دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۳

دکتر محسن شاطرزاده

مدیرعامل شرکت فن آوران انرژی پاک مجری اولین نیروگاه 100 مگاواتی بادی در شهرستان خواف استان خراسان


عضو هیات علمی ؛ استادیار

English Version

یادداشت هفته - دکتر شاطرزاده

جهاد تبیین با تاکید بر حوزه جوانان
  • ۱۴۰۱/۷/۱۱ - ۱۹:۲۳
  • توسط محسن شاطرزاده

 *جهاد تبیین با تاکید بر حوزه جوانان*

 

محسن شاطرزاده

۱۰ مهر ۱۴۰۱

مقایسه جوانان ، نشان میدهد که تفاوت اساسی بین جوان امروز (خصوصا دهه هشتاد به بعد) با جوانان دیروز از نظر فکر و اندیشه وجود دارد. ذائقه جوان امروزی تغییر کرده و ادبیات جوانان امروزی کاملا متفاوت با ادبیات جوانان قبل از آن است . جوان امروز تربیت شده فضای مجازی ، بدون دغدغه معیشتی ، معترض و سرکش ، مومن و معتقد به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ، غیر دلبسته به جمهوری اسلامی ، بدون اعتماد به رسانه های رسمی دولتی و بدون اعتماد به مسئولین کشور است.

 

به طور کلی جوان امروزی را در دو دسته می‌توان تقسیم بندی کرد :

 

الف : جوان مومن و متدین و معتقد به جمهوری اسلامی ولی معترض و سرکش ؛ بدون اعتماد به رسانه ها و مسئولین دولتی ؛ سرخورده از تبعیض ؛ عدم قبول دستور و تحکم و حرف آمرانه می‌باشد.

 

ب : جوان پیرو جریان وندالیسم : وندالیسم عارضه امروز دنیای مدرنیته است . جوان وندالبستی بدون دغدغه معیشتی ؛ اهل گیم و اینستاگرام ؛ بدون قید و بند مذهبی ؛ معتقد به آزادی بی حصر و حد و رابطه با جنس مخالف ؛ داشتن بغض نسبت به دین و روحانیت و اسلام و دنبال هیجان و اهل آشوب و تخریب اموال عمومی  هستند. آنچه جامعه امروز ایران با آن مواجه هست"صدمه دیدن شدید سرمایه اجتماعی" و "از بین رفتن اعتماد و امید" است.

 

* پیشنهادات :

۱ - ضرورت مبارزه با تبعیض در کنار مبارزه با  فقر و فساد :

۱-۱ : پیامبر اکرم (ص) : الملک یبقی مع‌الکفر و لا یبقی مع‌الظلم

۱-۲ : تاکیدات موکد رهبری به مبارزه با تبعیض در کنار مبارزه با فقر و فساد خصوصا در دیدار با نمایندگان

۱-۳ : احساس تبعیض شدید در میان مردم و جوانان : لزوم مطالبه عدالت اجتماعی و مبارزه جدی با هر نوع تبعیض در اجتماع  .

 

۲-  لزوم احیای سرمایه اجتماعی و تلاش برای رفع سرخوردگی و نا امیدی از آینده در میان جوانان:

۲-۱ : لزوم اعتماد سازی صادقانه و واقعی بین جوانان با بسیج و پلیس و سپاه و روحانیت و طرفداران انقلاب

۲-۲ : لزوم پاشیدن بذر امید در میان  همه آحاد جامعه خصوصا جوانان دگر اندیش

۲-۳ : لزوم دیده شدن همه جوانان با همه نوع تفکر : اینها همه جوانان متولد ۲۵ سال پس از انقلاب هستند و نمی‌توانند عامل منافقین باشند.

۲-۴ : لزوم برگذاری مجالس گفتگوی صمیمانه بین پلیس وسپاه و جوانان خصوصا دانشجویان و رفع شبهات و تابو های دشمن ساخته : دانشجو و جوان باید پلیس و سپاه را مامن خود بداند نه دشمن خود.

۲-۵ : لزوم ارائه خدمات وسیع نظام اسلامی به آحاد مردم و چشاندن شهد شیرین خدمت در نظام دینی مردم‌سالار

۲-۶ : لزوم ارائه تمام امتیازات و فرصتهای شغلی و اجتماعی بطور عادلانه بین همه جوانان کشور با هر نوع سلیقه‌ای

۲-۷ :  لزوم حذف همه رانتها و امتیازات تعریف شده و ایجاد یک میدان رقابت برابر و منصفانه و ایجاد امید برای جوانان که در شرایط برابر می‌توانند رقابت کنند.

۲-۸ : لزوم جذب حداکثری جوانان دگراندیش توسط بسیج دانشجویی و بسیج اساتید و بسیج محلات و ائمه جماعت مساجد

۲-۹ : دعوت از تشکلهای دانشجویی و جوانان با همه نوع ذائقه و تفکر برای بحث و گفتگو در صدا و سیما

 

 

۳ - ضرورت اصلاح مرجعیت جوان امروزی و اصلاح ذائقه آنها :

  ۳-۱ : فضای مجازی مرجع واقعی و مطلق جوان امروزی است . جوان امروزی بدون اینترنت و بدون دسترسی به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی خودرا بدون هویت می‌بیند.

۳-۲ : اعتماد مطلق جوان امروزی به فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی معاند و سالها بمباران شدید خبری جوان ایرانی توسط دشمنان انقلاب  و سیاه نمایی نسبت به نظام و پلیس و سپاه : ایجاد تردید و تصویری مخوف از پلیس و سپاه و روحانیت و نیروهای امنیتی در ذهن جوان ایرانی

۳-۳ : ضرورت ساماندهی جدی فضای مجازی و تسریع در شبکه ملی اطلاعات (ضرورت حضور جدی نیروهای مسلح در مدیریت شبکه ملی اطلاعات)

۳-۴ : ضرورت تولید محتوای جذاب و مناسب جوان امروزی و بهره‌گیری از ابزار شبکه های اجتماعی و توزیع محتوا در فضای شبکه های اجتماعی

۳-۵: ضرورت تقویت جدی پیام رسانهای ایرانی و ایجاد جاذبیت و رقابت در آنها برای انتقال مردم از پیام‌رسانهای خارجی به پیام رسانهای داخلی

۳-۶: ضرورت پرداختن جدی به مقوله سرگرمی و اوقات فراغت جوانان بر اساس ارزشهای دینی

۳-۷: ضرورت شبکه سازی وسیع جوانان با استفاده از ابزار شبکه های اجتماعی

۳-۸: بسیج دائمی جوانان و ضرورت طراحی پروژهای بزرگ سازندگی مانند جهاد سازندگی و استفاده از همه جوانان و شور و هیجان آنها در مسیر خدمت به کشور

۳-۹ :ضرورت تقویت فضای صفا و صمیمیت و وحدت ملی‌:بسیج ، پلیس ، سپاه و روحانیت باید مامن و پناه همه جوانان کشور حتی جوانان دگراندیش و دختران بدحجاب باشند.

 

۴- لزوم داشتن طرح و برنامه برای مقابله با جوکرها و برنامه آمریکایی رهبران جوان آینده:برنامه آمریکا برای تربیت نسل جوان کشورهای اسلامی مثل عراق

پیشنهاد حضور ایران در قطب جنوب و پیوستن به پیمان جنوبگان
  • ۱۴۰۱/۶/۲۶ - ۲۲:۵۱
  • توسط محسن شاطرزاده

*پیشنهاد حضور جمهوری اسلامی ایران در قطب جنوب و پیوستن به پیمان جنوبگان*

 

محسن شاطرزاده

مرداد ۱۴۰۱

 

یکی از کارکردهای دستگاه سیاست خارجی تولید قدرت در فضای بین المللی برای کشور است .‌ قطب جنوب همراه با منابع سرشار معدنی و انرژی ؛ سرزمین آینده نام گرفته که در نظم نوین جهانی نقش به سزایی ایفا خواهد کرد . مطابق با پیمان جنوبگان کلیه کشورهایی که از طریق اقیانوس بطور مستقیم می‌توانند به قطب جنوب دسترسی داشته باشند امکان حضور در سرزمین جنوبگان را خواهند داشت . جمهوری اسلامی ایران از چابهار و کناره دریای مکران امکان وصول مستقیم به سرزمینهای جنوبگان را دارد و امکان تسلط و تصاحب قطاع سرزمینی به مساحت تقریبی ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار کیلومتر را در قطلب جنوب و برفراشتن پرچم جمهوری اسلامی در آن سرزمین و احداث پایگاه و انجام امور تحقیقاتی و پژوهشی و امکان بهره برداری از منابع عظیم معدنی و انرژی آن را دارد . وانگهی ابلاغ مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا به نیروی دریایی برای حضور در آبهای دوردست این امکان را برای این نیرو فراهم میکند که بخشی از ماموریت خود را در راستای تولید قدرت جهانی در مسیر رسیدن به قطب جنوب ایفا کند و بر این اساس دو پیشنهاد زیر تقدیم می‌شود:

 

۱- امضای پیمان جنوبگان

۲- حضور در بخشی از سرزمین جنوبگان به مساحت بیش از ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع و برافراشتن پرچم جمهوری اسلامی و بهره برداری از منابع آن در کنار انجام امور تحقیقاتی و پژوهشی

 

*قطب جنوب یا قاره جنوبگان*

قاره جنوبگان با وسعت ۱۴ میلیون و ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع، بیش از هشت و نیم برابر مساحت ایران و پنجمین قاره از لحاظ وسعت و بزرگی است به طوری که ۱۰ درصد خشکی‌های جهان را به خود اختصاص داده است . قطب جنوب در تصور بسیاری از مردم جهان، سرزمین کوه‌های یخی و برفی ‌است اما اکنون هفت کشور به‌خصوص استرالیا، چین و روسیه در مورد این منطقه سرشار از منابع غنی دریایی، معدنی و نفت و گاز ادعای ارضی دارند و در این قاره یخی برای کسب منافع بیشتر با یکدیگر به رقابت پرداخته‌اند.  دانشمندان معتقدند منابع گسترده و غنی مختلفی در قطب جنوب وجود دارد از جمله: نفت ؛ نقره، مس، طلا، نیکل، پلاتین، سنگ آهن، کروم، کبالت، مولیبدن، روی، سرب منگنز، تیتانیوم، نیکل و اورانیوم . این قاره همچنین با برخورداری از منابع سرشار طبیعی و انرژی دارای اهمیت اقتصادی و راهبردی است. آرژانتین، استرالیا، شیلی، فرانسه، نیوزیلند، نروژ و انگلستان، ۷ کشور دارای ادعای ارضی در بخش‌هایی از قطب جنوب هستند. چین به‌طور ویژه در ۱۰ سال گذشته تبدیل به یک بازیکن برجسته قطب جنوب شده‌است و برخی آمار نشان می‌دهد که اکنون بیشتر از هر کشور دیگری در این بخش از جهان هزینه می‌کند. طبق این گزارش چین دارای سه پایگاه تحقیقاتی در قطب جنوب، ۲ اردوگاه میدانی و سه منطقه فرودگاهی است. روسیه نیز در قاره یخ زده ادعای دیرینه ارضی دارد و مدعی است که قاره جنوبگان را در سال ۱۸۲۰ میلادی کشف کرده‌است. این درحالی است که آمریکا و انگلیس نیز ادعای مشابهی در این زمینه را مطرح کرده‌اند.  روسیه در چند سال گذشته تحقیقات خود را در این نقطه از جهان با کاشت گیرنده‌های ماهواره ای از سرگرفته است. استرالیا و نیوزیلند امیدوارند بتوانند ذخایر و منابع انرژی خود را با استفاده از منابع این بخش از جهان افزایش دهند و البته همه کشورهای رقیب در قطب جنوب به آن به عنوان پایگاه مهم استراتژیک در دهه‌های آتی در کره زمین نیز می‌نگرند. روسیه و چین نیز قطب جنوب را برای نظم جهانی آینده بسیار حائز اهمیت می‌دانند. مالکیت بر قطب جنوب هنوز رسمیت ندارد و در حال حاضر فقط ادعاهایی وجود دارد. سیستم پیمان جنوبگان این مسئله را هم بیان کرده‌است. تا سال ۲۰۱۵، ۵۳ کشور، عضو رسمی این پیمان بوده‌اند که از آن میان، ۲۹ کشور (شامل ۱۲ کشور اولیه) در آن حق رای دارند. اعضای مشاور شامل ۷ کشور می‌شود که ادعای مالکیت بر بعضی مناطق جنوبگان را دارند.  ایران تا کنون این پیمان را امضا نکرده‌است. در سال ۱۹۵۶ میلادی نظریه مقابله توسط برزیل و چند کشور دیگر که ادعای مالکیت بر بخش‌هایی از قطب جنوب را داشتند به امضا رسید تا منافع خود را تأمین می‌کنند. از بین ۷ کشوری که ادعای مالکیت کرده‌اند نروژ و سرزمین اصلی بریتانیا و فرانسه هیچ عرض جغرافیایی آزادی به قطب جنوب ندارند.

 

*پیمان جنوبگان*

به پیمان جنوبگان و هر توافق مرتبط با آن، به‌طور کلی سیستم پیمان جنوبگان گفته می‌شود که روابط بین‌المللی بر سر جنوبگان (تنها قاره فاقد سکنه بومی) را تنظیم می‌کند. برای دستیابی به اهداف این پیمان، جنوبگان به صورت منطقه سنگی و کلیه یخ‌تاق‌ها در پایین‌تر از مدار ۶۰ درجه جنوبی تعریف شده‌است. بر اساس این پیمان، جنوبگان تنها منطقه‌ای برای تحقیقات علمی است و هر گونه فعالیت نظامی و ادعای مالکیت در آن ممنوع است. این پیمان، نخستین پیمان کنترل تسلیحات در زمان جنگ سرد است. دفتر این پیمان از سپتامبر سال ۲۰۰۴ در بوئنوس آیرس آرژانتین قرار دارد. این پیمان از سال ۱۹۵۹ و بدنبال ادعا مالکیت آرژانتین بر جنوبگان ظهور پیدا کرد. قدرت‌های بزرگ (ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و پادشاهی متحد بریتانیا) تصمیم گرفتند که با ایجاد معاهده‌ای مانع از سلطه کشورها بر جنوبگان شوند. این پیمان در یکم دسامبر ۱۹۵۹  در آمریکا امضا شده‌است و در ۲۳ ژوئن ۱۹۶۱ به اجرا درآمده است. در ابتدا تنها ۱۲ کشو فعال در پروژه سال ژئوفیزیک بین‌الملل (از ژوئن ۱۹۵۷ تا دسامبر ۱۹۵۸) شامل ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، انگلستان، آرژانتین، استرالیا، بلژیک، شیلی، فرانسه،  ژاپن، نیوزیلند، نروژ و آفریقای جنوبی آن را امضا کردند. این کشورها ۵۰ ایستگاه تحقیقاتی در جنوبگان ایجاد کرده‌اند *ایران و حضور در قطب جنوب* در اسفند ۱۳۹۱  سردارمحمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که ایران به دلیل امکان دسترسی از طریق دریای مکران به قطب جنوب و حایل نبودن هیچ سرزمینی در این میان می‌تواند «بر طبق قوانین بین‌المللی در بخشی از قطب جنوب ادعای حاکمیت کند.» منطقه مورد نظر حدفاصل مختصات ۵۹٫۵۰ تا ۶۳٫۱۴ شرقی از سواحل ایران (۳٫۶۴ درجه عرض جغرافیایی) یک قطاع به طول تقریبی ۳۰۰۰ کیلومتر و عرض ۴۰۵ کیلومتر و مساحت تقریبی ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع است .

 

*برنامه ایران برای ورود به قطب جنوب*

جزئیات برنامه ایران برای ورود به قطب جنوب سال ۱۳۹۲ اعلام شد. وجود منابع غنی معدنی، تنوع زیستی با ویژگی‌های منحصر به فرد، منطقه مناسب برای تربیت فضانوردان، بهترین منطقه برای مطالعه توفان‌های خورشیدی و وجود ۷۰ درصد آب شیرین دنیا موجب شده تا مرکز ملی تحقیقات جنوبگان پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی درصدد باشد در قالب یک برنامه پنج ساله با تاسیس پایگاه دایمی به مطالعه و ساخت کشتی یخ شکن در حوزه‌های فضایی، نجومی و اقیانوس شناسی به مطالعه بپردازد.  هدف پژوهشگاه اقیانوس شناسی ایجاد پایگاهی تحقیقاتی در این منطقه است ؛ اما مساله اصلی تامین اعتبار برای ایجاد آن است که در شرایط فعلی اقتصادی کشور به نظر امکان‌پذیر نیست.  اعزام محقق به جنوبگان با کمک کشورهای دیگر جزو برنامه‌های پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی و علوم جوی است که بر اساس آن بتوانند از پایگاه کشورهای دیگر استفاده کنند .

روندهای آینده آمریکای لاتین
  • ۱۴۰۱/۶/۲۶ - ۲۲:۴۴
  • توسط محسن شاطرزاده

*روند های آینده آمریکای لاتین*

 

محسن شاطرزاده

۲۱ شهریور ۱۴۰۱

 

*مقدمه*

آمریکای لاتین به‌طور سنتی، به مناطقی از آمریکای شمالی ، آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی گفته می‌شود که در آن‌ها به زبان‌های رومی مانند اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی صحبت می‌شود.  مجموع مساحت آمریکای لاتین حدود ۲۰ میلیون کیلومتر مربع و جمعیت آن حدود ۶۳۰ میلیون نفر است . منابع طبیعی اصلی آمریکای لاتین ؛ طلا ، نقره، مس ، لیتیوم، سنگ آهن، قلع ، بوکسیت ، سنگهای جواهر و نفت و گاز است. برآوردهای کارشناسی نشان میدهد علاوه بر منابع عظیم نفت و گاز ، ۶۵ درصد از ذخایر جهانی لیتیوم، ۴۲ درصد از ذخایر جهانی نقره، ۳۸ درصد از ذخایر جهانی مس و ۲۱ درصد از ذخایر جهانی آهن در منطقه آمریکای لاتین قرار دارد.

 

 آمریکای لاتین به ۲۰ کشورمستقل ( آرژانتین، بولیوی،  برزیل ، شیلی ، کلمبیا، کاستاریکا، کوبا ،  دومینیکن ،اکوادور ، السالوادور ، گواتمالا ، هندوراس، مکزیک ،نیکاراگوئه ، پاناما ، پاراگوئه ، پرو‌، اوروگوئه ، ونزوئلا) و چندین واحد سیاسی وابسته تقسیم می‌شوند .  البته پورتوریکو و گوادلوپ هم در شمار کشورهای آمریکای لاتین محسوب میشوند ولی مستقل نیستند . هم اکنون پورتوریکو در اشغال آمریکا و گوادلوپ وابسته به فرانسه است. ضمنا منطقه کاراییب  نیز متشکل از ۲۶ کشور جزیره‌ای جزو کشورهای لاتینی محسوب نمیشود( جزایر آنتیل ، جزایر کیمن ، جمهوری دومینیکن ، هائیتی ، جامائیکا ، جزیره ناواسا ، پورتوریکو ، جزایر لیوارد ، آنگویلا ، آنتیگوا و باربودا ، جزایر ویرجین بریتانیا ، جزیره گوادلوپ ، مونتسرات ، سیبا ، سنت بارثلمی ، سن مرتن در ، جزایر ویرجین ایالات متحده ، سنت کیتس و نویس ، سینت یوستیشس ، جزایر دومینیکا ، مارتینیک ، سنت لوسیا ، سنت وینسنت و گرنادین‌ها ، گرنادا ، ترینیداد و توباگو و باربادوس)  

 

از نظر مساحت و جمعیت ، برزیل بزرگ‌ترین کشور آمریکای لاتین است که بیش از ۴۰ درصد خاک آمریکای لاتین و ۷۰ درصد خاک آمریکای جنوبی را پوشانده و جمعیت آن حدود یک سوم جمعیت آمریکای لاتین و بیش از ۶۵ درصد جمعیت آمریکای جنوبی بوده و زبان رسمی آن پرتغالی است. برزیل به تنهایی بیش از ۶۵ درصد جمعیت و مساحت و تولید ناخالص داخلی و کلیه زیربناهای آمریکای جنوبی را دارد . برزیل ششمین اقتصاد بزرگ جهان است. آمریکای لاتین اغلب ایبرو-امریکا (Ibero-America) نیز نامیده می‌شود، به‌استثنای مناطقِ غالباً هلندی-فرانسوی و قلمروهای انگلیسی زبان. بنابراین کشورهای هائیتی، بلیز، گویان و سورینام  ومناطق فرادریایی فرانسه از مجموعه آمریکای لاتین به‌شمار نمی‌آیند ولی پورتوریکو و گوادلوپ معمولا جزو کشورهای آمریکای لاتینً به حساب می‌آیند.

 

*جنگ‌های استقلال آمریکای لاتین :*

جنگ‌های استقلال آمریکای لاتین ، انقلاب‌هایی بود که در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن نوزدهم اتفاق افتاد و منجر به ایجاد تعدادی کشور مستقل در آمریکای لاتین شد. این انقلاب‌ها به دنبال انقلاب‌های آمریکا و فرانسه رخ داد و تأثیرات عمیقی بر مستعمرات انگلیسی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی در آمریکا داشت. هائیتی، یک مستعمره فرانسوی، اولین کشوری بود که در سالهای ۱۷۹۱ تا ۱۸۰۴ طی جنگ‌های استقلال طلبانه‌ای که داشت از استعمار فرانسه آزاد شد. اشغال اسپانیا توسط ناپلئون، باعث شد که مهاجران اروپایی اسپانیا در مستعمره‌های آمریکایی وفاداری خود به اسپانیا را زیر سؤال ببرند و به جنبش‌های استقلال طلبانه‌ای بپیوندند که نزدیک به دو دهه بطول انجامید. همزمان، پادشاهی پرتغال در زمان اشغال فرانسه به برزیل نقل مکان کرد. پس از آنکه دادگاه سلطنتی به لیسبون بازگشت، شاهزاده پدرو ولیعهد پرتغال، در برزیل باقی ماند و در سال ۱۸۲۲، خود را امپراتور یک برزیل تازه و مستقل اعلام کرد. شورش سیزده مستعمره بریتانیا در آمریکای شمالی به دلیل چندین عامل، از جمله مالیات تحمیلی، اعمال سرکوب، و عدم حضور نمایندگی آمریکا در دولت بریتانیا شعله‌ور شد. جنبش‌های استقلال در آمریکای جنوبی را می‌توان به شورش بردگان در مزارع شمال این قاره و کارائیب مرتبط کرد. در سال ۱۷۹۱، یک شورش عظیم بردگان در مستعمره‌های فرانسه شروع شد. بدنبال این شورش قیام خونین خوزه لئوناردو چیرینو و خوزه کاریداد گونزالس در سال ۱۷۹۵ در ونزوئلا روی داد که از انقلاب هائیتی الهام گرفته بود. پس از چند شورش شکست خورده، مستعمره پرتغالی برزیل اعلام استقلال کرد و توسط پرنس پدرو ولیعهد مرتغال یک امپراتوری محلی مستقل تشکیل شد. جنگ بین برزیلی‌ها و پرتغالی‌ها از فوریه سال ۱۸۲۲، تا نوامبر ۱۸۲۳، زمانی که آخرین پادگان پرتغال تسلیم شد، ادامه یافت. امپراتوری برزیل در کودتای سال ۱۸۸۹ سرنگون شد و حاکمیت به جمهوری تبدیل شد. با جنگ‌های ناپلئون ؛ بحران مشروعیت سیاسی در اسپانیا موجب واکنش در مستعمره‌های برون مرزی اسپانیا شد. اولین کشورهایی که به استقلال دست یافتند؛ مراکز قدیمی قدرت اسپانیا در مکزیک و پرو بودند ولی جزایر کوبا و پورتوریکو دو استثناء بودند و این دو کشور نیز در سال ۱۸۹۸ مستقل شدند. پس از شکست اسپانیا در جنگ‌های شبه جزیره و به قدرت رسیدن پادشاه فردیناند ؛ استعمار اسپانیا در آرژانتین، بولیوی، پاراگوئه، پرو و اروگوئه کنونی بسیار ضعیف شد. نخبگان محلی، خسته از محدودیت‌های مالی اسپانیا و مالیات، این فرصت را به دست آوردند و در انقلاب ماه مه سال ۱۸۱۰، فردیناند پادشاه اسپانیا را حذف کرده و اولین دولت محلی، را تشکیل دادند. ونزوئلا، پرو، پاراگوئه، اروگوئه، مکزیک، اکوادور، کلمبیا، شیلی و بولیوی از دیگر مستعمره‌های اسپانیا بودند که یکی پس از دیگری استقلال خود را بدست آوردند.

 

**آمریکای لاتین حیاط خلوت آمریکا :*

با روی کار بودن نظامیان دست نشانده آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین ، برژینسکی و کیسینجر استراتژیست‌های مطرح آمریکایی تاکید داشتند آمریکای لاتین حکم حیاط خلوت راهبردی واشنگتن را دارد و از این رو، باید از شکاف بین نسل‌ها در این منطقه در مسیر حذف انگیزه «مقابله با مداخله‌گرایی غرب» استفاده کرد؛ خواسته‌ای که هم اکنون با روی کار آمدن حکومتهای چپ گرا در اکثر کشورهای آمریکای لاتین ، شاهد تحقق برعکس آن هستیم. تمرکز آمریکا بر خاورمیانه و حوزه پاسفیک باعث شده است که ایالات متحده آمریکا از منطقه نزدیک به خود غافل شود. تحولات آمریکای لاتین در وضعیت کنونی به هیچ عنوان برای کاخ سفید و شخص رئیس جمهور خوشایند نیست. مقامات آمریکایی معتقدند تا زمانی که چپ‌گرایان در هاوانا، کاراکاس، لاپاز و دیگر مراکز سیاسی آمریکای لاتین قدرت را در دست دارند، امکان استفاده از ظرفیت‌های ژئوپلیتیک آمریکای لاتین به سود منافع غرب وجود نخواهد داشت. از این رو تحریم‌ها و تهدیدات کاخ سفید (فارغ از اینکه دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان بر سر کار باشند) علیه کشورهای مخالف امپریالیسم آمریکا در آمریکای جنوبی تمامی نداشته است. مقامات آمریکایی و شرکای اروپایی واشنگتن تصور می‌کردند تحریم‌ها، منجر به فروپاشی شبکه سوسیالیستی شکل‌گرفته در آمریکای لاتین خواهد شد. مرگ هوگو چاوز و فیدل کاسترو و کودتا در بولیوی علیه اوو مورالس، رئیس‌جمهور سابق این کشور در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، امید جریان‌های غرب‌گرا در آمریکای جنوبی و مرکزی را درباره حلول روح غرب‌زدگی در کالبد اجتماعی- سیاسی آمریکای لاتین دوچندان کرد.  به نظر می‌رسد این بار نیز محاسبات آمریکا و اتحادیه اروپایی در آمریکای لاتین شکست خورده است. اکنون دیگر نمی‌توان صرفا کشورهای ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه و بولیوی را کانون‌های مبارزه با سیاست‌های غرب در این منطقه دانست. پرو و شیلی نیز به دیگر اجزای زنجیره سوسیالیسم در آمریکای لاتین تبدیل شده‌اند. فراتر از آن، مقامات آمریکایی شدیدا نگران انتخابات ریاست‌جمهوری برزیل هستند؛ انتخاباتی که می‌تواند حکم تیر خلاص را به میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری سیاسی و اجتماعی در آمریکای مرکزی و جنوبی داشته باشد. بر اساس نتایج آخرین نظرسنجی‌های صورت‌گرفته، لولا داسیلوا، رئیس‌جمهوری پیشین سوسیالیست برزیل با کسب ۴۱ درصد آرا در مقابل ژائیر بولسونارو، رئیس دولت کنونی این کشور با ۲۳ درصد آرا در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۲ برزیل پیروز خواهد شد. پیروزی سوسیالیست‌ها در برزیل، ضربه بسیار مهلکی را بر پیکره کاخ سفید وارد خواهد کرد. بدون‌شک آنچه در گذشته، حال و آینده آمریکای لاتین رخ داده و خواهد داد، مصداق عینی شکست تمام‌عیار آمریکا در این حوزه جغرافیایی غنی و مهم محسوب می‌شود. موضوعی که به هیچ وجه برای آمریکا مطلوب نیست. با بررسی میزان نفوذ امروزی واشنگتن در آمریکای لاتین نسبت به گذشته، بخوبی افول ایالات متحده نیز از این منظر قابل لمس است. عدم توانایی آمریکا در مدیریت بحرانها در مناطق مختلف جهان نشان از افول آمریکا از ابرقدرتی دارد.

 

**آمریکای لاتین و چین :*

«وانگ یی» وزیر امور خارجه چین اعلام می‌کند که آرزوی مشترک در جهت استقلال و توسعه، رویاهای همسوی چین و آمریکای لاتین را به هم پیوند می زند. وی با اعلام اینکه آمریکای لاتین و کارائیب بر خلاف تصور «حیاط خلوت» آمریکا، سرزمینی سرشار از امید و نشاط است، از همکاری بیشتر با کشورهای این منطقه خبر داد. او میگوید «رویای چینی و رویای آمریکای لاتین ارتباط نزدیکی با هم دارند». رئیس دستگاه دیپلماسی چین در کنفرانس خبری در حاشیه پنجمین جلسه سیزدهمین کنگره ملی مردم در پاسخ به پرسش خبرنگاران یادآور شد که در سال ۲۰۲۱، چین و نیکاراگوئه روابط خود را از سر گرفتند، آرژانتین به طرح «کمربند و جاده» پیوست و روابط چین و آمریکای لاتین در زمینه‌های مختلف شاهد پیشرفت بود. وانگ یی عزم چین برای نفوذ ژئوپلیتیکی از طریق همکاری با آمریکای لاتین را رد کرد و گفت «آنچه مردم آمریکای لاتین به آن نیازمند هستند، برابری، عدالت و همکاری است، مسائلی که همه در آن‌ها پیروز می‌شوند و نه سیاست قدرت و آزار و اذیت» . وی تصریح کرد که چین و آمریکای لاتین، هر دو مناطقی در حال توسعه هستند و آرزوی مشترک در جهت استقلال و توسعه، «رویای چینی را با رویای آمریکای لاتین» پیوند نزدیک می‌دهد. میزان مبادلات تجاری بین چین و آمریکای لاتین در سال ۲۰۲۱ برای نخستین بار از ۴۰۰ میلیارد دلار گذشت و سومین نشست «چین- سلاک» برگزار شد که بر اساس آن، توافق‌های جدیدی در جهت تعمیق همکاری‌های عملی در حوزه‌های کلیدی برای سه سال آینده حاصل شد. ارزش کل تجارت بین چین و آمریکای لاتین در سال ۲۰۲۱ نسبت به سال ۲۰۲۰، ۴۱.۱ درصد افزایش یافت و بر اساس داده های رسمی چین، رکورد جدیدی در معاملات  به ارزش ۴۵۱ میلیارد و ۵۹۱ میلیون دلار به ثبت رسید.

 

  **آمریکای لاتین و اروپا :*

غیبت طولانی اروپا در منطقه آمریکای لاتین به‌ضرر این اتحادیه تمام‌شده و هم اکنون اروپا به‌دنبال جبران مواضع از دست رفته است. اتحادیه اروپا از افزایش نفوذ روسیه و چین در کشورهای آمریکای لاتین؛ منطقه‌ای که وابستگی سیاسی و اقتصادی سنتی به غرب دارد ناخشنود است. از این‌رو بروکسل در تلاش برای افزایش مناسبات دیپلماتیک و تجاری خود است تا بتواند جایگاه سابق خود را در این منطقه به‌دست آورد.  نشریه اسپانیایی «ال‌پایس» از تلاش اروپا برای احیای جایگاه سابق خود در میان  ۲۲ کشور آمریکای لاتین و ۲۶ کشور دریای کاراییب پرده برداشته است، آن هم در وضعیتی که اروپا مدت‌هاست از این مناطق پا پس کشیده و در مقابل روسیه و چین از نظر سیاسی و اقتصادی نفوذ و قدرت زیادی در این مناطق به‌دست آورده‌اند. اتحادیه اروپا بیش از یک دهه است که از روابط خود با کشورهای آمریکای لاتین غفلت کرده است. آخرین نشست میان سران اروپا و آمریکای لاتین به سال۲۰۱۵  بازمی‌گردد. از سویی دیگر چین بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۰ میزان سرمایه‌گذاری خود در این منطقه را  دو برابر کرده است و نخستین یا دومین شریک تجاری مهم کشورهای کارائیبی و آمریکای لاتین به شمار می‌رود ؛ به این ترتیب چین توانسته خود را جایگزین اروپا کرده و در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، نفوذ آمریکا را تحت‌تأثیر قرار دهد. سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا که هدایت آن به‌عهده جوزپ بورل، نماینده عالی سیاست خارجه و امنیت اروپاست، در گزارش خود به این موضوع اشاره کرده است که ۲۱ کشور آمریکای لاتین به طرح «جاده ابریشم جدید» چین پیوسته‌اند؛ طرحی که با استفاده از آن چین قصد دارد روابط تجاری خود را در سراسر جهان توسعه دهد. براساس این گزارش، بروکسل تلاش خواهد کرد تا با ایجاد جهش کیفی در روابط و تماس‌های خود با آمریکای لاتین، فاصله ایجاد شده را از بین ببرد. در این سند هشدار داده شده که اعتبار اتحادیه اروپا و قدرت و توانایی آن برای اعمال نفوذ در صحنه بین‌المللی در خطر است. بورل در آغاز ماموریت خود تصمیم داشت تا حضور و نفوذ اتحادیه اروپا را در آمریکای لاتین تقویت کند. اما این ماموریت ابتدا تحت‌تأثیر کرونا و سپس جنگ اوکراین قرار گرفت. آغاز جنگ اوکراین نه ‌تنها نشان داد که اروپا میدان‌های رقابت زیادی را به چین باخته است، بلکه مشخص شد بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین با واکنش جبهه‌گیری اروپا در برابر روسیه چندان همسو نیستند.

 

**آمریکای لاتین و ترکیه :*

شمار سفارت‌های ترکیه در کشورهای آمریکای لاتین از چهار۶ کشور (مکزیک، برزیل، آرژانتین و شیلی) به ۱۶ سفارت در سراسر آمریکای لاتین و کارائیب افزایش یافته است. به این ترتیب، ترکیه با پیشی گرفتن از آلمان، انگلیس۵ و ایتالیا به ششمین کشور دارای بیشترین تعداد سفارت‌خانه در سراسر جهان تبدیل شده است.   ترکیه همانند روسیه و چین در سالهای اخیر نیم نگاهی به سرمایه گذاری در آمریکای لاتین داشته و آنکارا در سال‌های اخیر با اجرای طرح‌های جدید اقتصادی در آمریکای لاتین به دنبال تقویت جایگاه خود در این منطقه بوده است.  برای عبور از مانع فاصله جغرافیایی هیچ ابزاری بهتر از قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی وجود ندارد و ترکیه به خوبی ازاین عناصر همچون برنامه‌های تلویزیونی و کمک‌های بشردوستانه در سیاست خارجی خود بهره برده است و سیاست  «جذب و نه تحمیل» به اصل اولویت ترکیه در آمریکای لاتین تبدیل شده است و به پشتوانه آن توسعه تجارت و همکاریهای اقتصادی رادنبال می‌کند تا جایی که حجم صادرات ترکیه به آمریکای لاتین به ۱۰ میلیارد دلار رسیده و بیشترین صادرات خود را به ونزوئلا دارد.

 

**اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین :*

رئیس جمهور مکزیک و دیگر رهبران در اجلاسی اعلام کردند که کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب باید به دنبال تشکیل بلوکی مانند اتحادیه اروپا باشند تا بتوانند نفوذ "سازمان کشورهای آمریکایی" مستقر در ایالات متحده را در کشورهای خود از بین ببرند. سال‌هاست که تعدادی از کشورهای چپگرای منطقه آمریکای لاتین که در اجلاس "جامعه کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب"  شرکت دارند، سازمان کشورهای آمریکایی را خیلی نزدیک به ایالات متحده می‌بینند به ویژه آنکه این سازمان، کوبا را از کشورهای عضو حذف کرده است. رئیس جمهوری مکزیک گفت که یک نهاد جدید دیپلماتیک می‌تواند باعث ارتقا و پیشرفت بیشتر اقتصادهای از هم گسسته در منطقه شده و به سازمانی برای مقابله با بحران‌های سلامت تبدیل شود و در این برهه زمانی، "جامعه کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب" می‌تواند به یک ابزار مهم برای تحکیم روابط بین کشورهای حوزه دریای کارائیب و آمریکای لاتین تبدیل شود. ما باید در قاره آمریکا چیزی شبیه به جامعه اقتصادی که آغاز اتحادیه اروپایی کنونی بود، ایجاد کنیم. وی همچنین بر لزوم احترام به حق حاکمیت ملی و پای‌بندی به سیاست‌های غیر مداخله جویانه و حامی توسعه تاکید کرد.

 

**آمریکای لاتین و انرژی :*

آمریکای لاتین مهمترین منطقه انرژی در قرن بیست و یکم خواهد بود . کشور ونزوئلا با دارا بودن ۳۰۲ میلیارد بشکه ذخایر نفتی (۲۱ درصد ذخایر نفتی جهان) اولین کشور نفتی جهان است و پس از آن عربستان با ۲۵۸ میلیارد بشکه (۱۹ درصد ذخایر نفتی جهان) دومین کشور و ایران با دارا بودن ۲۰۸ میلیارد بشکه (۱۸ درصد ذخایر نفتی جهان) سومین کشور نفتی جهان هستند . برزیل با دارابودن بیش از ۵۰ میلیارد بشکه ذخایر نفت زیر لایه های نمک اقیانوس آرام دومین کشور نفت خیز در آمریکای لاتین پس از ونزوئلا می‌باشد. شرکت پتروبراس (Petrobras) برزیل بزرگترین شرکت نفتی آمریکای لاتین و سومین شرکت بزرگ نفتی در جهان است که پروژه های متعددی در کشورهای مختلف منجمله در ایران دارد و اولین شرکت در جهان دارنده تکنولوژی استخراج نفت از آبهای عمیق می‌باشد. پس از پتروبراس شرکت نفت ونزوئلا PDVSA بزرگترین شرکت نفتی آمریکای جنوبی بوده و مالک پالایشگاههای متعددی در ونزوئلا و آمریکا است و هم اکنون سه پالایشگاه آن کشور با حضور متخصصان نفتی کشورمان در حال بازسازی است. از نظر منابع گازی ، کشور ونزوئلا  با دارا بودن ۵۸ درصد ذخایر گازی ، بزرگترین ذخایر گاز آمریکای لاتین را دارا است هرچند که هنوز صادر کننده گاز نیست پس از آن کشور بولیوی با ۱۲ درصد ذخایر دارنده دومین ذخایر گاز آمریکای لاتین بوده و اولین کشور صادر کننده گاز در آمریکای لاتین است که ۶۰ درصد گاز آن به برزیل و ۴۰ درصد گاز آن به آرژانتین صادر می‌شود. پس از بولیوی کشور آرژانتین با دارابودن ۱۱ درصد ذخایر گاز سومین کشور گازی آمریکای جنوبی است. علاوه بر سه کشور ونزوئلا و بولیوی و آرژانتین ، کشورهای کلمبیا و پرو و اکوادور و شیلی و ترینیداد و توباگو هم دارای ذخایر گاز هستند.  سه کشور ونزوئلا و بولیوی و آرژانتین پایه گذار تشکیل سازمان کشورهای تولیدکننده و صادر کننده گاز آمریکای جنوبی (اوپگاسور) هستند. سازمان کشورهای تولیدکننده و صادرکننده گاز آمریکای جنوبی (اوپگاسور) درصدد اعمال حاکمیت مردم آمریکای جنوبی بر منابع گاز و ارزش‌گذاری بهتر منابع طبیعی و نیز تبادل فناوری و تجارب خواهد بود. این سازمان همچنین برای صنعتی‌سازی (منابع) گاز و سرمایه‌گذاری مشترک در بخش انرژی اقدام خواهد کرد. بزرگترین خط لوله گاز به طول بیش از ۳۰۰۰ کیلیومتر با بودجه‌ای بیش از ۲ میلیارد دلاراز بولیوی به برزیل در حال اجرا است . علاوه بر این منابع گاز بزرگی در جنگلهای آمازون وجود دارد که برزیل در حال انتقال این منابع گازی با لوله به مرکز برزیل می‌باشد . مصرف اصلی گاز در برزیل برای خوراک و به عنوان مواد اولیه پتروشیمی های تحت پوشش کمپانی براسکم (Braskem) برزیل می‌باشد . شرکت براسکم بزرگترین شرکت پتروشیمی  آمریکای لاتین و هفتمین شرکت بزرگ پتروشیمی جهان می باشد که تولیدات متنوع محصولات پتروشیمی دارد. وزیر نفت برزیل در خلال سالهای گذشته ، دو سفر در دولت قبل به ایران داشته و مذاکراتی با آقای زنگنه وزیر نفت ایران انجام داده مبنی بر مشارکت ایران در پالایشگاههای برزیل و تامین خوراک آنها در قبال اخذ سهام پالایشگاههای برزیل که متاسفانه از طرف وزیر نفت ایران قبول نمیشود ولی کماکان مقامات برزیلی خواهان مشارکت ایران در پالایشگاههای برزیل خصوصا پالایشگاه پرنامبوکو هستند. از طرفی نیازمندی ایران به تکنولوژی برزیلی شرکت پتروبراس برای استخراج نفت از آبهای عمیق ضرورت همکاری دو کشور را دو چندان می‌کند.

 

**آمریکای لاتین و منابع طبیعی :*

آمازون نام بزرگ‌ترین جنگل بارانی جهان است که در شمال آمریکای جنوبی قرار گرفته و بیشتر آن در خاک برزیل و پرو جای دارد. بیش از نیمی از همه جنگل‌های بارانی باقی‌مانده در جهان در آمازون قرار دارد. مساحت جنگل‌های آمازون ۵٫۵ میلیون کیلومتر مربع است که بین ۹ کشور تقسیم شده‌است. این منطقهٔ جنگلی که تماماً از درختان پهن‌برگ تشکیل شده و رودخانهٔ آمازون نیز از میان آن می‌گذرد، بخش‌هایی از کشورهای برزیل (۶۰درصد)، پرو (۱۳٪)، کلمبیا (۹٪)،  ونزوئلا(۵٪) ، بولیوی (۵٪)، گویان (۳٪)، سورینام (۲٪)، اکوادور (۱٫۵٪) و گویان فرانسه (۱٫۵٪) را در برمی‌گیرد. جنگل آمازون نامزد قرار گرفتن در فهرست عجایب هفتگانه جدید است. بیشتر مساحت جنگل‌های آمازون در حوضه آبریز رود آمازون واقع شده‌است. این حوضه آبریز بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون سال پیش در دوران دیرینه ‌زیستی شکل گرفته‌است. اهمیت جنگل آمازون در تنوع زیستی گونه‌های گیاهی و جانوری آن، و همچنین در نقش مهم این جنگل در جذب گاز کربن دی‌اکسید از هوا و تولید اکسیژن به جای آن است. جنگل آمازون نزدیک به نیمی از اکسیژن جو زمین را تولید می‌کند. از جنگل‌های آمازون به عنوان بزرگترین میراث طبیعی جهان یاد می‌شود و برخی آن را «ریه‌های کره زمین» می‌نامند.  مطالعات نشان میدهد که در جنگل هاي آمازون  390 ميليارد اصله درخت در 16 هزار گونه مختلف وجود دارد. جنگلهای آمازون علاوه بر گنجینه عظیم زیست محیطی ؛ دارای منابع عظیم و بی شمار طلا و الماس و نفت و گاز و آبهای شیرین می باشد . به دلیل اهمیت زیاد جنگلهای آمازون ، آمریکا و کشورهای غربی پیگیر بین المللی کردن آمازون و خارج کردن آن از دست برزیل و پرو و ونزوئلا و کلمبیا هستند که با مخالفت سرسختانه این کشورها خصوصا برزیل روبرو شده است. به پشتوانه جنگلهای آمازون ؛ برزیل بزرگترین تولید کننده و صادرکننده کاغذ و خمیر کاغذ در جهان می‌باشد.

 

**آمریکای لاتین ؛ مرکز تولید غذای جهان :*

منطقه  آمریکای لاتین در قیاس با سایر مناطق جهان سرشار از ثروت‌های طبیعی و منابع مادی است این منطقه از ۲۵ درصد از زمین‌های جنگلی و زراعی قابل کشت جهان و ۳۰ درصد از آب شیرین موجود در جهان برخوردار است، علاوه بر این، ۶ کشور از ۱۷ کشوری که در جهان از نظر بیولوژیکی بسیار متنوع هستند و ۱۳ کشور از ۱۵ کشوری که بیشترین تولیدات معدنی را دارند، در این منطقه قرار  دارند. بر اساس گزارش فائو سازمان خوار و بار سازمان ملل ، در سال ۲۰۲۵ حداقل ۴۵ درصد مواد غدایی صادراتی از برزیل خواهد بود . برزیل و آرژانتین بزرگترین صادر کنندگان مواد غذایی در جهان هستند . فقط برزیل با دارا بودن ۴۰۰ هزار هکتار زمین کشاورزی و ۳۷۰ میلیون راس گاو و دو میلیون هکتار جنگل و متوسط بارندگی ۲۵۰۰ میلیمتر ؛ اولین صادر کننده گوشت در جهان و اولین صادر کننده سویا و ذرت و شکر و اتانول در جهان است. بیشترین حجم آبهای شیرین دنیا در برزیل قرار دارد و این کشور بهشت کشاورزی جهان شده است . مجموع تولیدات کشاورزی برزیل بالغ بر ۱۲۷۰ میلیون تن می‌باشد. از مجموع ۴۰۰ میلیون هکتار زمین کشاورزی برزیل ، ۳۰۰ میلیون هکتار زیر کشت قرار دارد و برای آباد کردن مابقی ۱۰۰ میلیون هکتار زمین کشاورزی در برزیل تسهیلات عدیده‌ای در اختیار فعالان بخش کشاورزی اعم از برزیلی و یا افراد و شرکتهای خارجی قرار می‌گیرد و عملا برزیل بهترین کشور برای کشت فراسرزمینی در سطح جهان شده و کشورهای مختلفی اعم از چین و ژاپن و آمریکا و عربستان میلیونها هکتار زمین کشاورزی در اختیار داشته و به تولید و صادرات محصولات کشاورزی پرداخته اند.

 

**آمریکای لاتین و حضور فلسطینیان و عرب تبارها و مسلمانان :*

عمده مسلمانان آمریکای لاتین در برزیل و آرژانتین زندگی می‏کنند. گویان، سورینام و ترینیداد و توباگو هم سه کشوری هستند که جمعیت مسلمانان آن نسبت به بقیه کشورها زیاد است و مسلمانان حضور جدی در عرصه‎های مختلف این کشورها دارند. در دیگر کشورهای منطقه نیز مسلمانان حضور دارند و جزو اقلیت‏های مذهبی آن کشورها محسوب می‎شوند. در ونزوئلا و شیلی اکثر عرب‏ تبارها فلسطینی و در برزیل لبنانی ها و در آرژانتین اهل سوریه هستند. در شیلی حدود ۵۵۰ هزار فلسطینی زندگی می‏کنند که بزرگ‌ترین جامعه فلسطینیان در خارج از منطقه خاورمیانه به شمار می‏آیند، اگرچه آنها مسیحی هستند ولی در بین آنها مسلمان هم وجود دارد.  بسیاری از سیاستمداران و مقامات عالی رتبه بیشتر کشورهای امریکای لاتین تبعه کشورهای مختلف عربی هستند. جمعیت اتباع عربی از امریکای مرکزی تا امریکای جنوبی و حوزه کارائیب در حدود 45 میلیون نفر تخمین زده می شود. فقط در کشور برزیل بیش از ۱۳ میلیون نفر عرب لبنانی تبار و سوری تبار حضور دارند که بیش از ۳ میلیون نفر آنها مسلمان هستند و معمولا بیش از ۴۰ نماینده عرب تبار در پارلمان برزیل حضور دارند. عرب تبارها حضور و نفوذ زیادی در بخش تجارت و بخش درمان خصوصا در برزیل دارند. کشورهای آمریکای لاتین در طول تاریخ  همواره حمایت و پشتیبانی خود را از مردم فلسطین نشان داده‌اند. «دیگو کارسیا»، نویسنده اهل پرو،  در روزنامه «ال پاییس» می‌نویسد «آمریکای لاتین در لحظات مهم تاریخی از مردم فلسطین حمایت کرده است.» یکی از دلایل عمده لحن بی‌محابای انتقاد از اسرائیل در کشورهای آمریکای لاتین، استقلال نسبتا نوظهور آمریکای لاتین از سیاست خارجی آمریکا است. اکثریت کشورهای این قاره، از توهین به همسایه شمالی خود [آمریکا] واهمه‌ای ندارند. کشورهای آمریکای لاتین، در مورد مسئله فلسطین ، همانند بسیاری از مسائل سیاست خارجی دیگر، موضع مستقل خود را اتخاذ کرده‌اند. امروزه جنبش‌های ضدسلطه، سازمان‌های جدید منطقه‌ای مانند اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی و جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای جزایر کارائیب که آمریکا را شامل نمی‌شوند، در کنار یکدیگر، صدایی بانفوذ از آمریکای لاتین را به وجود آورده‌اند. این حقیقت که آمریکای لاتین با وجود اقتصادهای در حال ظهور، داشتن یک عضو بریکس و نرخ رشد اقتصادی بالا به یکی از پویاترین مناطق اقتصادی تبدیل شده است نیز در این مسئله بی‌تاثیر نبوده است. کشورهای آمریکای جنوبی مرزهای تاریخی و ایدئولوژیکی را که هرگونه انتقاد از اسرائیل را به عنوان حمله‌ای به حق موجودیت و توهین به آمریکا برابر می‌دانست، شکسته و بر اساس حقوق بشر و قوانین بین‌المللی رفتار کرده‌اند. پیام دوگانه آمریکای لاتین از اقدامات ضد اسراییلی و در حمایت از فلسطین این بوده که: آمریکای لاتین از مردم فلسطین حمایت می‌کند و اینکه دیگر حاضر نیست به دولت آمریکا ادای احترام کند. آمریکای لاتین شاید نتواند دولت آمریکا را به انزوا بکشاند اما توانسته دولتی متمرد و سلطه‌گر را تحقیر سازد. جمعیت عرب تبار کشورهای آمریکای لاتین نفوذ و تاثیر به سزایی در سیاستهای کشورهای خاورمیانه‌ای دارند و دستگاه سیاست خارجی ایران به خوبی می‌تواند با برقراری ارتباطات نزدیکتر با این جماعت، سیاستهای خاورمیانه‌ای خود را با استفاده از ظرفیت عرب تبارهای مقیم آمریکای لاتین دنبال کند.

 

**آمریکای لاتین و ایران :*

‌علی‌رغم وجود امکانات وسیع برای افزایش چشمگیر سطح همکاری‌های اقتصادی ایران با کشورهای آمریکای لاتین، این ضرورت همواره در دولت‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به درجات متفاوت مورد غفلت واقع شده است . روابط ایران با کشورهای آمریکای لاتین در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی در دولت‌های مختلف با فراز و فرودهایی همراه بوده که اوج آن را در دولت نهم و دهم در سال‌های  ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ شاهد بودیم. ایران در خلال آن سال ها، در روابط ‌اقتصادی‌ خود با کشورهای‌ آمریکای‌ لاتین به متنوع‌ سازی شرکای ‌اقتصادی و بازرگانی خود ‌پرداخت و توانست ده ها توافقتنامه ‌تجاری با این کشورها به ‌امضا برساند که در این زمینه می توان به همکاری‌های وسیع اعم از ساخت دهها هزار واحد مسکونی، همکاری‌های آب و برق، ‌تاسیس کارخانه ‌مونتاژ خودرو و کارخانه ‌سیمان، کارخانجات لبنیات و آرد ، کارخانه تولید تراکتور و تولید پهپاد ، تولید دارو و گسترش همکاری ها در عرصه های معدنی و نفتی و صنعتی و پزشکی در کشورهای ونزوئلا و کوبا و بولیوی و نیکاراگوئه اشاره کرد . این روابط در دولتهای یازدهم و دوازدهم با توجه به نوع نگاه این دولت و تغییر اولویت های آن از جمله موضوع حل پرونده ی هسته ای ایران و موضوع برجام با عمق کمتری ادامه یافت و بیشتر در سطح برخی از رفت و آمدهای دیپلماتیک باقی ماند. بعد از  قطع رابطه ایران با آمریکا در سالهای ادلیه انقلاب اسلامی و نیز با تحت تأثیر قرار گرفتن روابط ایران و کشورهای غربی، مانند انگلیس و کشورهای مشترک المنافع مانند زلاندنو، استرالیا و کانادا ؛ ایران برای تأمین مایحتاج کشاورزی، بیشتر به کشورهای جهان سوم، بخصوص آمریکای لاتین سوق پیدا کرد که اوج آن در سال های اولیه ی انقلاب اسلامی تا سال های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ شمسی بود. ایران در آن زمان روابط تجاری گسترده ای با آرژانتین داشت، که حدود  ۷۰۰ تا ۸۰۰  میلیون دلاربوده و حتی به یک میلیارد دلار رسید و بعد از آن برزیل دومین طرف تجاری ایران در آمریکای لاتین بود .  تا اینکه روابط با آرژانتین دست خوش مسائل سیاسی شد و روابط تجاری ایران و آرژانتین به سمت صفر میل پیدا کرد و بدین ترتیب، روابط تجاری ایران و برزیل گسترش یافت و برزیل جایگزین آرژانتین شد تا جایی که امروز برزیل با حجم تجارت دو و نیم میلیارد دلار با ایران به اولین و بزرگترین شریک تجاری ایران در قاره آمریکا نبدیل شده است .  از منظر سیاسی ، تشابهات زیادی بين ايران و آمريکاي لاتين در موضوعاتی از قبيل نفي استکبار، اجرای عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم و ستم ، مبارزه با فقر و محرومیت ، نفي هژموني آمريکا و عدم قبول حق وتو در شورای امنیت باعث شد تا ايران و اکثر کشورهای آمريکاي لاتين در مجامع بين المللي به حمايت از يکديگر عمل کنند. آمريکا تلاش فراواني براي همسوکردن کشورهاي آمريکاي لاتين در فشار عليه برنامه هسته اي ايران انجام داد. اما آنچه اتفاق افتاد اين بود که اکثر کشورهاي آمريکاي لاتين به دفعات يا در قالب گروه آلبا و جنبش عدم تعهد، با ارائه بيانيه يا در قالب کشورهاي مستقل و عضو شوراي امنيت، راي موافق در حمايت از برنامه هسته اي ايران صادر کردند. به نظر مي رسد کشورهاي آمريکاي لاتين به اين موضوع واقف هستند که علت مخالفت آمريکا با جمهوري اسلامي ايران، کاملا سياسي و در راستاي منافع ملي ايالات متحده است و رفتار آمريکا با کشورهاي آمريکاي لاتين نيز از همين جنس است. آمریکا از نفوذ ایران در این منطقه مکرراً ابراز نگرانی نموده و به کشورهای این منطقه دربارهٔ تحکیم روابط با ایران هشدار داده است. **اتحادیه مرکوسور:* بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی (مرکوسور)  ، تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین را در بر می‌گیرد. مرکوسور در ماه مارس ۱۹۹۱ با امضای پیمان آسونسیون در پایتخت پاراگوئه میان کشورهای جمهوری فدرال برزیل، جمهوری آرژانتین، جمهوری پاراگوئه، ونزوئلا و جمهوری اروگوئه پایه‌گذاری شد. در حال حاضر مرکوسور شش عضو اصلی دارد که آخرین آن ونزوئلاست که در سال ۲۰۰۵ به عضویت کامل سازمان پذیرفته شده‌است . این منطقهٔ تجارت آزاد را می‌توان بخش عمده و اصلی آمریکای جنوبی به ویژه در زمینه اقتصادی بشمار آورد. هدف مرکوسور آسان سازی بازرگانی و همچنین تسهیل جریان کالا، پول و افراد میاد کشورهای عضو است. مرکوسور و «جامعه کشورهای حاشیه آند» دو اتحادیه گمرکی هستند . هدف دیگر مرکوسور ایجاد یکپارچگی ساختاری در آمریکای جنوبی است که از حمایت بانک بین آمریکایی توسعه و شرکت توسعه آند نیز برخوردار است. مرکوسور طرح‌های یکپارچگی ساختاری را با ساخت بزرگراه بین اقیانوسی آغاز کرده‌است. این بزرگراه با هدف مرتبط ساختن کشورهای واقع در سواحل اقیانوس آرام، به ویژه شیلی و پرو با برزیل وآرژانتین در اقیانوس اطلس ساخته می‌شود. اولین بخش این طرح میان پرو وبرزیل اجرا شد.

 

**جمعبندی و پیشنهادات برای دستگاه سیاست خارجی ایران در آمریکای لاتین:*

۱- مجموعه کشورهای آمریکای لاتین یک فرصت استثنایی بوده و دارای ظرفیتهای بکر زیادی است که جمهوری اسلامی ایران با تدوین یک نقشه راه حداقل ۱۵ ساله باید بتواند بخوبی از آن استفاده کند لذا ضرورت تهیه و تصویب یک دکترین و سند راهبردی بلند مدت برای توسعه روابط با کشورهای آمریکای لاتین خصوصا کشورهای برزیل و ونزوئلا و مکزیک و کوبا و بولیوی و کلمبیا و حتی آرژانتین ضروری است.

 

۲- توسعه روابط با کشورهای آمریکای لاتین خصوصا برزیل در راستای منافع ملی کشورمان است . تامین بیش از ۸۰ درصد از مواد غذایی و کالای اساسی کشورمان از برزیل و آرژانتین و اروگوئه اقتضا میکند که منافع ملی ایران در راستای توسعه روابط با آمریکای لاتین خصوصا برزیل تعریف شود.

 

۳- ظرفیتهای عظیم انرژی و نفت و گاز در آمریکای لاتین اقتضا میکند که دیپلماسی انرژی با کشورهای آمریکای لاتین خصوصا ونزوئلا و برزیل و بولیوی و مکزیک و اکوادور فعال شود . پیشنهاد می‌شود وزیر محترم امور خارجه یک نفر دستیار ویژه در امور انرژی علاوه بر معاون اقتصادی وزارتخانه منصوب نموده و با اختیارات تام این مهم را به انجام رساند.

 

۴- حجم زیاد کار با کشورهای آمریکای لاتین و دوری این کشورها از مرکز باعث کندی کارها و تاخیر در تصمیمات اجرایی میشود . پیشنهاد می‌شود یک نفر به عنوان وزیر مختار (یا نماینده ویژه و تام الاختیار) از طرف دولت ایران در آمریکای لاتین منصوب شود تا هماهنگی سفارتخانه های کشورمان در این منطقه و اتخاذ تصمیمات با سرعت عمل بیشتری انجام شود.

 

۵- با توجه به محدودیتهای منابع آب و خاک در کشورمان و وجود ظرفیتهای عظیم کشاورزی و میلیونها هکتار زمین کشاورزی  حاصلخیز ضرورت دارد که پروژه کشت فراسرزمینی در آمریکای لاتین در کانون توجه دولت و وزارت خارجه و وزارت جهاد کشاورزی قرار بگیرد.

 

۶- با توجه به حجم عظیم مبادلات تجاری در اتحادیه اقتصادی مرکوسور و سیاستهای آتی کشورهای آمریکای لاتین در توسعه مرکوسور ؛ این اتحادیه  تبدیل به یک مجموعه اقتصادی مهم و تاثیر گذار جهانی خواهد شد . پیشنهاد می‌شود ایران درخواست عضویت به عنوان عضو ناظر در این اتحادیه و پس از از آن عضویت کامل را بنماید.

 

۷- حضور شرکتهای بزرگ ایرانی خصوصا در حوزه‌های انرژی و زیربنایی می‌تواند نقش مهمی در صادرات خدمات فنی و مهندسی به این منطقه مهم جهان داشته باشد . اهتمام به این امر ضرورت دارد.

 

۸- پیشنهاد می‌شود مدل توسعه روابط با کشورهای آمریکای لاتین بر مبنای اولویت دیپلماسی اقتصادی و بهره گیری از دیپلماسی عمومی باشد . قطعا بهره سیاسی هم در پرتو همکاریهای اقتصادی و علمی و تکنولوژیکی و صنعتی بدست خواهد آمد.

 

۸- توسعه روابط علمی و دانشگاهی و تبادل استاد و دانشجو و ارتباطات دانشگاهی و انجمنهای تخصصی خصوصا در حوزه های مربوط به دانشهای نوین و پیشرفته و پارکهای تکنولوژی از مزیتهای کشورمان است که به خوبی قابل ارائه به طرفهای لاتینی خواهد بود.   

استراتژیهای آینده چین
  • ۱۴۰۱/۶/۱۹ - ۰۰:۱۸
  • توسط محسن شاطرزاده

*استراتژیهای آینده چین*

محسن شاطرزاده

شهریور ۱۴۰۱

در دوره ریاست جمهوری اوباما ؛ دولت او سیاست چرخش یا *"موازنه مجدد"* را در منطقه آسیا- اقیانوس آرام ؛ نه تنها از نظر امنیتی بلکه به لحاظ موضوعات کلان اقتصادی و سیاسی طرح‌ریزی نمود. این استراتزی عموما در میان آمریکایی‌ها از هر دو حزب و نیز در بین متحدان آمریکا در آسیا مورد استقبال واقع شد . به نظر می‌رسید که این استراتژی یا حداقل اصول اساسی آن ، به احتمال زیاد در سالهای پیش رو نیز پایدار و ماندنی باشد ولی از منظر چینی‌ها هنگامی که آمریکا از چرخش یا موازنه مجدد صحبت می‌کند آنرا "مهار چین" می‌شنوندو تلقی می‌کنند که قرار است این امر به هزینه کشورشان انجام شود.

 

چهار مکان اصلی وجود دارد که آمریکا و چین نیاز دارند تا در مقابل کنش و واکنش‌های بالقوه خطرناک نیروهای نظامی‌شان، آمادگی داشته باشند. این اماکن عبارتند از : شبه جزیره کره ، اطراف تایوان ، آبهای چین شرقی و منطقه عمومی دریای جنوبی چین. به غیر از خطوط ارتباطی در دریای جنوبی چین که آمریکا آنرا به عنوان منافع حیاتی خود در نظر می‌گیرد، در سایر موارد نقش آمریکا به طور محتمل ناشی از دفاع یک دوست یا متحد منطقه‌ای است که ممکن است در معرض خطر قرار بگیرد. در شبه جزیره کره ، پکن و واشنگتن منافع مشترکی از جمله حفظ ثبات و جلوگیری از رفتار افراط گرایانه و حفظ روابط حسنه با کره جنوبی دارند ، اما این تلاقی ظاهری منافع این واقعیت را تحت‌الشعاع خود قرار نمیدهد که پکن و واشنگتن برای این منافع مختلف ، اهمیت نسبی قائل هستند و پکن بیشتر بر حفظ ثبات تاکید دارد تا منع اشاعه تسلیحات یا اصلاحات داخل کره شمالی. در مورد تایوان و به لحاظ تاریخی، آمریکا از زمان به رسمیت شناخته شدن جمهوری خلق چین  در دهه ۱۹۷۰ و خاتمه دادن روابط رسمی با تایوان، تعهدی پیچیده اما همچنان بسیار جدی در قبال امنیت تایوان داشته است و ظاهرا آمریکا مشتاق آن است تا هرچه از دستش برمی‌آید در حمایت از تایوان انجام دهد و تمایل خود به دفاع از تایوان در برابر هر شکلی از حملات چین ، حتی در حد تهاجم احتمالی و شکستن محاصره تایوان توسط چین را ابراز می‌دارد. البته نقش تعریف شده امریکا در امنیت دو سوی تنگه متوجه فروش تسلیحات و دیپلماسی است و نیز حوادث چین یکی از مسئولیتهای  ستاد فرماندهی اقیانوس آرام  باقی می‌ماند. در مورد دریای جنوبی چین ، اساسا وضعیت به گونه‌ای است که چین عملا مدعی تمام دریای جنوبی چین از جمله جزایر و خشکی‌های متعدد مورد مناقشه با ژاپن است . البته تاکنون چین تلاشی برای اعمال مالکیت خود بر این آبراهها انجام نداده ولی آمریکا آنرا یک چالش برای منافع ملی حیاتی خود تلقی میکند چرا  که بیش از یک سوم تجارت جهان از طریق دریای چین جنوبی انجام می‌گیرد . چین دائما به تحرکات نظامی آمریکا در آن منطقه اعتراص میکند.

 

*نفی پایان تاریخ ؛ یک تلقی بدیل چینی از نظم بین‌المللی؟*

 

آقای شی‌جینگ پینگ رییس جمهور چین ،روابط با آمریکا و روسیه را به عنوان " نوع جدیدی از روابط میان قدرتهای بزرگ" تعریف کرده است که *"احترام متقابل"* و *"توجه به منافع ملی طرف مقابل"* شالوده اصلی آنرا تشکیل میدهد. وی همچنین بر اهمیت کشورهای همسایه چین تاکید کرده ، از ضرورت شکل گیری مفهوم تازه‌ای از امنیت در آسیا سخن گفته و طرح موسوم به *"یک کمربند یک راه"* را کلیدزده است ‌. در میان تمامی طرحهای راهبردی چین، طرح "یک کمربند یک راه" جایگاه ممتازی دارد . طرح "یک کمربند یک راه" نه تنها جایگزین مفهوم "جامعه - جهان هماهنگ" می‌شود بلکه ابزار اصلی رییس جمهور چین در جهت تحقق طرح "رویای چین" و تبدیل مجدد این کشور به یک ابرقدرت به شمار می‌رود . این طرح به طور بالقوه می‌تواند ضمن تبدیل شدن به مفهومی جایگزین نشان دهد که چگونه عرصه مشترک سیاست بین‌الملل را می‌توان در آینده سامان داد و بدین ترتیب این طرح چینی دورنمای غرب از نظام ببن الملل را به چالش گرفته  و عملا می‌تواند به متحول شدن ساختار کنونی حاکم بر نظم بین‌الملل منجر شود. امروزه سه چالش کلیدی فراروی نظم جهانی وجود دارد که عبارتند از:

۱- ضعف دموکراسی؛

۲- رقابت ایدئولوژیها؛

۳- نقش فزاینده کنشهای روزمره در عرصه سیاست بین‌الملل و ایجاد پیچیدگی عمومی در جهان مانند جنبشهای اعتراضی ، مهاجرتهای فراملی ،سیل پناهجویان و دیجیتالی شدن جامعه.

این چالشها قدرت بازیگرانی مانند چین را در جهت ترویج نظر خود پیرامون مفهوم نظم جهانی و خصوصا فهم دقیق‌تر از ابتکار "یک کمربند یک راه" افزایش می‌دهند. امروز پس از گذشت سه دهه از طرح نظریه مشهور فوکویاما با عنوان "پایان تاریخ" ، شاهد نتیجه عکس و بروز نقطه مقابل آن هستیم که ناشی از ضعفهای درونی دموکراسی و شکست سیاست لیبرال دموکراسی  است و همین امر موجب تقویت نظریه چینی مبنی بر "نفی پایان تاریخ" و ارائه طرح جدید چینی برای نظم بین‌الملل شده است.

 

*تفسیر سنتی چینی‌ها از مفهوم نظم : "تیانشیا" و "چائوگونک تیشی"*

 

مفاهیم *"تیانشیا"* (همه چیز زیر چتر آسمان) و *"چائو گونک تیشی"* (نظام شاخه به شاخه) از صدها سال قبل از میلاد مسیح مورد توجه سیاستمداران و فیلسوفان و اندیشمندان چینی قرار داشته‌اند. مفهوم "تیانشیا" هسته اصلی تلقی سنتی چینی از نظم سیاسی را تشکیل می‌دهد . از دیدگاه چینی‌ها ، "تیانشیا" کل فضای جغرافیایی شناخته شده (جهان بسط یافته چینی) را در بر می‌گیرد. مفهوم "تیانشیا" ناظر بر یک نظم اخلاقی و سیاسی آرمانی است که هیچ مرزی ندارد و برمبنای آن کل جهان باید بر مبنای اصول مبتنی بر حقوق و فضایل تحت اداره یک حکیم اداره شود . این حکیم نماد امپراطور چین است. در نتیجه در چارچوب "تیانشیا" ، روابط خارجی تنها بازتابی از روابط داخلی هستند. چینی‌ها روابط خارجی خود را به عنوان بازتاب بیرونی همان اصل نظم اجتماعی و سیاسی تلقی می‌کنند که به شکل درونی در حکومت و جامعه چین متجلی شده است. در دیدگاه چینی به جای مرزهای جغرافیایی ، روابط میان واحدهای مختلف به شکل بهتری در قالب رابطه‌ای سلسله مراتبی میان مرکز (امپراطور) و پیرامون (ممالک خراج گزار) قابل توصیف هستند. نظام خراج گزاری یا همان *"چائوگونک تیشی"* همزیستی میان واحدهای مختلف در نظام چینی را سازماندهی کرده و به آن نظم می‌بخشد . از این منظر تمامی کشورها اقمار چین هستند و ممالک خارجی تنها از طریق تبعیت از قواعد حاکم بر نظام خراج گزاری می‌توانند با امپراطوری چین ارتباط برقرار کنند زیرا امپراطوری چین تنها نظم سیاسی پذیرفته شده است و مخالفت با چین به عنوان شورش علیه نظم مستقر تلقی شده و باید با آن برخورد شود. بر این اساس و با درک مفهوم شبکه در تفکر چینی می‌توان درک بهتری از ویژگیهای اصلی طرح "یک کمربند یک راه" داشت لذا طرح چینی "یک کمربند یک راه" یک تلقی جدید از "نظم بین الملل" است و مفاهیم چینی مانند "جامعه - جهان هماهنگ" و یا "توسعه مسالمت آمیز" معنای دقیقتری پیدا می‌کنند. از دیدگاه چینی ، رویکرهای غربی فاقد یک دورنمای مبتنی بر "جهان بودگی" است ، حال آن که در تفسیر چینی‌ها، جهان از منظر "جهان بودن" آن فهم می‌شود و عدم موفقیت نظم غربی در ایجاد یک واحد جهانی اساسا معلول جهالت سیاسی نسبت به مفهوم *"جهان به مثابه جهان"* و فقدان یک فلسفه سیاسی از منظر جهان به مثابه یک کل در مقابل مفهوم *"دولت - ملت"* بوده است. بر اساس دیدگاه چینی تامین صلح و رونق در میان تمامی ممالک در درون "تیانشیا" ممکن خواهد بود . این اصل ناظر بر تبدیل کشورهای متعدد به یک واحد جهانی ، نه از طریق اجبار ، بلکه به واسطه جذب می‌باشد . نظم جهانی مانع از بروز تعارض و هرج و مرج می‌شود و باید تا سرحد امکان گسترش یابد و به ایجاد یک نظام سیاسی جهانی کمک کند. از دیدگاه چینی ، به حداکثر رساندن همکاری حتی از به حداقل رساندن تضاد نیز مهم‌تر است.

 

*راهبرد چین در خاورمیانه : اژدهای محتاط*

 

در سالهای اخیر خاورمیانه در محاسبات امنیت ملی چین حضوری پررنگ‌تر پیدا کرده است. چین در حال واکنش به سیاست *"تجدید موازنه"* آمریکا در آسیا است و منطقه خاورمیانه اهمیت ژئواستراتژیک بیشتری برای پکن پیدا کرده است . تمرکز اصلی پکن بر "امنیت انرژی" است و تلاش می‌کند بین سیاست داخلی، خارجی و امنیتی خود "تجدید موازنه" برقرار کند.  در خصوص جستجوی چین برای انرژی ، حضور آمریکا در خاورمیانه مثبت تلقی می‌شود زیرا حضور نظامی و نفوذ ژئوپولیتیک قابل توجه آمریکا ، یکی از عوامل اصلی تضمین امنیت خاورمیانه محسوب شده و از این رهگذر به حفظ ثبات و در نتیجه توسعه اقتصادی منطقه‌ای و دسترسی پایدار به انرژی کمک می‌کند ولی در ارتباط با منافع امنیتی گسترده چین ، حضور آمریکا منفی تصور می‌شود. چین استراتژی *"اژدهای محتاط"* را در قبال منطقه خاورمیانه در پیش گرفته است . پکن در تعاملات خود با خاورمیانه حساسیت عمیقی را نشان می‌دهد . چین در تلاش است که با احتراز سرسختانه از جانبداری در منازعات و مناقشات خاورمیانه، از منافع گسترده خود در خاورمیانه محافظت کند . چین بسیار محتاط بوده و مراقب است که درگیر مناقشات خاورمیانه نشده یا به هیچ یک از کشورهای خاورمیانه بیش از حد نزدیک نشود . این حساسیت و کناره‌جویی شدید ، مانع بیان علنی یک سیاست یا استراتژی خاورمیانه‌ای یا پذیرش تعهدات جدی فراتر از حد لازم برای حفظ روابط تجاری صمیمانه و ارتباطات دیپلماتیک و امنیتی عملگرایانه در برابر دولتهای منطقه خاورمیانه می‌شود. منافع و اهداف اصلی چین در خاورمیانه عبارتند از : امنیت انرژی، جاه طلبی‌های ژئواستراتژیک، پیوندهای خارجی با ثبات، جایگاه بهتر چین در فضای بین‌الملل ، برقراری موازنه در مقابل نفوذ آمریکا ، سرکوب حمایت لفظی و مادی از اقلیت اویغورهای چین و دریافت تصدیق صریح و ضمنی دولتهای خاورمیانه‌ای مبنی بر اینکه چین یک قدرت بزرگ است . تداوم دسترسی به منابع انرژی، عمده ترین منفعت پکن در خاورمیانه است. نفت اهمیت فزاینده و به سزایی برای چین دارد . خاورمیانه بزرگترین منبع واردات نفت چین می‌باشد و این یکی از دلایل اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای چین است.  روابط دوجانبه چین با عربستان و ایران اهمیتی محوری دارد . عربستان منبع شماره یک واردات نفت چین و ایران چهارمین منبع مهم نفت وارداتی چین است . پکن فعالانه به دنبال فرصتهایی برای سرمایه‌گذاری و اخذ قراردادهایی برای پروژه‌های انرژی و نیز بازارهای جدید برای محصولات چینی در خاورمیانه می‌باشد. تحلیل‌گران چینی، خاورمیانه را یکی از گذر‌گاههای کلیدی جهان و ناحیه‌ای با اهمیت ژئواستراتژیک بسیار زیاد تلقی می‌کنند و به احتمال زیاد درسالهای آینده اهمیت خاورمیانه برای پکن بیش از پیش افزایش پیدا می کند . علاوه بر این برخی تحلیل‌گران چینی بر این باور هستند که دولتهای خاورمیانه احتمالا به "حامیان سیاسی مهمی" برای چین در عرصه جهانی بدل می‌شوند. در واقع چین با جدیت به دنبال دولتهای قدرتمند دیگری است که در نگرانی از برتری قدرت جهانی آمریکا سهیم باشند. از نظر چین ، ایران یکی از قدرتهای بزرگ خاورمیانه و یکی از دشمنان سرکش و مهار ناپذیر آمریکا است . چین اعتقاد دارد که ایران بالقوه می‌تواند نقش یک متحد را ایفا کرده و به افزایش قدرت آسیایی و تعدیل نفوذ آمریکا در خاور‌میانه کمک کند. البته با اینکه چین آشکارا آمریکا را رقیب می‌داند اما در پی دشمنی بی‌مورد با واشنگتن نیست . در واقع چین مشتاق است که روابط دوستانه و همکاری‌جویانه خود با آمریکا، علی‌الخصوص در خاورمیانه، را حفظ کند . پکن ، واشنگتن را یکی از تامین کنندگان اصلی امنیت در منطقه‌ای می‌داند که هیچ قدرت دیگری، از جمله چین، قادر به ایفای این نقش نیست ، از این رو ، چین در تعاملات خود با ایران جانب احتیاط را پیشه خود نگاه داشته است. برخی از تحلیل گران چینی اعتقاد دارند که : *"خاورمیانه بسط و امتداد استراتژیک محیط پیرامونی ‌چین"* است . منطقه غربی چین در اصل همسایه خاورمیانه بوده و مدتها از طریق جاده ابریشم با خاورمیانه در ارتباط بوده است . روندهای حاکم بر خاورمیانه و جریانهای افراط‌گرای مذهبی سنی مذهب ، به عنوان بسط استراتژیک منطقه مرزی غرب چین ، بر ثبات و امنیت این کشور، تاثیر مستقیمی دارند. مشخصا پکن از گسترش ایدئولوژی جهادی رادیکال اسلام گرایان سنی مذهب در بین اویغورها بیمناک است. بنابراین پکن برای جلوگیری از حمایت علنی یا رسمی کشورهای خارجی از اویغورهای چین از هیچ کاری دریغ نمی‌کند. چین برای حفظ نفوذ خود در خاورمیانه تلاش می‌کند که از برانگیختن دشمنی حکومتهای موجود اجتناب کرده و بر اصل عدم مداخله خود و حمایت از ثبات تاکید دارد. پکن سعی دارد خود را بک وشور در حال توسعه یا جهان سومی و متفاوت با کشورهای توسعه یافته معرفی کند. چین خود را بک قدرت امپریالیستی نمی‌داند و مصرانه می‌گوید که بر خلاف آمریکا یا شوروی سابق ، هیچگونه جاه طلبی هژمونیک نداشته و در کنار جهان در حال توسعه ایستاده است. در زمینه همکاریهای اقتصادی و خصوصا حوزه انرژی،  پکن عربستان را به عنوان یک "شریک تجاری" به ایران ترجیح می‌دهد زیرا عربستان ستیزه جویی کمتری داشته و صادر کننده نفتی قابل اعتمادتری است و عملا چین برای تامین نفت خود ، تکیه و وابستگی بیشتری به عربستان دارد. سیاست چین در قبال ایران، ایجاد موازنه محتاطانه است ؛ رعایت تحرمها و محدودیتهای آمریکا و در عین حال سرمایه گذاری در فرصتهایی که تحریم ایران برای چین فراهم می‌سازد. پکن نمی‌خواهد که یک ایران هسته‌ای یا تقابل علنی و بحران نظامی ببیند، اما به اندازه آمریکا هم نگران برنامه هسته‌ای ایران نیست. دستگاههای امنیت ملی چین عموما ایران را کشوری با ثبات در منطقه‌ای متلاطم تلقی می‌کنند که می تواند به حفاظت از منافع اقتصادی و ژئو‌استراتژیک چین کمک کند. اما چین و ایران نمی‌توانند شرکایی برابر باشند. چین در بهترین حالت ایران را شریکی جزء می‌داند . وزن روابط اقتصادی چین با آمریکا بر کفه اهمیت ایران در نظر چین سنگینی می‌کند و پکن مراقب است که سبب آزردگی خاطر رقبای منطقه‌ای بزرگ ایران بعنی اسرائیل و عربستان را فراهم نکند. چین برای روابط نزدیک با ایران ارزش قائل است اما می‌خواهد مطمئن شودکه این تصور برای غرب ایجاد نمی‌شود که دو کشور به هم نزدیک هستند هر چند که چین مانند ایران می‌خواهد در برابر آمریکا در خلیج فارس موازنه برقرار کند. در حالی که آمریکا مشغول تجدید موازنه در آسیا -اقیانوسیه است ، چین برای تجدید موازنه با اتخاذ سیاست *"به سوی غرب"* تلاش می‌کند تا آنچه بیش از حد و نامتعادل رویکرد *"به سوی شرق"* از نظر توسعه اقتصادی و حفاظت از امنیت ملی به بار آورده را اصلاح کند. چین در مسیر یک تجدید موازنه ژئواستراتژیک قرار دارد که می‌توان آنرا تداوم تلاشها برای تمرکز و توجه بیشتر بر خاورمیانه تلقی کرد. از نظر چین خاورمیانه اهمیتی بیش از پیش یافته است و نگرانی‌های پکن در باره بی‌ثباتی در خاورمیانه رو به افزایش است . چین قصد داردکه با اهرم ساختن روابط خود با قدرتهای کلیدی منطقه‌ای خصوصا ایران و عربستان از منافع بزرگتر خود حفاظت نماید. این استراتژی "حرکت به غرب" بر نقطه قوت چین یعنی اقتصاد تمرکز داشته و از طریق ابتکار عمل "یک کمربند یک راه" برقرار می‌شود. پکن در صدد استفاده از موفقیتهای خود در آسیای میانه و تکرار آن در خاورمیانه است. بدون تردید ؛ تقابل نظامی بین آمریکا و چین در خاورمیانه نامحتمل است. در واقع چین در منطقه خاورمیانه حتی نیروهای لازم برای  چنین تلاشی را ندارد، چه برسد به اراده سیاسی با تمایل به مخالفت مستقیم با آمریکا در خاورمیانه یا خلیج فارس. چین مداخلات آمریکادر خاورمیانه را مانند گذشته پذیرفته است و این آمریکا است که باید برای مداخله تصمیم بگیرد .

 

*چین و اتحادیه اروپا : محوریت روابط اقتصادی و ساخت آینده‌ای مشترک :*

 

با افزایش رو به رشد نا اطمینانی جهانی ، یافتن راهی برای تعمیق همکاریهای اقتصادی دو جانبه ، برای اتحادیه اروپا و چین اهمیت یافته است . چین و اتحادیه اروپا به عنوان دومین و سومین اقتصاد بزرگ دنیا ، مسئولیت مشترکی در حمایت از سیستم تجارت جهانی و سایر همکاریهای چند جانبه دارند . دو طرف بنا بر تعمیق همکاریهای خود در زمینه هایی همچون تجارت و سرمایه گذاری، زیر ساختها و پروژه‌های زیر بنایی ، انرژی ، محیط زیست ، آب و هوا و تغییرات اقلیمی ، علم و فناوری و نوآوری و همکاریهای صنعتی ، خدمات مالی، تبادلات فرد به فرد و حکمرانی جهانی دارند . چین و اتحادیه اروپا به دنبال تضمین توسعه جهانی ، با ثبات ، قوی  ، متوازن و پایدار از طرق زیر هستند:

۱- امضای موافقتنامه سرمایه گذاری

۲- امضای موافق نامه تجارت آزاد

۳- عملیاتی کردن و اجرای پروژه های ابتکار چینی "یک کمر بند یک راه"

۴- همکاری روزافزون احادیه اروپا و چین در زمینه انرژی و تغییرات اقلیمی

۵- تمرکز بر فرصتهای توسعه پیشرفتهای نوین در علم و فناوری و نوآوری

۶- پشتبانی وسیع از همکاریهای چین و اتحادیه اروپا در بخش مالی

۷- تقویت مکانیزمهای حکمرانی جهانی خوب.

 

اقتصاد چین برای توسعه خود با دو سناریو روبرو است : سناریوی اول با تکیه بر اصلاحات ساختاری طرف عرضه و کاهش عدم توازنهای ساختاری به گونه‌ای که صنایع و مدلهای کسب و کار جدید به سرعت توسعه یابند . در سناریوی دوم ایجاد تغییرات در سرتاسر اقتصاد چین  و ایجاد تغییرات با ورود نوآوریها به سمت نقش قوی‌تر مصرف و خدمات و ایجاد ارزش افزوده بالاتر ، محرکی قوی برای رشد اقتصاد چین را ایجاد خواهد کرد. بر اساس هر دو سناریو نقش اروپا تعیین کننده است  و برای افزایش فرصتهای کسب و کار جدید، جریانهای سرمایه‌گذاری مستقیم بین چین و اروپا باید تداوم داشته باشد که چین در حال تدوین و اجرای سیاستهای تسهیل آنها می‌باشد. با این وجود، بسیاری از کسب و کارهای اروپایی می‌خواهند که چین به فرآیند آزادسازی سرعت بخشد.

 

اتحادیه اروپا و چین مشترکات بسیاری دارند . آنها دو اقتصاد جهانی دارای بیشترین ادغام خارجی هستند . هر دو با جهانی متغیر مواجه هستند که در آن ، آزادی مداوم نمی‌تواند بدیهی باشد. همپوشانی های زیادی از لحاظ چشم‌انداز راهبردی بنیادی ، از جمله در تمایل به چند جانبه گرایی اثربخش در حکمرانی جهانی ، وجود دارد و لذا این دو اقتصاد ، رقبای راهبردی یکدیگر نیستند. در باره رویکردهای آمریکا به نظم جهانی چند جانبه مبتنی بر قواعد، انگیزه‌ها برای اتحاد چین و اروپا در جنبه های حکمرانی تغییر کرده است .  به اعتقاد دو طرف اتحادیه اروپا و چین به عنوان قدرتهای جهانی دارای مسئولیت مشترک برای همکاری در راستای نظم جهانی مبتنی بر قواعد هستند.  ماهیت متغیر این سیستم چند جانبه نه تنها به رویکرد آمریکا بستگی دارد بلکه بازتاب تغییرات ساختاری در توزیع قدرت سیاسی و اقتصادی است . جهان در حال تکامل از یک سیستم چند جانبه متمرکز حول آمریکل به سمت سیستمی چند قطبی‌تر است .

 

*راهکارهای پیشنهادی برای همکاریهای ایران و چین*

 

الف: اجرای جدی و مقتدرانه سند همکاریهای ۲۵ ساله و تبدیل تفاهمات به قرارداد با توجه به تاکید مقام معظم رهبری به رییس جمهور

ب - اجرای پروژه های حمل و نقل ریلی و جاده‌ای کریدور ترانزیتی شرق به غرب و جنوب به شمال

ج - اولویت در اجرای پروژه های نفت و گاز و پتروشیمی و بندر و نیروگاه

د - همکاری در زمینه تامین امنیت انرژی در خلیج فارس

ه - همکاریهای سه جانبه با عراق و پاکستان و سوریه و افغانستان

و - همکاری در زمینه امنیت بین الملل در آسیای میانه و پیمان شانگهای

ز - همکاریهای دفاعی ویژه

مغالطه ها و گزاره‌های نادرست در یادداشت آقای موسویان
  • ۱۴۰۱/۵/۱ - ۲۳:۵۳
  • توسط محسن شاطرزاده

مغالطه ها و گزاره های نادرست در یادداشت آقای سید حسین موسویان

 

محسن شاطرزاده

تهران - اول مرداد ۱۴۰۱

 

اخیرا یادداشت سرگشاده‌ای از جناب آقای موسویان در فضای مجازی پخش شده که متاسفانه حاوی مغالطه ها و گزاره‌های نادرستی است که یا ناشی از فراموشی ایشان نسبت به حوادث تاریخی است یا ناشی از علاقه مفرط ایشان به غرب و کدخدای آنهاست و یا اینکه مردم و اندیشمندان دلسوز این مرز و بوم را فراموشکار فرض کرده‌اند و همانند دیگر یاران خود در دایره سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم که شیفته و مفتون غرب بودند باز دنبال بزک کردن غرب بوده و باز هم توپ را در زمین ایران می‌دانند و دشمن غربی را مبرا و منزه از هر خطایی !!

 

نوشته ایشان مشحون از مغالطه و گزاره های نادرست است که ابتدا عناوین آنها را بیان کرده و در ادامه به توضیح اجمالی آنها می‌پردازم .

 

و اما عناوین مغالطه ها :

۱- آمریکای خوب و آمریکای بد (اوباما و ترامپ)

۲- معجزه برجام

۳- جهان غرب معادل جامعه جهانی

۴- عادی شدن روابط بانکی بعد از برجام

۵- اتهام شرق گرایی به سیاست خارجی دولت سیزدهم

۶- ادعای غلط ۷۰ درصد اقتصاد جهانی در غرب

۷- ادعای غلط ۸۰ درصد مبادلات جهانی با دلار

۸- ادعای غلط بهانه دادن به آمریکا

۹- ادعای غلط قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل

۱۰- ادعای غلط توپ در زمین ایران

 

ایشان در حالی شیفته و مفتون برجام است که مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۴ برجام را "خسارت محض" خواندند و آفات برجام را سه عامل زیر در تیم مذاکره کننده ذکر کردند :

۱- اعتماد به غرب

۲- شتابزدگی و تعجیل در اجرای یک طرفه برجام

۳- ساده انگاری و سهل انگاری در یک مسئله پیچیده با تعامل با غرب

 

و اما توضیحی به اجمال نسبت به مغالطه های آقای موسویان:

 

۱- آمریکای خوب و آمریکای بد:

آقای موسویان مجددا این گزاره کاملا غلط را تکرار کرده و به آمریکای اوباما و آمریکای ترامپ اشاره میکند در صورتیکه ایشان (به عنوان فردی که سالها در آمریکا زندگی میکند و با نظام سیاسی آمریکا بخوبی آشناست و با سیاستمداران آمریکای دمخور است و ارتباط نزدیک دارد ) به خوبی میداند که این حرف از پایه و اساس غلط و نادرست است . در نظام آمریکایی افرادی چون اوباما و ترامپ غیر از ابزار چیزی بیشتر نیستند . جناب موسویان حتما به خوبی خاطرات جان کری را به خاطر دارند که میگوید "من به جواد ظریف تاکید کردم که توافق برجام موقت است" لذا قطعا اگر اوباما هم در مقطع زمانی ترامپ جای ترامپ بود همانگونه عمل میکرد که ترامپ عمل کرد کما اینکه بایدن دقیقا همان سیاست ترامپ در فشار حداکثری را اعمال کرده و نه تنها از فشار تحریمها کم نکرده بلکه هر روز به این فشارها می افزاید.

 

۲- معجزه برجام :

جای بسی تاسف است که سیاستمدارانی مانند آقای موسویان که به خوبی با واقعیتها آشنا هستند باز هم دست به تحمیق مخاطب زده و از معجزه برجام صحبت میکنند !! آقای موسویان به خوبی میدانند که اجرای شتابزده و یک طرفه تعهدات ایران بر اساس برجام چه خسارات سنگینی به کشور زد (بیش از شش هزار کیلو اورانیوم را نابود کردیم ، بیش از ۱۵ هزار سانتریفیوژ را قطع کردیم ؛ آب سنگین اراک را تعطیل کردیم ؛ رآکتور هسته‌ای را با سیمان پر کردیم ؛ شهدای گرانقدر هسته‌ای از دانشمندان کم نظیر کشورمان را تقدیم کردیم) و در مقابل ما هیچ نگرفتیم . تعجب در اینجاست که ما هنوز طلب خودمان بابت اجرای تعهدات یک طرفه برجام را از طرف غربی نگرفته‌ایم و نه تنها تحریمها رفع نشد بلکه صدها تحریم جدید هم بر آن افزوده شده است . بد نیست جناب موسویان توضیح دهند چرا برجام در سال ۱۳۹۴ توسط دولت بازدهم امضا شد اما همان دولت دوازدهم تا روز آخر موفق به رفع تحریمها نشد؟!!

ادامه دارد ......

مروری بر برجام : فرصتها و تهدیدها
  • ۱۴۰۱/۴/۲۵ - ۰۱:۰۲
  • توسط محسن شاطرزاده

مروری بر برجام : فرصتها و تهدیدها

 

محسن شاطرزاده

۷ تیر ۱۴۰۱

هر چند که انجام مذاکرات برجامی تصمیم نظام بود ولی روند مذاکرات و خروجی برجام مصالح ملی را تامین نکرد و به جایی رسید که به تعبیر مقام معظم رهبری تبدیل به "خسارت محض" شد .

آنچه که برجام را تبدیل به خسارت محض کرد آفات زیر بود که در سال ۱۳۹۴ مقام معظم رهبری از آنها یاد کردند : ۱

 

- اعتماد به غرب

۲- شتابزدگی و عجله در اجرا

۳- ساده انگاری مسئولین ذیربط

و مضاف بر اینها عدم رعایت خطوط قرمز مطرح شده توسط رهبری و عدم رعایت سیاست اجرای گام به گام باعث از دست رفتن تمامی برگهای برنده ایران در مقابل طرف غربی شد تا جایی که به آنها جرات داد سالها به لطایف الحیل و وقت گذرانی زیر بار تعهدات خود نرفته و در نهایت توسط دیوانه‌ای به نام ترامپ پاره کردن برجام و خروج از آن توسط آمریکا رقم بخورد. 

 

آنچه در روند مذاکرات هسته‌ای در دولت قبل شاهد بودیم، در هم تنیدگی بیش‌ازاندازه مؤلفه‌های اقتصادی به مذاکرات بود. طبیعتاً تحریم‌ها بر تراز تجاری، تولید درآمد و جذب سرمایه‌گذاری برای اقتصاد ایران مؤثر است؛ اما جالب اینجا است که طی هشت سال دولتهای یازدهم و دوازدهم، مذاکره برای رفع تحریم‌ها از خود تحریم‌ها اثرات بیشتری بر اقتصاد کشور گذاشته است. درواقع رویکردهای گذشته باعث شده تا کوچک‌ترین خبر در میز مذاکره، تأثیرات غیرواقعی در بازار پول و نظام ارزی ایران ایجاد نماید.  

 

اصولا تحریمها ابزار آمریکا در جنگ علیه ایران است و هرگز آنرا از دست نخواهد داد ولی برای آمریکا رژیم تحریمها و شل و سفت کردن تحریمها مهمتر از خود تحریم است . قصد اصلی آمریکا و غرب این است که با نگه داشتن ابزار تحریمها و بازیهای موقت و توافقات موقت اقتصاد ایران را شرطی نگه داشته و دائما شوک وارد کند . اگرچه شرطی‌سازی اقتصاد ایران با برجام از مهم‌ترین اهداف طرف غربی است، ولیکن نقش دولت گذشته در جلوگیری از این فرآیند، تا حد زیادی انفعالی بوده است. در این زمینه، تلاش دولت سیزدهم در جهت اصلاح رویه گذشته قابل تقدیر است، اما این دولت کار سختی در پیش روی خود دارد .

 

هرچند که قانون مجلس تا حدودی پشتوانه لازم را برای حضور موثرتر و مقتدرانه‌تر دولت در مذاکرات فراهم کرده ولی ضعف اصلی در متن برجام است که امکان هیچگونه ابتکار عملی را برای خروج ایران از برجام فراهم نکرده و هرگونه اقدام ایران برای خروج از برجام منجر به فعال شدن مکانیزم ماشه و برگشت تحریمهای سازمان ملل خواهد شد ، مضافا اینکه در پیوستهای محرمانه و بر اساس قولهای دولتمردان قبلی به طرفهای غربی و تعهد سپردن به برجامهای ۲ و ۳ و ۴ و پذیرفتن مذاکرات موشکی و منطقه‌ای عملا موجب تجری طرفهای غربی و فشار مضاعف بر کشورمان شد که با ابتکار عمل رهبری و نیروهای مسلح کشورمان تا حدودی با آن مقابله شد.  آنچه باید در موضع‌گیری‌های اعلامی و اعمالی دولت، بر هر موضوع دیگری غلبه پیدا کند، این است که دولت اقتصاد و معیشت را به مذاکره گره نخواهد زد. تأکید فزاینده بر رفع تحریم‌ها در مذاکرات در دولت قبل، بدون اشاره به سایر ظرفیت‌های موجود برای توسعه اقتصادی کشور، مؤثر افتادن تحریم‌ها بر اقتصاد را به افکار عمومی القا کرده و بی‌شک کمک به هدف دشمن در شرطی‌سازی اقتصاد ایران بود.

 

دور جدید مذاکرات در دوحه قطر دو تفاوت عمده با مذاکرات وین دارد . تفاوت اول اینکه در قطر مذاکرات ۱+۲ است که بجای ۱+۵ انجام میشود ؛ به عبارتی یک گام بزرگ در جهت مذاکره مستقیم با آمریکا برداشته شده و سایر کشورهای غربی و چین و روسیه از مذاکرات حذف شده اند . هر چندرابرت مالی نماینده اروپایی ها در دوحه حضور دارد ولی قطعا نقشی بیشتر از یک پیک و نامه رسان بازی نمیکند چون مذاکرات باقری و مالی غیر مستقیم است و بورل مجبور است پیام هر طرف را به طرف دیگر منتقل کند و تفاوت دوم در این است که در این مذاکرات ایران برگهای برنده خوبی در دست دارد ؛ حجم قابل توجه اورانیوم ۶۰ درصد و نیز خاموش کردن دوربینهای آژانس و شرایط جدید اوکراین و ضعف طرف غربی  همه کمک میکند که ایران بتواند امتیاز بیشتری از آمریکا بگیرد مشروط به آنکه مراقبت شود تیم مذاکره کننده مجددا به آفات سه‌گانه برجام(اعتماد به غرب؛ شتابزدگی و تعجیل ؛ ساده انگاری) دچار نشود . علاوه بر آن حتما باید طراحی گام به گام نموده و در مقابل هر اقدام طرف غربی فقط یک گام از طرف ایران برداشته شود.

 

ظواهر امر نشان میدهد که مذاکرات قطر دور نهایی مذاکرات برجامی خواهد بود و انعطافهایی از طرف ایرانی نشان داده خواهد شد ولی باید هشیار بود که آمریکا دشمن غدار و حیله گری است که هرگز نمیتوان به او اعتماد کرد و خوشبین بود. هرچند موافقت با هر طرح موقتی حرکت در مسیر بی ثباتی کشور است ولی هرگز نباید اداره کشور و توسعه اقتصاد ملی را به حل مسئله برجام گره زد.

اهمیت گروه بریکس و ضرورت پیوستن ایران به بریکس
  • ۱۴۰۱/۴/۲۵ - ۰۰:۵۶
  • توسط محسن شاطرزاده

*اهمیت پیمان بریکس و ضرورت پیوستن ایران به بریکس*

 

محسن شاطرزاده

۴ تیر ۱۴۰۱

 

* کشورهای جنوب موتور محرک اقتصادی جهان با ظرفیت تجاری بیش از ۱۶ هزار میلیارد دلار

** ضرورت اولویت همکاریهای جنوب - جنوب در سیاست خارجی کشورمان

*** سازمان همکاریهای بریکس(برزیل ؛ روسیه؛ هند ؛ چین و آفریقای جنوبی)

- تشکیل : ۲۰۰۹ روسیه

- جمعیت : ۴۵ درصد جمعیت جهان

- مساحت : ۲۹ درصد مساحت جهان

- تولید ناخالص : ۳۸ درصد تولید ناخالص جهانی

- دو قدرت جهانی (چین و روسیه ) و سه قدرت منطقه‌ای( برزیل و هند و آفریقای جنوبی)

 

* تمرکز بریکس بر :

- روشهای بهبود وضعیت اقتصادی

- اصلاح نظام مالی در جهان

- برقراری روابط پولی و تجاری نزدیک یکدیگر

- همکاریهای ارزی

- افزایش مبادلات تجاری

- ایفای نقش موثرتر و بیشتر در امور اقتصادی جهان

- کاهش وابستگی به آمریکا و اروپا با استفاده از پتانسیل کشورهای درحال توسعه برای تغییر مناسبات اقتصاد جهانی و عادلانه تر کردن آن

- تاسیس بانک توسعه و ذخیره ارزی جنوب در مقابل نهادهای مالی غرب مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول

- جایگزین کردن سیستم پیام رسان مالی سویفت با سیستم پیام رسان مالی بریکس

 

* تقسیم کار نانوشته بریکس (تا قبل از پیوستن آفریقای جنوبی)

- چین : کارخانه اقتصاد و تولید جهانی

- برزیل : فروشگاه مواد غذایی جهان

- هند : ارائه دهنده خدمات اقتصاد جهانی

- روسیه : پمپ بنزین جهانی

 

* در حوزه بین‌المللی - سیاسی:

- ایفای نقش موثر در یاری رساندن به کشورهای در حال ورشکستگی

- تاثیر گذاری مثبت بر بحرانهای اقتصادی و سیاسی مهم جهان

- نقش آفرینی در مسایل مهم جهان و تنش های منطقه‌ای مانند سوریه و افغانستان و عراق و سودان و تحریم ایران

- مخالفت با تحریم یکجانبه آمریکا علیه ایران

- مقابله با تسلط غرب با نهادهای بین‌المللی

- مخالفت با یکجانبه گرایی آمریکا

 

*ایران و بریکس:

- موقعیت ژئوپولیتیک و ژئو استراتژیک ایران

- منابع عظیم نفت و گاز

- امکان جایگزینی راحت شرکتهای غربی با شرکتهای بریکس برای رفع نیازمندیهای تکنولوژیک ایران

- قدرت منطقه‌ای ایران در غرب آسیا

- علاقمندی کشورهای بریکس به منطقه خاورمیانه و مسئله فلسطین با توجه به نفوذ ایران در عراق و سوریه و لبنان و یمن و افغانستان

- فرصتهای متقابل اقتصادی ایران و بریکس

"الگوی توسعه" یا "الگوی پیشرفت" ؟
  • ۱۴۰۰/۷/۱۲ - ۱۸:۱۸
  • توسط محسن شاطرزاده

"الگوی توسعه" یا "الگوی پیشرفت" ؟

 

محسن شاطرزاده

۱۲ مهر ۱۴۰۰

سالهاست که از طرف نخبگان کشور موضوع "توسعه" مطرح می‌باشد و در مقابل مقام معظم رهبری برای اصلاح نگاه نخبگانی مقوله "الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت" را مطرح کردند . در این خصوص لازم است بگویم که "توسعه" به هیچ وجه معادل "پیشرفت" نیست و اگر هم رهبری تعمد در بکار گیری کلمه "پیشرفت" داشته و دارند به دلیل اصلاح خطای نخبگانی در استعمال کلمه "توسعه" بوده و هست .

 

در مقوله "توسعه" فقط ابعاد مادی پیشرفت مد نظر هست و به هیچ وجه عوامل اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی و عدالت اجتماعی و ..... مد نظر نیست در صورتیکه در مقوله "پیشرفت" نگاه به همه این حوزه ‌ها آنهم بطور متوازن مطرح است و باید برای همه مقولات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و حتی سیاسی برنامه داشت. الگوی توسعه غربی ضد عدالت اجتماعی و فقرآفرین و فاقد نگاه به عدالت اجتماعی است در صورتی که در "الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی" نگاه به همه جوانب است.

 

متاسفانه سازمان برنامه و بودجه متهم شماره یک در عدم ارائه برنامه پیشرفت همه جانبه در کشور ما بوده و هست و همه برنامه های توسعه‌ای که تاکنون تدوین کرده است ترجمانی از برنامه های غربی و یا شرقی بوده است و هیچگاه مدل بومی برای پیشرفت کشور از طرف سازمان برنامه ارائه نشده است.

 

خاطرم هست در سال ۱۳۸۵ که معاون وزیر صنایع بودم همراه با هیاتی در سفری به چین ملاقاتی هم با وزیر برنامه ریزی چین داشتیم . وزیر چینی نقل میکرد که چینی ها همه الگوهای توسعه غربی و روسی و ژاپنی و حتی کره جنوبی را دنبال کردند ولی هیچگاه موفق به توسعه متوازن نشدند و نهایتا تصمیم گرفتند که الگوی بومی چینی توسعه را طراحی کرده و به اجرا درآورند و از آن زمان شاهد سونامی پیشرفت چین بوده‌ایم . تاکید آن وزیر چینی بر آن بود که حتی الگوی توسعه چینی هم مناسب ایران نیست و باید الگوی بومی پیشرفت ایرانی را تدوین کرده و پیاده کنیم ، امری که متاسفانه در باور هیچکدام از نخبگان و متخصصین برنامه ریزی کشور نبوده است .

 

تاکید رهبری برای تدوین "الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت" هم ناظر به این مقوله مهم "الگوی بومی" می باشد که متاسفانه دهها سال در سازمان برنامه ما از آن غفلت شده است .

 

اگر احمدی نژاد پس از روی کار آمدن تصمیم به شخم زدن چهار وزارتخانه و نهاد و سازمان از جمله سازمان برنامه گرفت به علت فساد نهادینه شده در آنها از جمله فساد گسترده در سازمان برنامه بود. وزرا و استانداران و دیگر مسئولین همه یاد گرفته بودند که چطور با تطمیع و لابی و سکه پخش کردن به سراغ مدیران سازمان برنامه بروند تا بودجه بیشتری بگیرند. هنوز در کشور ما بخشی نگری حرف اول را می‌زند و هر مسئولی دنبال آن است که خر خودش را ازپل بگذراند ولو به قیمت نابودی بخش دیگری از این کشور باشد . اگر هنوز شاهد فقر و محرومیت در استانهایی مانند خوزستان و سیستان و ایلام و کهکیلویه و خراسان جنوبی هستیم به علت اعمال تبعیض های ناروایی است که در بودجه ملی روا داشته شده است و در این میان متهم اصلی سازمان برنامه است که توزیع منابع ملی را عادلانه انجام نداده است .

 

اگر امروز رییس جمهور مجبور میشود برای پیشرفت مناطق محروم شخصا به این مناطق سفر کند برای جبران قصور و خطایی است که سازمان برنامه داشته و بودجه را عادلانه و متوازن توزیع نکرده است . اگر امروز با فقر گسترده در میان مردم مواجه هستیم و ضریب جینی و شکاف طبقاتی هر روز افزایش می‌یابد به دلیل آن است که سازمان برنامه برنامه‌ای برای فقر زدایی تدوین نکرده است .

 

لازم است سوال شود سازمان برنامه و بودجه در طول این چهل سال بعد از انقلاب چه گلی به جمال کشور زده و چه الگوی بومی برای پیشرفت متوازن و همه جانبه کشور تدوین کرده است غیر از اینکه دائما به تهیه ترجمه الگوهای غربی و شرقی و یا اختلاط و التقاطی از آنها مشغول باشد و غیر از اینکه مدیران و کارشناسان سازمان برنامه دائما به فکر خویش و امتیازگیریهای فراوان و دریافت بالاترین حقوقها و تصویب بیشترین امتیازات و فوق‌العاده‌ها و همطرازی با اعضای هیات علمی و ..... باشند.

 

پیشرفت کشور محقق نخواهد شد مگر اینکه تحول اساسی در منطق و فکر و اندیشه برنامه‌ریزان کشور و بازگشت به پارامترهای بومی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و دینی و اعتقاد عمیق به عدالت اجتماعی صورت پذیرد. در این مقوله بحث زیاد است .

 

محسن شاطرزاده

www.shaterzadeh.ir

نقدی بر طرح دو فوریتی "الزام دولت به فعال سازی دیپلماسی اقتصادی"
  • ۱۴۰۰/۷/۱۰ - ۱۹:۳۰
  • توسط محسن شاطرزاده

نقدی بر طرح دو فوریتی نمایندگان مجلس با موضوع "الزام دولت به فعال سازی دیپلماسی اقتصادی"

 

محسن شاطرزاده

سفیر اسبق ایران در برزیل

تهران - ۱۰ مهر ۱۴۰۰

تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرحی دو فوریتی تحت عنوان "الزام دولت به فعال سازی دیپلماسی اقتصادی" تهیه کرده‌اند و پیش نویس آنرا جهت اعلام نظرات و نهایتا جمع آوری امضای نمایندگان موافق و ارائه طرح در صحن مجلس عرضه کرده اند(پیوست) . به این بهانه ضروری دانستم چند نکته را در ارتباط با موضوع مهم "دیپلماسی اقتصادی" بیان کنم:

۱- نکات خوبی در مقدمه طرح پیشنهادی بیان شده اما متن ماده واحده پیشنهادی دارای اشکالات متعدد است که عملا طرح را حتی در صورت تصویب بی‌خاصیت و غیر قابل اجرا میکند . ذیلا به برخی از این موارد اشاره میشود.

 

 

۲- همانگونه که مقام معظم رهبری هم در دیدار با نمایندگان مجلس تاکید کردند باید اولویت بررسی قوانین با لوایح پیشنهادی دولت باشد و نمایندگان حتی الامکان کمتر به ارایه طرح قانونی بپردازند تا دولت راحت تر بتواند به اجرای قوانین مصوب بپردازد و تحت فشار قرار نگیرد لذا پیشنهاد میشود اگر هم نمایندگان اصرار بر ارائه طرح دارند موضوع طرح را تغییر داده و به دولت یک ضرب الاجل سه تا شش ماهه برای ارائه لایحه دیپلماسی اقتصادی فرصت بدهند تا لایحه پیشنهادی دولت ارائه شود.

 

 

۳- همانطور که در مقدمه طرح به خوبی بیان شده ؛ دیپلماسی اقتصادی در سه محور زیر تبلور می یابد :

 

۳-۱ : دسترسی به بازار های خارجی

۳-۲ : جذب سرمایه گذاری مستقیم

۳-۳ : اثر گذاری بر تعاملات ، اسناد و مقررات بین المللی

 

 بدیهی است که وزارت خارجه به تنهایی نمیتواند از عهده این وظایف برآید و مجموعه دستگاههایی مانند وزارت اقتصاد و وزارت صمت و بانک مرکزی و اتاق بازرگانی و وزارت نفت و وزارت راه و دیگر وزارتخانه های اقتصادی و حتی مجلس شورای اسلامی هرکدام بخشی از این وظایف را بر عهده دارند و در اولین گام این وظیفه مجلس شورای اسلامی است که نسبت به تسهیل قوانین و مقررات و اصلاح ساختارهای قانونی و ایجاد مدیریت متمرکز در روابط اقتصادی خارجی اقدام کند.

 

۴- وزارت امور خارجه نه از نظر ساختار و نه از نظر اختیارات و وظایف نمیتواند عهده دار این وظایف بشود و لازم است هم ساختار وزارت خارجه مرتبط با این وظایف متحول شده و هم نیروی انسانی مناسب تربیت کند و هم اینکه قانون وظایف و اختیارت وزارت خارجه تجدید نظر و متحول شود تا بتوان از وزارت خارجه چنین انتظاراتی را داشت و البته مجلس شورای اسلامی برای انجام این اصلاحات در کوتاه ترین زمان ممکن وظیفه سنگینی بر دوش دارد.

 

۵- قطعا وزارت خارجه باید هماهنگ کننده و تسهیل کننده و بستر ساز همه فعالیتها و روابط خارجی کشور باشد ولی ابزار های مدیریتی لازم برای این هماهنگیها را در اختیار ندارد که باید به نحوی تدبیر کرده و مدیریت وزارت خارجه را در حوزه دیپلماسی اقتصادی تقویت و حمایت کرد.

 

۶- هم اکنون روابط اقتصادی خارجی بصورت جزیره های مجزا در وزارتخانه های مختلف مدیریت میشوند که نه تنها هم‌افزایی ندارند بلکه بعضا مصوبات و تصمیمات یکدیگر را خنثی هم میکنند ، به عنوان مثال :

 

الف - سازمان سرمایه گذاری خارجی ، بانک توسعه صادرات ، شرکت سرمایه گذارهای خارجی ایران(ایفیک) و گمرکات کشور در ساختار وزارت اقتصاد و دارایی حضور دارند.

 

ب- سازمان توسعه تجارت ، صندوق ضمانت صادرات ، سازمان استاندارد، بورس کالا و شورایعالی صادرات در ساختار وزارت صمت تعریف شده‌اند.

 

 

ج- اتاق بازرگانی ، اتاق تعاون و شورای گفتگوی دولت و بخش خصوصی هرکدام بصورت انتزاعی فعالیت میکنند .

 

 

د - حمل و نقل ، بنادر ، کشتیرانی و بازرگانی هوایی در مدیریت وزارت راه و شهر سازی هستند.

 

ه- بازارچه های مرزی و پیله‌وریهای مرزنشینان زیر نظر وزارت کشور و نیروی انتظامی فعالیت میکنند.

و- بانک مرکزی و وزارت نفت و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز هم که مستقل عمل میکنند.

 

 

لازمه موفق شدن در دیپلماسی اقتصادی ایجاد یک تمرکز مدیریت و هماهنگی بین نهادهای ذکر شده است تا بتوان هم‌افزایی بین نهادهای مختلف را به حداکثر رساند و انتظار ایفای این نقش توسط وزارت خارجه با اختیارات و ساختار امروزی انتظار درستی نخواهد بود.

 

۷- شاید طرح ایده‌آل این باشد که وزارت امور خارجه تبدیل به وزارت روابط و تجارت خارجی بشود ولی تا تشکیل چنین وزارتخانه‌ای زمان طولانی باید در انتظار بود هرچند که توصیه میشود مجلس شورای اسلامی با کمک وزارت امور خارجه هر چه سریعتر استارت این کار را زده و نسبت به ایجاد تحول در ساختار و نیز تحول در وظایف و اختیارات وزارت خارجه اقدام نماید.

 

۸- برای هرگونه اقدام تحولی و موفقیت در حوزه دیپلماسی خارجی باید در سیاست گذاری و مدیریت مجموعه نهادهای متولی در اقتصاد خارجی کشور تمرکز ایجاد کرده و زیر نظر بالاترین مقام اجرایی کشور یعنی ریاست جمهوری اداره شوند (اتفاقی که در ترکیه از سال ۲۰۰۵افتاد) لذا با توجه به زمانبر بودن تصویب قانون در مجلس شورای اسلامی پیشنهاد میکنم آقای رییس جمهور با استفاده از اختیارات وسیع خود در شورایعالی اداری اقدامات زیر را بعمل آورند :

 

الف : انتصاب یک نفر به عنوان معاون رییس جمهور در سرمایه گذاری و تجارت خارجی با اختیارات ویژه و گسترده

 

ب - انتزاع سازمان سرمایه گذاری خارجی و بانک توسعه صادرات و شرکت سرمایه گذاریهای خارجی ایران و بخشی از گمرکات ایران (متولی سیاستها و راهبردهای گمرکی) از وزارت اقتصاد و دارایی

 

ج- انتزاع بازرگانی خارجی و سازمان توسعه تجارت و صندوق ضمانت صادرات و سازمان استاندارد و شورایعالی صادرات کشور از وزارت صمت

 

د- انتزاع شورای هماهنگی روابط اقصادی خارجی کشور از وزارت خارجه

 

ه - انتزاع مدیریت بازارچه های مرزی و پیله‌وریهای مرزنشین از وزارت کشور

 

و - انتزاع مدیریت سیاستهای خارجی و بین الملل بانک مرکزی و وزارت نفت و وزارت راه و سایر نهادهای اقتصادی کشور و انتقال نهادهای منتزع شده به تشکیلاتی زیر نظر معاونت جدید "سرمایه گذاری و تجارت خارجی" رییس جمهور و ایجاد تمرکز در توسعه روابط اقتصادی خارجی

 

۹ - تجمیع توان صادراتی کشور (اعم از کالا و خدمات مهندسی) و تشکیل کنسرسیومهای بزرگ صادراتی (۶ تا ۸ کنسرسیوم) در حوزه هایی که کشور دارای مزیت نسبی و یا مزیت مطلق است و پشتبانی همه جانبه از آنها برای حضور قدرتمند در بازارهای بین المللی البته وزارت خارجه میتواند نقش پررنگی در این ساختار داشته و تا تصویب ساختار جدید وزارت روابط خارجی ، تصدی دبیرخانه و انجام هماهنگی ها را در معاونت جدید ریاست جمهوری بر عهده داشته باشد .

 

تبصره : در صورتیکه نظر بر ایجاد معاونت جدید برای ریاست جمهوری نباشد میتوان این وظایف در حوزه سرمایه گذاری و سیاست خارجی را به معاون اقتصادی رییس جمهور هم محول کرد.

 

محسن شاطرزاده

تهران - ۱۰ مهر ۱۴۰۰

www.shaterzadeh.ir

لزوم توجه ویژه به مدیریت استراتژیک در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران
  • ۱۴۰۰/۶/۲۸ - ۱۶:۵۱
  • توسط محسن شاطرزاده

لزوم توجه ویژه به مدیریت استراتژیک در سازمان گسترش و نوسازی صنایع به عنوان مهمترین سازمان توسعه‌ای کشور

 

محسن شاطرزاده

تهران - ۲۴ شهریور ۱۴۰۰

 

بدون شک سازمان های توسعه ای، اهرم های قدرتمند پیشرفت اقتصاد هر کشور هستند . در این میان سازمان گسترش و نوسازی صنایع کشور به عنوان مهمترین سازمان توسعه‌ای کشور جایگاه ویژه ای دارد ولی متاسفانه سالهاست که از ایفای نقش خود بازمانده است .

سهم وزارت صمت در تولید ناخالص داخلی کشور بیش از ۴۲ درصد است که در این میان سهم صنعت بیش از ۲۰ درصد یعنی یک پنجم اقتصاد و تولید ملی است . در حالی که گذر ایام موجب فرسودگی صنایع و کهنه شدن تکنولوژیهای موجود میشود لازم است حاکمیت کشور برای بازسازی و نوسازی صنعت کشور برنامه ریزی ویژه کند .

سازمان گسترش و نوسازی صنایع کشور متولی سیاستهای حاکمیتی کشور است که باید به ایفای این نقش مهم بپردازد ولی متاسفانه سالهاست که بجای آن به بنگاه داری پرداخته است . تغییر نگاه حاکمیتی به نگاه بنگاه داری در مدیریت سازمان گسترش لطمات شدیدی به جایگاه سازمان گسترش وارد کرده و عملا این سازمان را به حیات خلوت اصحاب ثروت و قدرت و حضور جناحها و احزاب مختلف در بدست گیری مدیریت آن تبدیل کرده و حضور مدیران ضعیف و حزبی و لابیگر ضربات متعددی بر پیکر نحیف این سازمان وارد آورده و آنرا به ابزاری در دست اصحاب قدرت و رانت خواهان سودجو تبدیل کرده است . توسعه صنعتی و اقتصادی از تمام جنبه‌‌ها به یکدیگر متصل هستند و نمی‌توان ازتباط ایجاد شده میان آن‌ها را منفک نمود.

برای داشتن اقتصادی پویا و صنعتی شکوفا باید هر دو در کنار یکدیگر رشد کرده و برنامه‌های مناسبی برای این پیشرفت وجود داشته باشد. رشد اقتصادی از اموری است که نیازمند تصمیم‌های دولتی بوده و شاید شرکت‌های خصوصی آنچنان که باید در این زمینه نتوانند فعالیت داشته باشند با این حال در توسعه صنایع حضور مثبت شرکت‌های خصوصی بسیار مهم است.

یکی از وظایف عمده این سازمان‌ ایجاد ارتباط میان صنعت و اقتصاد و همچنین تسهیل برخی قوانین برای شرکت‌هایی است که می‌خواهند به صنعت کشور کمک کنند. وظیفه اصلی این سازمان‌ بیشتر در زمینه تسهیل فعالیت‌های صنعتی از طریق توسعه تکنولوژی در کشور، شبکه گستری و به هم رسانی کسب‌و‌کارها، توسعه مدیریت و منابع انسانی، توسعه صادرات، گسترش سرمایه‌گذاری و جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی است تا از این طریق فعالیت‌های صنعتی را گسترش دهند.

البته باید به این مورد اشاره کرد که سازمان‌های توسعه‌ای، مراکزی هستند که با توجه به شرایط ویژه اقتصادی و صنعتی به وجود می‌آیند. سازمان‌های توسعه‌ای به طور کلی در راستای ایجاد ظرفیت برای کسب و کارها و پیشرفت‌های اقتصادی فعالیت می کند. وجود سازمان‌های توسعه‌ای در هر کشور نیز به یک امر مثبت برای اقتصاد تبدیل شده و باید از ظرفیت سازمان گسترش و نوسازی کشور برای توسعه ؛ بازسازی و نوسازی صنایع بهترین استفاده را کرد و این مهم ممکن نخواهد شد مگر با نگاه حاکمیتی و انتخاب مدیرانی توانا و با تفکر استراتژیک و علمی و با تکیه بر استراتژی توسعه صنعتی کشور .

قطعا وزیر محترم صمت و دولت انقلابی به این مهم توجه داشته و دست اصحاب ثروت و قدرت و رانت جویان و لابیگران و مدیران ضعیف و جناحی را از این سازمان مهم کوتاه خواهند کرد .