پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۱۱

دکتر محسن شاطرزاده

مدیرعامل شرکت فن آوران انرژی پاک مجری اولین نیروگاه 100 مگاواتی بادی در شهرستان خواف استان خراسان


عضو هیات علمی ؛ استادیار

English Version

اخبار


مروری بر داستان شروع مذاکرات محرمانه برجام از عمان

مروری بر داستان شروع مذاکرات محرمانه برجام از عمان

 

محسن شاطرزاده

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

رقابت بین احمدی نژاد و رهبری از مغز نویسنده علیلی در بی بی سی تراوش می شود که شوق و اشتیاق منافق همطرازی را در بردارد و نشان دهنده آن است که هر دوی آنها نه با جایگاه رهبری در کشور آشنا هستند و نه با ساختار قدرت و اختیارات رییس جمهور در نظام سیاسی ایران آشنایی دارند و در ذهن بیمار خود سناریوهای جنگ قدرت را باز نویسی می کنند تا بلکه بتوانند تخم تردید و نفاق را در میان آحاد جامعه بیفکنند .

وقایع سالهای ۹۰ به بعد و شروع مذاکرات هسته ای را ذیل همین یادداشت ارایه می کنم . این روایت مستقیم و بدون واسطه شروع مذاکرات هسته ای باست .

اما رابطه احمدی نژاد با رهبری در آن سالها چگونه بود؟ واقعیت این است که دوران دو ساله آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد یعنی سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ تا انتخابات دولت یازدهم کاملا متفاوت با شش سال قبل از آن بود. گرایش بیش از حد احمدی نژاد به مشایی و گروه انحرافی باعث دور شدن هرچه بیشتر انقلابیون از احمدی نژاد شده بود . وزرای مومن و معتقد در کابینه یکی یکی از احمدی نژاد دور شده و برائت می جستند و تصمیم به استعفا گرفته بودند . مجلس قصد استیضاح احمدی نژاد را داشت . لاریجانی در ملاقاتی با رهبری قصد مجلس را به اطلاع ایشان می رساند ولی رهبری توصیه می کنند که مجلس اورا تحریک نکند و رهبری خودشان در این دوساله پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد را کنترل و اداره خواهند کرد تا اینکه وقایع یکشنبه سیاه در مجلس رخ داد و از آن روز احمدی نژاد توسط رهبری هم بایکوت شد و نه دیگر اورا پذیرفتند و نه نماینده ای را برای بدرقه واستقبال سفرهای او فرستادند تا اینکه احمدی نژاد در سخنرانی خود در مراسم ۲۲ بهمن سال ۹۱ از دولت بهار پرده برداشت و از آمریکایی ها دعوت به مذاکره مستقیم کرد و پس از آن با مشایی راه افتاد و سفر های انتخاباتی و پرچم گردانی را شروع کرد که همه ائمه جمعه او را بایکوت کرده و به استقبالش نرفتند و به تبع آن جمعیت مردمی استقبال کننده در شهرها هم به شدت کاهش یافته بود.

احمدی نژاد خوب می داند و تحلیلگر تلویزیون ملکه هم حتما اطلاع دارد که اگر نبود سعه صدر و الطاف رهبری که او را در دوسال آخر دولتش اداره و کنترل کند قطعا ریاست جمهوری را به پایان نمی برد چه برسد به اینکه بخواهد با رهبری به رقابت بپردازد وانگهی همانگونه که قبلا نوشته بودم اصولا رهبری هرگز مسئولیت مذاکره با آمریکا را به احمدی نژاد نمی دادند و این امر برای همه خواص و خود احمدی نژاد واضح و مبرهن بود.

مذاکرات هسته ای در عمان ربطی به احمدی نژاد نداشت بلکه پیغامی بود که از عمان توسط نفتی ها دریافت شده بود و از اواخر سال ۹۰ شروع شد . آقای دکتر صالحی وزیر خارجه هم مسئول آن بود نه دکتر ولایتی . اجازه رهبری برای مذاکره در سطوح پایین گرفته شد . دو دور مذاکرات هم در عمان در سطوح پایین انجام شد و بعد از آن رهبری دستور توقف مداکرات را دادند به این دلیل که با توجه به رو به اتمام بودن دولت دهم و طولانی بودن این مذاکرات ؛ مذاکرات باید متوقف شده و ادامه آن در دولت یازدهم انجام شود .

البته اعتقاد رهبری بر این بود که دولتی باید با آمریکا مذاکره کند که واقعا به مذاکره با آمریکا ایمان و اعتقاد داشته باشد تا بتواند مذاکراتی جدی را برنامه ریزی کند و این مشخصه هم در احمدی نژاد یافت نمی شد . تا اینکه دولت یازدهم با شعارمذاکره با کدخدا پیروز شد و کابینه یازدهم با انتخاب وزرای خودش مستقر شد . آقای ظریف بعنوان وزیر خارجه انتخاب شد که با تمام وجود به مذاکره با غرب و خصوصا آمریکایی ها معتقد بود و اصولا در دکترین آقای ظریف اگر مشکل ما با اروپا و آمریکا حل می شد همه مشکلات دیگر خارجی ما هم حل می شد لذا آقای ظریف با حمایت آقای روحانی رهبری مذاکرات را از شورای امنیت به وزارت خارجه منتقل کرد . رهبری برای اتمام حجت اختیار مذاکره آنهم فقط در محور هسته ای را به دولت دادند و تاکید کردند که در جزئیات دخالتی نمی کنند . به اصرار آقای روحانی و ظریف ؛ رهبری فقط خطوط قرمز را تعیین کردند و اختیار مدیریت مذاکرات به رییس جمهور و تیم هسته ای داده شد و آقای روحانی شخصا مسئولیت هدایت مذاکرات را پذیرفت ولی قبول کرد که از چارچوب خطوط قرمز عدول نکند .

پس از رای اعتماد کابینه یازدهم و در شهریور ۹۲ آقای ظریف به سازمان انرژی اتمی می رود . یکی از معاونین رییس سازمان انرژی اتمی به من می گفت کهظریف به سازمان آمده و در جلسه ای که با صالحی و معاونین سازمان داشته درخواست کرده حداکثر امتیازاتی که می توان به طرف غربی داد و به اصطلاح بده بستان کرد و در مذاکرات کوتاه آمد را بگویند و مدیران و معاونین سازمان هم حداقلهای برنامه هسته ای را می گویند و آقای ظریف آنها را لیست می کند .

اولین دور مذاکرات جدید درلوزان سویس برگزار می شود و آقای ظریف با دست پر برای امتیاز دادن می رود و به خانم اشتون می گوید که در کوتاه ترین زمان می توانیم به توافق برسیم . خانم اشتون باور نمی کند و مذاکرات را پیچیده ارزیابی می کند ولی آقای ظریف لیست امتیازاتی را که ایران حاضر است بدهد در اختیار اشتون قرار میدهد . خانم اشتون از آمادگی ایران برای دادن این همه امتیاز شگفت زده می شود و بلافاصله به آقای کری که در سفر استرالیا بود تماس می گیرد و تاکید می کند که حتما خودش را به سویس برساند چون ایران با دستی پر از امتیاز آمده .

اما همه اینها به خیال خام و اعتماد به طرف غربی که مذاکرات در مدت کوتاهی پایان یابد تبدیل شد به ماراتن سخت و پیچیده مذاکراتی که بیش از دوسال بطول انجامید . تیم ایران با بضاعت اندک در مقابل تیم حرفه ای و تا دندان مجهز غربی خصوصا آمریکایی قرار گرفت و به زعم خود مذاکرات پیچیده ای را هدایت کرد . تیم ایران که از نداشتن عضو متخصص بانکی رنج می برد و پیگیر آن بود در یک لابیگری بین برادر رییس جمهور و رییس بانک مرکزی نسبت به انتخاب یک حسابدار که هیچ تخصصی هم در امور بانکی نداشت بنام آقای دری اصفهانی اقدام نمود و ایشان هم بعنوان تنها عضو اقتصادی تیم هسته ای عازم مذاکرات شد . عضوی که ماهها بعد جاسوسی او اثبات شد و هم اکنون دوران حبس خود راسپری می کند . اینچنین تیم مذاکرات هسته ای ما با حضور چند جاسوس حرفه ای به امضای برجام رسید.

 

محسن شاطرزاده

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

  • توسط محسن شاطرزاده
  • تحلیل روز