند تا راهگشا.
ج- کسانی که سابقه حضور در مجلس را داشته باشند ناخودآگاه برای خود حق آب و گل و شئونات قایل هستند و انتظار احترام ویژه دارند . اگر هم در کمیسیونی باشند توقع مسئولیت در کمیسیون را خواهند داشت و عملا سدی در مقابل جریان نیرومند و جوانان نوگرا خواهند شد.
د- همانطور که برای مسئولیتهای خطیری مثل ریاست جمهوری یا ریاست قوه قضاییه سقف دو دوره مسئولیت گذاشته شده ؛ بطور اولی این سقف باید برای نمایندگان مجلس هم گذاشته شود . حال که در قانون چنین منعی وجود ندارد پیشنهاد میکنم شورای ائتلاف در معیارهای انتخاب خود این ممنوعیت را اعمال کند و کسانی که سابقه نمایندگی مجلس را دارند در لیست خود قرارندهد . البته این امر منافات با این ندارد که این نوع کاندیداها بطور مستقل در انتخابات حضور داشته و شانس انتخاب خود را بیازمایند.
و- حضور نمایندگانی که سابقه نمایندگانی دارند بطور ناخواسته موجب پیدایش پدر سالارانی جدید در مجلس شده که رعایت حال آنها حسب السابقون السابقون موجب کاهش پویایی و کارآمدی مجلس خواهد شد و رضایتمندی مردمی را در پی نخواهد داشت .
۴- انتخابات مجلس یازدهم حرکتی اساسی در شروع گام دوم و پوست اندازی انقلاب اسلامی و عبور از گسل نسلی و تحویل انقلاب اسلامی به نسلهای آتی خواهد بود . حرکت دقیق و حساب شده و خالصانه وخدامحورانه در شورای ائتلاف می تواند نقش بسیار مهمی در این پیچ تاریخی و در این پوست اندازی ملی داشته باشد و باقیات الصالحاتی برای همه بانیان آن به ارمغان داشته باشد فقط شرط آن این است که:
- به کارآمدی و
- به رضایتمندی مردمی
بیندیشد.
۵- برای جلب توجه و اعتماد مردمی لازم است چند طرح قانونی فوری و ضروری برای اصلاح وضع معیشت مردم و بیکاری تهیه شود و در شروع مجلس مجلس یازدهم با یک حرکت طوفانی این چند طرح در قالب دوفوریت و خارج از نوبت به تصویب برسد تا مردم بتوانند به شورای ائتلاف اعتماد بیشتری نمود و میثاق مردم با نمایندگان مردمی برقرار شود . در این خصوص چند طرح پیشنهاد می شود:

۱- طرح قانونی مبارزه با فقر و فساد
۲-طرح قانونی حمایت از اشتغال جوانان تحصیلکرده
۳- طرح قانونی توزیع عادلانه ثروت از طریق اخد مالیات از صاحبان درآمد های کلان
۴- طرح قانونی توسعه مناطق کمتر برخوردار شهری و کاهش نابرابری ها
۵- طرح قانونی توسعه حمل و نقل عمومی و کاهش آلودگی هوا

امروز شرایط تماما برای پیروزی مطلق شورای ائتلاف مهیا است . امید که شورای ائتلاف خطا نکند و با اتکال به خدا و بدور ازهرگونه منافع فردی و حزبی صرفا منافع ملی و رضایتمندی مردمی را مد نظر قرار داده و اسیر ملاحظات و مصلحتهای بیمورد که نوعا توسط دلسوزان پدر سالار مطرح می شود نگردد.

محسن شاطرزاده
تهران - ۲۰ آذر ۱۳۹۸

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۷/۲/۲۴ - ۱۷:۲۱
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

رقابت بین احمدی نژاد و رهبری از مغز نویسنده علیلی در بی بی سی تراوش می شود که شوق و اشتیاق منافق همطرازی را در بردارد و نشان دهنده آن است که هر دوی آنها نه با جایگاه رهبری در کشور آشنا هستند و نه با ساختار قدرت و اختیارات رییس جمهور در نظام سیاسی ایران آشنایی دارند و در ذهن بیمار خود سناریوهای جنگ قدرت را باز نویسی می کنند تا بلکه بتوانند تخم تردید و نفاق را در میان آحاد جامعه بیفکنند .
وقایع سالهای ۹۰ به بعد و شروع مذاکرات هسته ای را قبلا نوشته بودم و مجددا در پست ذیل جهت اطلاع دوستان بازپخش می کنم . این روایت مستقیم و بدون واسطه شروع مذاکرات هسته ای بود . اما رابطه احمدی نژاد با رهبری در آن سالها چگونه بود؟
واقعیت این است که دوران دو ساله آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد یعنی سالهای ۹۰ و ۹۱ تا انتخابات دولت یازدهم کاملا متفاوت با شش سال قبل از آن بود. گرایش بیش از حد احمدی نژاد به مشایی و گروه انحرافی باعث دور شدن هرچه بیشتر انقلابیون از احمدی نژاد شده بود . وزرای مومن و معتقد در کابینه یکی یکی از احمدی نژاد دور شده و برائت می جستند و تصمیم به استعفا گرفته بودند . مجلس قصد استیضاح احمدی نژاد را داشت . لاریجانی در ملاقاتی با رهبری قصد مجلس را به اطلاع ایشان می رساند ولی رهبری توصیه می کنند که مجلس اورا تحریک نکند و رهبری خودشان در این دوساله پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد را کنترل و اداره خواهند کرد تا اینکه وقایع یکشنبه سیاه در مجلس رخ داد و از آن روز احمدی نژاد توسط رهبری هم بایکوت شد و نه دیگر اورا پذیرفتند و نه نماینده ای را برای بدرقه واستقبال سفرهای او فرستادند تا اینکه احمدی نژاد در سخنرانی خود در مراسم ۲۲ بهمن سال ۹۱ از دولت بهار پرده برداشت و از آمریکایی ها دعوت به مذاکره مستقیم کرد و پس از آن با مشایی راه افتاد و سفر های انتخاباتی و پرچم گردانی را شروع کرد که همه ائمه جمعه او را بایکوت کرده و به استقبالش نرفتند و به تبع آن جمعیت مردمی استقبال کننده در شهرها هم به شدت کاهش یافته بود. احمدی نژاد خوب می داند و تحلیلگر تلویزیون ملکه هم حتما اطلاع دارد که اگر نبود سعه صدر و الطاف رهبری که او را در دوسال آخر دولتش اداره و کنترل کند قطعا ریاست جمهوری را به پایان نمی برد چه برسد به اینکه بخواهد با رهبری به رقابت بپردازد وانگهی همانگونه که قبلا نوشته بودم اصولا رهبری هرگز مسئولیت مذاکره با آمریکا را به احمدی نژاد نمی دادند و این امر برای همه خواص و خود احمدی نژاد واضح و مبرهن بود.

مذاکرات ربطی به احمدی نژاد نداشت بلکه پیغامی بود که از عمان توسط نفتی ها دریافت شده بود و از اواخر سال ۹۰ شروع شد . آقای دکتر صالحی وزیر خارجه هم مسئول آن بود نه دکتر ولایتی . من خودم شخصا در دفتر وزیر بودم و او گوشه ای از ما وقع را برایم نقل می کرد. اجازه رهبری برای مذاکره در سطوح پایین گرفته شد . دو دور مذاکرات هم در عمان در سطوح پایین انجام شد و بعد از آن رهبری دستور توقف مداکرات را دادند به این دلیل که با توجه به رو به اتمام بودن دولت دهم و طولانی بودن این مذاکرات ؛ مذاکرات باید متوقف شده و ادامه آن در دولت یازدهم انجام شود . البته اعتقاد رهبری بر این بود که دولتی باید با آمریکا مذاکره کند که واقعا به مذاکره با آمریکا ایمان و اعتقاد داشته باشد تا بتواند مداکراتی جدی را برنامه ریزی کند و این مشخصه هم در احمدی نژاد یافت نمی شد . تا اینکه دولت یازدهم با شعارمذاکره با کدخدا پیروز شد و کابینه یازدهم با انتخاب وزرای خودش مستقر شد . آقای ظریف بعنوان وزیر خارجه انتخاب شد که با تمام وجود به مذاکره با غرب و خصوصا آمریکایی ها معتقد بود و اصولا در دکترین آقای ظریف اگر مشکل ما با اروپا و آمریکا حل می شد همه مشکلات دیگر خارجی ما هم حل می شد لذا آقای ظریف با حمایت آقای روحانی رهبری مذاکرات را از شورای امنیت به وزارت خارجه منتقل کرد . رهبری برای اتمام حجت اختیار مذاکره آنهم فقط در محور هسته ای را به دولت دادند و تاکید کردند که در جزئیات دخالتی نمی کنند .
به اصرار آقای روحانی و ظریف ؛ رهبری فقط خطوط قرمز را تعیین کردند و اختیار مدیریت مذاکرات به رییس جمهور و تیم هسته ای داده شد و آقای روحانی شخصا مسئولیت هدایت مذاکرات را پذیرفت ولی قبول کرد که از چارچوب خطوط قرمز عدول نکند . پس از رای اعتماد کابینه یازدهم و در شهریور ۹۲ آقای ظریف به سازمان انرژی اتمی می رود . من همان موقع آقای دکتر بهزاد سلطانی معاون سازمان انرژی اتمی را در جلسه ای دیدم و از او در خصوص تحولات سوال کردم . ایشان گفت ظریف به سازمان آمده و در جلسه ای که با صالحی و معاونین سازمان داشته درخواست کرده حداکثر امتیازاتی که می توان به طرف غربی داد به اصطلاح بده بستان کرد و در مذاکرات کوتاه آمد را بگویند و مدیران و معاونین سازمان هم حداقلهای برنامه هسته ای را می گویند و آقای ظریف آنها را لیست می کند . اولین دور مذاکرات جدید درلوزان سویس برگزار می شود و آقای ظریف با دست پر برای امتیاز دادن می رود و به خانم اشتون می گوید که در کوتاه ترین زمان می توانیم به توافق برسیم . خانم اشتون باور نمی کند و مذاکرات را پیچیده ارزیابی می کند ولی آقای ظریف لیست امتیازاتی را که ایران حاضر است بدهد در اختیار اشتون قرار میدهد . خانم اشتون از آمادگی ایران برای دادن این همه امتیاز شگفت زده می شود و بلافاصله به آقای کری که در سفر استرالیا بود تماس می گیرد و تاکید می کند که حتما خودش را به سویس برساند چون ایران با دستی پر از امتیاز آمده . اما همه اینها به خیال خام و اعتماد به طرف غربی که مذاکرات در مدت کوتاهی پایان یابد تبدیل شد به ماراتن سخت و پیچیده مذاکراتی که بیش از دوسال بطول انجامید . تیم ایران با بضاعت اندک در مقابل تیم حرفه ای و تا دندان مجهز غربی خصوصا آمریکایی قرار گرفت و به زعم خود مذاکرات پیچیده ای را هدایت کرد . تیم ایران که از نداشتن عضو متخصص بانکی رنج می برد و پیگیر آن بود در یک لابیگری بین برادر رییس جمهور و رییس بانک مرکزی نسبت به انتخاب یک حسابدار که هیچ تخصصی هم در امور بانکی نداشت بنام آقای دری اقدام نمود و ایشان هم بعنوان تنها عضو اقتصادی تیم هسته ای عازم مذاکرات شد . عضوی که ماهها بعد جاسوسی او اثبات شد و هم اکنون دوران حبس خود راسپری می کند . اینچنین تیم مذاکرات هسته ای ما با حضور چند جاسوس حرفه ای به برجام رسید.

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۷/۲/۲۴ - ۱۷:۰۶
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

به نظر من مسئله احمدی نژاد بقایی نیست بلکه شخص خودش هست . من از اینکه اتهامات و جرمهای بقایی درست هست یانه اطلاعی ندارم ولی بنا به قراینی که دارم بقایی را فردی بی مبالات و بیتوجه به بیت المال می دانم و مطمئن هستم سوء استفاده های مالی با حداقل بگویم شلختگی مالی بقایی زیاد بود . یک نمونه انرا عرض می کنم . در سال ۱۳۸۹ و در دوران سفارت من در برزیل بقایی به عنوان معون رییس جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی با یک هیات عریض و طویل برای شرکت در اجلاسی که بابد کارشناسان شرکت می کردند و حتی یک مدیر طراز اول هم در میان آنان نبود به برزیل آمد . از طرف ایران حصور یک تا دو نفر کارشناس کفایت می کرد در صورتیکه بقایی با یک هیات ۱۶ نفره که فقط ۹ نفر آنان خبرنگار بودند و هزینه آنها از سازمان میراث فرهنگی پرداخت شده بود تا گزارش سفر بقایی را مخابره کنند . همچنین فرزند نوجوان بقایی همراه با خانم معلم زبان خصوصی بقایی هم آمده بودند و بقایی بی محابا خرج می کرد و بریز و بپاش داشت . برای او طبق روال و درخواستهای رسمی از قبل جلسات و برنامه های ملاقاتی تنظیم شده بود ولی بناگاه ایشان تصمیم گرفت که برای یک سفر تفریحی به آمازون برود و هرجقدر من بعنوان سفیر اصرار کردم که این سفر هماهنگ نشده و ممکن است از طرف دولت برزیل مورد اعتراض واقع شود ولی بقایی به همراه تعدادی افراد ازجمله فرزند نوجوانش و آن خانم جهت تفری به جنگلهای آمازون رفت . من بعنوان مخالفت خودم همراه او نرفتم ویکی از کارشناسان سفارت را همراهش فرستادم که موجب اعتراض او واقع شد و در برگشت گزارشات خلافی را به احمدی نژاد داده بود . در دوره مسیولیت من در برزیل بیش از ۱۴۵ هیات رسمی از ایران به برزیل آمده بودند و هیات بقایی سخت ترین و مشکل ترین هیاتی بود که من دیدم . چند ماه قبل از آن آقای اژه ای برای شرکت در اجلاس جهانی دادستانها به برزیل آمده بود در صحبتهای خصوصی که داشتیم از فساد و الودگی بیش از حد جریان انحرافی خصوصا بقایی می گفت . برای من مسجل است که بقایی فاسد و آلوده بود ولی چرا احمدی نژاد از او دفاع می کند؟
تجربه دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد نشان داد که احمدی نژاد به راحتی حتی نزدیکترین افراد خودش را بپای مطامع و خودکامگی اش قربانی می کند . در جریان یکشنبه سیاه هم شیخ الاسلام وزیر کار را برای قربانی کردن به مجلس آورد . احمدی نژاد فرد با هوشی است که هرگز خطاها و سوء استفاده ها را خودش انجام نمی داد بلکه با دستان افراد حقیر و بی هویتی چون بقایی انجام می داد تا رد پا وسندی از خودش برجای نگذارد . نگرانی انروز احمدی نژاد نگرانی برای خودش هست نه بقایی چون اگر بقایی به انتها برسد و اعتراف کند آنگاه احمدی نژاد راه فراری نخواهد داشت و خودش مستقیما سیبل دادگاه خواهد شد و آن روز برای احمدی نژاد خیلی دیر و تلخ است . داستان احمدی نژاد داستان دخترکی است که در هنگام ختنه پسر کوچکی او هم گریه می کرد سوال کردند پسر را ختنه کرده اند تو چرا گریه می کنی؟ دختر جواب داد من خوب می دانم هدف اصلی چیست و کیست و برای همین از امروز خوف در وجودم سایه افکنده است !!!

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۷/۲/۲۴ - ۱۶:۴۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

حمایت از کالای ایرانی :
تقویت عزت و اقتدار ایرانی

محسن شاطرزاده
فروردین ۱۳۹۷

رهبر معظم انقلاب به رسم هر ساله در پیام نوروزی خود شعار آن سال را هم مطرح می کنند . این شعار چکیده همه رهنمودها برای تلاش در سال آتی در جهت رسیدن به صلاح و رفاه ملی است البته اگر به درستی مورد عنایت و توجه همگان خصوصا مقمات کشوری و دولتمردان قرار بگیرد.
امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام نوروزی خود سال ۱۳۹۷ را سال حمایت از کالای ایرانی خوانده و همگان و خصوصا دولتمردان را به حمایت همه جانبه از تولید ملی و خرید کالای وطنی فرا خواندند.
همانطور که رهبری در سخنرانی روز اول فروردین خود در حرم رضوی و در جمع کثیر مردم ، آحاد ملت و دولت را به تعصب و غیرت در مصرف کالای ملی فرا خواندند ولی امر مسلم این است که وظیفه دولت در بستر سازی و مهیا نمودن شرایط برای حمایت از تولید و مصرف کالای ایرانی مستلزم تصویب و وضع مقررات و قوانین ویژه توسط دولت است که ذیلا به برخی از آنها اشاره می رود:

۱- جبران کمبود نقدینگی
یکی از مشکلات اساسی تولید در واحدهای تولیدی کشور کمبود نقدینگی و سرمایه در گردش است که باعث کاهش ظرفیتهای تولیدی و افزایش هزینه های سربار تولید و در نتیجه افزایش قیمت کالای ایرانی شده و قدرت رقابت با کالای ارزان قیمت خارجی آنهم از نوع چینی را از دست می دهد. وجود نقدینگی عظیم ۱۴۰۰ هزارمیلیاردتومانی دردست آحاد ملت و محبوس شدن این نقدینگی دربانکها باعث رکود مضاعف و بدتر از آن تورم رکودی شده است که فشار بر اقتصاد ملی را افزون می کند . حجم عظیم نقدینگی موجود در کشور در عین حال که از یک طرف تهدید است ولی از طرف دیگر یک فرصت استثنایی برای کمک به تولید است . بکار گیری سیاستهای تشویقی از جمله حذف مالیات بصورت موقت در جهت آزاد سازی این حجم نقدینگی و بگار گیری آن در جهت تولید ملی می تواند کمک به توانمند سازی تولید ملی باشد.

۲- هزینه های مالی سنگین
متاسفانه هزینه های مالی برای واحدهای تولیدی به حدی سنگین است که انها را از نفس انداخته است . وانگهی عدم تعادل و نبود توازن در سیاستگذاری هزینه های مالی بخش تولید با بخش تجارت و نیز واردات باعث شده که بخش تولید تا سه برابر بیشتر از سایر بخشها هزینه مالی داشته و به کاهش توان بخش تولید شدت ببخشد . دولت بایستی حداقل با وضع مقرراتی ولو موقت برای دو تا سه سال هزینه های مالی بخش تولید را کاهش دهد تا رمق بخش تولید افزایش یابد.

۳- مالیات ارزش افزوده
متاسفانه اجرای بد مالیات ارزش افزوده که باید از مصرف کننده گرفته شود بخاطر عدم توانمندی سازمان امور مالیاتی در وصول آن اجبارا از تولید کننده گرفته می شود و این امر فشار بر تولید کننده را بیش از پیش افزایش داده و موجب گرفتار شدن تولید کننده در چنبره ممیزی مالیاتی طاقت فرسا و کاستن از توان مدیریت تولید کننده شده است . پیشنهاد می شود دولت با ارایه لایحه ای به مجلس شورای اسلامی درخواست توقف دریافت مالیات ارزش افزوده از تولید کننده و اصلاح روش دریافت توسط سازمان امور مالیاتی شود.

۴- بیمه
متاسفانه هزینه بالای بیمه و روشهای مخرب بیمه در برخورد با واحدهای تولیدی خصوصا واحدهای کوچک باعث رویگرداندن کارفرمایان از جذب نیرو های جوان و مولد و استهلاک شدید شرکتهای تولیدی شده است . در شرایطی که متوسط بیمه در دنیا کمتر از ۱۷ درصد است نرخ بیمه در ایران ۳۰ درصد و با جریمه های رنگارنگ تا ۵۰ درصد حقوق و مزایا می شود . این موضوع باعث ایجاد استهلاک و صرف وقت زیاد در واحد های تولیدی شده و در جهت کاهش تولید نقش ایفا می کند و بایستی دولت تمهیدی عاجل بیندیشد . پیشنهاد می شود طبق یک قانون فوری حق بیمه برای شرکتهای کوچک و متوسط زیر ۱۰۰ نفر در حد مجموع ۱۵ درصد برای کارفرما و کارگر و تا سقف دوبرابر حداقل حقوق برای پنج سال به اجرا دربیاید.

۵- مشکلات و معضلات قانون کار
متاسفانه قانون کار دارای مشکلاتی است که ضد اشتغال و تولید عمل میکند . بیش از ۱۵ سال است که بناست این مشکلات در قانون اصلاح شوند ولی هنوز اقدام نهایی صورت نگرفته و همین امر و دخالتهای گاه و بیگاه اداره کار در امور داخلی شرکتها و واحدهای تولیدی به معضلی تبدیل شده که باید برای آن چاره ای اندیشید. تعلیق اجرای برخی از مواد قانون کار برای واحدهای کوچک و متوسط به مدت چند سال تا تصویب نهایی قانون جدید می تواند بعنوان یک راه حل باشد.

۶- اولویت توجه به واحدهای کوچک و متوسط :
طبق آمارهای رسمی بیش از ۹۰ درصد واحدهای تولیدی کشور را واحدهایکوچک و متوسط تشکیل میدهند . واحدهای تولیدی کوچک و متوسط موتور اقتصاد ملی و اشتعال جوانان هستند . دولت باید اولویت توجه خود را از بنگاههای بزرگ به بنگاههای کوچک و متوسط برگرداند تا بتواند به تولید جان و رنق تازه ای بدهد.

۷- هدایت تسهیلات بانکی به سمت خرید کالای داخلی:
ارایه تسهیلات ارزان قیمت بر

ای مصرف کننده کالای داخلی از طریق ارایه کارتهای اعتباری بانکی خصوصا برای زوجهای جوان و خانواده های تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی و بهزیستی می تواند تقش به سزایی در هدایت نقدینگی و منابع بانکی به سمت اقتصاد نولد داخلی باشد.

۸- الزام کلیه ادارات دولتی به خرید کالای ایرانی:
کلیه وزارتخانه ها و سازمانها و دوایر دولتی بطور اکید باید ملزم به خرید کالای ایرانی شوند و هر گونه تبصره و استثنا در این خصوص باید حذف شود . دولت بعنوان یک مصرف کننده بزرگ نقش به سزایی در حمایت از خرید کالای ایرانی دارد . در این خصوص پاکسازی تعاونی های وزارتخانه ها و سازمانها و ادارات و نیز فروشگاههای شهروند و رفاه که مملو از کالاهای خارجی شده اند از ضروریات است .

۹- تقویت سازمان استاندارد و دستگاههای تصمین کیفیت در جهت کنترل شدید کیفیت کالای تولیدی ایرانی و دفاع از حقوق مصرف کننده از ارکان سیاستهای دولت در حمایت از کالای ایرانی باید باشد.

۱۰ - روان سازی وتسهیل شرایط کسب و کار واحدهای تولیدی:
واحدهای تولیدی امروز از وجود مقررات زاید و قوانین اضافی و ضد تولیدی و دستگاهاای مداخله گر متعدد رنج می برند . دولت باید بصورت ضربتی قوانین دست و پاگیر را اصلاح کرده و به حداقل برساند و دستگاههای مداخله گر در امرتولید را حذف کرده و به حد ضرورت و حداقل برساند .

بطور خلاصه کشور در شرایط ویژه ای به سر می برد که تصمیمات ویژه را طلب می کند . لازم است دولت در سال حمایت از کالای ایرانی یک طرح ضربتی در خلال یک ماه و حداکثر دوماه تهیه کرده و از مجلس اختیار ویژه برای مدت سه تا پنج سال بگیرد و ضمن حذف و اصلاح مقررات و قوانین ضد تولیدی نسبت به تعلیق قوانین کار ومالیات ارزش افزوده و بیمه اقدام کند و در جهت هدایت سرمایه ها و نقدینگی به بخشهای تولیدی اهتمام ورزد . توجه به بنگاههای کوچک و متوسط باید در کانون توجهات دولت باشد.

محسن شاطرزاده
فروردین ۱۳۹۷

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۷/۲/۲۴ - ۱۶:۲۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

حاتمی کیا و دغدغه های فیمسازان

محسن شاطرزاده
۲۲ بهمن ۱۳۹۶

جشنواره فیلم فجر ۹۶ در مراسم اختتامیه خود با اتفاق جدیدی مواجه شد . ابراهیم حاتمی کیا کارگردان فیلم خوب "به وقت شام " به هنگام حضور روی سن برای دریافت جایزه سیمرغ خود و به هنگامی که تریبون در اختیارش قرار گرفت از فرصت استفاده کرده و اعتراضاتی نسبت شبکه های ۳ و۲ تلویزیون و رشیدپور مجری برنامه هفت و مجری اختتامیه فیلم فجر و همچنین هیات داوران فیلم فجر ابراز نمود که با واکنشهای مثبت و منفی مخاطبان خصوصا در فضای مجازی مواجه شد. این اتفاق در بطن خود حاوی نکاتی است که ذیلا به برخی از آنها اشاراتی می شود:

۱- نگاه فنی در داوری :
علی الاصول افرادی که برای داوری انتخاب می شوند با معیارهای تکنیکی و فنی اعم از فیلمنامه و نور و صدا و بازیگر و کارگردان و ..... اقدام به قضاوت در مورد هر فیلم می کنند و نگاه محتوایی نمی توانند داشته باشند . بطور طبیعی هرکدام از داوران جدای از نوع نگاه و اعتقاد و دغدغه های اجتماعی خود در یک کادر بسته ای قرار می گیرد که صرفا باید بر اساس چک لیست فنی خود امتیاز داده و فیلمها را در حوزه محدود فنی خود داوری کند . لذا همه ساله مواجه با یک واگرایی و عدم تطابق فیلم منتخب تماشاگران مردمی با فیلم منتخب هیات داوران هستیم که دلیل آن می تواند تفاوت دو نگاه باشد . قضاوت مردمی به محتوی و ترکیب و کلیت فیلم می پردازد در صورتیکه قضاوت داوران به تکنیک خاص و در یک جزء از فیلم خلاصه می شود به عبارتی به تجزیه و تحلیل فیلم از بعد فنی می پردازد اما معلوم نیست حاصل جمع این تجزیه ها با ترکیب فیلم که مردم قضاوت می کنند همخوانی داشته باشد.

۲ دغدغه های اجتماعی
ابراهیم حاتمی کیا از معدود فیلمسازان کشور است که دغدغه به تصویر کشیدن رشادتهای مدافعان انقلاب را دارند . بسیاری از فیمسازان تبدیل به ابزاری برای شرکتهای پولساز و تهیه کننده های سودجو شده اند که بدنبال سوژه های پر مخاطب و سرگرم کننده و سود آور هستند و این دغدغه پول و کسب درآمد و یا کسب سیمرغ آنها را از پرداختن به سوژه های نابی که حاتمی کیا دنبال آن است دور می کند . متاسفانه ژست روشنفکری و اپوزیسیون بازی در میان این دسته از فیلمسازان هم بطور عمد باعث دور نگاه داشتن آنها از پرداختن به مسایل مهم امنیت و اقتدار کشور شده است . ایجاد دو قطبی طرفدار نظام و اپوزیسیون نظام در میان فیلمسازان باعث یک خودسانسوری بزرگ در میان تعدادی از فیلمسازان و نپرداختن آنها به موضوعات مهم در حوزه اقتدار کشور اعم از دفاع مقدس و مدافعان حرم شده است . این موضوع باعث شده که فیلمسازانی از جنس حاتمی کیا احساس تنهایی و غربت کرده وانگهی نیش و طعن همان روشنفکران اپوزیسیونی بر این احساس افزوده و زبان به اعتراض بگشاید . در صورتیکه همه فیلمسازان باید فیلمساز نظام باشند چون از امکانات این نظام استفاده می کنند و برای مردم این سرزمین فیلم می سازند . نگاه نقادانه به مشکلات و معضلات موجود در اجتماع در فیلمها منافاتی با فیلمساز نظام بودن ندارد و لزوما نباید با ژست اپوزیسیونی باشد . موضوعات مهمی مانند رشادتهای فرزندان میهن در دفاع مقدس و یا نسان دادن مظلومیت مدافعان حرم باید دغدغه همه فیلمسازان این کشور باشد چون در سایه امنیتی که آنها بر این کشور گسترانیده اند امکان تولید آثار هنری فراهم آمده است . این برای فیلمساز ما باید ننگ باشد که بالیوود هند که کشورش هیچ سهمی در مبارزه با حرامیان تکفیری نداشته فیلمهای متعددی در موضوع مبارزه با داعش بسازد اما فیلمساز وطنی هیچ دغدغه اینچنینی نداشته وانگهی کارگردان شجاعی مانند حاتنی کیا را نیز به باد نیش و طعنه و استهزاء بگیرند که چرا فیلم در مورد مدافعان حرم ساخته و اورا فیلمساز نظام بدانند .

۳- عدم رعایت شایسته سالاری
حوزه هنری و فیلم ما بعد از برگزاری ۳۶ جشنواره ، قطعا امروز به تعداد کافی افراد شایسته در درون صنف خود برای برگزاری و اداره این رویداد مهم دارد . انتخاب فردی بیگانه با حوزه فیلم وهنر مثل رشید پور که خوش رقصی های زیادی داشته و به سرعت و در کمتر از یک ماه علاوه بر اجرای برنامه صبحگاهی تلویزیون برای مصاحبه با رییس جمهور و نیز مجری برنامه هفت انتخاب می شود بدون اینکه صلاحیت حرفه ای داشته باشد شائبه ایتفاده از رانت قدرت را تقویت می کند خصوصا اینکه نامبرده مجری برنامه میتینگهای انتخاباتی رییس جمهور هم بوده است . لذا انتخاب افراد با صلاحیت و بی طرف می تواند کمتر به این دوقطبی میان اصحاب هنر دامن بزند.
امروز فیلم و هنر ایران در سطح جهان می درخشد . بنده به عنوان کسی که سفیر کشورمان در یکی از بزرگترین کشورهای جهان یعنی برزیل بوده ام عرض می کنم که مردم و روشنفکران کشورهای دیگر احترام خاصی برای فیلم و هنر ایرانی قائلند و سینمای ایران را یک سینمای ارزشی و انسانی می دانند و هرکجا فیلم ایرانی پخش شده از استقبال خوبی برخو

ردار بوده است . لذا همه فیلمسازان کشور باید خود را فیلمساز نظام بدانند چون افتخار آنها از ایران و انقلاب اسلامی نشئات گرفته و حیف است که این افتخار خدشه دار شود . حاتمی کیا افتخار کشور است و امیدواریم که حاتمی کیا تکثیر شده و وفاق و همدلی بر حوزه فیلم و هنر ما یایه افکند.

محسن شاطرزاده
تهران - ۲۲ بهمن ۱۳۹

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۷/۲/۲۴ - ۱۶:۱۶
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

اعتراضات و حوادث روزهای اخیر ثمره :
۱- بی توجهی دولت به معیشت مردم
۲- عدم مرزبندی با اصحاب فتنه و
۳- خوشبینی و اعتماد به کدخدا

محسن شاطرزاده
تهران - ۱۱ دیماه ۱۳۹۶

روز پنجشنبه هشتم دیماه ۹۶ در شهر مشهد و بدنبال دعوت مجهولی که از روزهای قبل در فضای مجازی صورت گرفته بود از مردم دعوت به تجمعی در میدان شهدای ای شهر و در اعتراض به گرانی ها و مشکلات اقتصادی جامعه شده بود . تا قبل از ساعت ۱۲ ظهر جمعیتی حدود ۱۰۰ نفر در میدان شهدا جمع شده و کم کم افرادی با مقاصد شوم دیگر به جمع اضافه شده و شعارهای اعتراضی به شعارهای ساختار شکن تبدیل شد . جمعیت به سمت حرم مطهر راه افتاده و شعارهای مختلف و چند رنگی سر داده می شد که در تقاطع چهار راه نادری با پلیس مواجه شده و راه آنها سد می شود . پلیس با صبر و حوصله و رییس پلیس بارها از طریق بلندگو اعلام کردند که تجمع قانونی نیست و پراکنده شوند که در نتیجه افرادی از میان معترضین و نیز زایرین میان آنها جمعیت را ترک کرده و جمعیت محدودی مواجه با پلیس شدند . پلیس با کمک ماشین آب پاش سعی در متفرق نمودن و عقب راندن جمعیت نمود و آنها را تامیدان شهدا و سپس تا میدان توحید مشهد عقب رانده و در نهایت تعدادی را متفرق نموده و تعدادی را هم دستگیر نمود . مجموع این حادثه حدود ۲ ساعت بطول انجامید و معترضین دست به تخریبهای محدودی از جمله تخریب سطلهای زباله و کندن میله های ترافیکی زدند ولی با درایت پلیس حادثه پس از ساعتی فرو نشانده شد . همزمان در چند سهر دیگر کشور حوادث مشابهی رخ داد. ولی از فردای آن روز این حوادث بصورت هماهنگ تر و سازماندهی شده در شهرهای بیشتری ادامه یافته و شعارهای ضد انقلابی و عملیات تخریبی سرعت گرفت و مشخص شد که این حرکت دیگر اعتراض به گرانی و وضعیت سخت معیشت نیست بلکه سازمان آشوب ضد انقلاب فعال شده و منافقین و وابستگان بیگانه میداندار آشوبها شده اند که دامه این آش بها به روز سوم در تهران و شهرهای دیگری هم کشیده شده است.
آنچه در تحلیل و چرایی این حوادث از دیدگاه نگارنده می توان گفت مواردی است که به اختصار بیان می شوند:

۱- کوتاهی و تعلل دولت در رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم و موسسات اعتباری غیر مجاز و گسترش بیکاری و رکود: متاسفانه مشکل موسسات اعتباری غیر مجاز که ناخواسته تعداد زیادی از مردم را دچار خسارت و زیان کرد مواجه با عدم اقدام جدی دولت شد و ماهها اعتراضات متعددی را از طرف مردم بدنبال داشت و حتی در جلسه سران قوا مطرح شد تا جایی که زمزمه استیضاح و طرح سوال از رییس جمهور در مجلس بگوش می رسید . متاسفانه استان خراسان بیشترین جمعیت خسارت دیده از موسسات مالی غیر مجاز را داشته و زمینه برای شروع چنین حرکت اعتراضی مهیا شده بود.

۲- ارائه برنامه بودجه سال ۹۷ کشور توسط دولت تصویر تیره و تاری را برای سال آینده ارائه کرد . اعلام افزایش ۵۰ درصدی قیمت بنزین و حذف ۳۰ میلیون نفر از یارانه بگیران و افزایش قیمت نان و سایر کالاهای اساسی و عدم توجه به مسئله اشتغال و تولید فضای را بر معترضین سخت تر کرده و زمینه را برای چنین اعتراضاتی مهیاتر کرد و شاید هم همه اینها برنامه از پیش تهیه شده ای بود که برای فشار از پایین و چانه زنی از بالا برنامه ریزی شده بود.

۳ - رشد بیکاری در کشور که به ۱۲ درصد رسیده و خصوصا رشد بیکاری در میان جوانان تحصیلکرده و فارغ التحصیل که بیش از ۲۷ درصد بوده و همین عدد در استانهای محروم مانند کرمانشاه و ایلام و سیستان و کردستان به بالای ۵۴ درصد می رسد فشار مضاعفی بر قشر محروم جامعه داشته و بر اعتراض آنها نسبت به سیاستهای معیشتی دولت افزوده است.

۴- اعلام اعداد واهی رشد ۶ درصدی اقتصاد و یا ایجاد ۸۰۰ هزار شغل در کشور از زبان رییس جمهور و معاون اول در حالی که مردم هیچگونه آثاری از آن در بهبود زندگی خود نمی بینند باعث افزایش یاس و عدم اعتماد مردم به دولت و افزایش عصبیتها نسبت به دولت شده است .

۵- رشد سریع حاشیه نشینی خصوصا در شهرهایی مانند مشهد بر پیچیدگی مسائل این شهرها و حاد تر شدن مشکلات این قشر از مردم افزوده و زمینه اعتراضها را گستر ده تر می کند.
لازم به ذکر است که در تجمعات مشهد تعداد زیادی اتباع افغانی هم حضور داشتند.

۶- در این میان دشمنان انقلاب از آمریکا گرفته تا منافقین و سعودیها و اسرائیل از آب گل آلود ماهی گرفته و برنامه استفاده از اوباش و ایجاد اغتشاش و درگیریهای کور و کشته سازی خصوصا در شهر های کوچک و محروم و استفاده از شکافهای قومیتی و طایفه ای را استارت زدند . اخبار رسیده حاکی از آن است که کمک مالی سعودیها به منافقین بعنوان عمله آنها تا ۹۰۰ برابر نسبت به قبل افزایش یافته و جلسات گسترده ای بین منافقین و سعودیها برای گسترش این آشوبها برگزار شده که البته هرچند برای مردم زحمت ایجاد کرده اند ولی قطعا جواب خود را هم از مردم دریافت کرده و با تودهنی محکمی از طرف مردم به عقب رانده

خواهند شد.

۷- متاسفانه شاهد مواضع مشکوک و مبهم از طرف مقامات بالای دولت و طیف اصلاح طلبان در متهم کردن رقیب و امتیاز گرفتن از نظام هم بوده ایم که با خرد و تدبیر برای ایجاد وحدت ملی منافات دارد . بیان اظهاراتی توسط آقای جهانگیری در همان روز اول در مشهد که برنامه ریزی این اعتراضات را به جناح رقیب نسبت داد و یا نقل مطلب دروغی توسط غلامحسین کرباسچی و استقبال وسیع اصلاح طلبان و پخش گسترده خبردروغ احضار آقای علم الهدی توسط شورای امنیت ملی در فضای مجازی خصوصا توسط رسانه های اصلاح طلب و ارائه تحلیلی از طرف عباس عبدی در مورد نقش جناح رقیب در حوادث و نشر گسترده آن در فضای مجازی توسط رسانه های اصلاح طلب و یا تحلیل آقای رییس جمهور که مردم غیر از مشکلات معیشتی مشکل نبود فضای آزاد سیاسی را هم دارند ؛ همه و همه این دم خروس را در جیب اصلاح طلبان و فتنه گران نمایان کرده و نشان میداد که آنها از شرایط پیش آمده خرسند هستند و در نتیجه شاهد نوشتن مقالات و مطالبی در رسانه های مکتوب فتنه گران هستیم که خواستار بازنگری و اصلاح قانون اساسی و تجدید نظر در اصول مربوط به رهبری شده اند . خواسته ای که زمین تا آسمان با خواسته مردم فرق می کند.

۸- مقام معظم رهبری از ابتدای دولت یازدهم بارها تاکید کرده اند که نسبت به فتنه حساس هستند و باید دولت مرز خود را با فتنه گران جدا کند . متاسفانه عدم توجه به این مطالبه رهبری و اختلاط گسترده فتنه گران نشان دار با دولت و در راس امور حساس کشور باعث ناتوانی دولت در اداره اینگونه حوادث و مشکلات امنیتی در کشور شده و از طرفی رسوخ و نفوذ ایادی دشمن و جواسیس آمریکا و اسراییل و انگلیس و فرانسه در مراکز حساس تصمیم گیری شده و ضعف دولت را دو چندان کرده است .

۹- و اما چه باید کرد؟
پاسخ روشن است .
الف : دولت باید هرچه سریعتر به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم رسیدگی کند .
ب : کمترین کار برای شنیدن صدای مردم و پاسخ به ندای مردم ؛ ترمیم کابینه و تعویض وزرای فلج اقتصادی و روی کار آوردن افرادی انقلابی و مسئول و با رویکردی جهادی برای حل مشکلات مردم است .
ج : دولت باید باور کند که از وزیر لوس و ننر و بی عرضه و ناتوانی مثل آخوندی که با سوء استفاده از موقعیت سیاسی خود صاحب صدها میلیارد تومان ثروت شده و هیچ کاری برای آسایش و رفاه مردم نکرده ؛ بعد از اینهم کاری بر نمی آید . باید او و امثال او را هرچه سریعتر عوض کرده و جوانان متخصص مومن به انقلاب که فراوان هم هستند را بکارگیرد تا بتواند در میان مردم سر خودش را بلند کند و گرنه یک هجوم دیگر مردم انقلابی و گرسنه و بیکار طومار دولت را درهم خواهد پیچید.
د : مبارزه با فساد و اشرافی گری بطور واقعی و جدی و در هر رده ای از مسئولین کشوری باید با جدیت دنبال شود.
ه : امروز روز وحدت است . دولت و جناح رقیب باید به کمک یکدیگر آمده و مشکلات مردم را حل کنند . رقابتهای بیحاصل نتیجه ای جز نارضایتی بیشتر مردم نخواهد داشت.

۱۰- آنها هم که دانسته و ندانسته قصد دارند حرکت اعتراضی مردم را بر علیه نظام تفسیر کنند بدانند که خوابشان تعبیر نخواهد شد . این مردم هرچقدر هم مشکلاتشان زیاد باشد و فشارها افزایش یابد بازهم خودشان از انقلاب دفاع خواهند و بساط ضد انقلاب و فتنه گر را در چشم بهم زدنی برخواهند چید و امنیت را درکشور برقرار خواهند نمود.

محسن شاطرزاده
تهران ۱۱ دیماه ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۹/۱۸ - ۱۱:۰۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

شکست داعش در منطقه :
نابودی شجره ملعونه و طواغیت مستکبر ؛
طلیعه حکومت جهانی واحد

محسن شاطرزاده
تهران - ۳۰ آبان ۱۳۹۶

با شکست سپاهیان سیاه دل و فریب خوردگان لشگر شیطانی دواعش ؛ یک بار دیگر وعده راستین الهی و پیروزی حق بر باطل را به عیان شاهد بودیم .
شش سال پیش شیاطین غربی و در راس آنها شیطان بزرگ آمریکا با همدستی اسراییل جنایتکار با پرورش داعشیان و همراهی عناصر جنایتکار حزب بعث عراق و یاران صدام معدوم و ملعون و با فریفتن جوانانی ساده اندیش از میان جوامع مختلف عربی و غیر عربی خصوصا اروپایی و تلفیق آنان با جنایتکارانی از سراسر جهان ؛ نقشه شوم و پیچیده و خطرناکی را استارت زدند که به خیال خام خود نقشه خاورمیانه جدید را ترسیم کرده و اسراییل جنایتکار را از ترس و نگرانی خلاص کرده و فشار و تهدید را بر ایران اسلامی و حزب الله انقلابی دو چندان کنند. آنها به خیال خود قصد خاموش کردن نور خدا را داشتند ولی زهی خیال باطل که خداوند جل و علا در قران مجید می فرماید:

یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لوکره الکافرون (سوره صف آیه ۸)

کافران نمی دانند که اراده و قدرت الهی بر این تعلق گرفته که نور خدا پرفروغتر شود.
روز گذشته با پیروزی جبهه مقاومت در شهر البوکمال سوریه به فرماندهی مستقیم سردار رشید اسلام و یار وفادار و مخلص رهبری ؛ حاج قاسم سلیمانی ،
آخرین جرثومه های تکفیری داعش به هلاکت رسیده و عراق و سوریه از لوث وجود این منحرفین آزاد شد و نقشه های دشمنان غدار نقش برآب شد هرچند کینه های آنان عمیق تر شده و باید آماده نقشه جدید شیطانی دیگری از طرف آنان بود ولی تا همین جا بیان چند نکته ضروری می نماید:

۱- ثمره مقاومت :
این مبارزه که نزدیک شش سال بطول انجامید نشان از نتیجه شگرف مقاومت و پایداری در راه اهداف الهی در مقایسه با راههای سازشکارانه و بزدلانه و حقارت در مقابل دشمن دارد و نشان داد که هر چند مقاومت در برابر دشمن هزینه دارد ولی هزینه آن بسیار کمتر از هزینه سازش در برابر دشمن است . آنان که عزتمندانه و مقتدرانه در مقابل دشمن جنایتکار ایستادند زودتر از سازشکاران توانستند حق خود را از مستکبرین بگیرند.

۲- ارزش و جایگاه رفیع بسیج مردمی:
چه در میدان نبرد سوریه و چه در عراق؛ هزیمت و شکست دشمن از آنجا شروع شد که بسیج مردمی برای دفاع از خاک و میهن خودشان به میدان آمد . معارضین سوریه ای که با پشتیبانی آمریکا و دیگر کشورهای قدرتمند اروپایی و دهها کشور همسوی آنها ؛ بیش از ۸۰ درصد سوریه را در اختیار گرفته و به دروازه های دمشق وکاخ ریاست جمهوری رسیده و خود را در آستانه پیروزی دیده و خواب و رویای حکومت و ریاست می دیدند به یکباره با بسیج مردمی و ورود لشکر عظیم مردمی که برای دفاع از میهن و خانه و کاشانه خود بپاخاسته بودند ، مواجه شده و عقب نشینی ها و شکستهایشان شروع شد . همانها که بهانه دفاع از مردم را داشتند به ناگاه خود را در مقابل مردم بپاخاسته دیدند و توان مقابله از دست بدادند تا امروز که تمامی خاک سوریه از وجود پلیدشان پاک شد . در عراق هم با فراخوان مرجعیت و بپاخواستن لشکر مردمی و بسیج مدافعین مردمی در کنار ارتشیان آن کشور و حمله به دشمن ؛ شاهد هزیمت هر روزه دشمنان اسلام بودیم و هرچند که نیروهای غربی به اسم جنگ با داعش کمکهای شایانی را به لشکریان شکست خورده کردند ولی عاقبت مجبور به تسلیم در مقابل لشکریان مومن و مردمی شدند . این نشان دهنده اهمیت دکترین امام راحل در تکیه به مردم و حل معضلات کشور با اعتماد و اتکای به مردم وبسیج مردمی و خلاصه کلام یک حکومت واقعا مردمی می باشد . قطعا حضور مردم در تمامی معضلات اجتماعی و در مقابله با دشمن می تواند راهگشا و حلال مشکلات باشد.

۳- تکیه به توان داخل بجای اتکا به قدرتهای خارجی :
این جنگ نشان داد که تکیه به توان داخلی و مردمی نقش مهمی در حفظ و حراست و تامین امنیت کشور دارد و مردم منشا قدرت در کشور هستند . در مقابل گروههای لیبرال غربگرا و مرعوب غرب که صرفا با اتکا به پول و تجهیزات و قدرت کشورهای غربی ؛ شانسی برای پیروزی جبهه مقاومت قائل نبودند شرمنده و سرافکنده شدند . آنها دچار اشتباه محاسباتی شدند و در محاسبات آنها هرگز قدرت ایمان و باور به قدرت احد واحد در نظر گرفته نشد . آنها نمیدانستند که در یک جبهه حق در مقابل باطل ؛ عده و عده تعیین کننده نیستند بلکه ایمان و توکل به خدا و اخلاص و ایثار حرف اول را می زند چرا که به این قول خداوند ایمان دارند که:

کم من فئه قلیله غلبت مئه کثیره

۴- نقش مهم رهبری الهی:
به اعتراف دوست و دشمن نقش رهبری بلا منازع مومنانه ؛ خالصانه ؛ شجاعانه و مقتدرانه حضرت امام خامنه ای نقش اساسی در هدایت این جنگ به ساحل پیروزی داشت . دشمن بارها و بارها اعتراف کرده که در مقابل رهبری استراتژیست قرار گرفته که همه نقشه هایش نقش برآب می شود واین نشان از اهمیت و ارزش جایگاه والای یک رهبر خداترس وبصیر و حکیم الهی دارد که با تکیه بر مردم و با اتکال به خدا بدون هیچ ترسی از دشمن هدایت جنگ را بر عهده گرفته و پیچیده ترین نقشه های دشمن را نقش بر آب می کند.

۵ - تجدید حیات بیداری اسلامی :
با دسیسه های دشمن و به انحراف کشاندن حرکت پرشور بیداری اسلامی در قالب جنگ سوریه ؛ امروز با شکست دواعش برگشت مجدد قطار بیداری اسلامی به ریل اصلی خودش را شاهد خواهیم بود. قطعا با نابودی گروههای تکفیری منحرف و دشمن ساخته ؛ امروز چهره نورانی اسلام و حرکتهای اسلامی بیش از پیش خودش را نمایان کرده و شیفتگان بیشتری را از میان انسانهای سرگردان و حیران در دنیای پر از فریب و ظواهر و مادیات ؛ جذبّ اسلام خواهد کرد . حرکت مومنانه و پر خروش میلیونها انسان به عشق ابا عبدالله در ایام اربعین طلیعه این حیات جدید الهی است . در دنیایی که همه با سرعت و چهار نعل به سوی جهنم می شتابند؛ امروز روزنه ای از بهشت و با نور و عطر سیدالشهدا همگان را به ایمان و معنویت دعوت می کند واین حیات طیبه آرامش بخش جانها ی مومنان اعم از مسلمان و غیر مسلمان شده است.

۶- حکومت جهانی واحد ؛ مدینه فاضله بشریت است . اعتقاد شیعیان به ظهور منجی عالم ؛ و انتظار برای ظهور حضرتش جان مایه مقاومت در مقابل ستمگران و ظالمان بوده و هست . امید آن داریم که این نهضت و شکست دشمنان غدار مهیا کننده زمینه ظهور حضرتش و سپردن این امانت به دست با کفایت این امام همام و ایجاد حکومت واحد جهانی باشد.
ان شاالله

محسن شاطرزاده
۳۰ آبان ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۲:۴۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

سیر تطور و تحول نسل
تلاش سامری های زمانه برای تغییر ذائقه جامعه

محسن شاطرزاده
۲۱ تیر ماه ۱۳۹۶

ایام هفته حجاب و عفت را سپری می کنیم و هر دستگاهی به روشی خود تلاش در ترغیب دختران به پوشش کامل و پرهیز از بد حجابی دارد . برخی صدا و سیما و برنامه هایی مانند خندوانه را مقصر تغییر ارزشها در میان نسل جوان تلقی می کنند . گروهی به وزارت ارشاد خرده می کیرند که کوتاهی کرده اما در این میان کمتر تحلیلی دینی با تکیه به مبانی قرآن و داستانهای تاریخی آن خصوصا داستان قوم بنی اسرائیل به چشم می خورد . در صورتیکه خداوند تبارک و تعالی هدف از بیان این داستانها در قرآن را عبرت آموزی آیندگان می فرماید. لذا در این نوشتار اشاراتی از منظر یکی از داستانهای قرآنی خواهم کرد:

۱- خداوند تبارک و تعالی داستان بنی اسراییل را نقل می کند تا به همه هشدار بدهد در معرض امتحان الهی هستند و هیچ استثنایی هم نیست آنجا که بنی اسراییل بعد از آنهمه سختی و همراهی با موسی وقتی به ساحل آرامش و رفاه و مادیات می رسند فرد فاسدی بنام سامری از غیبت موقت موسی استفاده کرده و مردم را به پرستش گوساله اش فرا می خواند . ما هم استثنا نیستیم همه در معرض خطر و ابتلا و امتحان هستیم . دوران سختی را پشت سر گذاشته ایم . به دوران رفاه رسیده ایم . سامریها و گوساله هایشان مارا فرا می خوانند . فقط در فکر فساد دیگرانیم.

۲- آیا به خودمان امید داریم؟ باید همه ما از شر شیطان به خدا پناه ببریم. اگر فساد داخل خودمونه پس همه ما مسئول هستیم و در پیشگاه خداوند باید پاسخگو باشیم . فساد مهم نیست چقدر باشد مهم این است که به فساد راضی باشیم . اگر ما بخاطر دنیای خودمان چشم به روی فساد فاسدان ببندیم حق ماست که ظالمی بر ما حاکم شود و حق اعتراض هم نداریم چون خود ما صلاحیتمون رو از دست داده ایم . پس بیاییم کلاهمان را قاضی کنیم اگر بخاطر دنیای زودگذر خود حقی را ناحق کرده ایم ولو اندک ؛ قبل از اصلاح خودمان شماتت دیگران را نکنیم و اگر خودمان صالح بوده ایم و تقوای الهی پیشه کرده ایم چرا سکوت کرده و امر به معروف و نهی از منکر نکرده ایم و جلوی فساد و ظلم را ولو اندک نگرفته ایم؟. قطعاعقوبت همه این موارد به خودمان برمی گردد و برای همه این ها باید پاسخگوی عدل الهی باشیم .

۳- قطعا خداوندی که در جایگاه عدل نشسته هرگز بی گناهی را به آتش عذاب گناهکاری نمی سوزاند اما آنجا که امتی در مقابل ظلم و فساد اجتماعی ساکت بوده اند همه را به آن آتش عذاب خواهد داد چرا که همه مسئول بوده اند و تکلیف داشته اند . اینکه ما بنشینیم و خطای دیگران را برشمریم هنر نکرده ایم اما هنر آنجاست که در میدان فساد و تباهی خود و خانواده خود و جامعه خود را از غرق شدن نجات دهیم . تاسف آنجاست که ضرب المثل نان را به نرخ روز بخور و یا خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو به اعتقاد جمعی تبدیل شود و حرامخواری امری رایج شود و قبح آن ریخته شود . آنگاه کسی که رعایت حلال و حرام بکند منزوی خواهد شد و از جامعه حذف خواهد شد .

۴- مسئله چپ وراست و این وآن نیست . بلکه دعوا سر لحاف ملا است . مساله حق و باطل و فقر و غنا و اشراف زدگی و ساده زیستی و پول پرستی و هوی خواهی است . مساله گوساله سامری است که امروز همه به پرستش آن مشغولند و غافل . آیا امیدی به بیداری هست؟

۵- قرآن داستانهای مختلفی از انسانها در عصرهای مختلف را بیان می فرماید که به اوج و یا اضمحلال رسیدند اما هیچ کجا صحبت از اصلاح طلب و اصولگرا نمی کند بلکه سخن از انسانهایی می کند که دنبال هوای نفس و دنیا طلبی رفتند.
خداوند تبارک و تعالی بارها داستان بنی اسراییل و موسی و گوساله سامری را مطرح می کند . مردمی که در غیبت کوتاه موسی علیرغم حضور نایب موسی یعنی هارون دلبسته سامری و دعوت او به دنیا طلبی و پرستش گوساله سامری می شوند و خدا را از یاد می برند . اینها همان مردمان مومن به خدای واحد بودند ولی چرب و شیرین دنیا آنها را عوض کرد.
مگر نبود در روز عاشورا که ژنرالهای اصلاح طلب و اصولگرا در سپاه یزید در مقابل ابا عبدالله قرار گرفتند ؟ کسانی که در سپاه علی بودند ولی فریب دنیا و وعده پول و مقام و جاه و شکوه دنیایی آنها را در مقابل فرزند علی قرارداد تا جاییکه فتوای قتل حسین بن علی توسط فرمانده سابق لشکر علی که به یزید پیوسته بود صادر می شود؟ مگر نه آن بود که شمر بن دی الجوشن قاتل اباعبدالله جانباز سپاه علی و یکی از فقهای زمانه خودش بود . اینها عبرتهای تاریخ است . آیات قرآنی مشحون از این بیانات است که داستانهای تاریخ گذشتگان را برای برای عبرت آیندگان بیان می کند تا بدانند عاقبت آنهایی که نافرمانی خدا را کردند چه شده است .
صحبت سر اصولگرا و اصلاح طلب نیست . آدرس غلط نباید داد . سخن سر انسان خداترس و انسان نافرمان است . صحبت سر دنیا طلبانی است که همه چیز را فدای دنیا طلبی خود می کنند . صحبت سر هواپرستانی است که اشرافیت را با هزار توجیه به انقلاب اسلامی تحمیل کرده اند ، در هر جناحی می خواهند باشند.

۶- آیا اگر جامعه سکولار و حکمران هم بی دین باشد اما شاخصهای توسعه را داشته باشد مورد قبول است؟ اگر اینطور باشد که باید بگویم بهترین توسعه در کشورهای با حاکم دیکتاتور اتفاق افتاده . نگاهی به تاریخ کره جنوبی بکنیم توسعه خود را مدیون حکومت دیکتاتوری نظامیان است . نگاهی به شیلی بکنیم توسعه یافته ترین کشور امریکای لاتین است اما توسعه خود را مدیون پینوشه دیکتاتور می باشد و قس علی هذا . صحبت از این است که ایا مردم سالاری دینی را می توانیم شکل بدهیم یا نه؟ اگر امروز برخی می گویند حکومت ایدیولوژیک نمی توانیم داشته باشیم و عصر ایدئولوژی به سر آمده و مردم سالاری دینی غیر ممکن است ، ریشه در سکوت ما و راضی شدن به سامریها و معطل گذاشتن اصل نظارت دائمی اسلام یعنی امر به معروف و نهی از منکر است.
۷- بد نیست امروز خود را با سالهای اول انقلاب مقایسه بکنیم و تحولات و تغییرات شدید ذائقه ها را به چشم ببینیم. در آن سالها دلهای جوانان با صوت دلنشین قرآن آرام می گرفت و این روز ها برای تشییع جنازه پاشایی ها چه غوغایی می شود . آن روزها برای یک آهنگ غیر مجاز چه رگهایی به جوش می آمد و امروز برای برگزاری کنسرتهای آنچنانی چه تلاشها و حمایتهای دولتی می شود . آن روزها مراسم دعای کمیل و ندبه و نمازجمعه با چه شور و حالی در سراسر ایران برگزار می شد این روزها به گوهری کمیاب تبدیل شده . آن روزها دانشجویی ما فضای انقلابی و اسلامی و ضد آمریکایی را در دانشگاه تزریق می کرد و امروز دانشجوی ما تبلیغ غرب و آمریکا نی کند و مسئولان دانشگاهی هم برای شادتر کردن فضی دانشگاهی اردوها و کنسرتهای مختلط دانشجویی برگزار می کنند . آن روزها مردم دغدغه شنیدن آهنگها و تمیز آن با غنا و حلال و حرام بودن آنرا داشتند و امروز انواع آهنگهای پاپ غربی جامعه و صدا وسیما را در نوردیده است . براستی چه کسی مقصر است؟
۸- خوب است نگاهی به خانواده ها داشته باشیم . براستی حساسیتهایی که ما امروز برای تربیت فرزندان خود داریم با آن ایام اولیه انقلاب یکی است ؟ چرا امروز دختران بدحجاب و گاها بیحجاب را در میان خانواده های متدین مشاهده می کنیم؟ آیا خودمان را مقصر نمی دانیم؟ تعبیر مرحوم دکتر شریعتی که : پدر ؛ مادر ما متهمیم را حتما بباد می آوریم . ساید مرحوم دکتر شریعتی این روزها را پیش بینی می کرده.

به هر حال حرف و سخن زیاد ایت و بهتر است همه باهم بیاییم کمک کنیم مشکلات فرهنگی این جامعه را برطرف کنیم و زمینه روی کار آمدن انسانهای مخلص و متقی و کاردان را فراهم کنیم و گرنه روی کار آمدن انسانهای فاسد و پول پرست و دنیا زده و منحرف موجب افزایش حفره های فساد در جامعه و سیر قهقرایی در حامعه خواهد بود.

محسن شاطرزاده
۲۱ تیر ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۱ - ۱۵:۰۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

تاثیر تحریمهای جدید آمریکا

مصاحبه با روزنامه صبح توس مشهد
۳ تیر ماه ۱۳۹۶

سفیر اسبق ایران در برزیل در گفتگو با «صبح توس» مطرح کرد:گنجانده شدن مجموع تحریم‌های 38 سال پیش در تحریم‌های اخیر

مشهد- سفیر اسبق ایران در برزیل گفت: مجموع تحریم‌های 38 سال پیش در تحریم‌های اخیر آمریکا و غرب علیه کشورمان گنجانده شده است.

محسن شاطرزاده در گفتگو با صبح توس با اشاره به این نکته که این روزها پرونده ایران در یک جنگ زرگری و تقسیم کار بین دشمنان غربی و در مقابل آمریکا و عربستان در FATF در دست بررسی است، گفت: سخنان شب گذشته آقای رئیس جمهور علیه سپاه احتمالا واجد پیامی به سلطه گران بوده که در صورت اثبات باید به خدا پناه برد که رئیس جمهور کشور با ذبح سپاه بنای خوش خدمتی به سلطه گران سیاه دل را داشته باشد.

سفیر اسبق ایران در برزیل در رابطه با پس لرزه های موشکی سپاه در منطقه و جهان گفت: پس لرزه های موشکهای ذوالفقار سپاه قطعا به این زودی ها تمام نخواهد شد . آنها که در مناظرات انتخاباتی حتی از نوشتن جمله «مرگ بر اسراییل» بر روی موشک نگران بودند قطعا از نزدیک شدن اسرائیل به مرگ باید بیشتر نگران شوند .


شاطرزاده در ادامه با اشاره به این نکته که مجموع تحریم های 38 سال پیش در تحریم های اخیر گنجانده شده است، ابراز داشت: تحریمهای بی سابقه کشور آمریکا به بهانه تروریسم و پاره کردن برجام توسط ترامپ؛ نیاز ستاد جنگ روانی را به ایجاد حوادثی فرعی و دور کردن اذهان ملت از مسئله اصلی ضروری کرده است.

وی با اشاره به نقش مردم در خنثی کردن توطئه های دشمنان در کشور گفت: مردم همیشه درصحنه ایران، بارها ثابت کرده اند که در شناخت مسئله اصلی کشور بسیار جلوتر از دولتمردان هستند و بسیاری از توطئه های دشمنان در کشور راخنثی کردند و امروز هم چنین است .

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۲:۴۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

مسئله اصلی ؛ مسئله فرعی
فریب اذهان عمومی

محسن شاطرزاده
۲ تیر ۱۳۹۶

امروز در حاشیه راهپیمایی روز قدس شاهد اتفاقاتی بر علیه رییس جمهور کشورمان بودیم که نمی توان از کنار آن سادگی گذشت. در این خصوص نکاتی به ذهن متبادر می شود که با دلسوزان انقلاب به رایزنی و اشتراک گذاشته میشود:
۱- سخنان دور از انتظار رییس جمهور در شب قبل از روز قدس اذهان تیز بین و آشنا به جنگ روانی را به پسا پرده سناریویی جدید هدایت کرده و اتفاقاتی جدید را به انتظار نشسته بود.
۲- تحریمهای بی سابقه کشور توسط آمریکا به بهانه سپاه و تروریسم و پاره کردن برجام توسط ترامپ ؛ نیاز ستاد جنگ روانی را به ایجاد حوادثی فرعی و دور کردن اذهان ملت از مسئله اصلی ضروری کرده بود.
۳- حادثه امروز و شکل آن نشان می دهد که به هیچ وجه نمی تواند اتفاقی خودجوش و یا به زعم بدخواهان توسط آتش به اختیاران باشد . بنا براین چند حالت محتمل هست : یابایستی توسط عناصر و هواداران افراطی احمدی نژاد صورت گرفته و از قبل هماهنگی لازم شده باشد یا اینکه ستاد جنگ روانی روحانی آنها را سازماندهی کرده تا مظلومیت روحانی را پیراهن عثمان کنند یا اینکه عوامل بیگانه ای میدان دار بوده و از احساسات جمعی از مردم هم سوء استفاده کرده باشند ولی قطعا توسط حزب الله غیور و روشن بین نبوده و در آینده هم نخواهد بود . حزب الله بسیار دقیق تر و تیز بین تر از آن است که در روز قدس روزجهانی وحدت مسلمین آتش تفرقه را در کوی و برزن شعله ور کرده و اختلاف درون خانواده را جار زند .
۴- آتش بیاران معرکه و وسواسان خناس در این روز ها تلاش مذبوحانه زیادی داشته اند تا تعریف انحرافی از آتش به اختیاری داشته باشند و این اتفاقات دقیقا باب طبع آنان بود تا بتوانند گفته خود را اثبات کنند زهی خام اندیشی . آنها کور خوانده اند که جوانان حزب الله چنین گزکی را به دست دشمنان و منافقین و بدخواهان بدهند و قطعا این نقشه دشمن هم نقش بر آب خواهد شد.
۵- این روزها پرونده ایران در FATF در دست بررسی است و در یک جنگ زرگری و تقسیم کار بین دشمنان غربی در مقابل آمریکا و عربستان ؛ اروپائیها خواستار مهلت بیشتری برای ایران هستند . سخنان شب گذشته آقای رییس جمهور بر علیه سپاه احتمالا واجد پیامی به این سلطه گران بوده که در صورت اثبات باید به خدا پناه برد که رییس جمهور کشور با ذبح سپاه بنای خوش خدمتی به سلطه گران سیاه دل را داشته باشد.
۶- پس لرزه های موشکهای ذوالفقار سپاه قطعا به این زودیها تمام نخواهد شد . آنها که در مناظرات انتخاباتی حتی از نوشتن جمله مرگ بر اسراییل بر روی موشک نگران بودند قطعا از نزدیک شدن اسراییل به مرگ باید بیشتر نگران شوند .
و همه اینها یعنی اینکه لازم است جای مسئله اصلی با مسائل فرعی کشور عوض شود تا اذهان عمومی ورود جدی به مسئله اصلی پیدا نکند اما مردم همیشه درصحنه بارها ثابت کرده اند که در شناخت مسئله اصلی کشور بسیار جلوتر از دولتمردان هستند و امروز هم چنین خواهد بود . مسئله اصلی ما آمریکاست ؛ کسی نمی تواند آدرس اشتباه بدهد.

محسن شاطرزاده
۲ تیرماه ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۲:۴۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

مدینه فاضله اسلامی
گمشده نسل سوم انقلاب اسلامی

مروری بر نتیجه دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری

محسن شاطرزاده
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶

دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران با شور و شوق وصف ناپدیر آحاد ملت خصوصا جوانان این مرز و بوم پایان یافت و نتایج آن اعلام شده و آقای حسن روحانی با اکثریت ۵۷ درصدی آرا به پیروزی رسید . تحلیلهای مختلفی از دیدگاههای متفاوت بازندگان و برندگان انتخابات ارایه شده و هرکدام به ریشه ها و عوامل برد و باخت اشاره می کنند اما نکات ذیل در این تحلیلها غافل مانده است که به بررسی آنها می پردازیم:
۱- انقلابیون ایران اسلامی پس از سرنگونی طاغوت بزرگی چون شاه بدنبال ایجاد نظامی عادلانه مبتنی بر اخلاق و شعایر اسلامی و به دور از هر گونه دنیا طلبی و قدرت طلبی و ریا و نفاق بودند و با این امید و تحت ولایت و زعامت امام راحل و حضرت آیت الله خامنه ای حماسه ها آفریدند و در جنگ تحمیلی رشادتها آفریدند و در سازندگی کشور خصوصا روستاها کولاک کردند اما به یکباره پس از جنگ دعوت به رفاه طلبی و اشرافیت و تکاثر شدند . مسابقه دنیا طلبی شروع شد و اول از همه دامن دولت و وزرا و شخص رییس جمهور را گرفت در صورتیکه کشور هنوز به تلاشهای مجاهدانه و مخلصانه و ایثارگرانه برای سازندگی نیاز داشت.
۲- دعوت به رفاه و ثروت اندوزی حتی از تریبون نمازجمعه عامل زراندوزی و تکاثر عده ای خدانشناس و سوء استفاده از خوش بینی مسئولین و نیز حفره های نظارتی و ایجاد فساد های مالی متعددی شد که اولین مورد آن فاضل خداداد شناسایی شده و اعدام شد .
۳- کم کم حساسیتهای مسئولین و جامعه کمتر شده و حتی به حوزه فرهنگ سرایت کرد و وزیر ارشاد صحبت از تساهل و تسامح به میان آورد که مورد عتاب شدید رهبری تحت عنوان شبیخون فرهنگی قرار گرفت .
۴- مصلحت اندیشی های بی مورد در قوه قضاییه و تعلل در محاکمه دانه درشتها و نیز سوء استفاده اصحاب قدرت و نزدیکان آنها به مرور سبب گسترش فساد مالی و توسعه ولنگاری های فرهنگی گردید و موجب ایجاد رقابتها برای کسب قدرت و به عبارتی بروز جنگ قدرت گردید .
۵- نسل سوم انقلاب که دوران شاه را ندیده بود و صرفا از طریق نقل قولهای گذشتگان و یا اقوال صدا وسیما با جنایات شاه آشنا شده بود به مقایسه قول و رفتار صاحب منصبان امروز پرداخته و به تضادها و تناقض های آشکاری برمی خورد وانگهی در مقایسه با رژیم سیاه شاه تفاوت کمی در رفتارها خصوصا در حوزه فساد مالی می بیند اینجاست که دچار دوگانگی شدید می شود . از یک طرف آموزه های دینی او از مدینه فاضله حکومت اسلامی سخن می گویند که در آن:

- فقر وجود ندارد.
- تبعیض وجود ندارد.
- فساد وجود ندارد.
- جنگ قدرت و قدرت طلبی وجود ندارد.
- اخلاق در حد اعلا وجود دارد.
- تکاثر ثروت وجود ندارد.
- عدالت اجتماعی در حد اعلا وجود دارد.
- ظلم وجود ندارد و حق مظلوم از ظالم گرفته می شود.
- حاکم بر رعیت رجحانی ندارد.
- جان و مال و ناموس مردم در پناه حکومت است.
- نامسلمان چه ارمنی باشد و چه یهودی ولی در امنیت بسر می برد و به عدالت قاضی مسلمان اعتماد دارد و در پناه جامعه اسلامی قرار می گیرد.
- دروغ گفته نمی شود.
- دین و اخلاق و آبروی مسلمان و غیر مسلمان احترام دارد.
- هیچ گرسنه ای وجود نخواهد داشت.
- زندگی حاکمان هم طراز با مردم خوهد بود.
- و دهها مورد دیگر از مکارم انسانی و اسلامی

ولی این جوان نسل سومی انقلاب از ابتدا که چشم به این جهان گشوده در جمهوری اسلامی تنفس کرده و قضاوتش به این حکومت بر اساس تجارب خودش می باشد . او برخلاف آموزه های دینی اش که انتظار حکومت عدل اسلامی را می بیند با فساد ها و قدرت طلبی ها و ثروت اندوزیها و ظلمها و بی اخلاقی های بی شماری از جانب صاحبان قدرت حتی در لباس روحانیت مواجه می شود که در درون خودش نمی تواند این تناقض را حل کند و درنتیجه دچار حیرت و سرگردانی می شود .
۶- جوان امروز در دنیایی زندگی می کند که دنیای انفجار اطلاعات نام گرفته و در هرلحظه مواجه بمبارانی از اطلاعات از سراسر جهان می باشد . در هر لحظه در تمام جهان حضور دارد . وسایل ارتباط جمعی پیشرفته او را با زندگی و دنیای مدرن بزک شده مواجه می کند . اینجاست که وسوسه مدرنیته در تقابل با سنت او را به مرز تردید در باورهای دینی می رساند :
و ما در اینجا باید بپرسیم چه کرده ایم برای رفع این تردیدها؟ اگر در رفتارهای دختران و پسران امروز جامعه مان ناهنجاریهای مشاهده می کنیم نباید آنها را مقصر بدانیم بلکه مقصر اصلی ماییم که نتوانسته ایم جامعه آرمانی اسلامی را نشان او بدهیم.
۷- امروز بازندگان انتخابات دلایلی همچون تخلف و دروغ و جنگ روانی و کنسرت و قدرت طلبی و ...... رقیب را عامل باخت خود میدانند در صورتیکه دلیل اصلی باخت در درون خودمان خانه کرده است.
اگر ما حتی در گوشه ای از این کشور بزرگ نمونه ای از آن جامعه فاضله آرمانی که ترسیم کرده بودیم درست کرده بودیم و نشان جوانانمان می دادیم ؛ اگر ما حرکتهای جهادی که برای سازندگی و رفع محرومیت کشور داشتیم تداوم می دادیم و جوانانمان را هم در آنها شریک می کردیم؛ امروز اگر ما با مفسدان مالی و سوء استفاده کنندگان از قدرت با قاطعیت و بدون هیچ ملاحطه ای برخورد می کردیم ؛ امروز اگر دست ثروت اندوزان را از قدرت جدا می کردیم ؛ امروز اگر شایسته سالاری را بجای رابطه بازی ها در جامعه حاکم می کردیم ؛ امروز اگر کرامت و عزت جوان تحصیلکردمان را و همه آحاد جامعه مان را حفظ می کردیم ؛ آنگاه مواجه با این سیل تردیدها و نا امیدی ها نبودیم .
۸- هنوز هم فرصت هست . همه باید دست بدست هم بدهیم و مدینه فاضله انقلاب را با دست همین جوانان ایجاد کنیم . بجای اینکه در روزهای آخر نزدیک به انتخابات به فکر بدست گرفتن قدرت بیفتیم از همین حالا شروع کنیم . باید نهضت خدمت و سازندگی را فراگیر کنیم . باید دولت در سایه داشته باشیم . باید نقد و نظارت دائمی درعملکردهای دولت را وجهه خود کنیم اما نظارتی که به قصد مچ گیری نبوده بلکه کمک به دولت درخدمت رسانی باشد .
مطمئن باشید اگر خدمت بی منت و جهادی و سازندگی همه جانبه وجهه همت گروههای سیاسی قرار بگیرد مرجعیت سیاسی آنها هم به هنگام انتخابات اعم از انتخابات ریاست جمهوری یا محلس ویا شورا ها مورد قبول مردم خواهد بود . برای مردم اصولگرا و یا اصلاح طلب بودن مهم نیست بلکه آنچه برای مردم معیار است خدمتگزار مردم و جهادی بودن و ایثار و از خود گذشتگی است . آنگاه جوانان ما به نقش دین در احیای جامعه انسانی ایمان خواهند آورد.

محسن شاطرزاده
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۲:۵۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

سابقه خدمت لاتها به اسلام

محسن شاطرزاده
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶

من هنوز خبر دقیقی در مورد علت ملاقات آقای رییسی با تتلو ندارم ولی بر اساس نوشته خود تتلو و نیز فیلم منتشر شده از او با آقای رییسی چند نکته را عرض می کنم:

۱- این دیدار خیلی کوتاه و در فرودگاه مهرآباد و به درخواست و اصرار تتلو بوده و از طرف آقای رییسی یا ستاد ایشان هیچ برنامه ریزی قبلی صورت نگرفته است.
۲- در این دیدار فقط صحبت از امام رضا و آهنگ تتلو برای امام رضا بوده و آقای رییسی هم نقش ارشادی و تشویق او برای ادامه راه خدمت به دین و امام رضا را ایفا می کنند.
۳- ظاهرا تتلو از سال ۱۳۹۲ توبه کرده و برگشته است . آن کثافتکاریها و مفاسدی هم که عکسهاش در فضای مجازی هست مربوط به دوران گذشته است . اتفاقا در سال ۱۳۸۸ که تتلو ترانه ای را برای میرحسین موسوی می خواند و مورد استقبال اصلاح طلبها واقع می شود همان تتلوی فاسد سابق است.
۴- مروری بر تاریخ و نحوه برخورد ائمه و علمای دین با اینگونه افراد لاابالی و لات نشان می دهد که همیشه نقش ارشادی و هدایت آنها و استفاده از ظرفیت آنها برای خدمت به دین داشته اند .
داستان حر که اولین کسی بود که راه را بر ابا عبدالله بست و با ارشاد امام توبه کرد و اولین شهید کربلا شد و یا داستان طیب حاج رضایی که از لاتهای معروف تهران بود و با ارشاد امام خمینی متحول شد و در راه اسلام شهید شد ویا داستان تشکیل ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران که اعضای آن اکثرا از لاتهای دروازه غار بودند و همگی متحول شده و در راه اسلام شهید شدند همگی نشان از برخورد ارشادی اسلام با اینگونه افراد طرد شده اجتماعی و استفاده از ظرفیت آنها برای خدمت به اسلام دارد.
۵- لاتها افرادی طرد شده و منزوی از جامعه هستند که برای دیده شدن دست به کارهای خلاف و ناهنجار می زنند ولی اگر با آنها رفتار خوب شده و هدایت شوند و رگ لوطی گری آنها تقویت شود تبدیل به وفاداران خوبی خواهند شد . بدیهی است اگر دیگران به آنها توجه کنند همانند شعبان بی مخ تبدیل به لشکر افسار گسیخته طواغیت و دشمنانی مثل انگلیس خواهند شد کما اینکه سابقه این موارد هم زیاد است.
۶- آنچه مسلم است اینکه پذیرش تتلو توسط آقای رییسی هرگز شائبه انتخاباتی نداشته و صرفا از روی هدایت و ارشاد‌ بوده است ولی متاسفانه این موضوع توسط اصلاح طلبان و مخالفین انتخاباتی آقای رییسی تبدیل به یک هجمه تبلیغاتی برای تاثیر گذاری بر آرای ایشان شد.

محسن شاطرزاده
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۲:۵۵
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

ورود احمدی نژاد به انتخابات: پایانی بر فتنه های قاسطین ، ناکثین و مارقین پس از انقلاب اسلامی

محسن شاطرزاده
۲۳ فروردین ۱۳۹۶

امروز ستاد انتخابات وزارت کشور شاهد اتفاقی بود که بازتاب گسترده ای در میان رسانه ها داشت . محمود احمدی نژاد به همراه دو یاردیگرش بقایی و مشایی برای ثبت نام بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری در ستاد انتخابات حضور یافتند و احمدی نژاد برخلاف تعهدی که قبلا بدنبال توصیه مقام معظم رهبری بصورت مکتوب داده بود نسبت به ثبت نام در انتخابات اقدام کرد . رسانه ها اعم از مجازی و غیر مجازی در واکنش به این اقدام تحلیلهای متعددی ارائه داده و نظرات مکتوب زیادی درکانالها و گروههای تلگرامی تبادل شد که هرچند به نظر نگارنده اصلا اهمیت و ارزش این همه قلم فرسایی را نداشت معهذا چند نکته هم به ذهن صاحب این قلم می رسد که ذیلا عرض می شود:
۱- اصولا کسانی که با روش احمدی نژاد آشنا هستند می دانند که او دنبال ایجاد هیاهو و به گفته خودش فیل هوا کردن است . احمدی نژاد خودش را یک رسانه و آنهم رسانه ای با برد بلند و موفق می داند و لذا روشهایی را طراحی کرده و انتخاب می کند که بیشترین سرو صدا را ایجاد کند . بنابر این هرچقدر رسانه ها به این جنجال و هیاهو دامن بزنند عملا در جهت اهداف او قدم برداشته اند و لذا بهترین روش در برخورد با احمدی نژاد و خنثی کردن شگرد او بی تفاوت بودن و سرد برخورد کردن و عدم انتقال اخبار مربوط به این حضور برای کاندیداتوری است . به عبارتی بایکوت احمدی نژاد بهترین راه عبور از اوست.
۲- برخی از نوشته ها به نگرانی و التهاب از حضور احمدی نژاد دامن زده و سعی در القای فضای تیره و تار دارند در صورتیکه افق بسیار روشن است و این حضور هوچیگرانه احمدی نژاد نتیجه ای جز غربالگری و تصفیه انقلاب از ناخالصی های خودش ندارد . همانگونه که در ۱۴ اسفند سال ۵۹ بنی صدر با سخنرانی خود در دانشگاه تهران ضمن فراهم آوردن نفرت اجتماعی گسترده برای خودش، فرصتی را فراهم کرد که انقلاب از آن ناخالصی نجات یابد .
۳- امروز کارزار انتخابات ریاست جمهوری صحنه تقابل گروههای انقلابی با گروههای غیر انقلابی است و هیچ دسته بندی دیگری مانند اصولگرا و اصلاح طلب و کند رو و تندرو دیگر اصالت ندارد بنابراین ورود احمدی نژاد به صحنه علیرغم نهی رهبری ؛ او را در ردیف دستجات غیر انقلابی قرارداده و عملا در مقابل انقلابیون قرار گرفته است و تکلیف او روشن خواهد بود.
۴- امام علی (ع) در دوران طلایی پنج ساله امامت خود ناچار به تقابل و جنگ با سه گروه قاسطین و ناکثین و مارقین که در میان مسلمین رخنه کرده بودند‌ می شود. تاریخ بعد از انقلاب هم مواجهه با این سه دسته را به عیان نشان میدهد که به جنگ با اصل انقلاب اسلامی رفته اند . در سالهای اولیه انقلاب مقابله قاسطین را شاهد بودیم ؛ در فتنه ۸۸ حضور و تقابل ناکثین را دیدیم و هم اکنون با حرکت جدید احمدی نژاد فتنه خوارج ومارقین زمان جرقه زده می شود اما همه اینها جریانات باطلی بوده و هستند که در مقابل طوفان و رعد و برق انقلاب اسلامی یارای ایستادن نداشته و ندارند.
۵- برخی از تحلیلها حضور احمدی نژاد را به معنی تطهیر فتنه ۸۸ گرفته اند و از آن اثبات حقانیت فتنه گران را می کنند که خیال باطلی است . هرگز حضور خوارج و فتنه گران نهروان به معنای تطهیر اصحاب جمل و ناکثین زمانه نیست . هر دو باطلند و مقابله با هردو لازم . بنابراین فتنه گران شادمانی نکنند چرا که در مقابل امام ایستادند و برای نظام هزینه سنگین تراشیدند و جرم آنها جرم سنگینی است که باید با توبه خود جبران کنند.
۶- اقدام امروز احمدی نژاد پرده اول از نمایشی است که طراحی کرده و قصد اصلی او انحراف توجهات از شور و حال انتخابات به سمت و سوی خودش و اصحاب منحرفش می باشد . لازم است همگان و خصوصا اصحاب رسانه از این قصد بخوبی آگاه بوده و به هیچ وجه به نشر و بازنشر اخبار احمدی نژاد نپردازند . احمدی نژاد تمام شده و در تاریخ ثبت شد . کسی نباید با دامن زدن به های و هوی او نسبت به زنده کردنش اقدام کند. بایکوت احمدی نژاد و در مقابل ایجاد شور و حال در انتخابات بدون احمدی نژاد باید وجهه همت همگان باشد .
۷- تدبیر ظریف و دقیق و حکیمانه رهبری در مواجهه با احمدی نژاد نشان از عمق درایت و تدبیر و مدیریت ایشان برای عبور از گردنه خطرناک فتنه خوارج زمان بود تا به مرور زمان طرفداران احمدی نژاد از او جدا شوند . امروز دیگر هواداری برای احمدی نژاد باقی نمانده غیر از همان دو نفر که همراهش به ستادانتخابات آمده بودند . لشگر احمدی نژاد تنها مانده ، شایسته نیست با نقل اخبار او تبدیل به سیاهی لشگرش شویم.

محسن شاطرزاده
۲۳ فروردین ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۱/۲۱ - ۱۴:۲۸
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


دم خروس حمله آمریکا به سوریه

محسن شاطرزاده
۱۹ فروردین ۱۳۹۶

روز گذشته آمریکا به دستور ترامپ با موشک های کروز به سوریه حمله کرد . آمریکایی ها تعداد موشکها را ۵۹ موشک اعلام کردند در حالیکه بررسی میدانی روسها و سوری ها حاکی از شلیک ۲۳ موشک است . آنهم موشکهایی که خسارت انچنانی وارد نکرده اند . سوالی که مطرح شده این است پس ۳۶ موشک دیگر چه شده اند؟
پاسخ به این سوال از دو حالت خارج نیست . با اینکه این ۳۶ موشک دیگر آمریکایی به صحراها و نقاط نامعلومی اصابت کرده اند که این یک شکست برای آمریکایی ها و عدم دقت موشکهای آمریکایی است . حالت دوم این است که آمریکایی ها فقط ۲۳ موشک نه چندان مخرب پرتاب کرده اند ولی صحبت از ۵۹ موشک می کنند تا فاکتور گران تری را برای اعراب مرتجع صادر کنند و به عبارتی گران فروشی کرده اند. شواهد امر نشان از قوی بودن ظن دوم دارد . شب گذشته در کمتر از یک شبانه روز ترامپ با ملک سلمان پادشاه عربستان تماس تلفنی گرفته و گزارشی از حمله موشکی آمریکا به سوریه می دهد و شاه مفلوک عربستان هم کلی خوشحال شده و تشکر می کند ولی به نظر می آید که همانگونه که ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی می گفت اعراب مرتجع که خواهان ورود آمریکا در جنگ سوریه هستند باید هزینه آنرا هم بدهند و الان ترامپ به وعده خود عمل کرده و فاکتور سنگینی برای اعراب صادر کرده تا بپردازند . آنچه که مسلم است بر خلاف تحلیلهای شتابزده وابستگان غربی که ترس و نگرانی را القا می کنند این عملیات آمریکا ارزش میدانی نخواهد داشت مگر اینکه کمی به تروریستهای در صحنه قوت قلب بدهد و مقدار زیادی هم جیب اعراب را خالی کند.

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۹ - ۰۰:۰۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

بکارگیری روشهای حزبی علیرغم عدم وجود ساختار های حزبی در جمنا

محسن شاطرزاده
۲۰ فروردین ۱۳۹۶

مردم سالاری یا دموکراسی بعنوان تجربه بشری در یکی دو قرن اخیر مدلی برای انتخاب حکمرانان از میان مردم و تفویض قدرت از مردم بعنوان صاحبان اصلی قدرت به حاکمان بوده است.
تا کنون مدلهای مختلفی از دموکراسی در کشورهای مختلف جهان تجربه شده که مصادیق آن را در فرانسه و آلمان و انگلستان در اروپا تا ایالات متحده آمریکا و حتی در جمهوری خلق چین ؛ می توان نشان داد. بطور طبیعی هرکدام از این مدلهای حکومتی ابزار و عواملی در نظام حکومتی خود برای اجرای مدل مردم سالاری مطلوب خود طراحی نموده اند که خاص همان کشور است ولی آنچه در همه این مدلهای حکومتی مردم سالار مشترک است وجود احزاب قانونی مختلف برای شکل گیری و تجمیع افراد صاحب تفکر و گرایشات سیاسی مشترک است که با ساختارهای درون سازمانی خود امکان شناسایی و پرورش و رشد استعدادهای ملی را فراهم نموده و به هنگام انتخابات مهمی مانند ریاست جمهوری و درصحنه رقابتهای درون حزبی و برون حزبی عملا استعدادهای کشف شده و پرورش یافته هرگرایش فکری یا احزاب مختلف به کارزار جدی رقابت انتخاباتی واردشده و مردم هم عملا با شناخت بهتری می توانند به نامزد مورد علاقه خود رای بدهند.
در این میان ساختارهای درون حزبی بگونه طراحی می شوند که ضمانتهای لازم را ایجاد کرده و در رقابتهای درون حزبی مسابقات حذفی برگزار میشود تا نهایتا بیشتر از یک نفر بعنوان نماینده حزب برای رقابت نهایی برون حزبی وجود نداشته باشد . به عبارتی رقابت درون حزبی برای اعضای احزاب آزاد است اما رقابت برون حزبی برای آنها ممنوع می شود و همین الزام عملا نگرانی ها از شکست آرا توسط کاندیداهای متعدد از یک حزب را برطرف می کند.
حتی در کشوری مانند جمهوری خلق چین که فقط یک حزب وجود دارد انتخابات از کمیته های مردمی در کوچکترین واحد روستایی شروع می شود تا نهایتا به کنگره ملی خلق چین می رسد اما عملا فرصتی برای شناسایی استعداد های ملی و رقابتهای درون حزبی برای آنها فراهم می کند تا نهایتا در یک کارزار و دوئل نهایی رییس دولت یا رییس جمهور آن کشور انتخاب می شود ولی عملا مکانیزم طراحی شده درون حزبی اجازه نمی دهد افرادی به خود اجازه دهند تا میثاق را شکسته و وحدت حزبی را بشکنند.
جمهوری اسلامی ایران مدل جدید مردم سالاری را با دخالت دین در ساختار حکومتی به نمایش گذاشته و مدل منحصر به فرد مردم سالاری دینی را به جهانیان ارائه کرده است . متاسفانه علیرغم برگزاری بیش از ۳۴ انتخابات هنوز هم در هنگام انتخابات مهمی مانند انتخابات ریاست جمهوری دچار مشکلات متعدد ناشی از حضور جریانات سیاسی مختلف که بسیاری از آنها همسو هم هستند می باشد وگرایشات باندی و زد و بندهای جناحی است که در عمل درصحنه نقش بازی کرده اند و خلا احزاب سیاسی بزرگ و منسجم و تعیین کننده به چشم می خورد و نتیجه آن تاکنون دورهمی جریانات همسو به هنگام انتخابات و پاشیده شدن آنها بعد از انتخابات و سهم خواهی احزاب پدر خوانده از رییس جمهور پیروز بوده است .
جبهه مردمی نیروهای انقلاب(جمنا) که بدنبال چند تجربه تلخ شکست در انتخابات از طرف جمعی از دلسوزان انقلاب و با گردهمایی گروههای همسو و اصولگرا و هرچند دیرهنگام تشکیل گردید ؛ اقدام مبارکی بود که می تواند خلا مهم وجود احزاب سیاسی آنهم با مدل مردم سالاری دینی را در سپهر سیاسی کشورمان پر کند. ولی تشکیل دیر هنگام این جبهه موجب بروز نقاط ضعف متعددی شده است که از جمله آنها اتفاقات بعد از مجمع ملی دوم است ؛ هر چند که در نحوه انتخاب نمایندگان اقشار ۱۸ گانه و نمایندگان شهرها و استانها هم گفتنی ها از کاستی هازیاد است . اگر با پدیده هایی مانند نامه های آقایان فتاح و رضایی و قالیباف و ضرغامی و اعلامیه حضور مستقلانه حجه الاسلام رییسی آنهم به فاصله یک روز پس از مجمع ملی مواجه می شویم این امر ناشی از عدم وجود ساز و کارهایی است که تصمیمات مجمع ملی و شورای مرکزی جمنا را ضمانت کرده تا کسی از آن تخطی نکند . به نظر می آید شورای مرکزی جمنا بیشتر از آنکه محیط بر حلقه کاندیداها باشد عملا محیط در دایره کاندیدا ها شده و تصمیمات کاندیدا ها از قوت بیشتری برخوردار است تا تصمیمات شورای مرکزی جمنا . این خطری است که تا انتهای راه انتخابات ریاست جمهوری میتواند جمنا را تهدید کند و در میانه راه هرکدام از کاندیداها به دلایلی مسیر خود را از صف جمنا جداکنند. امروز خیل عظیم جوانان انقلابی ودلسوز انقلاب به امید وحدت نیروهای انقلاب زیر چتر جمنا جمع شده اند ولی اگر این تجربه هم شکست بخورد یاس و نا امیدی و سرخوردگی بر این جوانان سایه خواهد افکند و این گناهی بزرگ و نابخشودنی است که مسئولیت آن بر دوش سردمداران گروههای سیاسی اصولگراست که نتوانستند یکدیگر را تحمل کرده و حب نفس و انانیت و وابستگی گروهی آنها را از توجه به منافع ملی و منافع انقلاب دور کرد.
این تجربه نشان میدهد کشور ما هم برای اجرای مردم سالاری دینی و تفویض واقعی قدرت از مردم به حاکمان و انتخاب حکمرانان مردمی نیاز به احزاب قوی با همه سازو کارهای حزبی دارد تا دیگر کسی به خود اجازه ندهد در ساز تفرقه بدمد و عامل حاکمیت دنیاداران و وابستگان فاسد و مزدور اجانب شود.

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۳:۲۲
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز


مشایی چهره دوم احمدی نژاد

محسن شاطرزاده
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲

بر خلاف آنچه در تحلیلهای متعدد و ارائه نظرات در مورد مشایی آورده می شود مشایی نه تنها دارای فکرو اندیشه مشخص و مستقلی نمی باشد بلکه شدیدا وابسته به تفکر احمدی نژاد است و اصولا مشایی همان احمدی نژاد است ولی با چهره دوم. احمدی نژاد فرد با هوش و زیرکی است آنچه را که مقبولیت عمومی داشته باشد و کسب وجه برای او در میان مردم بکند خودش مستقیما بیان می دارد و آنچه را که مقبولیت نداشته باشد با بیان مشایی ارائه می کند تا اقشار مختلف جامعه را تست کرده و به چالش بکشد . با شناختی که بنده از نزدیک با احمدی نژاد و مشایی داشته ام هرگز مشایی را دارای اندیشه منسجم و تاثیر گذار روی احمدی نژاد ندیدم بلکه این احمدی نژاد است که اندیشه ها و افکار خود را به مشایی القا می کند و در محافل از زبان مشایی گفته می شود . از آنجا که احمدی نژاد به شدت شیفته خود است و تنها خودش را قبول دارد لذا تعریف و تجلیل احمدی نژاد از مشایی دقیقا تعریف و تجلیل احمدی نژاداز خودش است و یا مدال دادن احمدی نژاد به مشایی ؛ در واقع مدال دادن احمدی نژاد به خودش است کما اینکه در جلسات و محافلی که تریبون به دستور احمدی نژاد در اختیار مشایی قرار می گیرد همه سخنان مشایی در مدح و ثنای احمدی نژاد است و لا غیر و احمدی نژاد هم به شدت از این مدح و ثنا لذت میبرد. به عبارتی مشایی بیش از یک نوکر دست بسته و آلت دست احمدی نژاد نیست و انچه او می گوید و انچه بدان عمل می کند دقیقا همان است که احمدی نژاد اگر بعنوان مقام رسمی محضور نداشت خودش بیان می کرد و بدان عمل می کرد . اگر بخواهیم مثالی بزنیم که تقریب به ذهن باشد احمدی نژاد دقیقا می خواهد پوتین ایران باشد و مدلی را که برای به قدرت رساندن مشایی بکار گرفته اقتباس از مدل لولا دا سیلوا و جیلما روسف در برزیل است و به ظن خود می خواهد محبوبیت خود را به مشایی منتقل کند تا در صورت بدست آوردن قدرت توسط مشایی باز هم خودش حاکم بلا منازع باشد. احمدی نژادافکاری دارد که به هر قیمتی می خواهد آنها را به اجرا درآورد به هیچ کس غیر از خودش اعتقاد و اعتماد ندارد . شان خودش را رهبری می داند و به مقام معظم رهبری هم اعتقادی ندارد و انچه گاهی به ظاهردر حمایت از رهبری می گوید صرفا از باب تبلیغات و برای تطهیر خودش بوده و هرگزاز روی عقیده اش نیست . به روحانیت اعتقادی ندارد و یافته های خودش از اسلام و دین را کافی و کامل می داند . به احدی وفادار نیست و به راحتی یاران و همراهان خودش را قربانی می کند و اگر روزی فرا برسد که منافع احمدی نژاد اقتضا کند مشایی را هم قربانی خواهد کرد . به راحتی رنگ عوض می کند و مسئولیت اقدامات خودش را به دوش وزیران و مسئولان بخت برگشته می گذارد . هیات دولت و وزرا را فقط برای نوکری خودش می خواهد و هرگز تحمل شنیدن اندیشه مخالف را نداردو انچه که برای او مهم است فقط احمدی نژاد است و بس . احمدی نژاد ملغمه و معجونی از مصدق و بنی صدر و هاشمی است و دقیقا رفتارهای آنان را در مواقع مقتضی تکرار می کند پس باید به هوش بود و آدرس غلط نداد . کلام آخر اینکه همه باید به احمدی نژاد فکر کنند نه مشایی.
خداوند ما را شر فتنه های آخرالزمان حفظ کند.


محسن شاطرزاده
تهران 19 اردیبهشت 1392

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۳:۳۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

جبهه مردمی نیروهای انقلاب (جمنا) و آزمون سخت اخلاص و ایثار

محسن شاطرزاده
فروردین ۱۳۹۶

نگرانی نیروهای اصیل انقلاب اسلامی از روند وقایع سیاسی در کشور و گسترش مفاسد اقتصادی و انحرافات فرهنگی در کشور اعم از دولتهای منتسب به جریانات اصلاح طلب و یا اصولگرا و فاصله گرفتن جامعه از ارزشهای ناب انقلاب اسلامی و جایگزینی قدرت طلبی بجای خدمت گزاری و روند کاهشی رفاه و پیشرفت در جامعه ؛ همه و همه باعث ایجاد دغدغه و نگرانی نیروهای انقلاب در چند سال اخیر شده است . ظهور جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ( جمنا) در واپسین ماههای قبل از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم بارقه ای از امید در میان جوانان انقلابی و دین مدار و دلبستگان انقلاب اسلامی ایجاد کرد ولی این بارقه امید با تردید هایی همراه بوده و هست که بعضا در ذیل ارائه می شود و شرط موفقیت این جبهه برای جذب اقشار مومن و انقلابی و جوانان دلبسته به انقلاب در پرهیز از این آفتها است:
۱- حرکت مردمی و جوشش درونی بجای حرکت حزبی و سهم خواهی قبیلگی : اگر حرکت مردمی باشد و از درون بجوشد دیگر سهمی برای پدرخوانده ها و جریانات سیاسی باقی نمی گذارد که خود را سهامدار دولت بدانند و سهمی از قدرت را مطالبه کنند . انقلاب متعلق به همه مردم است و دولت هم باید از متن نیروهای مردمی و انقلابی تشکیل شود . چه بسا نیروهای شایسته تری در اقصا نقاط کشور وجود داشته باشد که صلاحیت بیشتری نسبت به مدعیان حزبی مستقر در پایتخت داشته باشند .
۲- شناسایی استعداد های پنهان و صاحب صلاحیت در کشور : بر خلاف نظر مدعیان بی هنر حزبی که فقط اعضای محدود حزبی خودشان را می بینند و بانگ قحط الرجال سر میدهند باید گفت کشور با مشکل جهل الرجال مواجه است نه قحط الرجال که همانند دولت کنونی کابینه پیرمردان تشکیل شده است . در جای جای میهن اسلامی استعداد های شگرف و نیروهای توانایی وجود دارد که به میدان آوردن آنها و سپردن مسئولیتها به آنها معجزه مدیریتی ایجاد می کند . کشور سرشار و مملو از استعداد های درخشان و نخبگان توانا است مشکل در عدم شناخت آنهاست . تصور می رفت که جمنا با علم به این مهم تمام توان خود را در کشف این استعدادها بکار گیرد ولی چنین نشد . حضور دیگر هنگام جمنا در سپهر سیاسی ایران منجر به غلبه جریانات متعدد سیاسی موسوم به اصولگرایی و بدست گرفتن مناصب تصمیم گیرنده توسط پدر خوانده های جریانات سنتی اصولگرا شد . روالی که قبل از این هم وجود داشت و در چند انتخابات گذشته عدم کارایی خود را نشان داد و موجب شکست و سرخوردگی در جریان انقلابی شد . جریان مردمی نیروهای انقلاب نه دغدغه احزاب خود ساخته اصولگرا و اصلاح طلب را دارد نه وارد جنگهای زرگری قدرت می شود بلکه جریان انقلابی فقط دغدغه اصل انقلاب و پیشرفت کشور و اثبات کارآمدی نیروهای اصیل انقلاب رادارد. بنابراین چنبره احزاب سیاسی اصولگرا و احیانا جنگ پشت پرده این احزاب برای بدست گیری مناصب تصمیم گیری در جمنا به صلاح کشور و انقلاب نخواهد بود و قطعا پشتوانه مردمی جمنا را کاهش خواهد داد.
۳- بکار گیری مکانیزمهای مردمی بجای رو در بایستی های حزبی و باج دادن های بی مورد : در ابتدا به نظر می آمد که جمنا بدنبال اتخاذ روشهای مردمی و مشارکت مردمی حداکثری در تصمیم گیریها باشد اما در عمل نقش مردم به سیاهی لشکر کاهش یافته و عملا این احزاب و جریانات سیاسی هستند که تعیین کننده شده اند . به عنوان مثال اگر طبق روال کنگره اول جمنا بنا بود تعداد ۱۰ نفر حائزین اکثریت آرا انتخاب شوند اما نتیجه به مذاق بعضی احزاب خوش نیامده و نهایتا رو دربایستی ها حاکم شده و برای راضی نگه داشتن همه احزاب تعداد ۱۴ نفر بیرون می آیند و به نظر می رسد در انتخاب ۵ نفر در مرحله دوم این مشکل و فشار جریانات حزبی بیشتر شود که عملا جمنا از کارکرد مردمی خودش خارج خواهد شد . به نظر می آید جمنا در درون خودش به محافظه کاری روی آورده و غیر انقلابی عمل می کند امری که وجهه بیرونی آن نشان دهنده اسیر شدن جمنا در دستان احزاب اصولگراست .
۴- خطر تکروی و خروج از جمنا :
با توجه به نگاه حاکم بر احزاب سیاسی درون جمنا ؛ هر کدام از کاندیداها مدعی انا رجل هستند و خود را اصلح بر دیگر کاندیداها دانسته و دیگران را قبول ندارند و عملا تمکین در برابر تصمیم جمنا را با تردید مواجه می سازند . تصور این است که هر کدام از احزاب درون جمنا در آستانه خروج از جمنا خواهند بود تا اگر کاندید مورد نظر آنها توسط جمنا انتخاب نشد کاندید خود را بطور مستقل معرفی کرده و از جبهه خروج نمایند و این خطری است که در چند دوره انتخابات قبلی هم تجربه شده و شکست هم حاصل شده است.
۵- اصولا یک جبهه بخاطر ماهیت خود دارای گرایشات مختلفی است و جمنا هم از این امر استثنا نیست . سوال این است که اگر افراد انقلابی با گرایش موسوم به چپ بخواهند در صحنه جمنا باشند چه جایگاهی برای جناح چپ آن جبهه پیش بینی شده و چگ

گنجینه رنگارنگ, [۲۹.۰۳.۱۷ ۱۹:۳۲]
[Forwarded from دکتر محسن شاطرزاده]
ونه با آنها برخورد خواهد شد . اگر جبهه مردمی است یعنی همه اقشار مردم می توانند حضور داشته باشند تنها شرط حضور آنها دلبستگی به انقلاب اسلامی است اما نگرشهای متفاوتی دارند و باید هرکدام در جبهه جایگاهی داشته باشند و این مهم خلائی است که در جمنا وجود دارد.
۶- آزمون سخت اخلاص و ایثار : امروز جریان انقلابی و جمنا با آزمون سخت اخلاص و ایثار مواجه شده است . آیا به اندازه کافی اخلاص وجود دارد که اگر بینی و بین الله کاندیدی قوی تر از ما و یا کاندید ما وجود داشت او را بر خود ترجیح بدهیم؟ آیا برای ایثار و از خود گذشتگی آمادگی داریم تا اگر منافع انقلاب با منافع شخصی با منافع حزبی ما در تقابل قرار گرفت رضای خدا را ترجیح بدهیم و طرف منافع انقلاب را بگیریم و پا روی منافع خودمان بگذاریم؟
۷- احساس تکلیف در نیروهای انقلاب: مطمئنا نیروهای انقلاب در جایی که منافع انقلاب را درخطر ببینند ساکت نخواهند نشست و سیل و طوفان براه می اندازند . بدیهی است اگر جمنا هم نتواند خواسته و آرزوی مردم و نیروهای مرمی انقلاب اسلامی را برآورده کند سیل و طوفان فرزندان انقلاب طومار همه احزاب چپ و راست را در هم پیچیده و طرحی نو در خواهند انداخت.

محسن شاطرزاده
۸ فروردین ۱۳۹۶

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۸ - ۲۳:۲۷
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

انتخابات آتی ریاست جمهوری :
کارزار انقلابی و غیر انقلابی
تقابل دینداری و دنیا خواهی
اثرگذاری اخلاص و نفاق

محسن شاطرزاده
۱۴ اسفند ۱۳۹۵
تقارن این نوشتار را با ۱۴ اسفند به فال نیک می گیرم . روزی که چهره نفاق برملا شد . روزی که طراحی پیچیده لیبرالها و منافقین و همه جماعت دنیا طلب و ضد انقلاب نقش بر آب شد و هرآنچه را غرب و ایادی وابسته به او رشته بودند ؛ پنبه شد و کید شان به خودشان برگشت چرا که کلام الهی است آنجا که می فرماید: مکروا و مکروالله والله خیرالماکرین
در این روز بنی صدر رییس جمهور نفوذی جریان لیبرال و منافق و غرب زده پرده از نقاب برداشت و در سخنرانی دانشگاه تهران با همراهی منافقین کوردل دست به خباثتهای متعددی زد اما اشتباه محاسباتی او باعث شد که پرونده ریاست جمهوری اش بسته شده و از ریاست جمهوری اسلامی خلع شده و متواری شده و نهایتا در هیبت زنانه بهمراه سردسته منافقین از کشور خارج شده و به فرانسویها پناهنده شود.
سقوط بنی صدر زنگ هشدار به همه خائنینی بود که علیرغم دزدیدن رای و اعتماد مردم در روز مبادا که در مقابل انقلاب قرار بگیرند امید پشتیبانی مردم را نباید داشته باشند . مردم ایران در طول تاریخ ۳۷ ساله انقلاب اسلامی نشان داده اند که علی رغم هرگونه گرایش سیاسی به هنگامی که احساس خطر برای انقلاب کنند جانانه به دفاع از انقلاب برخاسته و همه عوامل خاطی را قلع و قمع می کنند . مردم مومن ایران بخوبی فرق مسئول با اخلاص و مدیر دنیا طلب را تشخیص می دهند و نهایتا طرفدار جریان مخلص و خدمتگذار هستند .
جامعه شناسان و متخصصی فن ؛ جامعه ایران را ترکیبی ۳۰ و ۴۰ و ۳۰ می دانند . به تعبیری جامعه ایران را متشکل از ۳۰ درصد مومنین و طرفداران انقلاب و ۳۰ درصد جریانات غیرانقلابی و لیبرال و ضدانقلاب و ۴۰ درصد جریان خاکستری می دانند و در شرایط خاص و ویژه هرکدام از دو قطب ۳۰ درصدی توان جذب بیشتری داشته باشد می تواند نسبت به جذب ۴۰ درصد خاکستری امیدوار باشد و لذا همه برنامه ریزی احزاب و جریانات سیاسی برای جذب آن ۴۰ درصد است . انچه که مهم است حضور مردم در صحنه انتخابات است نه معرفی کاندیدای شاخص . هر جریان سیاسی موفق به ایجاد شور و هیجان در انتخابات و حضور گسترده تر مردم در انتخابات بشود عملا قسمتی یا تمام رای جماعت ۴۰ درصدی را خواهد داشت . در این میان کاندیدایی که از خود چهره سالمتر و مردمی تری را به نمایش گذاشته و خالصانه تر با مردم تعامل کند موفق تر خواهد بود .
لذا به نظر میاید هرکدام از جریانات سیاسی که به میدان می آیند اگر بخواهند پیروز میدان باشند و رای مردم را با خود داشته باشند می بایستی قبل از دعوت به خود و کاندیدای مورد نظر خود ؛ دعوت به حضور پرشورتر و پررنگ تر مردم در انتخابات نماید . تجربه ثابت کرده که هرجا مردم در صحنه باشند انتخابشان به نفع انقلاب است ولذا فرمول موفقیت هر جریان سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری از قرار زیر خواهد بود:
۱- دعوت به حضور هرچه پررنگتر مردم در انتخابات
۲- تکیه هرچه بیشتر بر گفتمان انقلاب اسلامی
۳- وحدت حداکثری جریانات همسو و اجتناب از تفرقه
۴- اثبات اخلاص در کار داشتن و خدمتگزار مردم بودن
۵- معرفی کاندیدایی مومن ، انقلابی ، مخلص ، مردمی ، ساده زیست ، توانا و ایثارگر و مدیر جهادی
۶- ایجاد سازو کارهایی مردمی برای مشارکت هرچه بیشتر تمامی اقشار اجتماعی و تمامی مردم ایران در تصمیم گیری و ایجاد شور و هیجان عمومی بجای تصمیم گیریهای حزبی و از بالا به پایین .
قطعا اگر‌ مردم با شور و هیجان به استقبال انتخابات بیایند و خود را در انتخابات موثر ببینند آنگاه شاهد حماسه حضور و پیروزی گفتمان انقلاب اسلامی بر گفتمان غیر انقلابی خواهیم بود.

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۵/۱۱/۱۶ - ۱۰:۵۹
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

بالاخره پس از ماهها انتظار ترامپ پا به کاخ ریاست جمهوری آمریکا گذاشته و به آرزوی دیرینه اش دست یافت . او همانگونه که در ایام انتخابات گفته بود با ورود به کاخ سفید سیفون را کشید و آنقدر در اینکار شتاب داشت که فرمانهای خود را از قبل تهیه کرده بود و در همان روز اول فرمانهای متعددی را صادر کرد تا ثابت کند اولین رییس جمهوری خواهد بود که در ۱۰۰ روز اول قولهای خودرا محقق کرده است . او سفرای آمریکا را عزل کرد . جلوی ورود اتباع هفت کشور مسلمان به آمریکا را گرفت . دستور ساخت دیوار بین مکزیک و آمریکا را صادر کرد . پیمان آمریکا و کشورهای حوزه اقیانوس آرام را ملغی کرد . دستور ادامه پروژه خط لوله داکوتا را صادر کرد . تحریمهای ایران را تشدید کرد . حملات به چین را افزایش داد . دستور بازسازی ارتش آمریکا برای جنگی جهانی و مقابله با چین و روسیه را صادر کرد . برای مقابله با برنامه موشکهای بالستیک ایران را تهدید جدی کرد و .... و همه این اقدامات را به بهانه بازیابی مجدد اقتدار آمریکا انجام داده است. ولی سوال این است که آیا ترامپ موفق خواهد شد ایده های خود را اجرایی کند ؟ و اینکه ترامپ آمریکا را به کدامین مسیر هدایت خواهد کرد؟
پاسخ به سوال هنوز خیلی دقیق و روشن نمی تواند ارائه شود اما بر حسب ظواهر امر و با توجه به واکنشهایی که تا کنون در سطح جهانی ملاحظه شده ؛ چند نکته قابل بیان است :
۱- ترامپ وحضور او در کاخ سفید احیا کننده تفکر نژادپرستان سفید پوست حاکم بر امریکا در دو قرن گذشته و به عبارتی نشانی از چهره آمریکای بدون روتوش است و به ایجاد وتقویت جریانات نژاد پرست و احیای مجدد آنها در آمریکا و در سطح جهانی خواهد انجامید و موجب افزایش بی ثباتی در داخل آمریکا و در سطح جهانی حواهد شد . شکافهای اجتماعی در جامعه شقه شقه شده آمریکایی ببشتر شده و درگیری ها در درون جامعه آمریکایی بیشتر خواهد شد و ایالتهایی مانند کالیفرنیا که مرکز تولید علم و ثروت در آمریکا هستند به سمت گسستن و جدا شدن از آمریکای متحد پیش خواهند رفت .
۲- برخی نظرسنجی های منتشره نشان میدهد که غالب آمریکایی ها هم با اقدامات ترامپ موافق و همراه هستند . این امر نشان دهنده واقعیت و تفکر غالب بر بدنه جامعه آمریکایی و توهم قشر روشنفکر و تحصیلکرده آمریکایی طرفدارهیلاری کلینتون می باشد . واقعیت آمریکا همین است که ترامپ نشان میدهد . نژاد پرستی ، برتری جویی ؛ ظلم و ستم بر دیگران ؛ هیچ انگاشتن غیر آمریکا ؛ هژمونی سلطه بر دیگران ؛ قیمومیت برجهانیان ؛ مجاز شمردن حق دخالت در امور داخلی دیگران ؛ سلطه بر ثروت کشورها و در یک کلام حق رهبری جهانی از ویژگیهای بارز این تفکر است که ترامپ خود را منادی احیای آن میداند و قشر آمریکایی طرفدار ترامپ هم سرمست از احیای دوران اقتدار گذشته آمریکایی است.
۳- انتخاب اعضای کابینه ترامپ و حضور میلیاردرهای آمریکایی در این کابینه نشان میدهد که دولت ترامپ به سمت افزایش شکافهای اجتماعی خواهد رفت و نتیجه این طریق جنگ فقر و غنی در جامعه آمریکایی و گسست بیشتر در جامعه آمریکایی خواهد بود . این امر منتج به افزایش تنش و بی ثباتی در جامعه آمریکایی خواهد شد.

دکتر محسن شاطرزاده

ترامپ : ظهوری برای بی ثباتی جهانی (۲)

محسن شاطرزاده
بهمن ۱۳۹۵

۳- آنچه در هیاهوهای تویتری ترامپ به چشم می خورد منش کاسبکارانه او در برخورد با مسائل جهانی و امنیت کشور هاست . او بارها اعلام کرده که آمریکا اگر برای کشوری امنیت ایجاد کند باید آن کشور هزینه اش را بپردازد یا اینکه بطور اغراق آمیزی اعلام می کند آمریکا در جنگ خاور میانه شش تریلیون دلار هزینه کرده است . مفهوم این جملات این نیست که پس از این آمریکا به دخالت در امور داخلی کشور ها ادامه نخواهد داد بلکه باجگیری آشکاری توسط آمریکا را مطرح می کند که در مقابل دفاع از رژیم های مزدور در برابر خیزشهای حق طلبانه صورت خواهد پذیرفت . اگر او می گوید جنگ خاور میانه شش تریلیون دلار هزینه داشته است به مفهوم آن نیست که دیگر در امور سوریه و عراق و سایر کشور های خاورمیانه دخالت نخواهد کرد بلکه او بطور صریح و علنی از رژیم های مزدوری همچون عربستان و قطر و امارات باج خواسته و این هزینه ۶۰۰۰ میلیارد دلاری را طلب می کند .
هیاهوی ترامپ برای مهار ایران ؛ دقیقا در این راستا و گسترش فضای ایران هراسی و باج خواهی بیشتر از کشورهای مزدور منطقه است. بنابر این راهبرد همان راهبرد همیشگی آمریکا در دوران اوباما و بوش و کلینتون است ولی با ادبیاتی متفاوت.
۴- اگر ترامپ رییس کمپانی اکسون موبیل را برای وزارت خارجه خودش انتخاب می کند که اتفاقا رفاقتها و نزدیکی هایی هم با پوتین دارد و از طرفی زمزمه کاهش تحریمهای روسیه به گوش می خورد نه از باب سیاست نزدیکی آمریکا و روسیه به یکدیگر است بلکه حاکی از نقشه گسترده ای است که آمریکایی ها برای تسلط بر منابع نفتی و انرژی روسیه دارند که اتفاقا شیشه عمر انرژی اروپا هم هست . آمریکایی ها برای احیای هژمونی سلطه خود برجهان نیاز بر سلطه بر منابع انرژی در جهان دارند و از همین روی است که ترامپ بد و بیراه به تیم اوباما می گوید که چرا آمریکا نتوانست بر نفت عراق مسلط شود و از عراق بیرون رانده شد و در مقابل عراق بدست ایران افتاده است . البته هم بوش و هم اوباما با همین انگیزه تسلط بر منابع انرژی وارد عراق شدند ولی نتوانستند در مقابل خیزشهای مردمی دوام بیاورند و علیرغم تلاشهای بسیار از عراق بیرون انداخته شدند و آنچه که امروز در عراق می بینیم تاوان سنگین عراق و سوریه در مقابل این نافرمانی است که به زعم آمریکایی ها به پشتوانه ایران صورت گرفته و اگر گروه تکفیری صهیونیستی داعش با یک برنامه پیچیده و گسترده توسط سرویسهای امنیتی اسراییل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و با پول و ثروت رژیمهای سعودی و قطری و اماراتی و با پشتیبانی فنی و کمکهای آموزشی ترکیه و اردن شکل می گیرد در مقابل همین باخت و خروج تاریخی است که غربی ها در خاورمیانه به عیان می بینند و رژیم غاصب صهیونیستی تنهاتر از همیشه به نابودی خود نزدیکتر می شود . لذا ترامپ هرگز آمریکا را از جنگ خاورمیانه خارج نخواهد کرد چون برای حفظ امنیت اسراییل تعهد دارد وانگهی دوستان خود را که قارونهای مرتجع حاکم بر کشورهای عربی مزدور منطقه است تنها نمی گذارد فقط تلاش خواهد کرد که هزینه چند برابری خرج نظامی آمریکا در جنگ منطقه را چنگ این قارونها بیرون بکشد.

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۶/۶/۱۹ - ۰۰:۱۰
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

تاملاتی بر قرارداد خرید هواپیما از بویینگ و ایر باس

محسن شاطرزاده

در روزهای اخیر شاهد عقد قراردادهایی با بویینگ و ایرباس از طرف دولت بودیم . هرچند که طبق بدعتی که در دولت بازدهم بوجود آمده ، این قرارداد هم محرمانه اعلام شده و اطلاعات رسمی در دست نیست ولی بر اساس همین اطلاعات مکشوفی که توسط مسئولین ذیربط اعلام شده ؛ تاملاتی در آن می توان نمود که در هفت محور می توان آنرا خلاصه کرد:

۱- محور نیاز سنجی و اولویت خرید

۲- محور استراتژی خرید و انتقال تکنولوژی

۳- محور توجیه اقتصادی

۴- محور قانونی

۵- محور استقلال یا تحمیل خرید

۶- محور تحریم و مالکیت هواپیماها

7- محور کمبود زیر ساختها در بخش فرودگاهی کشور

محور اول : نیاز سنجی و اولویت خرید

بر اساس مطالعات انجام شده و آمار موجود ، بیشترین نیاز کشور به هواپیماهای متوسط با ظرفیت ۵۰ الی ۱۳۰ نفره است ولی حداقل طرفیت هواپیماهای خریداری شده ۱۸۰ نفر می باشد که منطبق با نیاز کشور و برای رفاه مردم نخواهد بود . به عبارتی امکان استفاده از این هواپیماها در داخل کشور وجود ندارد و بایستی در پرواز های خارجی به کار گرفته شود. آمارها نشان می دهد که کمتر از ۷ درصد مردم ایران از هواپیما استفاده می کنند و از این تعداد هم بیش از ۷۸ درصد استفاده کنندگان از هواپیما در سفرهای داخل کشور ، مامورین دولت هستند و این به مفهوم استفاده کنتر از ۲ درصد مردم ایران از هواپیما در سفرهای داخل کشور است . از طرفی هم اکنون بیش از ۵۰ فرودگاه در کشور وجود دارد که حتی یک پرواز هم در طول سال از آنها انجام نمی شود و هواپیماهای پهن پیکر خریداری شده هم امکان نشست و برخاست در این فرودگاهها راندارند بنابراین تاثیرات این خرید بزرگ برای رفاه ملت ایران تقریبا صفر است.

محور دوم : استراتژی خرید و انتقال تکنولوژی

آنچه که از ظاهر این قرارداد ها برمی آید از قبل قراردادبزرگ اینچنینی هیچ گونه امتیازی گرفته نشده است . قراردادهای بزرگ دارای قدرتی هستند که دولتها بواسطه آن قرارداد امتیازهای استراتژیکی از فروشنده می گیرند . دولت برزیل در قرارداد خرید هواپیمای پیشرفته برای نیروی هوایی خود که حدود ۱۶ میلیارد دلار بود شرط انتقال تکنولوژی بطور کامل را گذاشت و در رقابت سختی که فرانسویها برای فروش هواپیمای رافال و آمریکایی ها برای فروش هوپیمای اف-۳۵ و سوئدیها داشتند نهایتا فرانسه با قبول انتقال تکنولوژی بطور کامل و حتی امتیازات بیشتر دیگر توانست قرارداد را از آن خود کند حتی بعد از آن آمریکایی ها حاضر به انتقال تکنولوژی شدند و با اعزام هیات ویزه ای به برزیل برای تغییر نتیجه مناقصه اقدام کردند. از قرار معلوم قرارداد ایران با بویینگ برای خرید ۸۰ فروند هواپیما حدود ۱۶ میلیارد دلار و برای خرید ۱۱۸ هواپیمای ایرباس حدود ۲۵ میلیارد دلار است ولی در این قراردادها که بزرگترین معامله در تاریخ صنعت هواپیمایی است نه تنها هیچ امتیازی گرفته نشده بلکه قرارداد بگونه ای تدوین شده که عزت ملت ایران را هم خدشه دار کرده است . لازم به ذکر است دولت چین با قراردادی به مراتب کمتر موفق به انتقال تکنولوژی کامل هواپیماهای پهن پیکر شده و هم اکنون تولید داخلی دارد.

محور سوم : بررسی اقتصادی

گفته شده که این هواپیماها با مدل اجاره به شرط تملیک خریداری شده اند و شرکت هواپیمایی هما از محل درآمد خود و فروش بلیط نسبت به اقساط آنها اقدام خواهد کرد . متاسفانه بررسی های اقتصادی نشان میدهد که این قرارداد از این منظر هم دارای اشکال است و نمی تواند اقتصادی باشد . نوع هواپیماهای خریداری شده در پروازهای بالای ۴ ساعت دارای صرفه اقتصادی است در صورتیکه دورترین مسیرداخلی اگر از تبریز تا چابهار یا از مشهد تا اهواز در نطر گرفته شود هر کدام کمتر از ۲ ساعت خواهد بود پس استفاده از این هواپیماها در پروازهای داخلی مقرون به صرفه نخواهد بود و حتی اگر تمام پروازها پر از مسافر هم باشد باز هما قادر به پرداخت اقساط نخواهد بود . چاره کار این است که این هواپیماها در مسیر های خارجی با زمان بیشتر ۴ ساعت پرواز یعنی اروپای عربی یا آسیای دور بکار گرفته شود که آنهم با توجه به حضور رقبای جدی خارجی جای تامل دارد که شاهد ایتقبال مسافرین باشد . حتی گفته شده مسافرین ایرانی سالیانه ۴ میلیارد دلار در سفرهای خارجی به ایر لاین های خارجی می پردازند و این هواپیماها برای رقابت با آنها و خصوصا هواپیمایی ترکیش و امارات بکار گرفته خواهد شد در صورتیکه هرگز امکان رقابت هما بااین شرکتها و گرفتن سهم بازار آنها وجود نخواهد داشت چرا که انتخاب ترکیش یا امارات توسط مسافر ایرانی به دلیل امکان ادامه مسیر توسط همان هواپیمایی به اقصا نقاط جهان وجود دارد ولی چنین امکانی برای ادامه مسیر توسط هما به مقاصد دور جهان مثل آمریکا یا آفریقای جنوبی یا استرالیا وجود ندارد.

محور چهارم: بررسی انطباق با قانون

گفته شده که برای خرید این قرارداد از صندوق توسعه ملی به شرکت هواپیمایی هما وام داده شده است . در صورت صحت این موضوع ، اقدام خلاف قانونی انجام گرفته است زیرا فقط بخش خصوصی می تواند از وام صندوق توسعه ملی استفاده کند در صورتیکه هما شرکتی دولتی است ، از طرفی هیچکدام از ۱۶ شرکت هوایی خصوصی از این امکان استفاده نکرده و هواپیمایی نتوانسته بخرند که این هم خلاف سیاستهای کلی کشور و اصل ۴۴ قانون اساسی است . از طرفی شرکت هما طبق قانون باید واگذار شده و به بخش خصوصی فروخته شود و دولت نمی تواند نسبت به تقویت آن با استفاده از منابع دولتی اقدام کند.

محور پنجم : استقلال یا تحمیل در خرید

آنچه از شواهد برمی آید خرید از ایرباس و بویینگ جزو شرایط تحمیلی برجام بر کشور بوده است . در حالیکه طبق نیازسنجی موجود نیاز به خرید هواپیماهای متوسط بوده و حتی مذاکراتی با شرکت هواپیمایی امبرائر برزیل در خصوص هواپیماهای متوسط این شرکت شده بود ولی به ناگاه شاهد خرید از ایرباس هستیم . طبق اخبار منتشره چهار کشور اسپانیا و برزیل و ترکیه و امارات خریدهایی از ایرباس داشته اند که به دلایلی تعدادی از آن هواپیماها را مرجوع نموده و قرارداد را لغو کرده اند . بطور یقین هواپیمای ایرباس تحویل داده شده به ایران بکی از این هواپیماهای مرجوعی است چرا که دوره ساخت یک هواپیما حداقل ۳ سال بطول می انجامد و اولین هواپیمای سفارش داده شده ایران بعد از سال ۲۰۱۹ آماده خواهد شد . وانگهی مدل خرید این هواپیماها بصورت اجاره به شرط تملیک است یعنی ایران تا پرداخت آخرین قسط هواپیما مالک هواپیما نخواهد بود و اگر به هر دلیلی توانایی پرداخت یکی از اقساط را نداشته باشد هواپیما به مالکیت ایران در نخواهد آمد و به ایرباس باز خواهد گشت . از طرفی از تعداد ۱۱۸ هواپیمای خریداری شده از ایر باس فقط ۱۸ فروندآن بصورت اجاره به شرط تملیک خریداری شده و ۱۰۰ فروند دیگر با فاینانس بک شخصیت حقیقی یا حقوقی خارجی غیر از ایر باس خواهد بود که باز هم مالک هواپیما ایران نخواهد بود و اگر هر آن مالک هواپیما اراده کند که هواپیما را در هر نقطه ای از جهان توقیف کند ایران امکان هیچ اقدامی را نهواهد داشت . و همه اینها نشان از تحقیر ملت ایران در این نوع قرارداد تجاری می باشد.

محور ششم : تحریمها

با توجه به مدل قرارداد که اجاره به شرط تملیک و یا فاینانس خارجی می باشد و ایران نمی تواند مالکیت بر هواپیماها پیدا کند لذا اگر به هر دلیلی تحریمها مجددا اعمال شود همه هواپیما ها برگشت خورده و به مالکیت ایران هم در نخواهد آمد . این امر شامل تحریمهای غیر هسته ای مانند حقوق بشر و حمایت از تروریسم که به زعم غربیها شامل حزب الله و سپاه پاسداران هم می شود ، خواهد شد و اگر ایران هرگونه اقدامی خلاف سیاستهای دیکته شده غربیها داشته باشد ، امکان بازگشت تحریمها و ابطال قرارداد خرید هواپیماها وجود خواهد داشت . بعنی یک ابزار فشار دائمی غرب بر علیه ایران شاید اگر قراردادها محرمانه نبودند بطور دقیقتری می توانستیم به نقد آنها بپردازیم ولی در همین مختصر اطلاعات مکشوف بیان شده توسط مسئولین ذیربط ملاحظه می شود که رعایت عزت و مصلحت کشور نشده و یا به نظر می آید تحمیلی ناشی از توافق برجام بوده که دولت راه دیگری در پیش نداشته است.

محور هفتم: کمبود زیر ساختها در بخش فرود گاهی کشور

بنا به اظهار و نظر اکثر کارشناسان و خبرگان صنعت هواپیمایی اگر همین امروز هم تمامی 208 هواپیما تحویل گرفته شود جای کافی حتی برای پارک کردن آنها در کل فرودگاههای کشور وجود ندارد ، یعنی اینکه جمع ظرفیت باند و پارکینگ هواپیما در کل فرودگاههای کشور تکافوی این تعداد هواپیما را ندارد. یا ظرفیت سیستمهای ناوبری در فرودگاههای بزرگی مانند امام خمینی یا مهر آباد متناسب با این حجم از هواپیما نیست که انشاالله امیدواریم فکر آنهم شده و بودجه لازم برای این مهم هم فراهم آمده باشد.



محسن شاطرزاده تهران - دیماه ۱۳۹۵

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۵/۱۰/۱۲ - ۱۰:۳۱
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

بررسی تحولات اخیر برزیل وتحلیلی بر برکناری خانم جیلما روسف

محسن شاطرزاده/ سفیر سابق ایران در برزیل


مقدمه:
تحولات اخیردنیای سیاست در برزیل و استیضاح و برکناری خانم جیلما روسف از ریاست جمهوری این کشور نگاهها را متوجه آن کشور و علل و چرایی این اتفاق و آینده برزیل کرده است . ضمن مرور بر شاخص های کشور برزیل مناسب است نگاه گذرایی هم به دوران 8 ساله ریاست جمهوری آقای لولا دا سیلوا و حاکمیت حزب کارگر برزیل و تداوم حاکمیت این حزب در دوران خانم روسف داشته و با مقایسه روش حاکمیت دو رییس جمهور و تفاوت مشی آنها ریشه های افول و نزول خانم روسف را دریابیم . در پایان هم تحلیلی بر این اتفاق سیاسی و آینده آن که به نظر بسیاری از صاحب نظران یک کودتا در صحنه سیاسی برزیل بوده است خواهیم داشت.

برزیل در یک نگاه :
برزیل با مساحتی برابر 8.5 کیلومتر مربع، بزرگترین کشور آمریکای لاتین و پنجمین کشور پهناور جهان با مشخصات زیر شناخته میشود:
 جمعیت : 220 میلیون نفر
 تولید ناخالص داخلی بر اساس قدرت خرید (PPP): حدود 3200 میلیارد دلار(هفتمین اقتصاد بزرگ دنیا)
 تجارت خارجی : بیش از 400 میلیارد دلار( 210 میلیارد دلار صادرات و 190 میلیارد دلار واردات )
 سرمایه گذاری خارجی : بیش از 360 میلیارد دلار
 ذخایر ارزی خارجی : بیش از 250 میلیارد دلار
 ضریب ریسک : BB+ ( در تحولات اخیر سیاسی این کشور کاهش یافته است)
 تولید نفت : 2.5 میلیون بشکه در روز( کشف منابع عظیم نفت زیر لایه نمک)
 زمین کشاورزی : حدود 400 میلیون هکتار ( متوسط بارندگی 2600 میلیمتر)
 جنگل : 200 میلیون هکتار
رهبری برزیل هم در بعد اقتصادی و هم در بعد سیاسی در میان کشورهای آمریکای لاتین قابل توجه است. حضور برزیل در ماموریتهای صلح جهانی و همکاریهای منطقه ای وسیع در ابعاد اقتصادی و امنیتی و همچنین همکاریهای آن با بلوک غرب این کشور را تبدیل به یک قدرت منطقه ای نموده است .
این کشور دارای بزرگترین منابع انرژی در آمریکای لاتین بعد از ونزوئلا و بیشترین نیروی کار در این قاره میباشدو با استحصال منابع عظیم نفت زیر لایه نمک به اولین کشور دارای انرژی در جهان تبدیل خواهد شد. بخش صنعت و کشاورزی در این کشور بخوبی توسعه یافته و تولید ناخالص ملی آن کشور همه ساله در حال افزایش است .
این کشور در عین حال که دومین تولید کننده بزرگ نفت در آمریکای لاتین می باشد فرصتهای زیادی را در زمینه احداث پالایشگاهها و تولید هواپیما و سایر وسایل حمل و نقل واقتصاد کشاورزی و همچنین انتقال گاز طبیعی در اختیار دارد. البته مشکلات متعددی هم دراین کشور موجود است که ناشی از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی آن جامعه می باشد.
برزیل مبتکر نظریه مرکز و پیرامون در روابط بین الملل با تعریف زیر می باشد:
 کشورهای قدرتمند و توسعه یافته در مرکز
 کشورهای قدرتمند نوظهور نزدیکترین مدار به مرکز
بر مبنای نگاه برزیل هم اکنون پیرامونی ها مرکزی شده اند و باید برای آنها در باشگاه قدرت نقشی قائل شد وبر این اساس این کشور ابتکار عمل در تشکیل و عضویت در پیمانهای زیر را داشته است:
 گروه 3 : پیمان رنگین کمان یا ایبسا : برزیل ؛ هند؛ آفریقای جنوبی
 گروه 4 : پیمان بریک : برزیل ؛ روسیه ؛ هند و چین (اخیرا بریکس)
 گروه 5: برزیل ؛ جین ؛ هند ؛ مکزیک؛ آفریقای جنوبی و روسیه
کشور برزیل پیگیری جدی برای حضور در شورای امنیت سازمان ملل بعنوان عضودائم را در دستور کار خود دارد.

احزاب عمده و مهم برزیل:
در برزیل 11 حزب اصلی وجود دارد که چهار حزب نقش مهمتری را ایفا می کنند:
1- حزب جنبش دمکراتیک برزیل ( PMDB)
حزب جنبش دمکراتیک برزیل در سال 1980 تاسیس گردید. خط فکری آن میانه است . رهبران حزب معتقدند این جریان سیاسی رسماً در سال 1966 با ایجاد جنبش دمکراتیک تاسیس شده است.

2- حزب کارگران(PT)
حزب کارگران رسماً توسط گروهی از رهبران سندیکاهها و روشنفکران چپگرا و کاتولیک های وابسته به « الهیات رهایی بخش» در تاریخ دهم فوریه 1980 تاسیس شد. جریان فکری آن ملی گرا، سندیکایی و دفاع از حقوق کارگران است. این حزب علیرغم وجود ریشه های ایدئولوژیکی چپ کمونیست، لیکن حرکتی جدید در ترسیم خط فکری نزدیک به سوسیالسم اروپایی با رد الگوهای شوروی سابق ویا چین کمونیست بود. در واقع جریان فکری این حزب تلفیقی از ایده های سندیکایی محافظه کارانه و از سوی دیگر روشنفکران چپگرای ضد ایده های لنینیستی بوده است. شعار آن « حزب کارگران برای کارگران» است. تشکیل حزب ثمره نزدیکی جناح های مختلف سندیکایی چپگرا از جمله کنفرانس کلاس کارگری و مرکز اتحاد کارگران ( جائیکه ایناسیو لولا دا سیلوا در آن عضویت داشت) بوده است. از زمان ظهور همیشه سوسیالیسم را بعنوان شکل ساماندهی اجتماعی دانسته است و دنباله رو جریانات سوسیالیسم اروپایی است.

3- دمکراتها (DEM)
این تشکل سیاسی در سال 1984 تحت عنوان جبهه لیبرال (PFL) تشکیل شد. پنج اصل اعتقادی این تشکیلات : دمکراسی، حقوق بشر، دفاع از مرام و اخلاق سیاسی، اقتصاد بازار و لیبرالیسم است. این جریان اولین تشکل سیاسی در برزیل است که هنوز عنوان حزب را یدک نمی کشد و فقط به دمکراتها معروف است.
4-حزب سوسیال دمکرات (PSDB)
در سال 1988با انشعاب از حزب جنبش دمکراتیک تشکیلاتی تحت عنوان حزب سوسیال دمکرات برزیل تاسیس شد. پس از ده سال در تمامی نقاط کشور حضــور فعال و بیش از یک میلون نفر عضو دارد. بعد از حزب جنبش دمکراتیک برزیل دومین تشکل بزرگ سیاسی در کشور است. در واقع هواداران این حزب عمدتاً از جریان فکری میانه متمایل به چپ و سوسیال دمکراسی به شیوه اروپایی است. البته در تقسیم بندیهای کلی جریانات حاکم سیاسی در برزیل حزب سوسیال دمکرات در ردیف جریانات راست میانه تقسیم بندی می گردد.
5- حزب ترقیخواه (PP )
6- حزب دمکراتیک کارگر(PDT)
7- حزب کمونیست برزیل ( PCdoB)
9- حزب مردمی سوسیالیستی(PPS)
10- حزب جمهوری (PR)
11- حزب سوسیالیست برزیل (PSB)


دوران ریاست جمهوری آقای لولا داسیلوا و شروع حاکمیت حزب کارگران برزیل:
تاریخ تحولات دهه اول قرن بیست و یکم برزیل را باید با بررسی دوران ریاست جمهوری آقای لولا داسیلوا شروع کرد. آقای داسیلوا در زمره موفق ترین روسای جمهور برزیل شناخته می شود که از حزب کارگران به ریاست جمهوری رسید. رمز موفقیت آقای لولا دا سیلوا اتکا وتمرکز روی قشرفقیر و محروم جامعه و تکیه بر تولید توسط این قشر که بیش از 60 درصد جامعه برزیل را تشکیل می‎دهند، بوده است.
او حتی برنامه های حمایتی ویژه ای را برای اقشار محروم و زیر خط فقر بنیاد گذاشت که به برنامه های «کیف پول خانوادگی و فقر صفر» معروف هستند. بر اساس این برنامه‎ها، دولت لولا داسیلوا یارانه های نقدی را با دو شرط برای خانواده‎های فقیر توزیع می کرد. نخست اینکه فرزندانشان را به تحصیل بگمارند ، دوم اینکه کلیه واکسیناسیون‎ها را برای آنها انجام دهند. او با این دو طرح که از سود درآمدهای شرکت نفت دولتی پتروبراس و بانک دولتی برزیل تامین مالی می شد باعث شد که برزیل خیز بلندی در جهت رشد آموزشی و بهداشتی در میان طبقات فقیر و محروم داشته باشد و طبقه فقیر نیز از جهت درآمدی رشد قابل توجهی کنند، به گونه ای که در دوره 8 ساله ریاست جمهوری آقای داسیلوا تعداد 35 درصد از جامعه فقیر برزیل از زیر خط فقر خارج شده و به طبقه متوسط پیوستند.
این سیاست ها باعث تمرکز اقشار متوسط و محروم روی تولید بر پایه زمین های کشاورزی و معادن شکل بگیرد و رشد کند. به گونه ای که تولید ناخالص داخلی این کشور در زمان ریاست جمهوری داسیلوا از سال 2003 تا 2011 رقمی در حدود 1300 میلیارد دلار افزایش پیدا کرد.
لولا داسیلوا، رئیس جمهوری بود که روزی که باید کاخ ریاست جمهوری را ترک می کرد، محبوبیت بالای 80 درصد داشت و اغلب مردم حتی اپوزیسیون مایل بودند که مدت او ریاست جمهوری او برای دور سوم نیز تداوم داشته باشد. حتی طرحی را برای تصویب سه دوره‎ای شدن ریاست جمهوری او به مجلس بردند ولی شخص آقای لولا آن را وتو کرد. داسیلوا علیرغم آنکه خودش در دور سوم ریاست جمهوری حاضر نشد اما از کاندیداتوری خانم جیلما روسف که رئیس دفترش بود و بعنوان کاندید حزب کارگران به صحنه می آمد ، به شدت پشتیبانی کرد.
دستاوردهای مهم اقتصادی آقای لولا دا سیلوا در مدت 8 سال ریاست جمهوری را به شرح ذیل می توان ذکر کرد:
• افزایش تولید ناخالص ملی تا 3 برابر ؛
• کاهش تورم تا یک چهارم ؛
• افزایش تجارت خارجی تا 4 برابر؛
• افزایش صادارت تا 3 برابر ؛
• افزایش رشد اقتصادی تا 3 برابر ؛
• تقویت واحد پول ملی برزیل تا حدود 3 برابر ؛
• افزایش ذخایر ارزی خارجی برزیل تا 3 برابر؛
• افزایش قدرت خرید مردم بیش از 35 درصد ؛
• افزایش سرمایه گذاری خارجی تا 9 برابر ؛
• کاهش نسبت بدهی به تولید ناخالص ملی تا یک چهارم؛
• و کاهش طبقه فقیر( 35 میلین نفر) و افزایش طبقه متوسط
دوران ریاست جمهوری خانم جیلما روسف
در سال2011 خانم جیلما روسف برای تداوم سیاست های آقای لولا دا سیوااز طرف حزب کارگران کاندید شد اما او نتوانست کاریزما و مقبولیتی که لولا داسیلوا در میان مردم محروم داشت پیدا کند. در دوره اول انتخابات علیرغم اینکه نظر سنجی ها نشان می داد که خانم روسف در رقابت با حریف راستگرای خود کمتر از 20 درصد آرا را خواهد داشت معذالک حمایت همه جانبه آقای لولا داسیلوا ازخانم جیلما روسف باعث شد که محبوبیت خانم روسف در میان مردم خصوصا مردم مناطق محروم به شدت افزایش یافته و به بالای 50 درصد رسده و در همان دور اول پیروز انتخابات شود. لذا عملا پیروزی خانم روسف در انتخابات مدیون کاریزما و حمایت های بی دریغ آقای داسیلوا از او بود.
ولی خانم جیلما روسف زمانی که به ریاست جمهوری رسید سیاستش را نسبت به سیاستهای جاری آقای لولا داسیلوا تغییر داد وعمدتا روی مبحث حقوق بشر متمرکز شد تا بلکه بتواند نظرات قشر متوسط و اپوزیسیون جامعه برزیل را جذب کند. تفاوت سیاستهای خانم جیلماروسف با آقای لولا دا سیلوا را می توان به شرح زیر فهرست کرد:
1- تکیه به اپوزیسیون کشور برزیل و نیزتکیه بر قشر متوسط و مرفه جامعه بجای اتکا به قشر محروم و فقیر در جامعه دوقطبی برزیل
2- گرایش به آمریکا و انتصاب آقای پاتریوتا سفیر برزیل در آمریکا که دارای گرایشات آمریکایی بوده و همسر او هم آمریکایی بود ، به منظور کسب امتیاز از آمریکا
3- تمرکز روی مسایل حقوق بشری و زنان و غافل شدن از مسایل اساسی کشوربرخلاف آقای لولا داسیلوا که همه تمرکز خود را بر رشد تولید و صادرات کشورش گذاشته بود
4- عدم تعاملات گسترده با کنگره برخلاف سیاست تعاملی و موفق آقای داسیلوا با همه احزاب وجناحها
5- در گیر شدن در رقابت منطقه ای با خانم کرچنر رییس جمهور آرژانتین و شروع دوران سرد روابط با همسایه بزرگ و رقیب توانای منطقع ای بر خلاف سیاستهای نزدیکی همسایگان در دوره آقای لولا دا سیلوا
6- عدم توجه کافی به سیاست برون منطقه ای و بین المللی خصوصا آفریقا و خاورمیانه و آسای جنوب شرقی و مرکوسور که بر خلاف آن در دوره لولا داسیلوا موتور محرک اقتصاد برزیل و رشد روز افزون صادرات برزیل بودن. آقای لولا در دوره ریاست جمهوری خود بیش از 260 سفر به کشورهای خارجی در مناطق یاد شده داشت در صورتیکه این تعداد در دوره خانم روسف به 10 کشور هم نرسید و همین امر باعث کاهش شدید صادرات برزیل و افزایش رکود در اقتصاد برزیل شد.
7- فساد گسترده در دولت خانم روسف و عزل تعدادی از وزیران دولت او که اغلب نیز از اعضای حزب ائتلافی بودند، به جرم فساد و دخالت در مناقصات دولتی در همان سال اول ریاست جمهوری باعث تضعیف بیشتر دولت خانم روسف شد. این اعضا نیز بیشتر از حزب جنبش دموکراتیک موسوم به (پی ام دی بی) که یک حزب فاسد و فرصت طلب است وارد کابینه شده بودند.
8- کاهش سفرهای داخلی و در نتیجه کاهش ارتباط با بدنه اجتماعی تاثیر گذار خصوصا قشر محروم بر خلاف سیاست لولا که در دوران ریاست جمهوری اش مرتب به ایالتها و مناطق فقیر و محروم سفر کرده و ضمن ارتباط با بدنه اجتماعی طرفدار خود پایگاه اجتماعی خودش را تقویت می کرد.
9- سیاستهای غلط اقتصادی که باعث کاهش ارزش پول ملی به میزان پنجاه درصد شد در مقابل سیاستهای مناسب اقتصادی لولا داسیلوا که ارزش پول ملی را به بیش از سه برابر رساند.
کاهش ارزش پول ملی برزیل باعث افزایش قیمتها و تشدید اعتراضات مردمی شد. واقعیت این است که به رغم تمامی دستاوردهای دولت تحت حاکمیت چپ گرایان در برزیل در طی دهه گذشته که منجر به خارج شده میلیون ها نفر از فقر و وارد شدن به طبقه متوسط شده و برزیل را به عنوان یک قدرت اقتصادی مطرح نموده است ولی این کشور هنوز با مشکلات عدیده ای مواجه است که وجود نابرابری شدید مهم ترین وجه آن است. هنوز هم در برزیل نابرابری گسترده ای از نظر درآمدی بین فقیر و غنی، بین رنگین پوستان و سفیدها (از نظر درآمد، آموزش و حضور در عرصه اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی) و نابرابری از نظر جنسیتی وجود دارد. در سال 2012 ضریب جینی برزیل در بین 136 کشور بررسی شده 519/0 و هفدهمین کشور نابرابر جهان بوده است.[
سطح بسیار نازل کیفیت آموزش بویژه در سطوح پایه و خدمات بهداشتی به رغم توسعه کمی دهه اخیر، توزیع نابرابر توسعه در مناطق مختلف کشور، ضعف شدید زیرساخت ها از دیگر موارد قابل ذکر در این خصوص است. برزیل به عنوان کشوری که هفتمین اقتصاد جهان است ولی در سال 2012 از نظر شاخص توسعه انسانی در بین 186 کشور جهان، رتبه 85 را داشته است که ضعف آموزش، بهداشت را در این کشور به نمایش می گذارد.

بالا بودن هزینه های زندگی در برزیل نیز از دیگر نکات مورد نظر تظاهر کنندگان بوده است. این کشور در سال های اخیر بنا به دلایل مختلف به یکی از گرانترین کشورهای جهان از نظر هزینه های زندگی تبدیل شده است و نرخ بسیاری از کالاهای مصرفی، سرمایه ای، خدمات، سوخت و غیره از نمونه های مشابه خود در دیگر کشورها حتی در اروپا و امریکا به مراتب گران تر است و لذا بسیاری از اقشار به راحتی از عهده آن بر نمی آیند و وابسته به وام های بانکی با نرخ سود بالا و خریدهای اعتباری هستند.

این مسائل دست به دست هم داد تا نقش خانم جیلما روسف در داخل تضعیف شود؛ به گونه ای که در دوره دوم ریاست جمهوری با دوپینگ یعنی کمک مجدد آقای لولا داسیلوا روی کار آمد. منتها روسف در دور دوم ریاست جمهوری نتوانست ضعف هایش را جبران کند و یک سری مسائل منطقه ای نیز به تشدید ضعف های او کمک کرد. از جمله می توان به اختلافات روسف به خانم کرچنر، رئیس جمهور آرژانتین اشاره کرد. این مسئله باعث شد اختلافات میان برزیل و آرژانتین که یک رقابت دیرینه داشتند مجددا احیا شود و دو کشور عملا از وضعیت همکاری در دوران لولا دا سیوابه وضعیت رقابت و جنگ سرد منطقه ای وارد شوند. این مسئله نیز باعث تضعیف برزیل در حوزه اقتصادی شد.
مخالفت خانم جیلما روسف با پذیرش سفیر رژیم صهیونیستی به دلیل سوابق منفی سفیر باعث ایجاد مشکلات دیگری از طرف رژیم صهیونیستی در براندازی حکومت قانونی خانم روسف می تواند بوده باشد.
مسائل زیست محیطی و خشکسالی که منجر به کاهش بارندگی شد نیز مزید بر علت شد. این مسئله باعث شد که سطح آب دریاچه ایتایپو که بزرگترین سد آبی جهان می باشد، پایین آمده و عملا تولید برق کاهش پیدا کند. کاهش تولید برق در منطقه جنوب برزیل که عمدتا منطقه سفید پوست و اروپایی تبار نشین است، باعث شد که برق شهرهای بزرگ مانند سائوپائولو و ریو دو ژانیرو به طور متوالی قطع شده و بر نارضایتی مردم افزوده شود. این نارضایتی‎ها عملا منجر به آن شد که اپوزیسیون و جناح راست در مجلس که عمدتا دست خودشان نیز آلوده بود از فرصت استفاده کرده و برنارضایتیها بیفزایند و در این زمان پرونده فساد در شرکت بزرگ نفتی برزیل یعنی پتروبراس که خانم روسف زمانی مدیریت آنرا در دست داشته را علم کرده ووارد فرآیند قضایی و پروسه پرونده استیضاح او شوند.
البته پرونده‎ای که برای خانم روسف درست شد یک پرونده واقعی نبوده و پرونده ای کودتا گونه تهیه شد که در برزیل سابقه دارد. همچنین همانطور که قبلا اشاره شد کسانی این پرونده را پیگیری می‎کردند که خودشان اغلب آلوده به مفاسد زیادی بودند. از جمله رییس مجلس ملی برزیل که پیگیری کننده پرونده خانم روسف بود خود به جرم فساد از ریاست مجلس ملی عزل شد.
پیگیری این پرونده در نهایت به استیضاح و برکناری خانم روسف منجر شد. باید توجه داشت حکم دادگاه به برکناری خانم روسف از دو قسمت تشکیل شده است؛ در یک قسمت خانم روسف را به عنوان کسی که از قدرت سوء استفاده و در شاخص ها ی اقتصادی کشوردستکاری کرده محکوم به عزل ازپست ریاست جمهوری کرده است اما ازتصدی مناصب دولتی دیگرمنع نکرده است. در قسمت دوم که در مورد حقوق ریاست جمهوری است خانم جیلما روسف تبرئه شده است. به بیان دیگر او اکنون از تمامی حقوق رئیس جمهوربرزیل برخوردار است اما فقط پست و مسیولیتهای ریاست جمهوری را ندارد. به عبارتی خانم روسف تبرئه شده اما چون جریان اپوزیسیون غربی به پشتوانه حمایتهای آمریکایی می خواستند به هر ترتیبی روسف و حزب کارگر دیگر روی کار نباشند پستش را از او گرفتند اما حقوقش همچنان پابرجاست.
در خصوص دلایل چنین عزل کودتاگونه‎ای باید گفت که آقای لولا داسیلوا با حمایتی که ازخانم روسف کرد در نظر داشت که حزب کارگر عملا در صحنه قدرت باقی مانده و بعد ازاتمام دو دوره ریاست جمهوری جیلما روسف، خودش مجددا به عرصه ریاست جمهوری بازگردد. به عبارتی بر اساس این طرح، حزب کارگر که 8 سال در دوران آقای لولا دا سیلوا و 8 سال در دوره خانم جیلماروسف حکومت را در اختیار داشت مجددا با بازگشت لولادا سیلوا، قدرت را در دست بگیرد، یعنی به مدت حداقل 24 سال زمامداری بزرگترین کشور آمریکای لاتین را در دست داشته باشد ، امری که اصلا خوشایند آمریکا نبود.
امکان روی کار آمدن داسیلوا به دلیل محبوبیت او در میان اقشار محروم اجتماعی وجود داشته و کماکان وجود دارد. لذا اپوزیسیون این کودتا و برکناری خانم رییس جمهور را به این دلیل دنبال کرد که اعتبار آقای لولا و حزب کارگررا از بین برده و او در دوره بعدی ریاست جمهوری نتواند کاندید شود. بنابراین اقدامات اخیر علیه روسف یک کودتا علیه جریان چپ برزیل بود تا امکان بازگشت مجدد آقای لولا داسیلوا به عرصه قدرت از بین برود.

البته بعید به نظر میرسد که اپوزیسیون به آسانی به اهدافش دست پیدا کند؛ چرا که به نظر می رسد آقای لولا دا سیلوا احتمالا به صحنه بازخواهد گشت و رقابت شدیدی میان او و اپوزیسیون در خواهد گرفت. آقای تمر که اکنون جایگزین روسف در ریاست جمهوری شده است اصلا وجهه مثبت و مردمی ندارد و مردم نسبت به او و حزبش بسیار بدبین هستند. پایگاه اینترنتی ویکی لیکس هم در افشاگری خود آقای تمر را خبر چین آمریکا ذکر کرده است. در نتیجه تمر در جایگاه رقابت با لولا داسیلوا نیست اما در حزب اصلی اپوزیسیون که حزب پی اس دی بی است آقای خوزه سرا که اکنون در دوره تمر به عنوان وزیر خارجه برزیل انتخاب شده قطعا در دوره بعد برای رقابت های ریاست جمهوری حضور خواهد یافت. منتها اگر رقابت میان او و داسیلوا باشد مطمئنا لولا پیروز رقابت ها خواهد بود. چرا که جامعه برزیل خاطره خوشی از دوران داسیلوا در ذهن خود ثبت کرده و به راحتی آن دوران را فراموش نخواهد کرد. در نهایت دخالت آمریکا و صهیونیست‎ها که اغلب رسانه‏های برزیل را در اختیار دارند در تحولات اخیر این کشور نباید نادیده گرفت. این عوامل در پیروزی راست گرایان برزیل تاثیر داشت اما این پیروزی مقطعی است و تداوم نخواهد داشت.

دکتر محسن شاطرزاده
آبان 1395

ادامه مطلب
دموکراسی هدایت شده : بن بست دموکراسی غربی
  • ۱۳۹۵/۱۰/۶ - ۱۲:۳۴
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

دموکراسی هدایت شده : بن بست دموکراسی غربی

محسن شاطرزاده

استبداد و خفقان و حاکمیت طبقه اشراف با همراهی کلیسا در دوران قرون وسطی در غرب نهایتا به قیام های آزادی خواهانه و انقلاب مردم خصوصا در فرانسه و تغییر نظامات حاکمیتی و بروز انقلاب کبیر فرانسه منجرشد . ره آورد این انقلاب علاوه بر سکولاریسم و دین زدایی از حکومت با تکیه به اندیشه لیبرالیسم و با تعریف نقش انسان و تقویت اندیشه اومانیسم منشاء ایجاد حکومتهای ظاهرا مردمی با تفکرات لیبرال دموکرات شد . در طراحی حکومت بر مبنای حاکمیت اکثریت یا همان دموکراسی عملا طبقه جدیدی از سیاسیون تازه به دوران رسیده در ائتلافی با بازماندگان سلطنتی و طبقه حاکمه قبلی آن جوامع یعنی اشراف در قالب احزاب شکل گرفته و قانون اساسی و دیگر قوانین این کشورها بگونه ای نوشته شد که به تعبیر نخبگان غربی دموکراسی هدایت شده وقابل کنترل وجود داشته و طبقه پابرهنه و ضعیف جامعه نتواند به قدرت دست یافته یا به تعبیر آنها نظام حکومتی پوپولیستی شکل نگیرد.
این روند باعث دور شدن و فاصله گرفتن روز به روز حکومتهای غربی از بدنه مردمی آنها شده است به گونه ای که در آمار گیری های متعدد در کشور های مختلف غربی ؛ سیاسیون آن کشورها به عنوان منفورترین و کثیف ترین قشر اجتماعی شناخته شده اند و امروز به جایی رسیده که سیاست صرفا به عنوان یک حرفه شناخته می شود و سیاسیون شغلشان سیاست و تلاش برای رسیدن به قدرت است نه تدبیر امور مردم و بالتبع تمام تلاش احزاب دراین جوامع هم برای دستیابی به قدرت و تحکیم پایه های قدرتی حزب خود در راستای استمرار قدرت و سوء استفاده از قدرت و منابع ثروت در اختیار اصحاب قدرت می باشد . امروزه در این جوامع سیاست مترادف با حیله گری و دغل بازی و خیانت و فریب کاری و پول پرستی و سوء استفاده از قدرت در جهت تامین منافع شخصی و حزب بازی و باندبازی های قدرتمدارانه و حذف مخالفان به هر روش ممکن است ولذا بیش از دو دهه است که کشور های غربی و در راس آنها آمریکا به بحران هویت دموکراسی مواجه شده اند که روز به روز هم پررنگتر می شود . بحران ابسانتاسیون یا عدم حضور و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خودشان یا غیبت در انتخابات ریشه در همین نگاه مردم و نا امیدی به احزاب و سیاسیون غربی دارد .
در انتخابات اخیر آمریکا و بنا به گزارش رسمی که سی ان ان منتشرکرد تنها ۵۲ درصد از مردم واجد شرایط در رای گیری و انتخاب رییس جمهورشان شرکت کردند و از میان آنها رییس جمهور منتخب با نیمی از آرا به ریاست می رسد . به تعبیری رییس جمهور منتخب رای ۲۶ درصد از مردم واجد شرایط در رای گیری کشور بزرگی مثل آمریکا را دارد و به حکومت می رسد و این یک فاجعه برای جامعه ای مثل آمریکا است که بیش از دوسوم مردم در تعیین سرنوشت خود دخالت نداشته اند یا به عبارتی اقلیت جامعه بر اکثریت حکومت می کند .
موضوع دلایل عدم مشارکت مردم در انتخابات و سرخوردگی آنها از احزاب سیاسی حاکم بر جوامع غربی و تشدید دیکتاتوریهای حزبی ؛ محور مطالعات زیادی در دانشگاههای غربی بوده و هم اکنون به شدت رو به گسترش است . ابسانتاسیون و روی گردانی مردم از شرکت در انتخابات در فرانسه و آمریکا و دیگر کشورهای بزرگ غربی امروز به عنوان یک معضل اجتماعی یا یک بن بست در دموکراسی هدایت شده غربی تعبیر شده و تحقیقات گسترده ای در جریان است تا آشتی بین مردم و حکومتها و جلب اعتماد مردم را برای مشارکت سیاسی فراهم کند اما به نظر می آید مردم غربی تا این دغل بازیها و فریبکاریها و خباثتهای سیاسیون و اخزاب خود را شاهد باشند این آشتی و ایجاد حکومتهای مردمی شکل نخواهد گرفت . غرب امروز هژمونی خود را در خطر می بیند چون براساس نظام سلطه و استثمار انسانهای آزاد طراحی شده و لذا با هر هژمونی دیگری که برای آزادی انسانها از سلطه و ایجاد حکومت واقعی مردم بر مردم به صحنه بیاید به شدت مبارزه و مقابله می کند . غرب امروز نگران از دست دادن هیمنه خود است . ظهور و بروز فرد عصیانگری مثل ترامپ که به دروغ خود را در حزب جمهوریخواه آمریکا جازده تا بتواند به قدرت برسد و مثلا اصلاح امور کشور را بنماید و در دوران مبارزات انتخاباتی هم توانست فقط اشاراتی به نظام فاسد حاکم آمریکایی بنماید نشان از خلاء های زیادی در این جوامع و نظامات سیاسی و اجتماعی آنها دارد بگونه ای که وقتی قشر فراموش شده ای از اجتماع به صحنه می آیند می توانند تاثیر شگرفی ایجاد کرده و قدرت را متحول کنند . روزنی که ترامپ به خوبی آنرا شناخت و از آن در جهت رسیدن به قدرت استفاده کرد . قطعا این روند در جوامع اروپایی مانند فرانسه تکرار خواهد شد و هرچند تحت عنوان حرکتهای پوپولیستی بخواهند مانع در مقابل آن ایجاد کنند ولی واقعیت این است قدرت واقعی در دست مردم است و هرجا مردم برای احقاق حقوق از دست رفته خود بپا خیزند کسی را یارای مقابله با آن نخواهد بود .
حال دموکراسی غربی امروز خوب نیست .

دکتر محسن شاطرزاده
آذر 1395

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۵/۱۰/۶ - ۱۲:۳۵
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

دونالد ترامپ : بوریس یلتسن آمریکا
آغازی بر پایان ابرقدرتی آمریکا

محسن شاطرزاده

انتخاب دونالد ترامپ پوپولیست با اکثریت قاطع آرای مردم آمریکا به عنوان رییس جمهور جدید این کشور نشان از وجود شکاف عمیق اجتماعی در جامعه آمریکایی داشته و تامل در این امر؛ نکاتی را به ذهن متبادر می کند:
۱- هرچند که مسلم است انتخابات آمریکا صحنه کارزار دو نفر نیست بلکه در ورای این مبارزات و رقابتها طبقه حاکمه و صحنه گردانان اصلی این کشور به برنامه ریزی مشغولند ولی انتخاب ترامپ نشان دهنده واقعیت امروز جامعه آمریکاست و مبین این است که جامعه امروز آمریکا به ترامپ نیاز دارد کما اینکه جامعه ۸ سال پیش آمریکا به رییس جمهور سیاهپوستی مانند اوباما نیاز داشت.
۲- فاصله ها و شکاف عمیق اجتماعی جامعه آمریکا امروز به مرحله شکننده و خطرناکی رسیده که تغییر ناگهانی سیاستهای این کشور را طلب می کند. هیچ کس بهتر از ترامپ که فردی پوپولیست و غیر قابل پیش بینی می باشد ؛ برای این تغییرات مناسبتر نیست.
۳- نهضت ۹۹ درصدی طبقه غیر حاکم آمریکا که چند سال پیش بر علیه سرمایه داران و وال استریت شورش کرد ولی سرکوب شد در بدنه اجتماعی آمریکا یک واقعیت غیر قابل انکار بوده و نارضایتی قشر عظیمی از مردم آمریکا نسبت به سیاستهای قشر سرمایه دار حاکم آمریکا را نشان می دهد . امروز تبلور اعتراض این قشر از مردم بعنوان رای به تغییرات و اصلاحات نه لزوما رای به ترامپ خود نمایی می کند.
۴- هرچند که اوباما ظاهرا با تزریق دلار در جامعه طبقاتی آمریکا باعث رونق بورس نیویورک شد اما عملا با افزایش بدهی های آمریکا تا مرز ۱۹۰۰۰ میلیارد دلار رکورد جدیدی از بدهی برای مردم آمریکا باقی گذارد . به عبارتی دیگر رونق بورس آمریکا به قیمت تهی تر شدن جیب مردم آمریکا و گسترش نارضایتی عمومی انجامیده است و نمود این نارضایتی در رای به ترامپ کاملا مشهود است.
۵- قطعا برنامه ریزان نظام آمریکا از واقعیت های این جامعه و گسترش شقاقها آگاهند و برای برون رفت از این معضلات در حال تدبیر هستند . همانگونه که در سال ۲۰۰۰ روی کار آوردن فرد احمقی مانند بوش به ریاست جمهوری آمریکا به منظور اجرای طرح بزرگ آمریکایی و ایجاد خاورمیانه جدید با ایجادحادثه ۱۱ سپتامبر و فروریختن برجهای دوقلو و بدنبال آن حمله به عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه بود؛ به نظر می آید این بار هم با انتخاب دونالد ترامپ باید منتظر اتفاقات جدیدی در صحنه سیاستهای آمریکایی باشیم که به دست فرد دیوانه و غیر قابل پیش بینی مانند ترامپ به اجرا درآید.
۶- با روی کار آمدن ترامپ احتمالا شاهد تغییراتی بنیادی در جامعه آمریکایی خواهیم بود. اولا قشر نخبه و فرهیخته آمریکایی که برای خود ریاست جمهوری ترامپ را لکه ننگ می دانند تا مدتی منزوی شده و از اثر گزاری در جامعه آمریکایی دور خواهند شد . ثانیا جابجایی بین اصحاب وال استریت و سرمایه داران صهیونیست آمریکایی با نو سرمایه داران آمریکایی از جنس ترامپ را شاهد خواهیم بود و تا مدت زمانی بورس آمریکا رونق نخواهد داشت کما اینکه در نخستین واکنش های بورس داوجونز شاهد بیشترین کاهش بورس در ۲۰ سال اخیر آمریکا بوده ایم . ثالثا نگاهی به نقشه آمریکا و رای دهندگان به ترامپ و کلینتون مشخص می شود ایالتهای غربی وشمال شرق آمریکا یعنی ایالتهای برخوردار و ثروتمند به کلینتون رای داده اند در صورتیکه ایالتهای مرکزی و جنوبی به ترامپ رای داده اند و این نشان دهنده جنگ فقر و غنا در آمریکاست . لذا نظام آمریکایی مجبور است برای حفظ انسجام خود مدت زمانی را صرف بهبود اقتصادی و افزایش رفاه ایالتهای کمتر برخوردار خود کند و این تغییر سیاست مستلزم کاهش هزینه های نظامی گری آمریکا در اقصی نقاط جهان و پرداختن به رفاه داخلی است و کسی بهتر از ترامپ برای اجرای این سیاست در آمریکا نمی توان در این مقطع یافت.
۷- آمریکا در سیاست خاورمیانه ای خود دچار استیصال شده و به تعبیر اوباما موضوع سوریه او را پیر کرده است لذا احتمالا انتخاب ترامپ خروج آمریکا از باتلاق سوریه را تسهیل خواهد کرد.
۸- برای بازسازی یک عمارت ابتدا باید آن عمارت را خراب کرد و بر ویرانه های آن عمارت بنای جدید را ساخت . برنامه ریزان آمریکایی برای بنای آمریکای جدید نیاز به تخریب بنای موجود دارند و کسی بهتر از ترامپ برای این تخریب بنای موجود وجود ندارد چرا که به گفته خود او در بدو ورود به کاخ سفید سیفون را خواهد کشید و همه هیات حاکمه موجود را به زباله دان خواهد ریخت.
۹- تغییر سیاستهای بین المللی از جمله کاهش حمایت از عربستان و قطر به احتمال زیاد باعث کاهش حمایت از تروریستهای تکفیری و انزوای کشورهای تروریست پرور خواهد شد.
۱۰- آمریکا مجبور است به بازسازی و نوسازی داخلی خود بپردازد تا بتواند مجددا به جایگاه ابرقدرتی خود برگشته و نقش خود را بعنوان ابر قدرت بلامنازع در جهان ایفا کند همانگونه که بوریس یلتسین در روسیه و در کنار گورباچف در
شوروی سابق که با شعار اصلاحات و بازسازی روی کار آمدند ولی کنترل ازدست آنها خارج شده و باعث فروپاشی شوروی شدند . شاید در فردا روزی شاهد خارج شدن کنترل از دست آقای ترامپ که برای اصلاحات و بازسازی جامعه آمریکایی آمده ؛ باشیم و فروپاشی آمریکا از ابرقدرتی را نظاره گر باشیم. آن روز دیر نیست.

دکترمحسن شاطرزاده
آذر 1395


شاطرزاده در نشست شورای مرکزی و دبیران استانی کانون دانشگاهیان:

باید کسی به ریاست جمهوری برسد که بتواند گفتمان انقلاب اسلامی را از نو احیا کند/ شاخصه‌های مدیران جهادی

عضو شورای مرکزی کانون دانشگاهیان با بیان اینکه امروز کشور به انقلابی دیگر نیاز دارد، گفت: باید گفتمان انقلاب اسلامی را احیا کرد، باید کسی به ریاست جمهوری برسد که بتواند این گفتمان را از نو احیا کند.

شناسهٔ خبر: 8763 - ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ در ۱۰:۴۴ ق.ظ
به گزارش پایگاه پردیس خبر به نقل از فارس، نشست شورای مرکزی و دبیران استانی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی به مدت یک روز در تهران برگزار شد.

محسن شاطرزاده عضو شورای مرکزی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی در این مراسم، گفت: هم اکنون حدود ۴۰ سال از عمر انقلاب اسلامی‌ می‌گذرد. ۴۰ سالگی یعنی رسیدن به پختگی و بالندگی و کارآمدی.

وی افزود: امروز نسل اول انقلاب بازنشسته شده و به کناری رفته‌ است. نسل دوم هم در آستانه بازنشستگی قرار دارد و نسل سوم کم‌کم به صحنه مدیریت کشور می‌آید. نسل چهارم و پنجم انقلاب اسلامی نیز هم اکنون نظاره‌گر و رصد کننده مدیران کشور هستند تا پختگی و کارآمدی خود را در صحنه عمل نشان دهند.

شاطرزاده ادامه داد: امروز بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب اسلامی همه منتظر دست آوردهای عینی آن در صحنه اداره امور کشور و ایجاد رفاه و پیشرفت و اثبات کارآمدی این نظام هستند و این امر اقتضا می‌کند که مروری مجدد بر شاخص‌های مدیران کشور و در راس آنها رئیس جمهوری داشته باشیم.

وی تصریح کرد: قطعا تجربه دهه اول انقلاب اسلامی که باعث عبور از گردنه‌های سخت در کشور بود می‌تواند الهام بخش ما در شناخت شاخصه‌های مدیران امروزی باشد. بر این اساس کشور نیاز مبرم به حضور مدیران جهادی و بسیجی دارد تا بتواند از گردنه‌ها و مشکلات امروز کشور را نجات دهد.

شاطرزاده تصریح کرد: یافتن شاخصه‌های این مدیران جهادی سخت نیست چرا که ما تجربه شیرین این مدیریت را در سال‌های اولیه انقلاب اسلامی داشته‌ایم.

وی در ادامه عاشق خدمت نه طالب قدرت، ایثارگر و مجاهد، استکبار ستیز و ظلم گریز، ولایتمدار، شجاع، جسور و انقلابی، معتقد به روحانیت و ولایت مطلقه فقیه، دلبسته امام و رهبری، پرتلاش و خستگی ناپذیر، پر تلاش و خستگی ناپذیر، عاشق محرومین و مستضعفین، توانمند و معتقد به شعار «ما می‌توانیم»، باور به ورود در حوزه‌های ناممکن و در یک کلام جهادی و بسیجی را شاخصه‌های مدیران جهادی دانست.

عضو شورای مرکزی کانون دانشگاهیان با بیان اینکه امروز کشور به انقلابی دیگر نیاز دارد، تاکید کرد: باید گفتمان انقلاب اسلامی را احیا کرد. باید کسی به ریاست جمهوری برسد تا بتواند این گفتمان را از نو احیا کند، تا بتواند کارامدی نظام اسلامی را در اداره امور کشور و ترویج خدمت به کشور و احیای ارزشهای اسلامی و انقلابی در مقابل دیدگان نسل پنجم فرزندان این مرز و بوم و مستضعفین و مظلومین نظاره گر در اقصی نقاط عالم به اثبات برساند.



سندروم توهم : عامل شکست روشنفکران و تحصیلکردگان آمریکایی طرفدار کلینتون

محسن شاطرزاده

نظام اجتماعی و سیاسی آمریکا یک نظام نخبه گراست و به گونه ای طراحی شده که علیرغم شعار دموکراسی در نهایت فصل الخطاب جامعه ؛ نخبگان حاکم و اصحاب ثروت و قدرت باشند . بر این اساس نظام انتخاباتی ریاست جمهوری در این کشور بدون در نظر گرفتن رای مستقیم مردم بلکه با دخالت رای الکترال هر ایالت تنظیم شده است . به عبارتی دموکراسی هدایت شده بر جامعه آمریکایی مدعی دموکراسی حاکم است تا هر کسی نتواند به مصادر قدرت دست پیدا کند . در این نظام همه مردم صاحب رای برابر نیستند و وزن آرای الکترال به گونه ای معین شده که ایالتها به درجه یک و دو تقسیم شده اند .
اگر به نقشه آمریکا از منظر سن و تحصیلات نگاه کنیم برنده انتخابات باید هیلاری باشد ولی در کمال ناباوری همگان؛ فرد فاسد و لاتی مانند ترامپ به ریاست جمهوری می رسد . چرا؟
پاسخ این چرایی را باید در بیماری توهم دانست که در میان قشر روشنفکر آمریکایی به شدت رسوخ کرده و غیر از خودشان سایر مردم را به هیچ گرفته و از واقعیتهای جامعه آمریکایی فاصله گرفته و در یک فضای مجازی گسترده ای سیر می کنند که نتایج نظر سنجی ها آنها را اقناع می کند و راحت و خوش خیال به امید پیروزی کاندیدای خود در خانه های خود به گوشه ای خزیده و راحت زندگی می کنند . قشر روشنفکر آمریکایی سالهاست که از توده مردم و از بدنه اجتماعی خودش به بهانه عوام بودن آنها بریده و فاصله گرفته و برای آنها ارزشی قایل نیست در صورتی که در نظام دموکراسی هر نفر دارای یک رای است و همه آرا هم باید باهم مساوی باشند . در کنار روشنفکران برج عاج نشین و کم دغدغه آمریکایی خیل عظیم کارگران سفید پوست و بدنه بزرگ جامعه آمریکایی قرار دارند که دغدغه معیشت و هویت دارند . زندگی آنها هر روز سخت شده و هویت آمریکایی آنها هر روز کم رنگ تر می شود و اقتدار آنها که مشخصه ذاتی روحیات یک آمریکایی است هر روز کمتر می شود و این است که همه این مشکلات در جامعه آمریکایی را به حضور مهاجرین خارجی و مسلمانها و سیاهان ربط داده و نظام حاکم سرمایه داری آمریکا و اصحاب وال استریت را مسئول این وضعیت در جامعه آمریکایی می داند و لذا صدای اعتراض سر داده و مطالبه تغییر و اصلاحات می کند . مطالبه ای که ترامپ سرمایه دار با هوشمندی تمام پیام آنها را شنید و تبدیل به بلند گوی آنها شد و روی موج خواسته آنها سوار شد و بهره آنرا هم برد . اما روشنفکران آمریکایی در توهم خود باقی ماندند و نخواستند این پیام را بشنوند و آنرا جدی نگرفتند و نهایتا بازی را باختند و وقتی متوجه شدند که خیلی دیر شده و دست ترامپ بعنوان چهل و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده بالا رفته بود . اگر رییس مجلس نماینگان آمریکا رسما و در جلسه کنگره آمریکا اعلام می کند که: #پیامی را که ما نشنیدیم ترامپ بخوبی شنید و آنرا دنبال کرد # موید همین مطلب و تایید خواب ماندن و عقب افتادن جامعه نخبه آمریکایی از سیر تحولات لایه های درونی جامعه آمریکایی و افزایش شکافها و نارضایتی هاست . این انتخابات خط بطلانی بر تمامی نظریه ها و صنعت نظرسنجی در آمریکا بوده و بر تمامی توهمات روشنفکران این جامعه مهر ابطال زد . رای الکترال که به عنوان ابزار حاکمیت نخبگان آمریکایی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن عوام این جامعه طراحی شده بود امروز به قاتل نخبگان این جامعه و عامل طرد آنها از قدرت تبدیل شده و ترامپ با هوشمندی بالایی توانست از خلا های نظام انتخاباتی برمبنای رای الکترال استفاده کرده و با تهییج آرای اقشار و ایالتهای فراموش شده آمریکایی و علیرغم رای مردمی کمتر با اختلاف رای الکترال بالایی انتخابات را ببرد . چیزی که باعث ایجاد شوک در جامعه حاکم و نخبه گرای آمریکا شده و باور آنرا برایشان سخت می کند . اما این یک واقعیت در جامعه آمریکایی است و همه مجبور هستند با آن‌ کنار بیایند . نخبگان و روشنفکران آمریکایی هم مجبور هستند حداقل دوره حامیت او و سیاستهایش را تحمل کنند تا شاید متنبه شوند و در این چهار سال راه حلی برای رفع اشکالات نظام رای گیری و انتخابات ریاست جمهوری در کشورشان پیدا کنند .
البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که آنچه سالها تبلیغ می شد و آمریکا را مهد آزادی و دموکراسی و زیست مسالمت‌‌ آمیز ادیان و چند فرهنگی و ضد نژادپرستی و ... نشان می دادند دروغ از آب درآمد چرا که جامعه آمریکایی واقعی همین است که نماینده اش ترامپ است . ترامپ فاسد و لاقید و بی اخلاق و نژادپرست و اقتدار گرا و دیکتاتور و صاحب صنعت فحشا و قمارخانه ها و مبلغ و شو من فاسد رسانه های تصویری آمریکا؛ نماینده واقعی آمریکایی کابوی و اسب چران و مست و لاقید است که امروز مطالبه کشور خودش را می کند و خواستار اخراج همه خارجیان است و این واقعیتی است که جهان و آمریکا و روشنفکران وطنی با آن روبرو هستند و باید چاره ای برای نحوه تعامل با این غول مهیب بیندیشند.


دکتر محسن شاطرزاده
آذر 1395

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۵/۱۰/۶ - ۱۲:۳۱
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

گفتمان انقلاب اسلامی : شرط موفقیت در انتخابات آتی ریاست جمهوری

محسن شاطرزاده

هم اکنون حدود 40 سال از عمر انقلاب اسلامیمان می گذرد . 40 سالگی یعنی رسیدن به پختگی و بالندگی و کارآمدی . نسل اول انقلاب بازنشسته شده و به کناری رفته اند . نسل دوم هم در آستانه بازنشستگی قرار دارد و نسل سوم کم کم به صحنه مدیریت کشور می آید . نسل چهارم و پنجم انقلاب اسلامی هم اکنون نظاره گر و رصد کننده مدیران کشور هستند تا پختگی و کارآمدی خودرا در صحنه عمل نشان دهند . امروز بعد از گدشت 40 سل از انقلاب اسلامی همه منتطر دست آوردهای عینی آن در صحنه اداره امور کشور و ایجاد رفاه و پیشرفت و اثبات کارآمدی این نظام هستند و این امر اقتضا می کند که مروری مجددبر شاخصهای مدیران کشور و در راس انها رییس جمهوری داشته باشیم . قطعا تجربه دهه اول انقلاب اسلامی که باعث عبور از گردنه های سخت در کشور بود می تواند الهام بخش ما در شناخت شاخصه های مدیران امروزی باشد . بر این اساس کشور نیاز مبرم به حضور مدیران جهادی و بسیجی دارد تا بتواند از گردنه ها و مشکلات امروز کشور را نجات دهد . یافتن شاخصه های این مدیران جهادی سخت نیست چرا که ما تجربه شیرین این مدیریت را در سالهای اولیه انقلاب اسلامی داشته ایم . شاخصه های این مدیران جهادی را اگر بخواهیم مرور کنیم به موارد زیر باید اشاره کنیم:
1- عاشق خدمت نه طالب قدرت
2- ایثارگر و مجاهد
3- استکبار ستیز و ظلم گریز
4- ولایتمدار
5- شجاع و جسور و انقلابی
6 - معتقد به روحانیت و ولایت مطلقه فقیه
7- دلبسته امام و رهبری
8- پرتلاش و خستگی ناپذیر
9- پر تلاش و خستگی ناپذیر
10- عاشق محرومین و مستضعفین
11 - توانمند و معتقد به شعار : ما می توانیم
12 - باور به ورود در حوزه های ناممکن
و دریک کلام جهادی و بسیجی

امروز کشور به انقلابی دیگر نیاز دارد . باید گفتمان انقلاب اسلامی را احیا کرد . باید کسی به ریاست جمهوری برسد تا بتواند این گفتمان را از نو احیا کند تا بتواند کارامدی نظام اسلامی را در اداره امور کشور و ترویج خدمت به کشور و احیای ارزشهای اسلامی و انقلابی در مقابل دیدگان نسل پنجم فرزندان این مرز و بوم و مستضعفین و مظلومین نظاره گر در اقصا نقاط عالم به اثبات برساند.
به نظر می آید اعلام نظر مقام معظم رهبری مبنی بر عدم حضور دکتر احمدی نژاد در انتخابات آتی و عدم شکل گیری دو قطبی سیاسی و کاذب در کشور ؛ تایید دیگری بر لزوم شکل گیری جریانات سیاسی و خطوط فکری حول محور انقلابی و غیر انقلابی و پایانی بر حیات سیاسی جریانات اصولگرا و اصلاح طلب است . اگر بخواهیم رقابت تصنعی با ایجاد دو قطبی های سیاسی در کشور ایجاد نشود باید رقابت واقعی را بین گفتمان انقلابی و گفتمان غیر انقلابی ایجاد کنیم تا در آن شرایط به همگان چه در داخل و چه در خارج از کشور ثابت شود که هنوز بعد از گذشت 37 سال باز هم گفتمان انقلابی پیروز میدان است و حرف اول را در کشور می زند . تغییر دسته بندی های سیاسی در کشور به انقلابی و غیر انقلابی این پتانسیل را دارد که نیروهای مخلص و انقلابی دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا را به یکدیگر نزدیک کرده و عامل وحدت مجدد نیروهای انقلاب بشود و در مقابل نیروهای فرصت طلب و دنیا طلب و غیر انقلابی هردو جریان اصلاح طلب و اصولگرا را عقب رانده و باعث پالایش جریانات سیاسی کشور شده و مجددا میدان برای خدمتگزاری نیروهای جهادی و انقلابی با گرایشات سیاسی مختلف باز شود . این فرصت طلایی را که رهبری برای اتحاد نیروهای مومن و انقلابی فراهم کردند بایستی قدر شناسی کرد و اقدام به زنگار زدایی از دلها و ترمیم عواطف و بازیابی نیروهای انقلاب نمود تا بتوانند در فرصت باقیمانده تا انتخابات توان خود را بازیافته و صحنه را از غاصبان فرصت طلب دنیا پرست که بر مصادر تصمیم گیری در کشور چنبره انداخته اند پاک نموده و بار دیگر به همه ناظران تفهیم نمود که آنچه در کشور امام زمان حاکم است کماکان گفتمان انقلاب اسلامی است.
شاطرزاده





شاطرزاده در نشست شورای مرکزی و دبیران استانی کانون دانشگاهیان:

باید کسی به ریاست جمهوری برسد که بتواند گفتمان انقلاب اسلامی را از نو احیا کند/ شاخصه‌های مدیران جهادی

عضو شورای مرکزی کانون دانشگاهیان با بیان اینکه امروز کشور به انقلابی دیگر نیاز دارد، گفت: باید گفتمان انقلاب اسلامی را احیا کرد، باید کسی به ریاست جمهوری برسد که بتواند این گفتمان را از نو احیا کند.

شناسهٔ خبر: 8763 - ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ در ۱۰:۴۴ ق.ظ
به گزارش پایگاه پردیس خبر به نقل از فارس، نشست شورای مرکزی و دبیران استانی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی به مدت یک روز در تهران برگزار شد.

محسن شاطرزاده عضو شورای مرکزی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی در این مراسم، گفت: هم اکنون حدود ۴۰ سال از عمر انقلاب اسلامی‌ می‌گذرد. ۴۰ سالگی یعنی رسیدن به پختگی و بالندگی و کارآمدی.

وی افزود: امروز نسل اول انقلاب بازنشسته شده و به کناری رفته‌ است. نسل دوم هم در آستانه بازنشستگی قرار دارد و نسل سوم کم‌کم به صحنه مدیریت کشور می‌آید. نسل چهارم و پنجم انقلاب اسلامی نیز هم اکنون نظاره‌گر و رصد کننده مدیران کشور هستند تا پختگی و کارآمدی خود را در صحنه عمل نشان دهند.

شاطرزاده ادامه داد: امروز بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب اسلامی همه منتظر دست آوردهای عینی آن در صحنه اداره امور کشور و ایجاد رفاه و پیشرفت و اثبات کارآمدی این نظام هستند و این امر اقتضا می‌کند که مروری مجدد بر شاخص‌های مدیران کشور و در ر

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۵/۱۰/۶ - ۱۲:۴۸
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

سندروم توهم : عامل شکست روشنفکران و تحصیلکردگان آمریکایی طرفدار کلینتون

محسن شاطرزاده

نظام اجتماعی و سیاسی آمریکا یک نظام نخبه گراست و به گونه ای طراحی شده که علیرغم شعار دموکراسی در نهایت فصل الخطاب جامعه ؛ نخبگان حاکم و اصحاب ثروت و قدرت باشند . بر این اساس نظام انتخاباتی ریاست جمهوری در این کشور بدون در نظر گرفتن رای مستقیم مردم بلکه با دخالت رای الکترال هر ایالت تنظیم شده است . به عبارتی دموکراسی هدایت شده بر جامعه آمریکایی مدعی دموکراسی حاکم است تا هر کسی نتواند به مصادر قدرت دست پیدا کند . در این نظام همه مردم صاحب رای برابر نیستند و وزن آرای الکترال به گونه ای معین شده که ایالتها به درجه یک و دو تقسیم شده اند .
اگر به نقشه آمریکا از منظر سن و تحصیلات نگاه کنیم برنده انتخابات باید هیلاری باشد ولی در کمال ناباوری همگان؛ فرد فاسد و لاتی مانند ترامپ به ریاست جمهوری می رسد . چرا؟
پاسخ این چرایی را باید در بیماری توهم دانست که در میان قشر روشنفکر آمریکایی به شدت رسوخ کرده و غیر از خودشان سایر مردم را به هیچ گرفته و از واقعیتهای جامعه آمریکایی فاصله گرفته و در یک فضای مجازی گسترده ای سیر می کنند که نتایج نظر سنجی ها آنها را اقناع می کند و راحت و خوش خیال به امید پیروزی کاندیدای خود در خانه های خود به گوشه ای خزیده و راحت زندگی می کنند . قشر روشنفکر آمریکایی سالهاست که از توده مردم و از بدنه اجتماعی خودش به بهانه عوام بودن آنها بریده و فاصله گرفته و برای آنها ارزشی قایل نیست در صورتی که در نظام دموکراسی هر نفر دارای یک رای است و همه آرا هم باید باهم مساوی باشند . در کنار روشنفکران برج عاج نشین و کم دغدغه آمریکایی خیل عظیم کارگران سفید پوست و بدنه بزرگ جامعه آمریکایی قرار دارند که دغدغه معیشت و هویت دارند . زندگی آنها هر روز سخت شده و هویت آمریکایی آنها هر روز کم رنگ تر می شود و اقتدار آنها که مشخصه ذاتی روحیات یک آمریکایی است هر روز کمتر می شود و این است که همه این مشکلات در جامعه آمریکایی را به حضور مهاجرین خارجی و مسلمانها و سیاهان ربط داده و نظام حاکم سرمایه داری آمریکا و اصحاب وال استریت را مسئول این وضعیت در جامعه آمریکایی می داند و لذا صدای اعتراض سر داده و مطالبه تغییر و اصلاحات می کند . مطالبه ای که ترامپ سرمایه دار با هوشمندی تمام پیام آنها را شنید و تبدیل به بلند گوی آنها شد و روی موج خواسته آنها سوار شد و بهره آنرا هم برد . اما روشنفکران آمریکایی در توهم خود باقی ماندند و نخواستند این پیام را بشنوند و آنرا جدی نگرفتند و نهایتا بازی را باختند و وقتی متوجه شدند که خیلی دیر شده و دست ترامپ بعنوان چهل و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده بالا رفته بود . اگر رییس مجلس نماینگان آمریکا رسما و در جلسه کنگره آمریکا اعلام می کند که: #پیامی را که ما نشنیدیم ترامپ بخوبی شنید و آنرا دنبال کرد # موید همین مطلب و تایید خواب ماندن و عقب افتادن جامعه نخبه آمریکایی از سیر تحولات لایه های درونی جامعه آمریکایی و افزایش شکافها و نارضایتی هاست . این انتخابات خط بطلانی بر تمامی نظریه ها و صنعت نظرسنجی در آمریکا بوده و بر تمامی توهمات روشنفکران این جامعه مهر ابطال زد . رای الکترال که به عنوان ابزار حاکمیت نخبگان آمریکایی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن عوام این جامعه طراحی شده بود امروز به قاتل نخبگان این جامعه و عامل طرد آنها از قدرت تبدیل شده و ترامپ با هوشمندی بالایی توانست از خلا های نظام انتخاباتی برمبنای رای الکترال استفاده کرده و با تهییج آرای اقشار و ایالتهای فراموش شده آمریکایی و علیرغم رای مردمی کمتر با اختلاف رای الکترال بالایی انتخابات را ببرد . چیزی که باعث ایجاد شوک در جامعه حاکم و نخبه گرای آمریکا شده و باور آنرا برایشان سخت می کند . اما این یک واقعیت در جامعه آمریکایی است و همه مجبور هستند با آن‌ کنار بیایند . نخبگان و روشنفکران آمریکایی هم مجبور هستند حداقل دوره حامیت او و سیاستهایش را تحمل کنند تا شاید متنبه شوند و در این چهار سال راه حلی برای رفع اشکالات نظام رای گیری و انتخابات ریاست جمهوری در کشورشان پیدا کنند .
البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که آنچه سالها تبلیغ می شد و آمریکا را مهد آزادی و دموکراسی و زیست مسالمت‌‌ آمیز ادیان و چند فرهنگی و ضد نژادپرستی و ... نشان می دادند دروغ از آب درآمد چرا که جامعه آمریکایی واقعی همین است که نماینده اش ترامپ است . ترامپ فاسد و لاقید و بی اخلاق و نژادپرست و اقتدار گرا و دیکتاتور و صاحب صنعت فحشا و قمارخانه ها و مبلغ و شو من فاسد رسانه های تصویری آمریکا؛ نماینده واقعی آمریکایی کابوی و اسب چران و مست و لاقید است که امروز مطالبه کشور خودش را می کند و خواستار اخراج همه خارجیان است و این واقعیتی است که جهان و آمریکا و روشنفکران وطنی با آن روبرو هستند و باید چاره ای برای نحوه تعامل با این غول مهیب بیندیشند.

دکترمحسن شاطرزاده
آذر 1395

ادامه مطلب
  • ۱۳۹۵/۱۰/۶ - ۱۲:۴۸
  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز

دونالد ترامپ : بوریس یلتسن آمریکا
آغازی بر پایان ابرقدرتی آمریکا

محسن شاطرزاده

انتخاب دونالد ترامپ پوپولیست با اکثریت قاطع آرای مردم آمریکا به عنوان رییس جمهور جدید این کشور نشان از وجود شکاف عمیق اجتماعی در جامعه آمریکایی داشته و تامل در این امر؛ نکاتی را به ذهن متبادر می کند:
۱- هرچند که مسلم است انتخابات آمریکا صحنه کارزار دو نفر نیست بلکه در ورای این مبارزات و رقابتها طبقه حاکمه و صحنه گردانان اصلی این کشور به برنامه ریزی مشغولند ولی انتخاب ترامپ نشان دهنده واقعیت امروز جامعه آمریکاست و مبین این است که جامعه امروز آمریکا به ترامپ نیاز دارد کما اینکه جامعه ۸ سال پیش آمریکا به رییس جمهور سیاهپوستی مانند اوباما نیاز داشت.
۲- فاصله ها و شکاف عمیق اجتماعی جامعه آمریکا امروز به مرحله شکننده و خطرناکی رسیده که تغییر ناگهانی سیاستهای این کشور را طلب می کند. هیچ کس بهتر از ترامپ که فردی پوپولیست و غیر قابل پیش بینی می باشد ؛ برای این تغییرات مناسبتر نیست.
۳- نهضت ۹۹ درصدی طبقه غیر حاکم آمریکا که چند سال پیش بر علیه سرمایه داران و وال استریت شورش کرد ولی سرکوب شد در بدنه اجتماعی آمریکا یک واقعیت غیر قابل انکار بوده و نارضایتی قشر عظیمی از مردم آمریکا نسبت به سیاستهای قشر سرمایه دار حاکم آمریکا را نشان می دهد . امروز تبلور اعتراض این قشر از مردم بعنوان رای به تغییرات و اصلاحات نه لزوما رای به ترامپ خود نمایی می کند.
۴- هرچند که اوباما ظاهرا با تزریق دلار در جامعه طبقاتی آمریکا باعث رونق بورس نیویورک شد اما عملا با افزایش بدهی های آمریکا تا مرز ۱۹۰۰۰ میلیارد دلار رکورد جدیدی از بدهی برای مردم آمریکا باقی گذارد . به عبارتی دیگر رونق بورس آمریکا به قیمت تهی تر شدن جیب مردم آمریکا و گسترش نارضایتی عمومی انجامیده است و نمود این نارضایتی در رای به ترامپ کاملا مشهود است.
۵- قطعا برنامه ریزان نظام آمریکا از واقعیت های این جامعه و گسترش شقاقها آگاهند و برای برون رفت از این معضلات در حال تدبیر هستند . همانگونه که در سال ۲۰۰۰ روی کار آوردن فرد احمقی مانند بوش به ریاست جمهوری آمریکا به منظور اجرای طرح بزرگ آمریکایی و ایجاد خاورمیانه جدید با ایجادحادثه ۱۱ سپتامبر و فروریختن برجهای دوقلو و بدنبال آن حمله به عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه بود؛ به نظر می آید این بار هم با انتخاب دونالد ترامپ باید منتظر اتفاقات جدیدی در صحنه سیاستهای آمریکایی باشیم که به دست فرد دیوانه و غیر قابل پیش بینی مانند ترامپ به اجرا درآید.
۶- با روی کار آمدن ترامپ احتمالا شاهد تغییراتی بنیادی در جامعه آمریکایی خواهیم بود. اولا قشر نخبه و فرهیخته آمریکایی که برای خود ریاست جمهوری ترامپ را لکه ننگ می دانند تا مدتی منزوی شده و از اثر گزاری در جامعه آمریکایی دور خواهند شد . ثانیا جابجایی بین اصحاب وال استریت و سرمایه داران صهیونیست آمریکایی با نو سرمایه داران آمریکایی از جنس ترامپ را شاهد خواهیم بود و تا مدت زمانی بورس آمریکا رونق نخواهد داشت کما اینکه در نخستین واکنش های بورس داوجونز شاهد بیشترین کاهش بورس در ۲۰ سال اخیر آمریکا بوده ایم . ثالثا نگاهی به نقشه آمریکا و رای دهندگان به ترامپ و کلینتون مشخص می شود ایالتهای غربی وشمال شرق آمریکا یعنی ایالتهای برخوردار و ثروتمند به کلینتون رای داده اند در صورتیکه ایالتهای مرکزی و جنوبی به ترامپ رای داده اند و این نشان دهنده جنگ فقر و غنا در آمریکاست . لذا نظام آمریکایی مجبور است برای حفظ انسجام خود مدت زمانی را صرف بهبود اقتصادی و افزایش رفاه ایالتهای کمتر برخوردار خود کند و این تغییر سیاست مستلزم کاهش هزینه های نظامی گری آمریکا در اقصی نقاط جهان و پرداختن به رفاه داخلی است و کسی بهتر از ترامپ برای اجرای این سیاست در آمریکا نمی توان در این مقطع یافت.
۷- آمریکا در سیاست خاورمیانه ای خود دچار استیصال شده و به تعبیر اوباما موضوع سوریه او را پیر کرده است لذا احتمالا انتخاب ترامپ خروج آمریکا از باتلاق سوریه را تسهیل خواهد کرد.
۸- برای بازسازی یک عمارت ابتدا باید آن عمارت را خراب کرد و بر ویرانه های آن عمارت بنای جدید را ساخت . برنامه ریزان آمریکایی برای بنای آمریکای جدید نیاز به تخریب بنای موجود دارند و کسی بهتر از ترامپ برای این تخریب بنای موجود وجود ندارد چرا که به گفته خود او در بدو ورود به کاخ سفید سیفون را خواهد کشید و همه هیات حاکمه موجود را به زباله دان خواهد ریخت.
۹- تغییر سیاستهای بین المللی از جمله کاهش حمایت از عربستان و قطر به احتمال زیاد باعث کاهش حمایت از تروریستهای تکفیری و انزوای کشورهای تروریست پرور خواهد شد.
۱۰- آمریکا مجبور است به بازسازی و نوسازی داخلی خود بپردازد تا بتواند مجددا به جایگاه ابرقدرتی خود برگشته و نقش خود را بعنوان ابر قدرت بلامنازع در جهان ایفا کند همانگونه که بوریس یلتسین در روسیه و در کنار گورباچف در
شوروی سابق که با شعار اصلاحات و بازسازی روی کار آمدند ولی کنترل ازدست آنها خارج شده و باعث فروپاشی شوروی شدند . شاید در فردا روزی شاهد خارج شدن کنترل از دست آقای ترامپ که برای اصلاحات و بازسازی جامعه آمریکایی آمده ؛ باشیم و فروپاشی آمریکا از ابرقدرتی را نظاره گر باشیم. آن روز دیر نیست.

دکتر محسن شاطرزاده
آذر 1395

ادامه مطلب